در سال ۱۹۹۹ طرحي بیسابقه از سوي فدراسیون جهاني آیندهپژوهي به اجرا در آمد و طي آن از گروهي از اندیشمندان فعال در عرصهي آیندهپژوهي دعوت شد تا افزون بر تعریف استانداردهای حرفهای آیندهپژوهي، مشخص کنند چه کسانی را میتوان آیندهپژوه نامید. در اين كوشش ارزشمند آينده پژوهان مشهوري مانند وندل بل و ريچارد اسلاوتر مشاركت داشتند. اين نخستين كوششي به شمار ميآمد كه پس از گذشت 60 سال از آغاز مطالعات آيندهگرا براي ساماندهي ويژگيهاي حرفهاي اين حوزه از انديشهورزي به عمل آمده بود. انگيزههايي مانند احساس ضرورت آينده پژوهان نسبت به معرفي خود به ديگران، قانوني ساختن فعاليتهاي خود در قالب بدنههاي آكادميك، اثربخش نمودن فعاليتها و مطالعات خود و معرفي رسمي آينده پژوهي در مقام يك حرفه و شغل؛ پيشگامان اين جنبش حرفهاي را به حركت در آوردند.
صرف نظر از اين كه آيا آينده پژوهي از ظرفيتهاي ذاتي براي تبديل شدن به يك حرفه يا شغل برخوردار است يا خير و برخي ترديدهايي كه در اين زمينه مطرح است (از جمله اين كه آزاد انديشي آينده پژوهان با قرار گرفتن آنها در قالب مجامع صنفي به خطر ميافتد)، نفس اين كوشش كه با هدف تدوين استانداردهای حرفهای در زمينهي آیندهپژوهي صورت گرفت، تلاش به جا و شايستهي احترام قلمداد ميشد چرا كه موجب مرزبندی ميان كساني ميشد كه با دغدغهي توجه به آينده؛ مطالعاتي را در اين زمينه به عمل ميآورند و خود را متفاوت از كساني ميدانند كه با انگيزههاي مادي و منافع شخصي در پي كسب شهرت يا وجاهت از اين رهگذر هستند.
از آن هنگام نزديك به 10 سال ميگذرد و تاكنون تلاشهاي موردي و پراكندهي ديگري براي تدوين ارزشهاي مشترك ميان آينده پژوهان صورت گرفته است. بخشي از اين تلاشها در قالب انتشار بيانيهها و مرامنامههاي موسسات آيندهانديشي و كانونهاي تفكر آيندهگرا بازتاب يافته است. همچنين فهرستهايي تكميلي از كار آينده پژوهان پيشگام براي تدوين استانداردهاي حرفهاي در همايشها و كنفرانسهاي بين المللي آينده پژوهي انتشار يافته است. با اين حال هنوز پروتكلي بين المللي (دست كم بر اساس اطلاع نسبي نويسندهي اين مقاله) براي آينده پژوهي تدوين نشده است و در صورت تدوين نيز ارجاع جهاني چشمگيري نسبت به آن صورت نگرفته است.
تنظيم چنين پروتكلي ميتواند افزون بر ساماندهي دغدغههاي آينده پژوهان در سراسر جهان، مبنايي براي استاندارد سازي فعاليتهايي باشد كه در حوزهي آينده پژوهي و آيندهانديشي صورت ميگيرد. شايان يادآوري است كه تدوين هر گونه پروتكلي مانند ديگر فعاليتهاي آيندهگرا حاصل تلاشي جمعي خواهد بود و نه فردي. پروتكلهايي كه گسترهاي تنها به وسعت انديشهي يك فرد داشته باشند، معمولاً محدود و ناكارآمد هستند و در حقيقت نميتوان آنها را "پروتكل" ناميد و شايد كاربرد لفظ "يادداشت" براي آنها مناسبتر باشد.
مهمترين پرسشي كه ممكن است در اين خصوص مطرح شود، اين است كه "اصولاً در تدوين پروتكل بين المللي آينده پژوهي چه ملاحظاتي بايد مورد توجه قرار گيرد؟" براي پاسخ به اين پرسش بهتر است مروري بر تلاشي داشته باشيم كه در سال 1999 صورت گرفت و پيشتر از آن سخن به ميان آمد تا بهتر بدانيم معمولاً در اين مسير بايد به چه نكاتي توجه شود. به نظر ميرسد هر تلاش تازهاي بايد مكمل حركت پيشين باشد تا بتواند به نتايج ملموس و مفيدي بيانجامد.
