گسستن از گذشته و پيوستن به آينده بزرگترين آرزوي آيندهانديشان و نوانديشان است. درست در همان لحظهاي كه يك فرد يا سازمان تصميم ميگيرد در مسيري متفاوت از گذشته گام بر دارد و كاركرد نويني را در پيش گيرد، فرآيند تغيير آغاز ميشود و "دانههاي گُسست" از گذشته و پيوند با آينده سر از خاك ركود و انفعال بيرون آورده و رهسپار مسير رشد و بالندگي به سوي پرتوهاي اميدآفرين و گرميبخش آينده ميشوند.
دانههاي گسست در حقيقت مقاطع حساس زماني هستند كه با نظارت فعاليت علمي و هدفمند "مديريت آينده" رهايي از گذشته در آنها به وقوع ميپيوندد و در تداوم حركتهاي نوآفرين نقشي حياتي دارند. شكوفايي و رشد اين دانهها در مزرعهاي كه شكل دهندهي روندهاي آينده است، آيندهي مطلوب و مرجح از نظر فرد يا سازمان را به همراه دارد.
تاكنون پيرامون تغيير و فرآيند آن در ابعاد فردي و سازماني سخنهاي بسياري رفته و اصول و مباني تغيير در قالب مباحث مديريتي به تفصيل بر شمرده و تدوين شدهاند و هر گونه بحث دوبارهاي در اين حوزه شايد تكرار مطالب پيشيني باشد كه از سوي انديشمندان دانش مديريت مطرح شده است. اما اهميت بحث تغيير در حوزهي آيندهپژوهي و مديريت آينده به اين دليل است كه به طور كلي "تغيير" سرشت آينده را شكل ميدهد و صحبت از مديريت آينده جدا از "گفتمان تغيير" نيست.
شايد يكي از اصوليترين بنيانهاي فكري آيندهپژوهان و آيندهانديشان اين باشد كه "آينده با آنچه كه ما ميپنداريم تفاوت خواهد داشت." اين تفاوت به معناي تغيير است و تغيير در قلمروهاي فردي و سازماني پيرو اراده و تصميم انسان است. نقش انكارناپذير انسان در تاثيرگذاري بر آينده و اتخاذ تصميمهاي تغييرآفرين و سرنوشتساز همواره در طول تاريخ مورد توجه انديشمندان واقع شده و توانمندي انسان در ايجاد تغيير به عنوان يكي از نيروهاي شگرف در ساختن جوامع انساني نوين و متفاوت از آنچه كه هميشه وجود داشته، مورد تاكييد جامعهشناسان قرار داشته است.
ايجاد دانههاي گسست نيازمند تغيير پنداشتها و پندارهاي ذهني از شرايط زماني و مكاني هميشگي است. هنگامي كه اين شرايط ديگر از ظرفيتهاي لازم براي پاسخگويي به نيازهاي جديد برخوردار نباشند، تغيير آنها به امري اجتنابناپذير مبدل ميشود. عناصر فردي و سازماني حاضر در شرايط هميشگي ميتوانند نياز به تغيير را دريابند و با فراهم ساختن زمينههاي لازم اين امر را محقق سازند. اما دانههاي گسست در مقام مقاطع زماني رهايي از گذشته نقشي تعيينكننده در آغاز فرايند تغيير دارند.
گاهي شرايط زماني و مكاني براي ايجاد تغيير مهيا ميباشد، اما فرآيند تغيير به دلايل گوناگون آغاز نميشود و با تاخيرهاي پي در پي رو به رو ميشود. نقش دانههاي گسست در ايجاد اين باور كه تداوم شرايط زماني و مكاني پيشين ديگر ميسر نميباشد، به مثابهي كاتاليزور يا تسهيل كنندهاي است كه انجام تغيير را سريعتر و آسانتر مينمايد.
در اين ميان توجه به يك تمايز مهم ضروري است. مديريت تغيير ميكوشد تغييرات در سازمان را با موفقيت و با جلب نظر موافق كاركنان به سرانجام برساند. در اين فعاليت هدفمند توجه اصلي معطوف بر تغييرات آينده است. مديريت تغيير بيشتر به تغيير در سازمان توجه دارد، در حالي كه مديريت آينده، اغلب عوامل عمدهي تغيير در محيط را بررسي ميكند. دانههاي گسست در پرتوي مديريت آينده شكوفا شده و رشد مينمايند، نه مديريت تغيير.
مديريت آينده به ما ميآموزد كه چه مقاطع زماني براي آغاز تغيير مناسبترند و ميتوان در آنها از گذشته گسست و به آينده پيوست. يك تمايز مهم ديگر را نيز بايد در نظر گرفت، اين كه مديريت آينده به عنوان عامل پرورشدهنده دانههاي گسست متفاوت از مديريت نوآوري است. در مديريت نوآوري، اغلب به يك بخش ويژهي ساختاري توجه ميشود، حال آنكه مديريت آينده برآوردي كامل و اساسي را ارايه ميدهد.
آيا تاكنون از خود پرسيدهايد هنگامي كه آينده و رويدادهاي آن، با تمامي خواستهها و پيشبينيهاي شما همخواني نداشته باشد، چه اتفاقي رخ داده؟ شايد پاسخ به اين پرسش به نظر ساده باشد، اما حقيقت در اين واقعيت نهفته است كه پندارهاي ما از آينده بيشتر بر پايهي انديشههاي پيشين و گذشتهنگر استوار است؛ در حالي كه آينده الزاماً تداوم وضعيت گذشته يا حال نيست و ميتواند كاملاً متفاوت باشد. نقش حياتي دانههاي گسست در رها ساختن ما از همين انديشههاي پيشين و گذشتهنگر است. مديريت آينده به ما نشان ميدهد در چه هنگامي ميتوانيم از شرايط پيشين سازماني گسسته شويم و با شرايط جديد آينده پيوند پيدا كنيم.
براي پرورش دانههاي گسست در مزرعه مديريت آينده نيازمند تدوين يك راهبرد هستيم و مهمترين اصل در تدوين چنين راهبردي پديد آوردن ظرفيتهاي لازم براي گسستن از گذشته و رهايي از انديشههاي فردي و سازماني گذشتهگرا و جايگزين ساختن آنها با ارزشهاي اميدآفرين و نيروزاي آيندهگرا است. با شناسايي صحيح دانههاي گسست و پرورش آنها به ظرفيتهاي شايان توجهي از آيندهپذيري و آمادگي براي استقبال از آينده دست خواهيم يافت.