Iranian Futurist 
Iranian Futurist
Ayandeh-Negar
Welcome To Future

Tomorow is built today
در باره ما
تماس با ما
خبرهای علمی
احزاب مدرن
هنر و ادبیات
ستون آزاد
محیط زیست
حقوق بشر
اخبار روز
صفحه‌ی نخست
آرشیو
اندیشمندان آینده‌نگر
تاریخ از دیدگاه نو
انسان گلوبال
دموکراسی دیجیتال
دانش نو
اقتصاد فراصنعتی
آینده‌نگری و سیاست
تکنولوژی
از سایت‌های دیگر


قدرت سخت و نرم

اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:
Twitter Google Yahoo Delicious بالاترین دنباله

[01 Aug 2012]   [ حميد نيكو]



نويسنده:حميد نيكو

تقسيم بندي قدرت از نگاه جوزف ناي

جوزف ناي استاد دانشكده علوم سياسي دانشگاه هاروارد است كه پيش از اين رياست اين دانشگاه را نيز به عهده داشته است. رياست شوراي اطلاعات ملي، دستيار وزير دفاع و دستيار معاون وزير خارجه برخي از مناصب دولتي است كه پيش از اين ناي بر عهده داشته است. وي علاوه بر همكاري با روزنامه نيويورك تايمز، واشينگتن پست و وال‌استريت ژورنال، چندين كتاب از جمله پارادوكس ابرقدرتي امريكا در جهان [1] و قدرت نرم: ابزارهاي موفقيت در سياست‌هاي جهاني [2] نگاشته است. جوزف ناي به عنوان مبدع مفهوم قدرت نرم، منتقد سياست‌هاي دوره رياست‌جمهوري جورج بوش بوده است. وي در كتاب اخير خود كه رهبران سياسي: قدرت سخت، نرم و هوشمند نام دارد، انتقادات خود از سياست‌هاي دوره رياست‌جمهوري جورج بوش را در قالب بحث‌هاي تئوريك مربوط به قدرت نرم، سخت و هوشمند مطرح كرده است. وي معتقد است كه دولت جورج بوش در جنگ عليه تروريسم به دليل درك نادرست از فضاي فرهنگي جهاني گام‌هاي اشتباهي برداشت. جوزف ناي كه در كتاب پيشين خود ( قدرت نرم ) از مولفه‌هاي نرم‌افزاري در جهت به دست آوردن اذهان و قلوب و در نتيجه تحقق سياست‌هاي مورد نظر سخن گفته است، اين بار در كتاب اخير خود بر به كارگيري آميزه‌اي از قدرت نرم و قدرت سخت تاكيد مي‌كند و آن را قدرت هوشمند مي‌نامد. به اين معنا كه به منظور دستيابي به اهداف و تحقق سياست‌هاي مورد نظر، استفاده صرف از قدرت نرم يا قدرت سخت موثر نيست و از اين‌رو مي‌بايد هوشمندانه آميزه‌اي از اين دو قدرت را به كار برد. جوزف ناي قدرت نظامي و اقتصادي ( سياست چماق و هويج در برابر دولت‌ها و ملت‌ها ) را قدرت سخت و قدرت فرهنگي، ارزشي و سياست‌ خارجي مشروع ( ايجاد جذابيت و دستيابي به قلوب و اذهان دولت‌ها و ملت‌ها ) را قدرت نرم تعريف مي‌كند. در واقع ، وي ايجاد هوشمندانه توازن ميان قدرت نرم و قدرت سخت مطابق بافت منطقه‌اي و جهاني را قدرت هوشمند مي‌داند و بر اين باور است كه راز موفقيت رهبران در آميختن هوشمندانه قدرت نرم و سخت در بافت‌هاي مختلف نهفته است و اين نوع به كارگيري قدرت، بهينه‌ترين نتيجه را براي رهبران سياسي در پي خواهد داشت. لازم به ذكر است كه اين كتاب در پنج فصل تنظيم شده است و فصول آن به ترتيب رهبري، رهبري و قدرت، مهارت‌هاي رهبري، درك هوشمندانه بافت‌هاي مختلف و رهبران كارآمد و ناكارآمد نام دارند.

