"بوميسازي آيندهپژوهي"، "آينده مطمئن"، "آينده پايدار"، "نهادينهسازي چالشهاي آينده" و بسياري از عبارتها و تعابير مشابه ديگر در ارتباط با "آينده" كه خالي از بنيانهاي علمي هستند اين روزها در رسانهها، نشريات و حتا محورهاي همايشها و كنفرانسهاي به ظاهر علمي فراوان ديده ميشود. از آنجا كه معمولاً هر كس خود را در حوزهاي كه فعاليت ميكند علامهي دهر ميداند و حتا لحظهاي به خود اجازه نميدهد كه با ديگران مشورت يا همانديشي كند تا دست كم از مورد تمسخر قرار گرفتن خود جلوگيري نمايد، بعيد نيست كه در آيندهي نزديك شاهد "آيندهپژوهي زردهي تخممرغ" يا شايد هم "آينده پژوهي وزن بال مگس" باشيم! در آشفته بازاري كه واژهي "آيندهپژوهي" براي هر رويداد يا مبحث بيارزشي هزينه و مصرف ميشود، چنين وضعيتي چندان هم شگفتانگيز نيست و كاملاً طبيعي به نظر ميرسد. با تداوم اين روند، به ويژه فقدان نهاد متولي هدايت و رهبري فعاليتهاي آيندهپژوهي؛ در خوشبينانهترين حالت اگر آيندهپژوهي راه انحطاط را در پيش نگيرد، دست كم كُمدي جالبي را به نمايش در خواهد آورد كه پيامدهاي تراژيك آن شيريني كميك آن را تلخ خواهد ساخت.
اگر روزي قرار بود "آيندهپژوهي" در مقام يك دانش فاخر و تخصصي ارزشمند گرهگشاي مسائل و امور جاري و آيندهي جوامع پيشرفته و در حال توسعه باشد، اينك ميرود تا بازي - واژهاي براي سرگرمي و تفنن كساني باشد كه از افزودن اصطلاح تكراري "فرصتها و چالشها" به انتهاي عنوان همايشها و كنفرانسهاي خود خسته شدهاند و اينبار با افزودن عنوان "آيندهپژوهي" روحيهي تنوع طلب خود را ارضاء مينمايند.
با وجود آنكه معمولاً مهمترين دليل اين وضعيت فقدان نهاد متولي هدايت و رهبري فعاليتهاي آيندهپژوهي در نظر گرفته ميشود، واقعيت اين است كه حتا در صورت تعيين و تصويب نهاد رسمي مسوول اين كار، باز هم هر كسي ساز خود را خواهد زد و از تن دادن به هدايت و رهبري نهاد متولي ساماندهي كوششهاي حوزهي آيندهپژوهي خواهد گريخت. اين حقيقتي است كه پيش از اين در ديگر حوزهها و بارها به اثبات رسيده است و شايد حوزهي فناوري اطلاعات و ارتباطات يكي از بارزترين مصاديق و نمونههاي آن باشد.
از سوي ديگر ريشههاي واقعي اين پديده را بايد در عوامل فرهنگي و اجتماعي جست. به نظر ميرسد از اصليترين دلايل شكلگيري وضعيت كنوني آيندهپژوهي پديدهي "مُدگرايي" در حوزهي دانش و فناوري است. معمولاً در جوامعي كه مراحل ننخستين نوزايي علمي را ميپيمايند هر از گاهي واژه يا اصطلاحي به دليل نوبودن و تازگي توجه عدهاي از اهالي دانش، فناوري و فرهنگ را به خود جلب ميكند و انديشههاي سطحي اين توهم را گسترش ميدهند كه اگر از اين واژه يا اصطلاح استفاده نشود، دچار عقبماندگي از قافلهي دانش يا تمدن خواهيم شد!
به عنوان نمونه چند سالي است اصطلاح "بوميسازي" بنا بر دلايلي وارد حوزهي فناوري شده است كه البته توجيه منطقي خود را دارد. از جمله اين كه يك فناوري معين را با توجه به مقدورات و امكاناتي كه در اختيار داريم، در زمينه و گسترهي داخلي تنظيم و كاربردي كنيم تا بتوانيم در حد بضاعت خود از مزاياي آن بهرهمند شويم. اما در حوزهي دانش چه طور؟ آيا ميتوانيم بگوييم رياضي، فيزيك، شيمي، زيستشناسي، زمينشناسي و حتا منطق و فلسفه را هم ميتوانيم بوميسازي كنيم؟ به عنوان نمونه در خصوص رياضي اين گونه فرض كنيم كه رياضي بومي شده شكل تازهاي از محاسبه را براي ما به ارمغان ميآورد و از اين پس به جاي حاصلضرب 4، حاصلضرب 5 را براي مضروب عدد 2 خواهيم داشت! دانش اصول و مباني تجربهپذيرخود را دارد و در صورت اثبات اشتباه بودن اصول پذيرفتهشدهي پيشين، اصلاح و كامل ميشود. نظريهپردازيهاي بومي و نوآوريهاي داخلي در حوزههاي دانش و فناوري كاملاً پذيرفتني و حتا قابل ستايش و تمجديد است، اما پيدايش تعابير من درآوردي و فاقد بنيانهاي مستحكم عقلاني و منطقي چه طور؟ منطق و عقل به ما حكم ميكند كه اصول جاري بر دانش و فناوري را با وجود همسانيهاي بسيار يكي نپنداريم. ميتوان بوميسازي فناوري را پذيرفت، اما بوميسازي دانش تعبيري جز تمسخر به همراه نخواهد داشت. بايد پذيرفت كه هر گردي گردو نيست.
