فناوری اطلاعات: فرصتی برای جهش
اگر عضو یکی از شبکههای زیر هستید میتوانید این مطلب را به شبکهی خود ارسال کنید:
[01 Oct 2003]
[ فرجاله صبا]
سه شنبه ۲۱ مرداد ۱۳۸۲
جهاني نو، جهاني ديگر، تولد يافته است: جهاني كه در آن «اطلاعات» برترين «قدرت» است، و قدرتها و توانمنديهاي ديگر در قلمرو اقتصاد، آموزش، فرهنگ، و .... از آن نشات مي يابند. از اين است كه سازمان آموزشي، علمي و فرهنگي ملل متحد (يونسكو) قصد دارد پيشنهاد كند كه «دسترسي به سپهر اطلاعاتي» (Cyber Space) نيز يكي از حقوق اساسي انسانها بهشمار آيد و به اعلاميه جهاني حقوق بشر افزوده شود. اين تصميم يونسكو نه تنها از تولد دنياي نو خبر مي دهد، بلكه درعين حال، تعريف جديدي از انسان و حقوق بشر را نيز دربردارد: در جهان نو، در اين دهكده كوچك، انسان توسعه يافته آن كسي است كه به «اطلاعات» دسترسي داشته باشد؛ اطلاع يافتن، دانستن و آگاه شدن، نه تنهايك ضرورت، بلكه يك «حق» است.
اين دوران جديد در تاريخ حيات بشر را به نامهاي گونه گون ناميده اند: دوران انفجار اطلاعات، عصر انقلاب رايانه اي، جهان اينترنت، و .... نامش هرچه باشد، مهمترين ويژگي آن گسترش شبكه اطلاعاتي در ابعاد جهاني، و پيشرفت و شكوفايي شگفتي انگيز «فناوري اطلاعات» است. در تار بزرگ جهان گستر ضيافتي برپاست: ضيافتي از داده ها و دانسته ها، دانش و دانايي، پرسشها و پاسخها. هركس كه بخواهد، مي تواند به قدر همت خويش از اين گنجينه سهمي ببرد. پنجره ها را به روي هيچ كس نبسته اند، اما كسي را هم دوبار بدين ضيافت فرانمي خوانند؛ و زمانه غافلان و كاهلان را سزا خواهد داد.
□
روزگاري تاريخ تمدن را به دو دوره تقسيم مي كردند: پيش از اختراع چاپ، و بعد از آن. امروزه، از دو دوره ديگر سخن مي رود: پيش از اختراع اينترنت، و بعد از آن. انقلاب رايانه اي سريعتر از آن رخ داده است كه بتوان همه پيامدهاي گستردهٴآن را از هم اكنون پيشبيني كرد؛ اما اكثريت انديشمندان و فرزانگان جهان، دست كم در اين نكته همزبان اند كه: فناوري اطلاعات توانمندترين ابزار براي توسعه همه جانبه و پايدار در كشورهاي واپس مانده است. هستند فيلسوفاني كه حتي در مفهوم پيشرفت و توسعه ترديدهايي دارند. آينده را، با اندكي بدبيني و ترديد نگريستن، اگر از سويي حرفه برخي از فيلسوفان است، از سوي ديگر نشانه دورانديشي و چون و چرا كردن نيز هست؛ پس در خور سرزنش نيست. اما زيستن در بستر واقعيتهاي عيني و انكار ناشدني از فلسفيدن جداست. و در عالم واقعيتها، ما ايرانيان نيز، چون بسياري از ملتهاي ديگر، در آستانه يك گزينش تاريخي و سرنوشت ساز قرار گرفته ايم: يا بايد با عبرت آموزي از غفلتها و خطاهاي گذشته، جهان نو و الزامات آن را بپذيريم، و از امكانات بيكرانش سود جوييم؛ يا همچنان با اصرار در انكار دنياي جديد و بايسته هاي آن، همان راههاي مبهم گذشته را پا پياده طي كنيم، و پنجاه سال بعد، يك بار ديگر، به زاري فرياد برآوريم كه: «ناجوانمردها پيش رفتند و ما را با خود نبردند!»