قدرت سخت و نرم


از نظر ناي رهبر كسي است كه گروهي را در راستاي دستيابي به اهداف مشترك هدايت كند و قدرت جهت‌دهي و بسيج ديگران به منظور دستيابي به هدفي خاص را داشته ‌باشد. در عين حال، رهبر كارآمد كسي است كه به جاي آنكه همانند ديكتاتورها ديگران را ملزم به عملي خاص كند، با دستيابي به قلوب و اذهان آنها در راستاي ترغيب آنها گام بردارد. ناي سبك‌هاي رهبري را به دو گونه رهبري گشتاري يا تحولي [3] و رهبري تبادلي [4] تقسيم‌بندي مي‌كند. رهبري گشتاري با توجه به سطح آگاهي پيروان به ارتقا منافع، قدرت‌يابي و تقويت جايگاه اخلاقي گام برمي‌دارد. تجسم قدرت نرم و رهبري گشتاري را مي‌توان در ماهاتما گاندي يافت كه به مفهوم مدنظر ناي در مورد رهبري نزديك است. گاندي يكي از استثناهايي بود كه رهبري‌اش به واسطه عنوان يا انتصاب رسمي نبود. بلكه جايگاه والاي اخلاقي وي در تبديل شدن وي به رهبري كاريزماتيك نقش داشت. شواهد تجربي نشان مي‌دهد كه رهبري گشتاري سبب بروز اثرات و نتايج مثبت در سطح عملكرد و رفتار پيروان (اعضاي سازمان) و گروه‌ها (سازمان‌ها) مي‌شود. به طوري كه اين سبك رهبري و رضايت پيروان (اعضاي سازمان)، ماندگاري و وفاداري پيروان (اعضاي سازمانها)، بهره‌وري، كاهش سطح تنش و سرخوردگي را به وجود مي‌آورد.
در مقابل، رهبري تبادلي بر مبناي منافع شخصي و احساسات تصنعي شكل گرفته است. رهبران طرفدار اين سبك، پيروان خود را با تطميع و تهديد پيروان خود را تحريك مي‌كنند تا به اهداف و مقاصد خود دست يابند. رهبران تبادلي حفظ شرايط موجود را ترجيح مي‌دهند و در محيطي باثبات به بهترين شكل عمل مي‌كنند. آنها پيروان خود را تنها تا زمان در رسيدن به هدف، به دنبال مي‌كشد. اين نوع از قدرت، گونه‌اي معامله و قرارداد ميان پيروان و رهبران است. اين سبك رهبري بر مبناي مديريت سنتي و فرمان و كنترل دقيق مي باشد. اگرچه اين نوع رهبري در روند كاري لازم است، اما اصرار در انجام اين نوع سبك رهبري به دليل ماهيت اقتدارگرايانه آن مي تواند خود منبع توليد تنش باشد.
همچنين از نظر ناي رهبران كارآمد مي‌بايد توان درك محيط خود را داشته باشند و مطابق تغييرات محيطي سياست‌هاي خود را تنظيم كنند و به اين وسيله بقاي خويش را تضمين كنند. اين توانايي درك هوشمند بافت‌هاي مختلف است و در فصلي از كتاب به همين نام به تشريح درك هوشمندانه محيط و سازگاري سياست‌ها با آن پرداخته شده است. مهارت‌هاي رهبران سبب مي‌شود در شرايط مساوي، برخي از آنها نسبت به سايرين بهتر سياست‌گذاري نمايند. كارآمدترين رهبران در هنگام تغيير شرايط، ويژگي‌هاي برجسته خود را نشان مي‌دهند. به بيان ديگر، رهبران واقعي در بافت‌هاي و شرايط مختلف خود را سازگار كرده و موفقيت خود را تضمين مي‌كنند. به طوري كه بسته به شرايط قدرت نرم و سخت را با درجات مختلف به كار مي‌برند. بنابراين برآورد درست شرايط و در نتيجه سياست‌گذاري درست را مي‌توان ناشي درك هوشمندانه شرايط دانست.
