یکی از معماهای بزرگ تاریخ ایران این است که رمز یگانگی و ماندگاری سرزمینی که از هنگام آمدن اعراب به این سو، گذرگاه کوچ و هجوم و بستر ِاسکان سدها ایل وطایفه از شبه جزیره عربستان تا بیابان های مغولستان بوده است در چیست؟ تاروپود این فرش هزاررنگِ قومی که از تاریخ به یادگار به ما رسیده، چرا و چگونه در چالش هزار و اندی ساله ستیز میان سدها تیره ایلی برخاسته از اقوامی با پیشینه هایی گوناگون، ازهم نگسسته و چرا ایران، به سان بسیاری از سرزمین های دیگر، بر بنای ایل ها و اقوام و ملوک الطوایف تقسیم نگشته است؟ چگونه است که در درازای بیش از نهسد سال سیادت سلسله ها، شاهان و امیران ترک تبار، ترکمان، مغول و تاتار، زبان فارسی به زبان مشترک اداری و فرهنگی این سرزمین تبدیل شده و آمیزش قومی بر ستیز ایلی چیرگی یافته است؟
گروهی بر این باوراند که مذهب شیعه که به یاری شمشیرقزلباشان شیعی مذهب رسمیت یافت، بنیان تشکیل دولت ملی پس از ایلغار مغول و ضامن استقلال ایران در برابر سنی مذهبان عثمانی و اوزبک در غرب و شرق ایران بوده است. پس به باور ایشان، مذهب شیعه یکی از ارکان یگانگی ملی ایران است. گروهی دیگر، اورنگ شاهی را بنیان یگانگی ایران می دانند و براین باورند که نظام پادشاهی ضامن یگانگی و ماندگاری ایران بوده است. یک پاسخ نا بخردانه دیگر نیز افسانه وحدت اجباری ایران «کثیرالمله» در زیر ستم ملت مفروض فارس است که من در بخش های پیشین این نوشتار به بی پایگی این داوری پرداختم.