در دو يادداشت پيشين با مروري كوتاه به بررسي انديشهي انسان معاصر پيرامون آينده و ادراك آن به عنوان مفهومي عقلاني پرداختم و گفتم كه آگاهي از آينده خواسته يا ناخواسته اقدامهاي فردي و اجتماعي را به همراه دارد، اقدامهايي كه در برهههايي از تاريخ سرنوشت تمدن بشري را رقم زده است. اينك در بخش سوم و پاياني اين سخن تمامي آنچه را كه در باب ادراك آينده در انديشهي انسان امروزي قابل كاوش و بررسي است، جمعبندي نموده و ارايه ميكنم.
از هنگامي كه انسان معاصر دريافت كه ميتوان با انجام اقدامهايي بر آيندهاي كه هنوز فرا نرسيده تاثير گذاشت، علاقهي عمومي نوانديشان از كسب آگاهي از آينده به سوي "آيندهآفريني" تغيير يافت. ديگر افراد به جاي آن كه به دنبال پيشبيني آينده بروند، تلاش ميكردند در حوزهي آيندههاي فردي براي آيندهي خويش تصميم بگيرند و آيندهي مطلوب و مرجح خود را با دستان خودشان بسازند.
اگر چه اين رويكرد تازه جذاب و تا حدود زيادي عملي و امكانپذير به نظر ميرسيد، بروز موانع فردي و اجتماعي در راه تحقق آيندههاي فردي موجب شد تا نگرش محافظهكارانهاي در اين عرصه شكل بگيرد، و با سنگيني سايهي تفكر كهن پيرامون تسليم شدن در برابر آينده (آن گونه كه در قالب "تقدير" و "سرنوشت" تصور ميشد) بر اين رويكرد فعال، بازگشت به رويكرد انفعالي گذشته محتملتر از تلاش براي آفرينش آينده به نظر ميرسيد.
انسان سرگشته ميان "حق انتخاب سرنوشت" و اسير در چنگال "سرنوشت محتوم " چارهاي جز ايجاد نوعي تعادل ميان اين دو گزينه نداشت و با در پيش گرفتن نوعي محافظهكاري شكلي تركيبي از ادراك ذهني و به بيان بهتر توجيه و اغناي ذهني را ترسيم نمود. در اين شكل تركيبي هر جا كه توفيقي در راه ساختن آينده حاصل ميشد، آن را مرهون بهرهبرداري از "حق انتخاب سرنوشت" ميدانست و هر جا شكستي در اين مسير نصيبش ميشد، آن را تسليم شدن در برابر "سرنوشت محتوم" ميپنداشت. اين رويكرد تضاد آلود و تا حدودي مضحك با نمايان ساختن تضادهاي دردناك دروني خود كه متاثر از ناتوانيهاي فردي و اجتماعي در تحقق آيندههاي مرجح بود، ديگر نميتوانست قابل توجه يا پيروي باشد. اينك چارهي كار چه بود؟
بار ديگر گسستي معنا دار ميان "آيندهگزينان" و "آيندهباوران" پديد آمد. طرفداران هر يك از اين دو مكتب فكري و ذهني يعني "آيندهگزيني" و "آيندهباوري" با تبيين استدلالهاي خود در صدد تثبيت جايگاه فكري و فلسفي خود برآمدند و هر يك پيروي از مكتب متقابل را نادرست ميپنداشتند. با نگاهي هوشمندانه به هر يك از اين دو روش و مكتب فكري ميتوان نقاط قوت و ضعف آنها را دريافت و نسبي بودن دستاوردهاي آنها را در راهي كه در پيش گرفتهاند، به خود آنها نشان داد. به بياني ديگر نه تسليم شدن محض در برابر آينده و سرنوشت ميتواند انسان را به جايي برساند و نه اتكاي صرف بر آيندهگزيني، چرا كه آيندهگزينان خود معترف به اين واقعيت هستند كه هميشه قادر به گزينش آيندهي مرجح نيستند و شرايط فردي و اجتماعي همواره با خواست آنها براي تغيير آينده همراهي نميكند.
رويكرد سومي لازم است تا به هر دوي آنها اين واقعيت را گوشزد نمايد كه حركت انسان به سوي آينده يا به بيان بهتر عبور زمان از روي موجوديت فيزيكي او مرتبط با متغيرهاي گوناگون فردي، اجتماعي، زماني و مكاني است و برآيند و تقاطع نهايي اين عوامل است كه آنچه را كه آينده ميناميم شكل ميدهد. سرانجام با واقعيتي به عنوان آينده رو به رو مي شويم كه پيروان هر دو ديدگاه در آن حضور خواهند داشت. واقعيتي كه به زعم هر يك از آنان ”گزينش“ يا ”تحميل“ شده است. حال چارهاي جز پذيرش اين گزينش يا تحميل وجو د ندارد.