در آن هنگام برخي از آينده پژوهان مانند ريچارد اسلاوتر قايل شدن تمايز ميان سنتهاي مطرح در آينده پژوهي و آثاري كه در اين حوزه به رشتهي تحرير در آمدهاند را گام نخست در تدوين استانداردهاي حرفهي آينده پژوهي ميدانستند. به اعتقاد او ميتوان سنتهاي حاكم بر آينده پژوهي را در قالب جهار سنت از جمله: تجربي - تحليلي، انتقادي - تطبيقي، اجتماعي - مشاركتي و چندفرهنگي - جهاني طبقهبندي نمود. افزون بر اين آثار آيندهگرا را نيز ميتوان به چهار دستهي عامهپسند، مسالهمدار، انتقادي و هستي شناسانه طبقهبندي كرد. به اعتقاد اسلاوتر با درك اين طبقهبنديهاست كه ميتوانيم آينده پژوهان واقعي را از "به اصطلاح" آينده پژوهان بازشناسي كنيم.
بي شك يكي از محورهايي كه در پروتكل بين المللي آينده پژوهي بايد مورد توجه قرار گيرد، ويژگيهايي است كه بايد براي آثار آيندهگرا در نظر گرفت. تاكنون ويژگيهاي بسياري براي آثار آيندهگرا در نظر گرفته شده است. يادآوري اين نكته ضروري است كه معيار گذاري براي آثار آيندهگرا كار دشواري است، با اين حال برآيند چنين معيارهايي ميتواند نمونهاي مانند زير را به دست بدهد:
· تحلیل دقیق حساسیتهاي مطرح شده
· کاربرد مناسب خلاقیت و تصور
· تعهد به بهبود روششناسی مورد استفاده
· یکپارچهسازی عناصر
· نگرش واقعبينانه به دغدغههاي جامعهي بشري
· امكان تبديل اثر به ديگر گونههاي فكري و ادبي
· صراحت مفهومي و شفافيت تحليلي
· مفيد بودن
از سوي ديگر، جمعبندي ديدگاههاي اسلاوتر و همانديشان او پيش از اين منجر به آن شد كه مجموعهاي از ويژگيهاي دهگانه براي يك آيندهپژوه واقعي به اين ترتيب در نظر گرفته شود:
· احاطه بر حوزههای خاص و ادبیات آیندهپژوهي؛
· مشارکت موثر و نگارش مطالب نو برای تقویت ادبیات آیندهپژوهي؛
· مهارت در یک یا چند روش آیندهپژوهی؛
· طي نمودن دورههای دانشگاهی رشته آیندهپژوهی؛
· آموزش دیگران برای آیندهپژوه شدن؛
· حضور فعال در کنفرانسهای آیندهپژوهی؛
· مشارکت در یک یا چند نوآوری اجتماعی؛
· کمک به گسترش آیندهپژوهی و بهبود کیفت آثار تولید شده؛
· فهم منطق و عقلانیت حاکم بر آیندهپژوهی و اطلاعرسانی در خصوص آنها؛ و
· شنيدن صداهايی که کمتر شنیده میشوند و مطرح کردن آنها در گفتمان جهانی آیندهاندیشی
با وجود آن كه اين ويژگيها منحصر به فرد نيستند و هنوز به عنوان استانداري واحد و كاملاً رسمي به رسميت شناخته نشدهاند، با نگاهي گذرا به آنها ميتوان دريافت بسياري از كساني كه امروز خود را آيندهپژوه ميدانند، اندكي از اين ويژگيها را در خود دارند و شايد هم هيچيك از اين ويژگيها را نداشته باشند! بر اين اساس، در وهلهي نخست بهتر است خود را "علاقمند به آينده" بناميم و با طرح ادعاهايي كه خود واهي بودن آنها را بهتر از ديگران ميدانيم، بار مسووليت انساني خود را از آن چه كه هست سنگينتر نكنيم.