ناي در بحث مربوط به قدرت هوشمند به اهميت به كارگيري متوازن قدرت نرم و قدرت سخت تاكيد مي‌كند و آن دو را مكمل يكديگر مي‌داند. به ويژه آنكه پس از هشت سال رياست جمهوري جورج بوش و گرايش شديد دولت وي به قدرت سخت، گرايش به قدرت هوشمند در دولت جديد امريكا كاملا ضروري به نظر مي‌رسد و مهم‌تر آنكه در شرايط كنوني امريكا نيازمند بازسازي چهره رهبري خود را جهان است.
جوزف ناي در اين كتاب با جمع‌آوري مطالعات دانشگاهي مربوط به نظريه‌هاي رهبري، رهيافت‌هاي مختلف در مورد رهبري، اخلاق رهبري و نحوه تاثيرگذاري بافت و محيط بر يك رهبر خاص را بررسي مي‌كند و در عين حال از طرح حوادث تاريخي به منظور ملموس كردن بحث‌هاي تئوريك خود استفاده مي‌كند. از نظر ناي،‌ در عصر حاضر كه انقلاب اطلاعات خوانده مي‌شود، فضا تغيير كرده و سلسله مراتب‌هاي سازماني قديم جاي خود را به شبكه‌هاي سيال داده است. از اين‌رو، تعريف رهبري بايد تغيير كند. در اين كتاب ناي ماهيت رهبري در عصر كنوني را با بهره‌گيري از رهيافت‌هاي تاريخي و روانشناسانه تشريح مي‌كند. در فصل اول كتاب كه رهبري نام دارد، آمده است كه انقلاب اطلاعات در دوران مدرنيته ساختارهاي سياست و سازماني را تغيير داده و چينش سلسله مراتب همانند گذشته از بالا به پايين نيست. بلكه اعضاي يك سازمان يا گروه رهبر را در كنار خود و به عنوان شريك تحقق اهداف سازمان يا گروه مي‌دانند. در حال حاضر، حتي طبقه كارگر نيز آگاهي و اطلاعات دارد و نوع مشوق‌هاي مختلف و جاذبه‌هاي سياسي كه آنها را جذب مي‌كند، نسبت به قرن پيش تغيير كرده است. بررسي‌ها نشان مي‌دهد كه افراد نسبت به گذشته در برابر ساختارهاي اقتدارگرا كه به زور از آنها انجام كاري را بخواهند منعطف نيستند و فرمان‌هاي اين ساختارها را محترم نمي‌شمرند. به طوري كه ساختارهايي اعم از سياسي،‌ اقتصادي، فرهنگي و .... براي سياستگذاري و تصميم‌سازي مي‌بايد اعضاي پايين‌دست را نيز به همكاري فراخوانند تا آنها نيز با اين احساس كه در ساختار تاثيرگذارند، اهداف ساختار را پيش ببرند و در برابر بهينه شدن نتايج گام بردارند. در چنين شرايطي مي‌توان گفت لايه‌هاي بالادست يك ساختار به جاي توسل به دستورات اقتدارگرايانه با سياست‌هاي نرم‌‌افزاري خود مي‌كوشند اذهان و قلوب لايه‌هاي پايين‌دست را به دست آورند و به اين طريق تحقق سياست‌هاي خود را تضمين كنند. حتي در ساختار‌هاي نظامي نيز چنين شرايطي حكم‌فرماست، زيرا هنگامي كه با افراد تحت آموزش نظامي مشورت شود، وظايف خود بهتر انجام مي‌دهند. در بحث جنگ عليه تروريسم نيز كه در دستوركار دولت بوش قرار داشت، نيروهاي نظامي تنها با پيروزي بر اذهان و قلوب مي‌توانستند موفق باشند و توسل به قدرت سخت ( ابزارهاي نظامي و حتي اقتصادي در شرايطي كه به مخاطب احساس فريفته شدن دست دهد ) يگانه راه موفقيت محسوب نمي‌شود. به عنوان نمونه، دولت جورج بوش در جنگ عراق نتوانست به طور مطلوب قدرت نرم را در كنار قدرت سخت به كار بگيرد. از اين‌رو، تقويت قدرت نرم ( به طوري كه مخاطب احساس نكند كه فريفته شده است و به لحاظ ذهني و قلبي به تحقق هدف گرايش پيدا كند و اجباري در كار نباشد ) مي‌تواند در جنگ عليه تروريسم موثر باشد. اساسا افزايش مشاركت افراد مي‌تواند فرماندهي و