وقوع يك آينده و قرار داشتن در آن چارهاي جز سازگاري با آن ندارد، اما تمامي كوشش آيندهپژوهان معطوف بر آن است كه اين آينده را پيش از وقوع پيشبيني كنند، و گر نه ما پيوسته در هر لحظه بعد نسبت به لحظهي پيش از آن قرار داريم. پذيرش آينده را بايد از باور داشتن آن متمايز دانست. نميتوان گفت كه يك باور در خصوص آينده همواره بر پايههاي واقعي و مستند شكل گرفته است، حال آن كه پذيرش آينده يعني سازگاري با آن. كسي كه با آينده سازگاري پيدا مي كند قابل مقايسه با فردي كه خود را به يك آيندهي مبهم دلخوش كرده است، نيست. آيندهپذير هر لحظه از آينده را قدر ميداند و با دانش اقدام، فعاليتهاي لازم براي حضور سودمند در آينده را انجام ميدهد، اما آيندهباوري تا حدودي نوعي نگرش منفعلانه را در فرد پديد ميآورد و در بهترين حالت او را به آينده اميدوار ميسازد، اميدي كه تحقق آن هنوز معلوم نشده است.
از اين رو پذيرش آينده، بر باور داشتن آن يا گزينش آن تقدم دارد. پذيرش آينده يا به اصطلاح "آيندهپذيري" (Futurability) به معناي وجود استعداد، شناخت و درك لازم در ميان شهروندان يك جامعه براي "پذيرش آينده" و به بيان بهتر استقبال از آينده است. منظور از استقبال از آينده، مشايعت گذشته و خداحافظي با آن است. زمان با سرعت بسياري رو به آينده در حال حركت است و گرفتار شدن در چنگال گذشته تنها سبب غفلت از آينده و آنچه كه در پيش است، ميشود. بهره گيري از فنوني نظير "ارزيابي فناوري" (Technology Assessment) با هدف ايجاد موقعيتهاي بهتر براي زندگي، سلامتي و بقاي انسان در محيط ناآرام و متلاطم كنوني جهان با در نظر داشتن ايده آينده پذيري صورت مي گيرد. آيندهپژوهان نقش قابل توجهي را براي ”فناوري“ به منظور ساختن جهان آينده قايل هستند و با ترسيم آينده ارجح براي جوامع انساني، در پي استقرار الگوهاي مناسبتري از حيات فردي و اجتماعي هستند. ايجاد بسترهاي مناسب و فراهم ساهتن عوامل موثر است كه اين آيندهي ارجح را به واقعيتي عيني و ملموس تبديل مينمايد، و الا هيچ آيندهپژوهي بدون ايجاد شرايط لازم نميتواند ايدهها و انديشههاي خود را پيرامون آينده محقق سازد.
نوآوري، تفكر خلاق، ايدهپردازي و ديگر توانمنديهاي ذهني همگي در خدمت فرايندي قرار ميگيرند كه هدف آن ايجاد شرايط بهتر براي فعاليت و زندگي نسلهاي كنوني و بعدي انسان بر روي كره خاكي زمين (و شايد كرات ديگر) در آينده است. با اين وجود، به دليل آن كه آينده سرشار از رويدادها و احتمالاتي است كه شناسايي و پيشبيني تمامي آنها به صورت كاملاً دقيق وجود ندارد، برخي افراد كه ديدگاههاي مشكل پسند يا كمال گرا (Perfectionist) دارند، با ديدهي شك و ترديد به اين تلاش مينگرند.
نكتهاي كه هنوز براي بسياري روشن نشده اين است كه وقتي از مقوله آيندهنگري و پيشبيني آينده سخن به ميان ميآيد، باور عمومي به اين پندار گرايش مييابد كه آيندهپژوهان نيز مانند طالع بينان يا فالگيران مي توانند به پيشبيني آينده و امور آن بپردازند، حال آنكه واقعيت كاملاً متفاوت از اين است. هيچ آيندهپژوهي تا كنون ادعا نكرده است كه ميتواند آينده را به درستي و بي هيچ كم و كاست يا اختلافي پيش بيني كند، بلكه آيندهپژوهان آيندههاي ممكن در ارتباط با يك رويداد يا پديده را در قالب سناريوها، چشم اندازها و تصاوير بزرگي از آينده ترسيم ميكنند كه رسيدن به هر يك از آنها را منوط به طي شدن فرايندي خاص و ايجاد شرايطي ويژه ميدانند.
از اين رو آينده پژوهي كوششي براي رسيدن به آينده است (كه مانند هر كوشش ديگري امكان و احتمال بروز خطا و اشتباه در آن وجود دارد)، نه گمانه زني دقيق و خطاناپذير آينده. براي آن كه بتوانيم ظرفيتهاي "آيندهپذيري" را در يك جامعه افزايش دهيم بايد ظرفيت هاي پذيرش انواع رويدادهاي محتمل را در ميان آحاد آن جامعه بالا ببريم. اين كار جز با پرورش ذهنهاي آيندهگرا و انديشههاي آيندهنگر امكانپذير نيست. از آنجايي كه آيندههاي بديل در قالب تصويرهاي فردي از آينده تجسم مي يابند، نخستين گام در اين مسير تقويت استعدادهاي آيندهانديشي ولو از نوع علمي – تخيلي است. دانههاي آينده براي جوانه زدن در مزرعه آيندهانديشي نياز به نور و آفتاب "آيندهپذيري" دارند، پس بياييد با تاباندن نور "آيندهپذيري" سر برآوردن آنها را به تماشا بنشينيم.