صرف نظر از ديگر ويژگيهايي كه براي آينده پژوهان در نظر گرفته ميشود و قابل افزودن به موارد ياد شده است، الزام اخلاقي به ارزشهاي مطرح نزد آينده پژوهان يا همان اخلاق حرفهای موضوع مهم ديگري است كه شايستهي توجه بسيار است. آن چه كه در آغاز پيشگامان آينده پژوهي را بر آن داشت تا به تدوين استانداردهاي حرفهاي مبادرت نمايند، عدم پايبندي به همين ارزشهاي اخلاقي بود. اخلاق حرفهاي به معناي مجموعهاي از فضیلتها، ارزشها، توصیهها و ممنوعیتهاست که رفتار مناسب یک شخص شاغل در یک حرفه مانند پزشکی، حقوق، آموزش و پرورش و غیره را تعریف میکنند. آينده پژوهان نيز اخلاق حرفهاي خاص خود را دارند كه به ويژه در ارتباط با مخاطبان خود همواره بايد آن را رعايت نمايند. طبيعي است پروتكلي كه در آن به مباني و ارزشهاي اخلاقي توجهي نشده باشد، پوستهاي بي مغز خواهد بود كه ارزشي نزد آينده پژوهان واقعي نخواهد داشت.
واقعيت اين است كه الزامات اخلاقي در جهان معاصر به شكلي كلي و كليشهاي درآمدهاند و مواردي مانند: حقيقتجويي، صداقت، امانت، احترام، پرهیز از آسیب رسانی به دیگران، حفظ و بهبود وضع زندگی بشر امروز و فردا، احترام به انسان و رعایت کرامت انسانی، خدمت به همنوعان و حتا غير همنوعان را در بر ميگيرد. طبيعي است كه پايبندي به چنين ارزشهايي بيش از آنكه جنبهي صنفي داشته باشند، جنبهي فردي دارند و هر فرد بايد شخصاً خود را پايبند به آنها بداند.
شاخصهاي كيفي نيز در تدوين پروتكل بينالمللي آينده پژوهي به ويژه در ارتباط با آينده پژوهان بايد مد نظر قرار گيرد. به عنوان نمونه يك آيندهپژوه بايد از تاریخچه آیندهپژوهی، مبانی و ادبیات و اصطلاحات رایج کنونی آن آگاهي داشته باشد. بدون درك کاربردها و محدودیتهای روششناسیهای کلیدی نيز نميتوان به آيندهنگاريهاي موثري دست يافت. همچنين آگاهي از چارچوبهای مفهومی مناسب برای آفرينش آثار آیندهگراي ممتاز و با كيفيت، چگونگی دسترسی به ایدهها و صاحبنظران کلیدی این حوزه و استراتژیهای پیادهسازی آثار آیندهگرا در زمینههای گوناگون از الزامات كيفي آينده پژوهان به شمار ميآيد.
در پروتكل بين المللي آينده پژوهي افزون بر تعيين وظايف، مسووليتها و تعهدات آينده پژوهان، بايد حقوق مادي و معنوي فردي، اجتماعي و جهاني آنان در نظر گرفته شود. به بياني ديگر پروتكل ياد شده بايد به گونهاي تنظيم شود كه به طور همزمان تضمينكننده حقوق آينده پژوهان و كاربران و استفادهكنندگان خدمات آنها باشد. براي دستيابي به ويرايش نهايي يك پروتكل بين المللي جهت آينده پژوهي ابتدا بايد كانونهاي منطقهاي آينده پژوهي طرحها و پيشنويسهاي مورد نظر خود را در قالب همانديشيهاي داخلي به بحث بگذارند و بعد در گامي فراتر و عرصهاي گستردهتر يعني در سطح جهاني اين پيشنويسها را ميان آينده پژوهان شاخص يا دست كم نمايندگان آنها به مشورت بگذارند تا شكل نهايي آن قابل جمعبندي و ارايه شود. بديهي است پيروي از چنين پروتكلي مانند هر الزام ديگري نيازمند تعهد و پايبندي فردي و حرفهاي خود آينده پژوهان است و گسترش و تكامل آن كاملاً به اجراي داوطلبانهي آن بستگي خواهد داشت.
آنچه در اين مقالهي كوتاه آمد تنها پيشنهادي است كه بايد از سوي آيندهپژوهان مورد توجه قرار گيرد و دستيابي به خروجي نهايي يعني "پروتكل بين المللي آينده پژوهي" دستاورد همانديشي جمعي عموم آيندهپژوهان خواهد بود.
منبع:
1. آتي نگار، دايرة المعارف آيندهانديشي، مدخل انگليسي: Professional Standards in Futures: Who is a futurist