مديريت را آسان سازد. به طوري كه نظريه‌پردازان رهبري، " رهبري مشترك " و " تقسيم رهبري " را اساس قدرت نرم مي‌دانند. برخلاف دوره‌هاي پيش از مدرن كه رهبري در نوك هرم ساختاري قرار داشت، نظريه‌پردازان رهبري جايگاه رهبر را در مركز حلقه‌اي مي‌دانند كه زيرمجموعه‌هاي ساختار خود را هم‌سطح و در تعامل با رهبري مي‌بينند. در چنين شرايطي دستورات بيش از آنكه از بالا به پايين منتقل شوند، در سطح و به صورت شبكه‌اي سيال منتقل مي‌شوند و حاصل تصميمات جمعي هستند. در واقع، چنين ساختارهايي بيش از آنكه تهاجمي، رقابتي و اقتدارگرا باشند، بر رفتارشناسي ديگران تمركز دارند و مشاركت، خرد جمعي،‌ وحدت نظر و هماهنگي رفتاري برخي از ويژگي‌هاي اين ساختارهاست.
در بخش‌هاي ديگر كتاب، جوزف ناي به مباحثي ديگر مي‌پردازد كه در ادامه به تشريح آنها مي‌پردازيم. از نظر ناي رهبري روندي سياسي است كه از سه بخش تشكيل شده است: رهبران، پيروان و بافت‌هايي كه رهبران و پيروان ‌آنها در آن با يكديگر تعامل دارند. بي‌نظمي‌هاي بافت سياست‌هاي بين‌الملل سبب مي‌شوند اغلب كشورهايي كه به دنبال امنيت هستند،‌ تنها ابزار دستيابي به امنيت را توسل به زور بدانند. اگر‌چه اين موضوع تقريبا واقعيت كنوني جهان كنوني است، اما انتظار مي‌رود در قرن بيست و يكم تغييراتي به وجود آيد. ابعاد تازه‌تري به موضوع امنيت افزوده مي‌شود، بازيگران غيردولتي نقش‌هاي پررنگ‌تري ايفا مي‌كنند و در نتيجه بافت قدرت پيچيده‌تر مي‌شود. تمام اين عوامل بر كشورهاي قدرتمند در ايفاي نقش رهبري تاثير مي‌گذارد. اگرچه به لحاظ فرهنگي و ارزشي تفاوت‌هاي بسياري ميان ملت‌ها وجود دارد، اما اهداف مشتركي به شكل منافع بين‌المللي عمومي نظير توازن قدرت باثبات، اقتصاد بين‌المللي آزاد و دسترسي به اشتراكات جهاني وجود دارد. قدرت‌هاي بزرگ به عنوان رهبر تلاش مي‌كنند براي ايجاد اين منافع عمومي مشترك دسته‌اي از كشورها را به اهدافي مشترك هدايت كنند كه اين موضوع دقيقا همان تعريف رهبري است. به عنوان مثال، انگلسيان در قرن نوزدهم همانند آنچه كه امريكا در نيمه دوم قرن بيستم انجام داد، چنين نقشي را ايفا كرد. با وجود اين، رهبري در قرن بيست ‌و يكم به مراتب پيچيده‌تر از رهبري انگلستان در قرن نوزدهم و رهبري امريكا در قرن بيستم است.
در بخش ديگري از كتاب، ناي در تشريح قدرت امريكا مي‌نويسد كه تحليل‌گران و مفسران سياسي اغلب درك درستي از قدرت امريكا ندارند. به طوري كه در اواخر دهه 90 عموما اعتقاد بر اين بود كه قدرت امريكا رو به افول است. به طوري كه در بيشتر كتاب‌ها امريكا را قدرتي رو به افول توصيف و پيش‌بيني مي‌كردند كه ژاپن به زودي به قدرت برتر جهاني بدل خواهد شد. در حال حاضر نيز برخي تحليل‌گران بر اين باورند كه امريكا پس از جنگ عراق به سياست‌هاي داخلي گرايش بيشتري پيدا خواهد كرد. همچنين برخي واقع‌گرايان ترديد خود نسبت به باقي ماندن امريكا به عنوان ابرقدرت جهاني را ابراز كرده‌اند و خيزش ائتلاف روسيه، چين و هند را خطري بزرگ براي ابرقدرتي امريكا مي‌دانند. اما بايد گفت چالش‌هاي پيش‌روي اين كشورها تبديل شدن آنها به قدرت‌هاي برتر جهاني را با مانع روبرو مي‌كند.
