چگونه تکنولوژی از خود عبور کرد
اگر عضو یکی از شبکههای زیر هستید میتوانید این مطلب را به شبکهی خود ارسال کنید:
[08 Mar 2012]
[ آرش بصیرت]
اجتماع تکنولوژیک و سنت های بومی؛ تعارض های حیاتی
تدقیق جایگاه متابولیسم در قامت یک جنبش معماری بی نهایت متعارض و متناقض نماست. در یک برداشت کلان، متابولیست ها بدون شک آرمانشهرگرا هستند، ثقل تکنولوژی ـ البته درکی بیشتر ارتباطی، الکترونیکی، اطلاعاتی و کمتر زیستی از تکنولوژی ـ در پردازش ایده هایشان آنها را در زمره تکنوتوپیاگراها می آورد، تلاش شان برای استخراج پرداختی معاصر از مفاهیم بومی آنها را با نومنطقه گرایی برآمده از رهیافت های پدیدارشناسانه پیوند می زند، وابستگی شان به انگاره و عناصر برآمده از ماشین همچون تولید صنعتی کپسول های زیستی در سنت معماری مدرن ـ با وجود موضع گیری های واضح شان نسبت به پی آیندهای مدرنیسم ـ به نوعی آنها را تحت شمول آنارشیست های مدرنی صورت بندی می کند که تلاشی هم برای بازتدقیق خُرد ساختارها دارند، هم بندی شان با مفاهیم برآمده از نظریه سیستمی همچون سیبرنتیک، چرخه های باز و بسته و مفهوم بازخورد ـ با وجود آنکه برخی این قیاس را سوءتفاهمی بیش نمی دانند – هم نشینی آنها با ساختارگراها را امکان پذیر می کند، تدوین مفاهیمی ترکیبی ـ کلان سازه، فرمِ متشکل و خرابه ها ـ برای ایدئولوژیزه کردن رهیافت های طراحی شان به آنها سویه ای پست مدرن می دهد و در یک رویکرد مورفلژیک و کمتر مفهومی محتوایی، علقه شان به بلندمرتبه سازی، ترکیب خیابان با سکونتگاه و «معماری مجسمه گون، سازماندهی پرتحرک فضا و سطح و تدوین عرصه هایی سرشار از نیرو» (بکولا ساندرو، ۱۳۸۷: ۲۸۹) خاطره جریان های اصیل مدرنی همچون کانستراکتیویست ها و فوتوریست ها را زنده می کند. آنچه در پی می آید سعی می کند لایه های مختلف این جریان را از هم جدا کرده و تاثیرات آنها را بررسی کند و نهایتا پس از پیش گرفتن مواجهه انتقادی، آنچه آنها برای امروز ما آراسته اند را نیز تبیین کند.
برای لایه برداری از نیات و اهداف متابولیست ها می توان از ریشه یابی خود واژه متابولیسم شروع کرد. آنها نام متابولیسم را به آن دلیل برگزیدند تا تبیینی باشد از ایده اساسی مشترکی که میان شان نضج گرفته بود؛ «فهم خاص بیوتکنولوژیکی از شهر در قامت فرآیندی ارگانیک، فهمی کاملا در تضاد با پارادایم مدرنیستی طراحی شهری که شهر را همچون سیستمی ماشینی می نگریست.»
(Lin Zhongjie, ۲۰۱۱: ۱۳ ۳۲) اگرچه همان گونه که پیشتر ذکر شد تعارض هایی در تحلیل عناصر طراحی متابولیست ها وجود دارد، گروهی دیگر از تحلیل گران هم چون ویلیام جی ار کرتیس در کتاب معماری مدرن از ۱۹۰۰ در مواجهه با انگاره ماشین نزد متابولیست ها نظرگاه دیگری ارایه می دهد. او می گوید: «درونمایه بسیاری از دیدگاه های متابولیست ها، نگرش آینده گرایان را تداعی می کرد مبنی بر اینکه شهر مدرن باید به صورت ماشین متحرکی با بخش های متحرک و متنوع ساخته شود. معماران ژاپنی به تصویرپردازی هایی که در آنها محفظه ها و اتاق ها در قالب های شبکه ای قرار می گرفت یا برش می یافت، پرداختند. متابولیست ها تلاش کردند تا تمایز میان عناصر ثابت و متغیر طرح را تقویت کنند و به همین دلیل اغلب به برج های عظیم با ویژگی های یادبودی روی آوردند.» (کرتیس ویلیام، ۱۳۸۲: ۵۳۵). با این حال هر دو تحلیل بر علقه های پیشروانه گروه تاکید دارند ـ تاکید گزاره اول بر بیوتکنولوژی و تاکید گزاره دوم بر آینده گرایی.
