در چند سالي كه از پايهريزي دانش آينده پژوهي در ايران و كند و كاو نه چندان آگاهانهي پژوهشگران در اين رشتهي دانشگاهي مي گذرد، به جز چند فعاليت انگشتشمار و سطحي هنوز فعاليت واقعي و چشمگيري در قلمروي آينده پژوهي صورت نگرفته و تداوم اين روند چشمانداز تكامل و بلوغ اين قلمروي فكري در محافل علمي و دانشگاهي را در هالهاي از ابهام فرو خواهد برد. آن چه كه امروز در حوزهي ايراني آينده پژوهي بيش از هر چيز ديگري مشاهده ميشود بازي با مفاهيم پايه، تعاريف، واژگان و ادبيات آينده پژوهي است تا خود آينده پژوهي. متاسفانه تنها كاري كه انجام نميگيرد، "آينده پژوهي" است. اينك پرسشي جدي فرا روي آينده پژوهان قرار گرفته اين كه: " آينده پژوهان ايراني سرانجام كي ميخواهند آينده را بپژوهند؟"
با وجود تمجيد و ستايش فراگيري كه از دانش آينده پژوهي (كه 60 سال از پيدايش آن در جهان ميگذرد) در ايران به عمل ميآيد، هنوز در بسياري از زمينهها مانند: اقتصاد، پزشكي، انرژي، آموزش، فناوري، پژوهش و ... خلاء بزرگي دربارهي آگاهي از وضعيت آيندهي هر يك از اين حوزهها در كشور ديده ميشود. با وجود تلاشهاي فراواني كه زير عنوانهايي مانند نقشهي جامع علمي كشور يا پروژهي "پامفا" به عمل آمد، هنوز پاسخ روشني براي اين پرسش وجود ندارد كه چگونه و با چه برنامهريزي مدوني ميتوان به اهداف منظور در چشمانداز و افق دانش و فناوري ايران در سال 1404 خورشيدي دست يافت؟ نقشهي راه دانش و فناوري ايران براي 25 و 50 سال آينده چيست؟ آيا در سال 1404 در عرصهي فناوريهاي نوپديد راهبر خواهيم بود يا پيرو؟ و ديگر پرسشهاي مشابه.
در مقطع كنوني پرسشهاي فراوان ديگري در حوزههاي گوناگون دانش و فناوري مطرح است. به عنوان نمونه اين كه سرنوشت طرح سيستم عامل ملي به كجا انجاميد؟ چرا پس از گذشت نزديك به يك دهه از اين تلاش هنوز مصرف كنندهي سيستم عامل ويندوز و مشتري پر و پا قرص غول جهاني مايكروسافت هستيم؟ چه كسي يا نهادي مسوول پيگري به ثمر رساندن طرحهاي علمي نافرجام و بر زمين مانده است؟ چرا طرحهاي علمي با همان علاقه و انرژي كه آغاز ميشوند، تا رسيدن به نتايج واقعي و ملموس پيگيري نميشوند؟ اشكال كار در كجاست؟ چرا فعاليتي كه ميتواند ظرف يك تا سه ماه به سرانجام برسد، حتماً بايد در قالب يك پروژهي نان و آبدار يك تا سه ساله تعريف شود و جمعي از اصحاب مدعي دانش و تخصص را به نام و ناني برساند؟! اگر چه موضوع سيستم عامل ملي در زمان خود مسالهي مهمي بود، اما به اعتقاد من اين مساله حتا همين امروز هم به قوت، اعتبار و ارزش خود باقي است و تا هنگامي كه پاسخ مناسبي براي اين مطالبهي ملي ارايه نشود، سخن به ميان آوردن از استقلال علمي و فناورانه بيشتر به يك شوخي دوستانه شباهت خواهد داشت تا شعاري تحقق يافته.