در بخش ديگري از كتاب‌، ناي به موضوع قدرت در قرن بيست‌ و يكم و برخي توانمندي‌هاي نظامي منحصر به فرد امريكا از جمله داشتن تسليحات هسته‌اي قاره‌پيما و نيروهاي هوايي، دريايي و زميني قدرتمند، قدرت اقتصادي و فرهنگي مي‌پردازد. ناي مي‌نويسد كه نمي‌توان گفت كه امريكا در تمام زمينه‌ها ابرقدرتي بي‌رقيب است. زيرا به عنوان نمونه در زمينه اقتصادي قدرت‌هايي جدي وجود دارند و بنابراين بايد گفت كه امريكا هژمون اقتصادي نيست و در اين امور نبايد اقتدارگرايانه برخورد كند. بلكه مي‌بايد در جايگاهي مساوي چانه‌زني كند. در سطحي ديگر كه به روابط فراملي مربوط مي‌شود، برخي امور خارج از كنترل ابرقدرتي نظامي مانند امريكاست و در اين موارد قدرت نظامي نمي‌تواند كارساز باشد. به عنوان مثال، هكرهاي بانك‌ها، تروريست‌هايي كه به قاچاق تسليحات در بازار سياه مي‌پردازند، تهديدات زيست‌محيطي، بيماري‌هاي واگير و تغييرات آب‌وهوايي همگي عواملي هستند كه حتي يك ابرقدرت را به زانو درمي‌آورند. به طوري كه آمار تلفات بيماري واگير طب آنفولانزا در سال 1918 بيشتر از تلفات جنگ جهاني اول بود.
در بخش ديگري از كتاب، ناي به تحليل آينده قدرت و رهبري امريكا مي‌پردازد و تشريح مي‌كند كه در حال حاضر شرايط امريكا براي حفظ ابرقدرتي خود در قرن بيست و يكم فراهم است. اما اين موضوع به بقاي برخي مسائل كليدي نظير دوام قدرت اقتصادي و اجتماعي امريكا بستگي دارد. همچنين امريكا نبايد از قدرت نظامي خود بيش از اندازه استفاده كند و به اقدامات قلدرمآبانه و تهاجمي دست بزند. زيرا اين مسائل همگي امريكا را به انزوا مي‌كشانند. در عوض امريكا بايد تلاش كند در تمام امور مشاركت و چندجانبه‌گرايي را مدنظر قرار دهد و رهبري خود را تقسيم كند. در صورتي كه امريكا راهبردي هوشمندانه را در پيش بگيرد و به نوعي در امور جهاني نقش مديريتي ايفا كند، رهبري و ابرقدرتي امريكا تضمين خواهد شد. به بيان ديگر امريكا بايد قدرت نرم و قدرت سخت خود را در هم بياميزد و با به‌كارگيري هوشمندانه آنها استراتژي هوشمند خود را به اجرا درآورد. پارادوكس قدرت امريكا در قرن بيست و يكم اين است كه بزرگ‌ترين قدرت‌ها نمي‌توانند به تنهايي به اهداف خود دست يابند. انقلاب اطلاعات، پيشرفت‌هاي تكنولوژيك و جهاني شدن دولت‌-ملت‌ها را از بين نمي‌برد. بلكه اين موارد سياست‌هاي جهاني را براي تمام كشورها پيچيده‌تر مي‌كند. تنها به دليل اينكه رهبري مشترك و مشاركتي در مديريت سازمان‌ها و ساختارهاي مدرن رواج بيشتري يافته‌اند، روابط بين‌الملل نيز به افزايش رهبري مشاركتي نياز پيدا خواهد كرد.
به طور كلي، جوزف ناي در كتاب رهبران سياسي: قدرت سخت، نرم و هوشمند در تشريح اهميت قدرت نرم به عنوان سلاحي سياسي و ديپلماتيك و به كارگيري هوشمندانه قدرت نرم و سخت ( قدرت هوشمند ) بسيار خوب عمل كرده است. به طوري كه وي با پيش كشيدن حوادث تاريخي و بررسي عملكرد برخي رهبران سياسي در دوره‌هاي مختلف، نحوه ظهور رهبران و وجه تمايز رهبران كارآمد و ناكارآمد را تشريح مي‌كند.