ما، در ورود به عصر صنعت جديد درنگ و ترديد كرديم، و از اين رهگذر ضرر و خسران بسيار ديديم، و هنوز هم بر غفلتي كه رفته است، اسف ميخوريم. امروز كه بار ديگر بر سر يك نقطه عطف تاريخي ايستادهايم، عقل سليم فرمان ميدهد كه آن اشتباه را مكرر نكنيم. در سايه فناوري اطلاعات و امكانات بي حد و حصر آن، فرصتي استثنايي پديدآمده است كه با يك «جهش» واپسماندگي چند سدهاي خود را جبران بكنيم، و گرنه فرزندانمان - كه حق دارند در دنياي بهتري زندگي كنند - غفلت ما را هرگز نخواهند بخشيد. از دست دادن اين فرصت تاريخي، اشتباهي تاريخي خواهد بود و تاوان سنگيني در پي خواهد داشت.
□
آيا سخن گفتن از فناوري اطلاعات، به مثابه ابزاري براي «جهش» و جبران نسبي عقبماندگيهاي گذشته و رفع تنگناهاي امروز، خوشبيني افراطي و گزافه گويي است؟ به گمان ما چنين نيست. براي توضيح مطلب به ارائه چند مثال بسنده مي كنيم:
پيش از اختراع صنعت چاپ انتقال دانش و دانسته هاي بشري از طريق كتابهاي خطي صورت مي گرفت: خطاطي، چند ماه - و گاهي چند سال- به تحرير مي نشست تا از يك كتاب، تنها يك نسخه، فرهم آيد. اين كتابهاي خطي بسيار گران بودند و در انحصار برخي كسان. همگان نمي توانستند از كتابهاي خطي كمياب سودجويند. پس، دانش و معارف بشري تنها در اختيار طبقات ممتاز و مرفه بود، و حتي الفبا هم طبقاتي بود! بسياري از طالبان علم گاهي رنج سفر از كشوري به كشور ديگر را برخود هموار مي كردند تا به ديدار نسخه اي از كتابي نايل آيند. چه دلباختگاني بودند!
اختراع چاپ - كه انقلابي راستين در تاريخ تمدن بشري است - اين بيداد عظيم را تخفيف داد. ميليونها كتاب در دسترس ميليونها انسان قرارگرفت و چهره جامعه بشري بكلي دگرگون گشت، اما نه در همه جا، و نه براي همگان. وانگهي، كتاب هنوز هم محدوديتهاي ويژه خود را دارد: مطالعه كتاب نوعي خودآموزي در خلوت است، و خواننده امكان بحث و جدل با نويسنده يا خوانندگان ديگر را ندارد. هر كس - حتي اگر از رفاه مادي برخوردار باشد- نمي تواند كتابخانه اي شخصي داشته باشد؛ و تازه، كتابها – حتي اگر هزارها باشند – تنها بخش كوچكي از دانش و معارف بشري را در بردارند. در روزگار ماهم، دانش بشري چنان به شتاب نو به نو مي شود كه اطلاعات مندرج در هر كتابي، هنوز به بازار نيامده، كهنه شده است.
صنعت چاپ كتاب را همگاني كرد و از اين رهگذر به گسترش عدالت و برابري نسبي – دست كم در زمينه آموزش – ياري داد. پس سلام بر همه كتابهاي خوب جهان! اما كتاب جهان نو، كتابي ديگر است: « اينترنت» ؛ كتابي با بي نهايت صفحه؛ كتابي كه در هر لحظه نومي شود؛ كتابي كه هميشه، در همه جا، از همه چيز، و با همه كس سخن مي گويد.
□
دختران دبيرستان «زينب» در شهرري اين كتاب جهاني را خوب ميشناسند. درباه يكي از دانش آموزان اين دبيرستان روايتي واقعي هست كه گردانندگان «شبكه مدرسه ايران» (Schoolnet) از بازگويي آن خسته نميشوند: روزي رفته بوديم به ديدار بروبچههاي دبيرستان زينب در شهرري. در جمع دانش آموزان دختري را ديديم كه براي دوستانش درباره يك مبحث بسيار پيچيده رياضي توضيح ميداد. با حيرت پرسيديم: «تو اين چيزها را از كجا ياد گرفتي؟» گفت: «از اينترنت... شانس آوردم كه از طريق اينترنت با يك استاد رياضي ايراني كه مقيم امريكاست آشنا شدم و ايشان پدرانه كمك كردند كه مباحث جديد رياضيات را ياد بگيرم...»