يكي از اين تعابير خندهدار "بوميسازي آيندهپژوهي" است كه به تازگي در ميان محورهاي يك كنفرانس آيندهپژوهي گنجانده شده است كه خوشبختانه پوستر انگليسي اين كنفرانس تهيه و منتشر نشد. چرا كه در آن صورت آوازهي علمي تنظيمكنندگان محورهاي كنفرانس مرزهاي بينالمللي را در مينورديد و به آگاهي ديگر آيندهپژوهان جهان نيز ميرسيد. شايان يادآوري است كه امروزه "آيندهنگاري ملي" يكي از سرفصلهاي پذيرفته شده در حوزهي آيندهپژوهي است، اما "بوميسازي آيندهپژوهي" تعبير يا اصطلاح ساختگي و من درآوردي است كه جايگاهي نزد آيندهپژوهان ندارد. به اين دليل كه آيندهپژوهي مجموعهاي از تكنيكها و روشهاست كه زمينهي درك بهتر ما از شرايط آينده را فراهم ميكنند. تكنيكهاي يا روشهاي آيندهپژوهي اعم از ديدهباني، برونيابي روند، دلفي، سناريونويسي، روش تحليل تاثير متقاطع و غيره را نميتوان بوميسازي كرد. روشهاي پژوهش قابل بوميسازي شدن نيستند، بلكه ميتوانيم آنها را در حوزههاي داخلي و ابعاد بومي به كار بگيريم. براي تنظيمكنندگان محورهاي كنفرانسهاي آيندهپژوهي زيبنده و شايسته اين است كه پيش از طرح عناوين پيشنهادي خود آنها را با كساني كه ديرپايي است در اين زمينه تجربه يا مطالعه دارند، در ميان بگذارند و در صورت تاييد مباني علمي، آنها را به اعلام همگاني بگذارند. شخصاً در اين زمينه هيچ ادعايي ندارم، چه برسد به آن كه بتوانم خود را "آيندهپژوه" بنامم. تنها علاقمند به آينده هستم و آيندهپژوهي را رهيافتي مناسب براي پاسخ به اين علاقمندي ميدانم.
از سوي ديگر در شرايطي شاهد كاربد تعابيري مانند "آينده مطمئن"، "آينده پايدار" و "نهادينهسازي چالشهاي آينده" هستيم كه حتا نوآموزان آيندهپژوهي نيز ميدانند كه "ترديدپذيري" و "عدم قطعيت" آينده سبب ميشود تا هيچگاه آينده را مطمئن و پايدار نپنداريم و بفهميم كه چالشي كه نهادينه شود، ديگر يك چالش نيست، بلكه فرصتي خواهد بود و شايسته است به جاي آن بگوييم "فرصتسازي براي آينده".
واقعيت "مُدگرايي" در سالهاي اخير در سه حوزه از فناوري به اثبات رسيده است. اين سه حوزه عبارتند از: فناوريهاي اطلاعات، نانو (ريز فناوري) و بايو (زيست فناوري). در چند سال گذشته تب برگزاري سمينارها و كنفرانسهاي بي پايان در اين سه حوزه آغاز شد و به شكل خندهداري رو به فزوني گذاشت. البته براي دانشجويان مقاطع كارشناسي ارشد و دكترا كه ناچار بودند براي فراغت از تحصيل دست كم يك مقالهي پذيرفته شده در كنفرانس يا نشريهاي داشته باشند، فرصت مفيدي بود تا از اين رهگذر به ارايهي مقالات خود بپردازند و برخي از اساتيد نيز با درج تحميلي نام خود در اين مقالات كارنامهي پژوهشي خود را گرانسنگتر از پيشنمايند! اين "جو زدگي" در حوزهي فناوري اطلاعات و ارتباطات چشمگيرتر بود. نوگرايي و مُدگرايي حاصل از كاربرد اينترنت در حوزههاي مختلف از يك سو و تا حدودي عام بودن زمينههاي مباحثه موجب شد تا بسياري به خود اجازه دهند در اين مقوله اظهار نظر كنند و با به هم بافتن مفاهيم درست و نادرست آميزههاي به ظاهر جديدي را از آب درآورند كه نه براي خودشان قابل فهم بود و نه مخاطبان آنها!
البته اين وضعيت ناهنجار و تاسفبار در دو حوزهي نانوفناوري و زيستفناوري به ويژه مبحث سلولهاي بنيادي به دليل تخصصيتر بودن، قابلتحملتر بود و كارشناسان اين دو حوزه توانستند با دغدغهي كمتري به فعاليتهاي خود ادامه دهند؛ با اين وجود "جو زدگي" در اين دو حوزه نيز كاملاً نمايان بود.
دقيقاً همين وضعيت اينك و به ويژه در دو سال اخير براي آيندهپژوهي پديد آمده است. عامل يا بيماري "مُدگرايي" كه پيشتر از آن سخن به ميان آمد به همراه انگيزههاي مادي و منافع فردي و سازماني همگي دست به دست هم دادهاند تا بار ديگر بازار كاذبي براي مباحث مطرح در حوزهي آيندهپژوهي و آيندهانديشي شكل گيرد و كلاههاي تنگ و گشادي از نمد آيندهپژوهي براي سرهاي بيكلاه ساخته شود و از اين رهگذر آوازه و وجهاي براي افراد يا سازمانهايي حاصل شود. تجربه نشان داده است كه تب و مُد آيندهپژوهي نيز در سالهاي آينده فروكش خواهد كرد و اين گردآب سكون خواهد يافت و رسوبهاي آن ته نشين خواهند شد.