ميگويند مورچهاي در حال بردن دانهاي به سوي لانه خود بود كه ناگهان باران سختي شروع به باريدن گرفت. يكي از قطرههاي درشت باران روي مورچه و دانهاي كه به دهان گرفته بود، افتاد. مورچه بانگ برآورد كه "واي، دنيا را آب برد!". كبوتري در آن نزديكي روي شاخه درختي نشسته بود و مورچه را ميديد كه در قطرهي آب دست و پا ميزند. كبوتر خطاب به مورچه گفت: "فقط توخيس شدي، دنيا سر جاي خودش هست و تكان نخورده! "
در دنياي امروز نيز ممكن است با برخي نگرشها مانند همان ديدگاه مورچه حكايتي كه بيان شد، رو به رو شويم. برخي در نگاه به آينده گسترهي ديدي تنها به اندازه محيط پيراموني خود دارند و گمان ميكنند تمام جهان به آنچه كه آنان در اطراف خود ميبيندد منحصر ميشود، حال آنكه جهان به مراتب بزرگتر از آن چيزي است كه ما ميپنداريم. ديدگاههاي عمومي پيرامون آينده به سه بخش محلي، منطقهاي و جهاني تقسيم ميشوند. به بياني ديگر با آيندههاي محلي، منطقهاي و جهاني رو به رو هستيم.
بر اين اساس در بحث پيرامون آينده تنها با متغير زمان سرو و كار نداريم، بلكه با عنصر مكان نيز رو به رو ميشويم و همپايي دو مقوله زمان و مكان در مباحث آينده به ويژه هنگامي كه در ارتباط با انسان و مسايل او مطرح ميشوند، امري كاملاً طبيعي است. آيندههاي محلي با قلمروهاي معين جغرافيايي و كشورها ارتباط دارند. گسترهي آيندههاي منطقهاي قدري بزرگـتر است و مناطقـي با تقســيم بنديهاي گوناگون جغرافيايي، اقتصادي، تجاري و سياسي را در بر ميگيرد و معمولاً در بردارندهي چند كشور و شايد كشورهاي يك قاره است.
آيندههاي جهاني نيز مجموعه جهان را در بر ميگيرند و به يك كشور يا منطقه خاص تعلق ندارند، بلكه قلمروي آنها تمامي كره زمين و شايد فراتر از آن را شامل ميشود.
چشماندازهايي كه در ابعاد محلي، منطقهاي و جهاني در حوزههاي فردي و اجتماعي مطرح ميشوند و ابعاد گوناگون زندگي مانند تجارت، اقتصاد، رفاه و غيره را در بر ميگيرند متفاوت از يكديگر بوده و هر يك با ويژگيهاي خاصي كه دارند راهحلهاي مناسبي را ارايه ميدهند. ممكن است همپوشاني جزئي ميان برخي از چشماندازهاي محلي و جهاني وجود داشته باشد، اما اين همپوشاني قابل تعميم به تمامي حوزهها نيست و در توجه به امور و رويدادهاي جهاني با نگرش به آينده بايد پيش از هر چيز به اين تمايزها توجه داشته باشيم.
به عنوان نمونه چشماندازهايي كه براي حل مشكلي مانند كمبود آب يا خشكسالي تدوين ميشوند ميتوانند تنها براي نقاط معيني معنا دار باشد، اما چشماندازهايي كه براي حل معضل جهاني گرم شدن زمين طراحي ميشوند گسترهاي فراتر از يك كشور يا منطقهي خاص را در نظر ميگيرند.
به اين ترتيب نگرش منطقي به موضوعاتي كه ميتواند آينده بشر و حيات او را بر روي اين كره خاكي تحت تاثير قرار دهد، نيازمند تفكيك آنها به سه گروه محلي، منطقهاي و جهاني است. علت اهميت اين تفكيك و تمايز اين است كه براي پيادهسازي چشماندازهاي جهاني، منطقهاي يا محلي ابتدا بايد حوزه و قلمروي اجرا را شناسايي نمود. بدون آگاهي از ابعاد جغرافيايي بهترين چشماندازها نيز نميتوانند به رفع مسايل آينده كمكي بكنند زيرا ممكن است براي ابعاد و گسترههايي تنظيم شده باشند كه خارج از قلمروي مورد نظر ما باشند.
با پايش در برخي دشواريها و موانعي كه امروزه در پيشبرد چشماندازهاي جهاني براي توسعه و بهبود كيفيت زندگي انسانها در مناطق گوناگون وجود دارد، در مييابيم كه يكي از عوامل عدم موفقيت چشماندازهاي جهاني فقدان توجه كافي مجريان آنها به مقتضيات و ويژگيهاي محلي و منطقهاي است. چشماندازهاي جهاني عموماً با در نظر گرفتن عوامل، شرايط و ويژگيهاي جهاني تنظيم مي شوند، حال آنكه گسترههاي محلي و منطقهاي ظرفيتهاي محدود خود را دارند و پيادهسازي اين چشماندازها پيش از هر چيز نيازمند تنظيم شدن با ظرفيتهاي محيطي است.
گاهي ممكن است يك چشمانداز منطقهاي براي حل مشكلي كه در حال حاضر وجود دارد يا در آينده مطرح خواهد شد، به مراتب موفقتر از يك چشمانداز جهاني عمل نمايد. عكس اين موضوع نيز ميتواند مصداق داشته باشد. تمايز ويژگيهاي محلي، منطقهاي و جهاني بروز تفاوتهاي طبيعي در ارايهي چشماندازها و سناريوهاي بهبود دهنده را الزامي ميسازد. انديشهي آيندهگرا در پژوهش پيرامون مسايل آينده و طراحي چشماندازهاي مفيد نيازمند توجه به اين تمايز اساسي است.
اگر گمان كنيم چشماندازهاي مورد نظر ما كه در وهله نخست تنها جنبهي محلي دارند و براي رفع مسايل و چالشهاي محدود تنظيم شدهاند، ميتوانند به حل مسايل و چالشهاي جهاني نيز كمك كنند؛ ممكن است ناخواسته دچار اشتباه شده باشيم. نبايد انتظار داشته باشيم آيندههاي جهاني در ابعاد محدود آيندههاي محلي و شايد منطقهاي قرار گيرند. به طور حتم مقتضيات جهاني متفاوت از ظرفيتهاي محلي است. اگر اين واقعيت را درك كنيم، آن وقت خواهيم فهميد كه نگرش و درك جهاني از آينده متفاوت از تفكر محلي پيرامون آينده است. برخي انديشمندان به سلسله مراتب و نظام زيرمجموعهاي آيندههاي جهاني اعتقاد دارند، با اين وجود هيچگاه چشماندازهاي آيندهي جهاني را براي آيندههاي محلي توصيه نميكنند و عكس اين مسير را نيز صحيح نميدانند. آيندهانديشي و چارهجويي براي مسايل و چالشهاي آينده نيازمند درك مباني و اصول منطقي است و يكي از اين مباني در درك اين تمايزها نهفته است. تمايزهايي كه گاهي آنقدر بديهي هستند كه آنها را ناديده ميگيريم.