يكي از دغدغههاي علاقمندان به اصول و مباني آيندهپژوهي در ارتباط با "روش سناريو" اين است كه چگونه ميتوان اين روش را در عمل و در مطالعات ميداني چه در حوزه هاي فردي و چه در زمينههاي سازماني پياده سازي نمود. به بياني ديگر همواره با اين پرسش رو به رو ميشويم كه چگونه ميتوان سناريو نويسي را پياده سازي و كاربردي نمود؟
پاسخ به اين پرسش در دو مرحله امكانپذير است. نخست بايد شناختي اجمالي و مختصر از روش سناريو داشته باشيم و بعد ببينيم كه براي پيادهسازي آن بايد چه فرايندي را طي كنيم. پيش از هرچيز بايد بدانيم كه به طور كلي هدف سناريو ايجاد چشماندازهايي از آيندههاي محتمل و نيز مسيرهاي رسيدن به آنها است. هدف اين چشماندازها برجسته ساختن روندهاي اصلي و "دانههاي گُسست" و شناخت محيط رقابتي سازمان است. منظور از دانهها يا هستههاي گسست مقاطع زماني است كه يك فرد يا سازمان تصميم ميگيرد در مسيري متفاوت از گذشته گام بر دارد و نمايي جديد را از خود به نمايش بگذارد. تداوم اين نما يا مسير جديد است كه شكل دهندهي آيندهي مطلوب و مرجح از نظر فرد يا سازمان است.
همچنين بايد بدانيم كه سناريوها به طور كلي به دو دسته تقسيم ميشوند: اكتشافي و انتظاري (يا هنجاري). در سناريوهاي اكتشافي با بهرهگيري از تكنيك ديدهباني به شناسايي روندهايي ميپردازيم كه در آينده از نقش و اهميت بيشتري برخوردار خواهند بود و اهداف خود را با توجه به آنها تنظيم ميكنيم. سناريوهاي انتظاري يا هنجاري نيز در حقيقت همان آيندههاي مرجحي هستند كه مطلوبترين شكل آينده از ديدگاه ما هستند و تمامي كوششهاي فردي و سازماني ما براي محقق ساختن اين گروه از آيندهها به عمل ميآيد.
براي طرح ريزي يك سناريو سه مرحلهي اصلي را بايد طي كنيم: نخست، ايجاد مبنا؛ دوم، پايش دامنهي احتمالات و كاهش ترديدها يا عدم قطعيتها، و سوم، تدوين سناريو. يادآوري اين نكته ضروري است كه براي ايجاد مبناي سناريو سه كار حساس لازم است. نخست بايد تعريف مشخصي از سيستمي داشته باشيم كه ميخواهيم براي آن سناريويي را تدوين كنيم. تا هنگامي كه نگرش سيستمي معيني از مجموعهي مورد نظر نداشته باشيم؛ نميتوانيم اقدام موثري را در زمينهي آيندهنگاري اعم از سناريو نويسي يا هر روش ديگري انجام دهيم. سپس بايد متغيرهاي اصلي حاضر در اين سيستم را شناسايي نماييم و نقش آنها را به طور دقيق تعريف كنيم. در مرحله پاياني بايد راهبردهايي را كه تاكنون از سوي فرد يا سازمان براي ادارهي يك سيستم به كارگيري شدهاند، تحليل نماييم و نقاط ضعف و قوت آنها را شناسايي كنيم و در صورت امكان راهبردهاي بهتري را پيشنهاد يا توصيه كنيم.
اما گامهاي هفتگانه پياده سازي روش سناريو از اين قرار است:
1. فرمول بندي مساله و آزمايش سيستم
از آنجايي كه معمولاً سناريوها براي بهبود روشهاي جاري فردي و سازماني جهت نيل به آيندههاي مرجح به كار ميروند، بايد فرمولبندي مشخصي از مساله يا مشكل مورد نظر داشته باشيم. گاهي افراد يا سازمانها شخصاً مساله يا مشكلي را در روشهاي جاري خود احساس نميكنند، اما ممكن است ناظراني خارج از محيط سازمان مسايل و مشكلات احتمالي را شناسايي كنند. از اين رو بهترين راه براي تدوين و پيادهسازي سناريو اين است كه كارشناساني را براي اين كار از خارج از سازمان و به غير از خودمان دعوت كنيم.
آزمايش سيستم نيز ميتواند روشنگر مسايل و مشكات احتمالي موجود باشد، اگر ورودي و خروجي هاي سيستم از تناسب منطقي برخوردار باشند، سيتم به درستي كار ميكند، در غير اين صورت به طور حتم مساله يا مشكلي در ميان است و بايد آن را يافته و برطرف نماييم.
2. جستجوي متغيرهاي كليدي
اگر شناخت صحيحي از سيستم مورد نظر پيدا كنيم، ميتوانيم متغيرهاي كليدي آن را نيز شناسايي كنيم. اين متغيرها ميتوانند در خارج يا داخل سازمان باشند و به طور مستقيم يا غير مستقيم بر كاركردهاي فردي و سازماني تاثير داشته باشند. با شناسايي اين متغيرها ميتوانيم بازنگريهاي لازم را در ماهيت و نقش آنها به عمل آوريم و روندها و عوامل كليدي جديدي را پايهريزي كنيم. البته بايد به ياد داشته باشم كه جايگزين ساختن عوامل جديد به جاي عوامل قديمي هميشه به سرعت امكانپذير نيست و معمولاً فعاليتي زمانبر است.
