ايليا پريگوگين، برندهي جايزهي نوبل ميگويد :"نميتوانيم آينده را پيشگويي كنيم اما ميتوانيم براي آن آماده باشيم". شايد بتوان بزرگترين هنر آيندهانديشي و آيندهپژوهي را ايجاد آمادگي براي رويارويي با آينده دانست. بزرگترين دستاورد دانش نوپاي آيندهپژوهي نيز اين است كه امروز به خوبي درك ميكنيم فرآيند تكامل آينده، بسيار پيچيدهتر از آن است كه بتوان آن را پيشگويي كرد. هنگامي كه به هرنقطهاي در آينده برسيم، ميتوانيم به گذشته نگاه كنيم و خطي را تعقيب كنيم كه به ما نشان ميدهد چگونه رويدادها، روندها و وقايع غيرمنتظره ما را به آن آيندهاي ويژه رساندهاند.
ديدگاههاي گوناگوني پيرامون تغيير بزرگي كه در راه است و تمدن بشري را دستخوش تحولي شگرف خواهد ساخت، وجود دارد. حتا برخي نسبت به بروز چنين تغييري ترديد دارند و معتقدند چه ضرورتي براي بروز اين گونه تغييرات شگرف وجود دارد و شايد بروز هرگونه تغييري در تمدن انساني روندي تدريجي داشته باشد. اما يكي از دلايلي كه به بروز "تغيير بزرگ" قوت ميبخشد اين است كه جامعهي بشري در طول يك قرن اخير به مراتب بيشتر و سريعتر از قرون پيش مراحل تغيير را پشت سر گذاشته است. با يك مقايسهي ساده ميان فواصل زماني ده ساله در دو قرن پيش با يك قرن اخير ميتوان به تفاوت چشمگير حجم و سرعت اين تغييرات پي برد.
به عنوان نمونه فاصلهي زماني ميان نسلهايي كه از قرني به قرني ديگر همچنان از گاري و درشكه براي حمل و نقل استفاده ميكردند به مراتب بيشتر از نسلهايي است كه در فواصل چند ساله از انواع موتورهاي بخار، ديزلي، بنزيني، جت و الكترومغناطيس در وسايل نقليهي خود استفاده كردهاند. تغيير بزرگ در حمل و نقل كه با اختراع و به كارگيري ماشين يا موتور بخار روي داد، به نوبهي خود رويدادي بدون اعلام قبلي بود. كساني كه تا يك روز پيش از اعلام اختراع چنين موتوري از چهارپايان براي كشيدن گاريهاي خود استفاده ميكردند آيا براي استقبال از چنين ماشيني آماده بودند؟
اگر بپذيريم كه تغيير بزرگ در واقع رويدادي شگفتانگيز است، در آن صورت بايد بدانيم اين تغيير رويدادي با احتمال وقوع كم و تاثير بالايي خواهد بود كه پيامدهاي بسيار عظيمي به همراه خواهد داشت و آن قدر شتابان از راه ميرسد كه سيستمهاي اجتماعي قادر به پاسخگويي موثر به آن نيستند. به بياني ديگر تغيير بزرگ به طور ذاتي استعداد غفلتزدگي را در بطن خود دارد.
اگر به تغيير بزرگ نيانديشيده باشيم، طبيعي است كه هيچ انديشه يا تصوري نيز از آن نخواهيم داشت. اگر در مورد يك واقعهي شگفتانگيز پيش از وقوع آن فكري نكرده باشيم، ارزش تفكر در مورد آن پس از وقوع آن از ميان ميرود. بايد بدانيم هر رويداد مهمي به رويدادهاي قبلي باز ميگردد و هر يك اثر يا ردي را از خود بر جاي ميگذارند. اين اثر يا رد يا سيگنال هر اندازه كه كمرنگ و ضعيف باشد، باز هم قابل شناسايي و رديابي است. دسترسي به اطلاعاتي كه درك ما را از ماهيت اين سيگنالهاي ضعيف افزايش دهند، بيار حايز اهميت است.
فراموش نكنيم كه براي شناسايي رويدادهاي غيرعادي به رويكردهاي غيرعادي نياز داريم. به بياني ديگر درك معناي سيگنالهاي ضعيف نيازمند نوعي هوشمندي ارتقا يافته است. اين هوشمندي در عمل و نظر موجب ميشود تا در ك كنيم سيگنالهاي ضعيف در مرز و لبهي بخش آشوبناك رويدادها در نوسان هستند. سيگنالهاي ضعيف به دليل ماهيت خود آن گونه كه روندها، پيمايشها و دادههاي كمّي مشخص ميشوند، از قابليت كمّي شدن برخوردار نيستند. براي درگ مفاهيم موجود در سيگنالهاي ضعيف بايد آنها را در مراحل مطالعه و بررسي تقويت كرد.
به اعتقاد آيندهپژوهان نميتوان از طريق ماتريسها و يا ردهبندي به شناسايي و تفكيك سيگنالهاي ضعيف پرداخت. با اين وجود ميتوان از طريق گفتگو و مذاكره ميتوان نقاط كور را شناسايي كرد و پس از شناسايي آنها، ديدگاهها و روشهاي جديد تفكر در مورد آنها را مطرح و كاربردي نمود. يكي پايهاي ترين رهيافتهاي كسب آمادگي براي تغيير بزرگ پايش سيگنالهاي ضعيف و اقدام هوشمندانه پس از درك صحيح مفاهيم آنهاست.