در روزگار شگفتي زندگي مي كنيم. شگفتا و خوشا روزگار ما!
دخترك دانش آموز شهرري، به ياري سايت اينترنتي مدرسه اش، و با يك «كليك» از شهرري به امريكا جهش كرده است! از شهرري تا امريكا راه كمي نيست، حتي اگر با هواپيماي مافوق صوت پرواز كنيد. وقتي در ايران روز است، در امريكا شب شده است. اما اينترنت بر زمان و مكان چيره شده است. شبكه تار جهاني روز و شب و مرزهاي جغرافيايي را به رسميت نمي شناسد. در آنجا، همه ساكنان جهان خاكي، باهم وعده ديدار دارند. مي خواهيد از آخرين اطلاعات درباره بيماري «سارس» آگاه شويد؟ بفرماييد! كليك! آخرين خبرها، تا همين يك ساعت پيش، در اختيار شماست. صبركنيد! اين خبرها هم، در همين لحظه، از دستاوردهاي دانشمندان سراسر جهان در زمينه مبارزه با «سارس» رسيده است....
و لحظه اي بعد، خبرهاي ديگري خواهد رسيد: خبرهايي درباره همه چيز، همه جا، همه كس، همه جهان! براستي كه جهاني نو، جهاني ديگر تولد يافته است، و نه تنها دختران دبيرستان زينب در شهرري، بلكه پسران دانش آموز در اسلام شهر و زابل و قمصر و روستاي شاهكوه (در استان گلستان) هم از ساكنان اين جهان نو هستند و حق دارند كه به گنجينه دانش و فرهنگ بشري – ثمره قرنها تلاش مشترك همه ملتها – دست يابند. آنان ديگر نميخواهند – و نبايد- تاوان قرنها غفلت پدران خود را بپردازند. آنان مي خواهند فرزند زمانه خود و معاصر واقعي عصر خويش باشند. مي خواهند كه در افقهاي دورتري به پرواز درآيند، و چنين پرش و جهشي تنها به ياري فناوري اطلاعات و گسترش شبكه اطلاعاتي كشور ممكن خواهدشد.
□
چرا جهش؟
زيرا نه تنها براي جبران عقب ماندگيهاي چند قرني، بلكه براي عبور از تنگناهاي كنوني نيز جز « جهش» راه ديگري نداريم. اگر « جهش» را به يك هدف و برنامه ملي در همه زمينه ها بدل نسازيم، و با همان شيوه ها و امكانات سنتي و معمول به پيش برويم، فاصله اي كه با كشورهاي توسعه يافته داريم نه تنها هرگز پر نخواهد شد، بلكه هر روز بيشتر نيز خواهد شد. مثالي از قلمرو «آموزش» بزنيم: با وجود همه تلاشهاي صادقانه اي كه براي رفع تنگناهاي موجود در سطوح مختلف آموزش به عمل آمده و مي آيد، گفته مي شود كه هنوز هم 160 هزار كلاس درس كم داريم. از كمبود دبير و مربي متخصص و آزمايشگاه (براي رشته هاي علمي) سخن نگوييم، بهتر است. فاصله و شكاف و نابرابري تنها ميان ايران و كشورهاي توسعه نيافته نيست، بلكه امكانات تحصيل و دانش اندوزي در تهران نيز براي بسياري از شهرستانها و روستاها و مناطق محروم، آرزويي دور و دست نيافتني است. هنوز هم نتوانسته ايم بيسوادي را ريشه كن كنيم. در هماهنگ ساختن كتابهاي درسي با دانش روز جهان همواره تاخير داريم. علوم و فنون چنان به سرعت نوبه نو مي شوند كه حتي خبر نوآوريها را بموقع نمي شنويم، زيرا دسترسي به كتابها و نشريات علمي روز دنيا هم برايمان دشوار شده است. در كشور بزرگي مثل ايران، اگر بخواهيم با همان شيوه ها و ابزارهاي سنتي و قديمي ( يعني تاسيس هزاران دبستان و دبيرستان و تربيت و تامين هزاران مربي و دبير متخصص براي آنها، و ...) برهمه اين تنگناها چيره شويم، هم زمان