3. تعيين ستونهاي راهبردي و اهداف
يك سناريو زماني ميتواند به درستي پايهريزي و اجرا شود كه در آن ستونهاي راهيردي و اهداف فردي و سازماني به درستي تعيين شده باشد. در موقعيت هاي فردي تغيير پي در پي و مستمر اهداف يك آفت است كه بايد با آن مقابله نمود. در بُعد سازماني نيز كاركردهاي سازماني تحت تاثير اهداف از پيش تعيين شدهاي قرار دارند كه بازنگري دورهاي در آنها اجتناب ناپذير است. بايد ميان تجديد نظر در اهداف فردي و سازماني تعادلي منطقي برقرار كنيم تا پيادهسازي متعادل سناريو ميسر شود. شناخت جايگاه درست و واقعي عوامل تعيين كننده، ايجاد توازن قواي منطقي و شناسايي همگراييها يا واگراييها موجود ميان عوامل تعيين كننده از اهميت شايان توجهي برخوردار است.
4. پايش ميدان احتمالات
آينده هميشه آن گونه كه ما مي خواهيم به وقوع نمي پيوندد و افزون بر شناسايي احتمالات متفاوت بايد منتظر رويارويي با عوامل شگفتيساز نيز باشيم. سناريوها موفق سناريوهايي هستند كه تمامي ملاحظات ممكن را در ارتباط با احتمالات گوناگون و حتا شگفتي سازها رعايت كردهاند. همواره پيادهسازي سناريوهاي جامع آسانتر و منطقي تر از اجراي سناريوهاي يكجانبه گرايانه اعم از خوشبينانه و بدبينانه است و سناريوهاي جامع همان سناريوهاي واقع نگر هستند. شناسايي "ترجيحات" يعني آن چيزهايي كه براي آينده ترجيح ميدهيم يا حذف عوامل نامطلوب همگي از جمله ملاحظاتي هستند كه بايد در اين مسير رعايت شوند.
5. طرح پرسشهاي كليدي براي آينده
سناريوها همواره دربردارندهي مجموعههاي محتمل از فرضيههاي گوناگون هستند. يكي از نكات مهمي كه همواره در پياده سازي سناريوها مورد توجه اندك واقع ميشود، اما به نوبهي خود بسيار تعيين كننده است، طرح پرسشهاي كليدي براي آينده است. به بياني ديگر پس از دريافت سناريوهاي تدوين شده از دست يك سناريونويس يا آينده پژوه بايد در نشستي مشترك به همراه او اين پرسشها را مطرح كنيم.
شايد مهمترين و كليديترين پرسش اين باشد كه پس از اجرا يا پيادهسازي سناريو يا سناريوهاي مورد نظر با چه شرايطي در آينده رو به رو خواهيم شد و نقش ما در شكل دادن به آينده يا آينده آفريني تا چه اندازه خواهد بود؟ كدام يك از سناريوهاي در دسترس از كاركرد قدرتمندتري برخوردارند و اولويت بندي سناريوهاي بديل يا جايگزين بر حسب ميزان توانمنديهاي آنها چگونه است؟ آيا سناريوهاي موجود ما را قادر به تاثيرگذاري بر آينده ميسازند يا برعكس تاثيرپذيري ما را از شرايط پيش بيني شده (يا نشدهي) آينده افزايش ميدهند؟ طرح اين گونه پرسشها در حقيقت نوعي عيارسنجي سناريوها پيش از پيادهسازي آنها است.
6. اجراي سناريو
پس از طي نمودن مراحل بالا و در صورت تاييد هر از آنها ميتوانيم سناريوهاي دريافتي يا پيشنهادي را اجرا كنيم. بايد به ياد داشته باشيم كه سناريوها مسيرهاي آينده را براي ما تعيين ميكنند و تا وقتي در اين مسيرها حركت خود را آغاز نكنيم افقي از آينده را پيش روي خود نخواهيم داشت. سناريوها در واقع دربردارندهي تصاوير آينده هستند كه به دست خود ما ترسيم شدهاند و هر گاه ضروري دانستيم ميتوانيم تغييرات لازم را در آنها ايجاد كنيم، بنابراين اين تصاوير ثابت و غيرقابل تغيير نيستند، بلكه در برابر ارادهي ما منعطف هستند. اهميت يك سناريو در اين است كه خود نوعي پيشبيني است و پيش از رويارويي با آينده شكل مرجح و مطلوب آن را در ذهن خود رقم زدهايم.
7. يادآوري اهداف و معيارها
همواره در طول مدت زماني كه يك سناريو پيادهسازي ميشود، بايد اهداف و معيارهاي اوليهي نگارش و اجراي سناريو را به ياد داشته باشيم و آنها را فراموش نكنيم. در مجموع پنج هدف يا معيار را مي توان براي سناريوهاي جامع در نظر گرفت كه عبارتند از: ارتباط، انسجام، معقول بودن، اهميت و شفافيت. بديهي است كه اين پنج معيار تنها در سناريوهاي جامع قابل مشاهده است و تمامي سناريوها از اين ويژگيها برخوردار نيستند و هر يك به طور نسبي برخي از آنها را در خود جاي دادهاند.
اميدوارم اين شرح مختصر تا حدودي توانسته باشد علاقمندان به اصول و مباني آيندهپژوهي را در پيادهسازي روش سناريو با اجراي گامهاي هفتگانهي ياد شده ياري نمايد.