هشتاد و نهمين شماره نشريه "نگاه نو" مصاحبه مفصلي با استاد گرانقدر سركار خانم دكتر شهيندخت خوارزمي انجام داده است. البته آثار و خدمات علمي و فكري و قلمي و آموزشي و پژوهشي خانم دكتر خوارزمي بر دانشگاهيان و صنعتگران و دوستداران توسعه كشور پوشيده نيست اما خواندن اين مصاحبه و شنيدن نظرات عالمانه و دلسوزانه و گاه از سر درد اين بانوي ارزشمند مي تواند زواياي ديگري از نوع نگاه ايشان به مسائل مديريتي و صنعتي و توسعه اي كشور را نشان دهد. ايشان در جرگه چهره هاي دانشگاهي هستند كه در تماس مستقيم با صنعت اين مرز و بوم در توسعه آن بسيار كوشيده اند و مسلما تنها بانوي فرهيخته اي هستند كه در حوزه صنعت تجربه هاي بسياري دارند. اين تجربه ها عموما در حوزه صنعت و معدن و در قالب مشاوره نزديك در بالاترين سطوح مسئوليتي وزارت صنايع و معادن از گذشته هاي دور بوده است.
در حدود سالهاي هفتاد و سه و چهار كه مسئوليت آموزش فولاد خوزستان را بعهده داشتم از نزديك افتخار آشنائي با ايشان را يافتم. اولين بار عميق ترين و جذاب ترين و موثرترين نگاه به مقوله هاي نيازسنجي و اثربخشي آموزشي وارزيابي عملكرد و كم كم ساير مفاهيم حوزه منابع انساني را از زبان ايشان و نگاه ايشان شنيدم و لمس كردم. او اين مفاهيم را با وسعت آگاهي و تجربه خود چشيده بود و تلفيقي از مطالعات روزآمد جهاني و نگاه ويژه انسان مدارانه خود را به تشنگان اين وادي القا مي كرد.
نوشته هاي ايشان در زمينه ارائه تجربه هاي موفق صنعت و معدن در قالبي بديع توانست براي اولين بار اين تجربه هاي گرانسنگ را كه در بخش هائي از صنعت فولاد و معدن و نسوز بدست آمده بود ثبت و عرضه كند. در كنار اين همراهيهاي علمي و عملي با صنايع، اولين بار حدود سي سال پيش ايشان با ترجمه كتاب "موج سوم" تافلر، تلنگر بموقع و مناسبي را به ذهن و ضمير صنعتگران و عالمان و دلسوزان مقوله توسعه در كشور زد و اين موج را با ترجمه شيواي ساير آثار مهم تافلر ادامه داد.
آنچه بر ارزشمندي كارها و اثرات اين بانوي عاليقدر مي افزايد شخصيت اخلاقي و سابقه اصيل خانوادگي و تربيت اصيل و آزادانديشي و حريت فكري اوست. او خود مي گويد اين ويژگيها در "فضاي باز و فرهنگ خلاقيت پرور دانشگاه" شكل گرفته است و منظور او دانشگاه شيراز پيش از انقلاب است. او فروتنانه خود را مديون اساتيدش مي داند و مي گويد: "با لذت و انرژي درس مي دادم. اعتقاد داشتم كه دانشگاه بايد فضاي آزادي باشد براي برخورد انديشه ها و بحث و جدل، وگرنه دانشگاه نخواهد بود... ولي خيلي زود متوجه شدم كه واقعيت ديگري در حال شكل گيري است". او اين واقعيت تلخ را در حوزه صنعت نيز مشاهده مي كند و دردمندانه مي گويد: "تجربه فولاد از تجربه هاي مهم و ماندگار من است. با تغيير دولت، در كمال حيرت و تاسف، حاصل سالها زحمت در فولاد را به هم ريختند و همه چيز باز هم برگشت به عقب. تاريخ بار ديگر تكرار شد".