را از دست خواهيم داد و هم منابع مالي كشور را، زيرا روشهاي سنتي هم زمان براست و هم بسيار هزينه بر. اگر مي خواهيم كه مناطق محروم كشور سرانجام روزي محروميتها را پشت سر بگذارند، و اگر مي خواهيم كه همگام با جهان شتابان امروز پيش برويم، تنها راه چاره ميان بر زدن است و جهش؛و اين كار تنها به ياري فناوري اطلاعات و گسترش همه جانبه شبكه اطلاعاتي كشور ميسر خواهد شد، زيرا اينترنت نيرومندترين ابزار « برابر سازي و توانمندسازي» است. برابر مي سازد، زيرا فاصله فرهنگي و آموزشي ميان دانش آموز زابلي و تهراني و پاريسي را از ميان برمي دارد. توانمند مي سازد، زيرا با فراهم آوردن امكان دسترسي به اطلاعات سريع، دقيق و روزآمد، اين فرصت را به انسانها مي دهد كه فعاليتهاي حرفه اي، آموزشي، علمي، فرهنگي و اقتصادي خود را بر بنياد معيارها و استانداردهاي جهاني استوار سازند و به شهروندي جهان درآيند. اينترنت زبان شهروندان جهان است.
روزگاري، بزرگان و پيشوايان ما به هوشمندي توصيه مي كردند كه براي كسب دانش از سفر به چين و ماچين نيز نهراسيم. امروز، اگر هوشمند باشيم، به ياري فناوري اطلاعات مي توانيم چين و ماچين را هم به درون خانه بياوريم. در جهان نو، اگر نه واژه ها، دست كم مصاديق آنها، نيز تغيير يافته است. همه چيز را مي بايد از نو تعريف كنيم. روزگاري، بيسوادي ناتواني در خواندن و نوشتن بود؛ شايد زودتر از ده سال ديگر، كسي را بيسواد خواهند ناميد كه در استفاده از فناوري اطلاعات ناتوان باشد. روزگاري، كشورهايي را «عقب مانده» مي ناميدند كه از آموزش و صنعت پيشرفته و آب لوله كشي و بهداشت كافي برخوردار نبودند. ديري نخواهد گذشت كه كشورهاي محروم از فناوري اطلاعات توسعه يافته را مسكين و « عقب مانده» خواهند ناميد. قطار شتابان جهان نو ديرگاهي است كه به راه افتاده است. ملتهايي كه در ايستگاه غفلت خوابشان برده بود، مي بايد كه بيدار شوند و بدوند، بدوند، بدوند.....
□
در روزگاري نه چندان نزديك، ما ايرانيان، نه تنها از مسافران قطار دانش پيشاهنگ زمانه، بلكه از سازندگان و رانندگان آن بوديم؛اما نابجاست اگر از فضل پدران نازبالشي براي خفتن به لالايي خود فريبي بسازيم. امروز، روز ديگري است، و اگر مي خواهيم كه برروي همين كره زمين، و روي پاهايمان، نه سرمان، راه برويم مي بايد كه با جهان نو و الزامات آن آشتي كنيم. آشنايي با فناوري اطلاعات، توسعه هرچه سريعتر آن، و استفاده از همه امكاناتش، از الزامات فوري زيستن در اين جهان است. مي بايد اين فناوري را، از همان دوران دبستان، مانند زبان مادري و چهارعمل اصلي، در برنامه آموزشهاي اوليه فرزندانمان قراردهيم. براي آغاز كار، فردا كه هيچ، امروز هم ديرشده است؛اما به دليل ماهيت شتاب دهنده فناوري اطلاعات، بي گمان اين اميد هست كه با جبران سريع عقب ماندگيهاي تاريخي، روزي بتوانيم باسربلندي بگوييم: « ما نسلي بوديم كه دين خود را به ايران و فرزندان ايران ادا كرديم.» آن روز هرچه زودتر بيايد، خوشتر آمده است و از هم اكنون به آن روز فرخنده مي گوييم: سلام!
مطلبهای دیگر از همین نویسنده در سایت آیندهنگری: