هر انسان و جامعه ای در بند زمان و مکان است. در جغرافیایی ریشه دارد و تاریخ آن در گستره زمان امتداد یافته و مییابد. این تاریخی بودن مستلزم آن است که جامعه، حافظه تاریخی داشته باشد. حافظه تاریخی، حافظه بلند مدت جامعه است. جامعه ضمن این که هویت اکنونی – اینجایی دارد باید بتواند از این قید برهد و در طول زمان به صورتی یکپارچه بگسترد. اگر این حافظه از ذهن و ضمیر جامعهای پاک شود و جامعه صرفا با حافظه کوتاه مدت خود زندگی کند، دیگر گذشته خوب و بد خود را به یاد نمیآورد و به نوعی بیریشگی و بیمایگی دچار میشود. جامعه با حافظه کوتاه مدت، جامعهای گسسته، پراکنده، بیارتباط، پرتنش، هیجانی، ملون، پردغدغه، سرگردان و فاقد جهت است. اگر چنین ویژگیهایی میتوانیم در جامعه خود سراغ بگیریم معلوم میشود حافظه تاریخی جامعه ما کار نمیکند و در چنبره روزمرگی گرفتار آمدهایم.
نشانهها و شواهد بسیاری میتوان برای جامعهای با حافظه کوتاه مدت در نظر گرفت:
اختراع مجدد چرخ! یکی از این نشانههاست. همه چیز و همه کار باید از صفر شروع شود. اگر بنایی موجود است و کسی یا کسانی قرار است از این پس مدتی در آنجا به سر برند اولین کاری که میکنند یا حتی جامعه از آنها توقع میبرد، آن است که آن بنا را ویران کنند و حتی مصالح آن را هدر دهند و همه چیز "از نو" شروع شود. گویی آن بنا مال این جامعه نیست یا کسانی برای برافراشتن آن زحمت نکشیدهاند یا مصالح و زمان و هزینه آن از جیب جامعه برداشته نشده است. این جامعه انگار پادگانی است که دم به دم امرای آن "از نو" میفرمایند! نمونه جملاتی نظیر: " از این به بعد میخواهیم با کار کارشناسی ...." یا " از حالا به بعد به صورت علمی کار خواهیم کرد ..." یا " من ریشه فساد را خشک خواهم کرد ..." یا " از این پس اینجا را باید با گردش نخبگان و بکارگیری استعدادها اداره کرد ..." اگر رصد شود، بهوفور در کلام افراد همین جامعه خودمان که به سمت و مسئولیتی میرسند میتوان یافت.
همرنگ جماعت شدن! از دیگر نشانههای جامعه با حافظه کوتاه مدت است. افراد در این جامعه از سابقه تاریخی و ریشه هویتی خود بریده میشوند و در بیابان غبارآلود اکنون، پرتاب میشوند. چپ و راست و بالا و پایین را نمیبینند. جهت را گم میکنند و گاه ترجیح میدهند به همین دلیل سر جای خود متوقف بمانند. حال اگر بادی و موجی و مدی در هر زمینه از شئونات جامعه دررسید به همان جهت متمایل میشوند. نمونههای بیشماری از این وضعیت را در چنین جوامعی میتوان دید: ناگهان نویسندهای، شاعری، ... گویی سر از غیب برمیآورد و از پرده بیرون میافتد. کلامش، حرفش، شعرش دست به دست در دنیای مجازی میگردد و گاه مثلا به بازار هجوم میبرند و در خشکسالی نشر با شمارگان پانصد و هزار، کتابش را به چاپ بیستم و صدم میرسانند. این در حالی است که آن فرد و کتابهایش سالهای فراوان پیش نیز زنده بودند و نفس میکشیدند و در متن جامعه حضور داشتند. در چنین جوامعی هر چند روز به یک موضوع پرداخته میشود، موضوعات دیگر فراموش میشود و دو روز دیگر نگاری دیگر از راه میرسد. مهم نیست این جمع مستان چگونه اندک اندک میرسند: جهتدهی از بالاست، فشار رسانهای است، موج تبلیغات است و حتی اقدام گروه مشخص و چه بسا یک نفر. هر چه هست، مهم موج چند روزهای است که پس از آن راه میافتد. چنین است که چنین جامعه روی ثبات نمیبیند و دائما عملزده و مناسبتی! و در صحنه! است و چشمانداز نمیپذیرد و سطحی مینگرد و فکر و تفکر و متفکر در آن به محاق میرود.
سندروم عدد و رقم و آمار! نشانه دیگر جامعه با حافظه کوتاه مدت است. درست است که زمانه ما، به تعبیر رنه گنون، در سیطره کمیت گرفتار آمده است اما در بسیاری از جوامعی که با تکیه بر حافظه تاریخی خود، سعی میکنند نگاهی بلندمدت و کلان و جامع و همهجانبه به قضایا داشته باشند، اعداد و ارقام هم سر جای خود خوش مینشینند و دیگر ملعبه بازیگران و مضحکه تماشاگران قرار نمیگیرند. در آن جوامع، زیر بنای ارزشها و اصول و مبانی، به مرور به دستاوردهایی میرسد که میتواند لباس آمار و اعداد بپوشد. در جامعه با حافظه کوتاه مدت که از گذشته بریده است و اکنون متولد شده است و نقطه شروع تاریخ آن جایی است که هر کس به مقامی میرسد و کار خود را شروع میکند، چون درازنای عمر اجتماعی و سیاسی و کاری و وجودی افراد بسیار کوتاه است و دست کم از دید عموم به جهت وزش باد موافق و مخالف بستگی دارد، افراد مجبورند کار وجودی خود و وجود کار را با توسل به اعداد و ارقام بیان کنند. طرفه آن که در جامعه با حافظه کوتاه مدت همه آمارها و اعداد و نمودارها نیز روند صعودی و سودای سربالا دارد! چرا که آمار و نموداری که خود فرد، صفر شروعش باشد لاجرم رو به بالا میرود. در حالی که در جوامع باثبات و سالم و طبیعی و متکی به حافظه تاریخی و اصول مورد توافق جمعی و استانداردهای سیستمی، آمار و اعداد هم درست مثل وضعیت طبیعی افراد سالم، بالا و پایین دارد و این نه تنها عیب نیست که نشانه سلامت فرد و جامعه است.
نشانه ها و علائم جامعه با حافظه کوتاه مدت بسی فراوان است که کوتاهی زمان! مجال ادامه نمیدهد.