به نظر ميرسد امروز بيشتر نيازمند "حال" پژوهي باشيم تا "آينده" پژوهي. شايد بتوان در پرتوي اين حال پژوهي بي حالي و بي رمقي برخي از دستاندركاران طرحهاي علمي را در به ثمر رساندن برنامههاي بر زمينماندهي آنها جبران نمود. از اين دست طرحها و برنامههاي آيندهگراي كليد خورده اما نافرجام در قلمروي دانش و فناوري كشور فراوانند و اين احتمال ميرود كه برخي از طرحها و برنامههاي آينده پژوهي نيز به سرنوشت مشابهي دچار شوند. هم اينك نشانههايي وجود دارند كه به اين احتمال قوت ميبخشند. به عنوان نمونه، رهگيري محورهاي سمينارها ميتواند شاخص مناسبي باشد. معمولاً محورهايي كه در كنفرانسها و همايشهاي ملي مطرح ميشود نشاندهندهي دغدغههاي كنوني و آيندهي متوليان و برگزار كنندگان چنين گردهماييهايي است. در يكي از همايشها كه اين روزها در تهران شاهد برگزاري آن هستيم، اين عناوين درخشان ديده ميشوند: آینده نگری از دیدگاه فلسفه، استراتژی برای زندگی پایدار، مسایل منابع طبیعی در آینده، اقتصاد بازار اخلاقی، عوامل کلیدی در مدیریت علم و فناوری آینده، گردشگری فرهنگی راهبردی، آینده و چالش های پیش روی توسعه فناوری، طراحی مدل مفهومی آینده پژوهی، و ...
به دور از هر گونه پيشداوري با نگاهي به چنين عناويني ميتوان دريافت كه سطح موضوعات در نظر گرفته شده براي كنفرانسي كه قرار است در آن جمعي از آيندهانديشان و فرهيختگان آيندهگراي كشور گرد هم آيند، بسيار عمومي و در همان حال بسيار پايين و پيش پا افتاده در نظر گرفته شده است. به اعتقاد من حتا دعوت از استادان و سخنرانان (كه هر يك تجربه و پيشينهاي شايان توجه در قلمروي آيندهانديشي و حرفهاي ناگفته و مهمتر فراواني براي طرح با مخاطبان دارند) براي سخنراني در محورهاي ياد شده، به نوعي ناسپاسي از كوششهاي علمي و جايگاه علمي آنان است. چنين عناوين عمومي را ميتوان به نوجوانان دبيرستاني نيز واگذار كرد تا پيرامون آنها به نگارش انشاء و قلمفرسايي بپردازند. آيا آينده پژوهي در جامعهي معاصر ما امروز تنها معطل آگاهي يافتن از بنيانهاي فلسفي آن است و با آگاهي از اين بنيانها مسايل واقعي حل خواهد شد؟ در شرايطي كه كشور امروز بيش از هر زمان ديگري به توسعهي علمي و فناورانه نيازمند است، آيا بايد وقت و انرژي خود را صرف داستانسراييهاي فلسفي و خميازهكشيدن حاضران بر اثر شنيدن چنين مباحث فرسوده و كسالتآوري كنيم؟ در حالي كه جوامع توسعه يافته به سرعت در حال درنورديدن مرزهاي آينده و پيمودن مسيرهاي ناهموار آيندهنگاري دانش و فناوري هستند، آيا شايسته است كه همچنان در لا به لاي اوراق زرد شدهي كتابهاي قديمي به دنبال آثاري از آينده بگرديم؟! چگونه ميتوانيم تقاضاي فزاينده براي آيندهگرايي(به ويژه در ميان جمعيت جوان كشور) را با چسبيدن به گذشتهگرايي پاسخگو باشيم؟