پی نوشت ها :


[1] The Paradox of American Power: Why the World\'s Only Superpower Can\'t Go It Alone (Oxford, 2003)
[2] Soft Power: The Means to Success in World Politics (2004)
[3] Transformational Leadership
[4] Transactional Leadership


مطلب‌های دیگر از همین نویسنده در سایت آینده‌نگری:


منبع:


بنیاد آینده‌نگری ایران



دوشنبه ۱۲ آذر ۱۴۰۳ -  ۲ دسامبر ۲۰۲۴

آینده‌نگری و سیاست

+ موجود بی اهمیت يووال نوح هراری

+ اولین انقلاب دیجیتالی در ایران حسین مولا

+ فهم دوپاره از واقعیت دکتر شهیندخت خوارزمی

+ ایران به کجا می¬رود؟ یکی از همکارن سایت آینده نگر از ایران

+ چرا ما ایرانی‌ها مدام فقیرتر می‌شویم؟ فرنود حسنی

+ فقدان آینده نگری ، نابودی انسانها ، ویرانی شهرها آینده نگر آلوین تافلر

+ بحران سوسيال – دمکراسی از زبان رهبران احزاب سوسيال – دمکرات 

+ بحران سوسيال – دمکراسی از زبان رهبران احزاب سوسيال – دمکرات 

+ قدرت سخت و نرم حميد نيكو

+ در عصر اطلاعات، دانش قدرت‌ و تکنولوژیهای‌ اطلاعاتی حربه‌های‌ قدرت است دکتر یحیی کمالی‌پور

+ نحوه عملکرد واقعی قدرت در قرن بیست و یکم: فراتر از طبقه بندی های نرم، سخت، و هوشمند امی زلمان

+ آینده‌ قدرت در قرن 21 جوزف نای

+ نقد شاخه سياسي تلويزيون‌هاي لوس‌آنجلسي  

+ رد صلاحیت های گروهی را محکوم می کنیم مسئولین انجمن آینده

+ گفتگو با مجید تولایی مجید تولایی

+ متدلوژي آينده نگري در ايران، آمريكا و ژاپن حمید ضیایی پرور

+ مروری بر نظريه چارلز تيلي درباره کنش جمعي کاوه مظفری

+ صدای آزادی رادیو آینده نگر 1981ـ 1995 مسئول : حسین مولا حسین مولا

+ مبانی ائتلاف ايرانيان عليه جنگ  احمد تقوائی

+ يادداشتهائی پيرامون اثرات انتخابات ميان دوره ائی امريکا بر ايران  احمد تقوائی

+ « پروژه ملانيوم (هزاره) » -

+ The True Costs of the Iraq War Joseph E. Stiglitz

+ فراسوي چپ و راست (1) آنتوني گيدنز

+ احمد تقوائی : "ملی- سهامی" شدن نفت : طرحی برای عدالت و توسعه   احمد تقوائی

+ جنگ و نيروهای افراطی امريکا احمد تقوايی

+ نکاتی پيرامون برنامه ترقی خواهان آينده نگر ايران احمد تقوائی

+ براي سياستگذاري درباره اينترنت  شايان مشاطيان

+ اثر تكنولوژى برجهان بينى رضا كريمى

+ گفت‌وگو با پروفسور ميلتون مولر : ICANN مدلي آزمايشي براي حكومت جهاني  گفت‌وگو با پروفسور ميلتون مولر ترجمه: شهرزاد شريف

+ دو غول دربرابرهم ؛اروپا وامريکا نويسنده: پال کندي مترجم: محمود سليمي

+ مصاحبه روزنامه مردم سالاري با محمد حسين اديب ‏مسئول سايت اينترنتي تهران اكونوميست محمد حسين اديب

+ آيا انتخابات دوره هفتم مجلس نقطه عطف جمهوری اسلامی‌ خواهد بود؟ دكترحسين باقرزاده

+ نقد شاخه سياسي تلويزيون‌هاي لوس‌آنجلسي  آينده نگر

+ محاسبه ميزان فساد مالي در ايران ‏ 



info.ayandeh@gmail.com
©ayandeh.com 1995