او اين "واقعيت تلخ" را كه در همه عرصه ها مانع توسعه ايران شده با تعبير "گره كور" و "دور باطل" چنين زيبا به تصوير مي كشد: "انگار دور باطلي است كه در آن گرفتار آمده ايم. به زحمت و با عشق چيزي را مي سازيم و سپس با سرعت آن را ويران مي كنيم. گره كور توسعه ايران شايد با يافتن پاسخ اين پرسش باز شود: چرا آنچه را كه ديگري ساخته است ويران مي كنيم؟"
"توسعه ايران" دغدغه اصلي اوست. مي پرسد: "چرا ايران بايد چنين سرنوشتي داشته باشد؟ چرا زندگي من بايد شرح داستان هاي مكرر "ساختن و ويران كردن" باشد؟ چه مرضي داريم؟ چرا از تاريخ خود و تجربه ديگران درس نمي گيريم؟ چرا تجربه 63 ساله برنامه ريزي توسعه در ايران ناكام مانده است؟ چرا مديريت كلان جامعه آنقدر آشفته و از هم گسيخته شده كه فساد در ابعادي وسيع و گسترده منابعي را مي بلعد كه بايد صرف توسعه و پيشرفت شود؟"
او توسعه را "پديده اي چند بعدي، پيچيده و برايند تعامل تحولات اقتصادي، اجتماعي، فرهنگي، تكنولوژيك و انساني" و "پديده اي اقتضائي" مي داند كه "تحقق آن به عزم استوار حكومت و حاكميت نياز دارد" و "الگوئي واحد براي همه كشورها در اين زمينه وجود ندارد" و بنابراين "كاملا كميت پذير و قابل برنامه ريزي نيست". مي گويد: "مطالعات من در حوزه توسعه نشان مي دهد كه نهادسازي شرط لازم براي توسعه است و به ويژه نهادهاي آموزشي كه بتواند به تشكيل سرمايه انساني بينجامد و از آن مهم تر مديراني شايسته تربيت كند". به اعتقاد او "محور اصلي توسعه، انسان است" و به همين دليل "در تشكيل سرمايه انساني، سرمايه هاي رهبري و مديريت بسيار مهم است. رهبران و مديران در اداره جوامع و سازمانها نقشي بسيار مهم دارند. غفلت كرده ايم در پرورش رهبران و مديراني انسان و داراي شايستگيهاي حرفه اي لازم و دلسوز و فهيم و خردورز و سالم و شجاع و داراي مدل هاي ذهني باز و يادگيرنده و تحول آفرين و توسعه خواه و بي نياز از بازي هاي قدرت و ثروت، كه سازمان و جامعه خويش را پيش از خودشان دوست داشته باشند ، نگاه سيستمي داشته باشند و بفهمند در جهاني پر از فقر و ناامني و استبداد و خشونت و بي سوادي نمي توان صرفا به منافع و مصالح خود انديشيد".
دكتر خوارزمي معتقد است "نگاه به توسعه بايد كل نگر و جهاني گرا و آينده نگر و تكنولوژي بنيان و انسان محور باشد". از اين روست كه مي گويد: "از يك سو مي بينيم چگونه علوم و تكنولوژي هاي نوين پرشتاب پيش مي روند و با خود امواجي از تحول مي آورند، و از سوي ديگر شاهد آنيم كه چگونه جامعه بشري به دليل بي خردي رهبران بسياري از كشورها، درگير انواع تعارض هاي خانمان برانداز شده و هنوز چالش موجود را حل نكرده چالش جديدي مي آفريند. رهبران جوامع نه تنها نتوانسته اند از دستاوردهاي علم و تكنولوژي براي بهبود مستمر كيفيت زندگي مردم استفاده كنند بلكه به عكس، به دليل عقب ماندگي ساختارهاي فرهنگي – اجتماعي، و از آن مهم تر واپس ماندگي ساختارهاي سياسي و عدم همگامي اين ساختارها با تحولات تكنولوژيك، جوامع در گردابي از بحران هاي گوناگون گرفتار آمده اند".
با وجود همه "واقعيت هاي تلخ" كه به آنها اشاره مي كند و شايد نماد آن در عدم تحقق خواسته اوست كه در جريان معارفه وزير وقت صنايع به او مي گويد: "از جوانه هائي كه با زحمت زياد در زمين سخت كوير كاشته شده و تازه سرزده اند مراقبت كنيد. اين جوانه ها را ريشه كن نكنيد" و اولين كار وزير جديد نيز تعطيل آن برنامه ها بود!
او اما هيچگاه "اميد" را از دست نداده و مي گويد: "به دليل خوش بيني ذاتي مي دانم كه بشر براي اين چالش ها راه حل خواهد يافت و به زودي نوعي خرد و فرزانگي و حكمت بر راهبري امور جهاني حاكم مي شود". او تحولات اخير منطقه را نيز بسار اميدبخش مي داند و معتقد است: "انديشه ها و ساختارهاي دموكراتيك، جاي انديشه ها و ساختارهاي تماميت خواه را خواهند گرفت".
قدر وجود شخصيت ارزشمند اخلاقي و انساني و علمي و اجتماعي اين "بانوي اميد" را بايد دانست و در راه "توسعه ايران" از انديشه ها و تجربه هايش بهره برد.