آيا هنوز نميدانيم كه عدم قطعيت يكي از اصول جداييناپذير آيندهانديشي است، و ميخواهيم زندگيهاي متزلزل امروزي را "پايدار" كنيم؟ آيا كودكان و نوجوانان مقاطع تحصيلي راهنمايي و دبيرستاني ما نميدانند مسایل منابع طبیعی كدامند؟ آيا در بازاري كه امروز كمتر از هر زمان ديگري به اخلاق پايبند است ميتوان از "بازار اخلاقی" سخن به ميان آورد و اذهان مخاطبان را در افكار ايدهآليستي و گريزان از واقعيتهاي روز جامعه غوطهور ساخت؟ آيا با مطالعهي هر كتاب عمومي كه در زمينهي دانش و فناوري نوشته شده باشد، نميتوانيم بفهميم كه عوامل کلیدی يا نه چندان كليدي مدیریت علم و فناوری كدامند و تازه بخواهيم براي آن سخنسرايي نيز بكنيم؟ آيا جامعهي امروز ما معطل و لنگ گردشگری آن هم از نوع "فرهنگی" است كه ميخواهيم با افزودن واژهي "راهبردی" به آن رنگ و بو و اهميت غيرواقعي بدهيم؟ آيا پس از برگزاري هزاران سمينار و كنفرانس ملي و بينالمللي در سطح كشور و نگارش پاياننامههاي متعدد دانشجويي هنوز نميدانيم چالشهای پیش روی توسعه فناوری كدامند؟! و تا كي ميخواهيم به بازي با مفاهيم ادامه دهيم و تازه يك مدل مفهومی براي آینده پژوهی درست كنيم؟! آيا اين مدل مفهومي دست كم در پاورپوينتهاي آيندهانديشان مشهور (فايلهاي الكترونيكي نمايش اسلايدهاي آنها در كنفرانسها و سمينارها) قابل كاوش و بازيابي نيست؟
واقعيت اين است كه فقدان پژوهشهاي بنيادين و حقيقي در قلمروي آينده پژوهي در سالهاي اخير از اين رشتهي دانشگاهي تنها پوستهاي خشك و بيروح بر جاي گذاشته و جايگاه اين دانش نوپا را كه زماني ميتوانست براي ديگر حوزهها و رشتههاي علمي الهامبخش و اميدآفرين باشد زير سايهي سنگين بيمحتوايي و كلي گويي محو كرده است. فراموش نكنيم كه هم اينك رقابت شديدي ميان كشورهاي منطقه در زمينهي فعاليتهاي آيندهنگاري در جريان است و اين در حالي است كه ما پيوسته به بازي با ادبيات و واژههاي رايج در آينده پژوهي ادامه ميدهيم. همين حالا برخي از همسايگان كوچك و ناچيز ما مانند قطر با برونسپاري پروژههاي آيندهنگاري خود به انديشكدههايي مانند رند درصدد سهمخواهي بيشتر از آيندههاي بديل از جمله در قلمروي انرژي هستند. به راستي آيا آيندهنگاري جامعي را براي منابع انرژي طبيعي و تجديد شوندهي خود به عمل آوردهايم؟
اگر اين مسير خستهكننده و ملالتبار همچنان از سوي دستاندركاران و متوليان آيندهانديشي و آينده پژوهي كشور پيموده شود و سخنرانان و مدعوين همايشها و كنفرانسهاي آينده پژوهي به گفتن و شنيدن سخنان تكراري و خستهكننده ادامه دهند، و آنان كه ميتوانند آثار فاخري را در حوزهي آيندهانديشي بيافرينند همچنان به دنبال كار نازك و نان كلفت باشند، كاملاً طبيعي است كه نخبگان اين قلمرو و منابع انساني ارزشمند آن كوچ خواهند كرد و با پيوستن به كاروان مغزهاي فرار يا در صدد ارايهي خدمات علمي خود به بيگانگان فرصت طلب برخواهند آمد و يا انرژي و پتانسيل علمي خود را در ديگر زمينهها به كار خواهند گرفت. كمترين دستاورد چنين وضعيتي افزايش فاصله و شكاف علمي نه تنها با كشورهاي پيشرفته، بلكه با كشورهاي همسايهاي خواهد بود كه در آيندهاي نه چندان دور نگاهي فرودستانه به شرايط علمي و فناورانهي ما خواهند داشت. به نظر ميرسد زمان بيداري آيندهپژوهان و آيندهانديشان ارجمند و واقعي از خواب سنگين زمستاني فرا رسيده است:
زين همرهان ستعناصر دلم گرفت *** شير خدا و رستم دستانم آرزوست