این تمایل به آوانگاردیسم در جملات ابتدایی مانیفست متابولیست ها هم مشهود است: «متابولیسم نام این گروه است؛ گروهی که در آن هر کدام از اعضا، چه در قامت طرح های واقعی و چه خیالی، پیش انگاشت های آینده نگرانه ای از دنیای پیش رویمان ارایه می دهند. ما جامعه انسانی را همچون فرآیندی زنده و پویا پاس می داریم ـ دگرگونی ممتدی از اتم تا کهکشان. دلیل آنکه چرا از چنین واژه زیست شناسانه ای، متابولیسم، استفاده کردیم، صرفا به آن قرار است که باور داریم طراحی و تکنولوژی باید وقف جامعه انسانی شود. ما متابولیسم را در قامت یک فرآیند تاریخی طبیعی نمی بینیم، بلکه تلاش می کنیم با طرح هایمان دگرگونی فعال متابولیک را تشدید کنیم.» (Lin Zhongjie, ۲۰۱۱: ۱۳ ۳۲) کی یونـُـری کی کوتاکه نیز جذابیت تحول گرایی در متابولیست ها را این گونه تبیین می کند: «برخلاف معماری گذشته، معماری معاصر باید قابل تحول، پویا و جامع باشد و قابلیت مواجهه با اقتضائات متغیر عصر معاصر را داشته باشد. آنچه برای نشان دادن واقعیت پویا مورد نیاز است، نه کارکرد ثابت و ایستا، که کارکردی است با قابلیت تحولات بنیادی... اینک نباید به کارکرد ایستا و قالب بیندیشیم، بلکه در عوض باید در اندیشه فضا و کارکرد تحول پذیر باشیم.» (کرتیس ویلیام، ۱۳۸۲: ۵۳۵) میل به پویایی استاتیک در صورت بندی نوریا کـُـروکاوا از اصول طراحی ویژه متابولیست ها نیز مشهود است:
۱ تقسیم فضا به واحدهای اصلی
۲ تقسیم واحدها به واحدهای تجهیزاتی و زیستی
۳ نشان دادن تفاوت در توالی های متغیر در فضاهای واحد
۴ نشان دادن رابطه ها و اتصالات در میان فضاهای با توالی متغیر و گوناگون (همان: ۵۳۶)
آینده باوری در تحلیل متابولیست ها از عناصر طبیعی پردازش کننده معماری نیز مشهود است. آنها در پروژه های شهری خیالی شان، غالبا، «آسمان و دریا را همچون مامن آینده نوع بشر می دیدند و بر این قرار شهری را پیش می کشیدند که رشد می کند، دگرگون می شود و همچون ارگانیسمی می میرد. متناسب با ایده رشد و بازتولید شهر مدرن، آنها به تحریر سیستمی از طراحی شهری همت گماردند که میان عناصری از مقیاس ها و ادوارِ[زیست] متفاوت، صورت بندی شده و تحت شمول عناصر ثابت همچون زیرساخت های شهری و عناصر متغیر همچون واحدهای مسکونی تمایز قایل می شود.»
(Lin Zhongjie, ۲۰۱۱: ۱۳ ۳۲) متابولیست ها با این باور که «هجوم تکنولوژیکی می تواند باعث شود فضاهای خصوصی به محفظه هایی بسیار متراکم نظیر هر یک از کپسول های یک برج تبدیل شوند» (ملوین جرمی، ۱۳۸۹: ۱۲۶)، در پاسخ به چرخه های متابولیک موجود در شهر به «ترکیبی از یک کلان سازه که در قامت یک پایه ثابت عمل می کند و تعداد قابل ملاحظه ای واحدهای شخصی متصل به کلان سازه و مناسب برای جابه جایی و جایگزینی های چندین و چند باره»
(Lin Zhongjie, ۲۰۱۱: ۱۳ ۳۲) روی آوردند. به طور مثال، مارین سیتی کــیکـُــتاکه از تعداد زیادی واحدهای مسکونی مشابه که به چند برج سیلندری عظیم مقیاسِ بتن مسلح وصل شده اند شکل گرفته، برج ها به عنوان سازه اصلی شهر عمل می کنند و به موازات افزایش جمعیت از نظر ارتفاعی بلند می شوند، غلاف های زیستی تک نفره مهارشده در این برج ها نیز امکان نوسازی در مقاطع زمانی مختلف را خواهند داشت. رویکرد متابولیست ها به ارتفاع گرایی جدا از آنکه کانسپت مونومنتالیسم را با کانسپت زیبایی شناسی سازه ای گره می زند و به تداوم ایده بزرگی(۱) کمک می کند وجه تمایز گروه با اسلاف ساختارگرایشان تیم X را نیز تبیین می کند، برخلاف تیم X که با امید به حل مشکلات در مقیاس انسانی به طراحی و برنامه ریزی شهری روی آوردند، متابولیست ها در بالاترین مقیاس قابل تصور کار کردند، البته وجه تمایزشان با بلندمرتبه سازان پیش از خودشان نه تنها در «پاسخ به فرضیه ساخت و ساز به عنوان فرآیندی پایدار و نامحدود در زندگی ای بهتر» (دیوید اسمیت کاپن، ۱۳۸۸: ۲۶۵) که همچنین در قامت کانسپت محتوایی آثارشان نیز رخ می نماید. «آنها ساختمان های خود را از پس استعاره های زیستی، به صورت ترجمانی از نیروهای حیاتی جدید شهر می دیدند. به این ترتیب با وجود این مقیاس بزرگ، متابولیسم گزاره ای فلسفی در باب سکونت در زمین، در هماهنگی با نیروهای طبیعت بود.» (بـِـنه وُلو لئوناردو، ۱۳۸۴: ۷۳۸) لـَـری بـُـس ــبـِـئا در کتاب توپولوژی ها؛ شهر آرمانی در فرانسه از ۱۹۶۰ تا ۱۹۷۰ نیز بر اهمیت موضوع هماهنگی در آثار متابولیست ها تاکید می گذارد. او محصولات متابولیست ها را «چشم اندازی کامل از ارتباط هارمونیک میان شبکه و سلول» (Larry Busbea, ۲۰۰۷: ۷۷) می خواند. در ادامه یافت بارزه های مابعد جهانشمولی مدرن و یافت منطقِ رسش به منطقه شمولی و بوم گرایی در رهیافتی پدیدارشناسانه در تبارشناسی همین هماهنگی و هارمونی منتهی به سکنا گزیدن نهفته است. همان گونه که پیشتر آمد رهیافت متابولیست ها در طراحی پی آیند آگاهی زیبایی شناسانه از اصول و مراتب حاکم بر ترکیب بندی های فضایی و فرم نبود و بیشتر ریشه در عنصری از سنت معماری، زیست، بود و باش و هستی شناسی ژاپنی داشت: سیستم. متابولیسم فرآیند تولید ماده، تلاش برای بقا، تخریب و بر ره این گذر آزاد شدن انرژی در ارگانیسم است. «متابولیست ها از این واژه برای تدوین و تبیین انگاره معمارانه نوسازی چرخه ای استفاده کردند.
اگرچه در آن برهه نظریه سیستمی مُدی فکری و خوشایند بود، اما کنه این مفهوم نزد متابولیست ها بیشتر ریشه در سنتی ژاپنی داشت.» (Suzuki Hiroyuki, ۲۰۰۲: ۱۵۰ ۱۵۷)
این ریشه یابی به خوبی در مقاله مدرنیزاسیون و سنت؛ معماری ژاپنی نوشته هیرویوکی سوزوکی آمده است. سوزوکی می نویسد: «در کشوری همچون ژاپن که به واسطه فصول از یکدیگر متمایزش، شناخته می شود، این چرخش سالانه به وضوح به یک پدیده ادراکی تبدیل می شود و به سبب زیبایی ماحصل از تغییر فصل به یک فهم زیبایی شناسانه نیز دامن می زند. ژاپنی ها کشاورزی و تولید برنج را نیز متناسب با چرخه فصول به انجام می رسانند. برنج کاری فعالیتی است تولیدی که طی یک چرخه سالانه انجام می پذیرد و تمامی دست اندرکارانش را درگیر فهمی عمیق، واضح و روشن نسبت به این چرخه می کند. بسیاری از رویدادهایی که در شینتوـ مذهب بومی ژاپن ـ گنجانده شده اند، عمیقا به رویدادهای کشاورزی ای گره می خورند که درون این چرخه سالانه حادث می شوند. این رویدادها کاملا طبیعی اند و به واسطه مناسبات فصلی محقق می شوند. سنت شینتو را می توان به موضوعاتی همچون آگاهی زیبایی شناسانه و ترکیب بندی فضایی تقلیل داد اما در هر حالت نمی توان منکر وجه تمایز چرخه ای اش بود. این بارزه را می توان در سطح وسیعی تعمیم داد و به این گزاره رسید که فرهنگ ژاپن، فرهنگی است اساسا چرخه ای. متابولیست ها این کیفیت چرخه ای را از دل فرهنگ ژاپنی استنتاج کردند و به آن، در مقیاسی جهانی، سویه ای کارکردی دادند... البته این رهیافت تنها زمانی اجازه بروز پیدا کرد که [نقش] فشار خارجی در ایجاد بحران هویت ملی [به وضوح] کم شد و ژاپنی ها این امکان را یافتند تا آزادانه سنت ملی خود را تفسیر کنند. عملا با ظهور متابولیسم بود که معماری ژاپنی برای اولین بار توانست سرسپردگی، تمسک و وام داری اش به کیفیت های بیگانه [و غیربومی] را نفی کند. در حالی که گذشته غالبا تحت شمول تلاش برای یافت هم سویی میان معماری ژاپنی و معماری مدرن صورت بندی شده بود [با ظهور متابولیسم] معماری ژاپنی برای اولین بار توانست خود را در جهان معماری به واسطه سودمندی روش اش تثبیت کند.» (همان) این رویکرد بومی به تدقیق یک گونه شناسی کالبدی نوین انجامید: کلان سازه. همان گونه که رِیـ ـنـِـر بـِــنـ ـه ام اذعان می کند «پروژه های متابولیست ها و مانیفست شان کلان سازه های شهری را به مهم ترین ابزار تبدیل کرد که به واسطه آن ژاپن سهمی منحصر به فرد در معماری مدرن ایفا کرد و به واسطه بهره برداری از تکنولوژی های نوین ساخت وساز، معماری ژاپنی را به حد اعلای بلوغ و استقلال نسبت به دیگر نگره های موجود در فرهنگ های نو استعماری رساند.» (Lin Zhongjie, ۲۰۱۱: ۱۳ ۳۲) پس از تفهیم چگونگی حدوث آن غیر اروپایی در قامت متابولیست ها و تبدیل سخن آنها به بخشی از گفتمان معماری پس از جنگ جهانی دوم که در ابتدای مقاله به آن اشاره رفت، با عبور از مفاهیم خاصی همچون گفتمان معماری و نزدیک شدن به مفاهیم عامی همچون جامعه و گره زدن آن به سیاست متوجه می شویم روایت کنش متابولیست ها به آن یکدستی و همگنی ای نیست که در قلمرو معماری از آن یاد می شود. آنچه مبرهن است و در تمام تحلیل ها وجه اشتراک دارد و تمام جریان های شهری دهه ۶۰ بر محور آن تجمیع می کنند تلاش شان بر انقطاع از گذشته است. «رهیافت جدید که مقرر شد مفهوم برنامه ریزی بر قوام آن قرار یابد، تبدیل به رایج ترین شعار مهم ترین مباحث معماری و شهرسازی دهه ۶۰ شد. هیچ حد وسطی وجود نداشت، هر آنچه بود، رودررویی بود میان تلاش های یوتوپیایی برای کنترل پدیده های دینامیک شهری از یک سو و ابزارها و اقدامات متصلب حکومتی از سوی دیگر... کلِ تلاش آنها، علیه تمام تجربیات رادیکال شهری دهه ۱۹۲۰ و ۳۰ قوام یافته بود.» (Larry Busbea, ۲۰۰۷: ۹۶) این معمار شهرسازان با «شورش علیه شاکله های حاکم بر بازسازی شهری پس از جنگ، خواسته های خود را در قالب ساختارِ شهری سه بعدی و به عنوان چارچوبی برای رشد شهری ارایه می کردند تا در سیاق ساخت و عمل شهر مدرن انقلابی افکنند.» (Lin Zhongjie, ۲۰۱۱: ۱۳ ۳۲) اما وجه اختلاف و انفکاک تحلیل ها در فهم پی آیندهای اجتماعی و سیاسی این پروژه ها و تاثیرشان بر جایگاه انسان رخ می نمایاند. در یک نگاه کلی می توان این گمانه زنی ویلیام کرتیس را پذیرفت که: «اگرچه هیچ کدام از دیدگاه های ارزشمند متابولیست ها تحقق نیافت، هرازگاهی اندیشه های آنان در ابعاد محدودتری به مرحله اجرا می رسید و گاه پیش افکندهای معماران دیگر را تحت تاثیر قرار می داد... البته در طرح های مذکور، همواره این خطر وجود داشت که معماری تا حد یک نگرشِ سحرآمیزِ فناورانهِ بی مغز تنزل یابد.» (کرتیس ویلیام، ۱۳۸۲: ۵۳۶) اما نگاه موشکافانه تر اختلاف نظر واضحی را در توصیف وجوه فرامعمارانه تلاش هایی اینچنین تدقیق می کند. کسانی مانند مانفردو تافوری(۲) طرح های پیشنهادی اید ئولوژی نوین شهری را شهرسازی معمارانه و سوپرتکنولوژیک می دانند که «عملا باز کشفِ همان بازی قدیمی است در قامت شرایطی برای سرگرم کردن مردم؛ پیش بیانی پیامبرانه از جوامعی است که زیر بار زیبایی شناسی خفه خواهند شد»، لری بـُـسـ ـبـِـئا بر گریزِ معمار شهرسازان پیشرو از مواجهه با جنبه های غیرکالبدی طرح هایشان تاکید می گذارد: «نه [کــِــنزو] تانگه، نه [یــُـنا] فریدمن(۳) (۱۹۲۳ ) و نه [پل] مایمونت (۱۹۲۶ ۲۰۰۷) هیچ کدام حاضر به پذیرش خطرات و ریسک های حاصل از نگاه سیاسی ای که در پس دگرگونی های شهری قرار داشت، نبودند. کاملا برعکس، کلِ تلاش آنها، علیه تمام تجربیات رادیکال شهری دهه های ۱۹۲۰ و ۱۹۳۰ قوام یافته بود. آنها جز آنکه تمام آن تجربیات را از ریخت انداخته و یکدست کرده بودند، جنبه های سیاسی و تمامی ترکیب بندی های گونه شناسه شان را نیز در ازای تمرکز بر فرم به کناری نهاده یا به جدال با آنها برخاستند.» (Larry Busbea, ۲۰۰۷: ۹۶) ژُنگجی لین اما عکس نظر او را دارد: «متابولیست ها در طرح های پیشنهادی متمرکز بر بازسازی شهرهای با گسترش سریع، نظم اجتماعی جایگزینی برای جهان می جستند. طرح های آنها با چشم اندازی مدرن نسبت به جامعه ای اشتراکی، مملو از مضامین سیاسی بود.» (Lin Zhongjie, ۲۰۱۱: ۱۳ ۳۲) تبلور این تعارض ها و تضادهای تفسیری البته دور از ذهن نیست، چرا که در این برهه، عملا، انسان با بحران معنا مواجه شده است و تمامی رهیافت های طراحی در فرآیند معنایابی انسان در حوزه عمومی ـ بخوانید درک درست سیاست ـ از طریق طرح ناکام ماندند و دل به متغیری بی طرف: تکنولوژی بستند؛ نوعی ناگزیرگرایی از تکنولوژی.
«این ناگزیرگرایی را مشروعیت تاریخی آنچه ایدئولوژی صنعتی شدن نامیده می شد تقویت کرد که منظور از آن، سنت تفکری است که تکنولوژی را به مثابه دست پنهان در تحولات و جدا از مسایل اجتماعی قدرت و مهار درک می کند... پیام این ایدئولوژی آن است که صنعتی شدن از طریق تحول تکنولوژیک، ضرورتی عملی، به جای سیاسی، برای دست یابی به تحول اجتماعی است... این پیام به پیش گویی هایی مشروعیت می بخشد که تجلی ارتقای فرآیند صنعتی شدن اند و این مشروعیت اغلب بدون توجه به پیامدهای سیاسی یا حتی اجتماعی آنها اعطا می شود... صنعتی شدن مساوی است با مدرنیزاسیون، با پیشرفت، با زندگی بهتر و سالم تر برای همه.» (وبستر فرانک و رابینز کوین، ۱۳۸۴: ۱۰۸) این گزاره ها در مورد متابولیست ها کاملا صدق می کنند. متابولیست ها متاثر از اید ئولوژی صنعتی، «نوآوری های فنی را پیشنهاد دادند... معماری متابولیسمی رونق جامعه صنعتی را نوید می داد. این معماران اعتقاد داشتند که معماری یک کالای بادوام است، در نتیجه استفاده از سرپوش های بیرونی، واحدها و پانل ها لزوما نیازی به راه حل تئوری نداشتند، بلکه با بهره گیری از تولید عناصر انبوه و پدید آوردن روش هایی که می توان آنها را [پس از مستعمل شدن] جایگزین کرد و تغییر داد، جامعه صنعتی را تمجید و ستایش کردند.» (کوشالک ریچارد و استوارت دیوید بی، ۱۳۹۰: ۳۱).
پی نوشت ها:
۱ـ بزرگی یا Bigness بعدها توسط رم کولهاس تئوریزه می شود. مراد از این واژه گستره هـَـمـ ـرِسی معماری به شهرسازی است. برای آشنایی بیشتر ببینید «نگری انتونیو، ۱۳۸۹، پارادوکس در زیست پس ماندی؛ کولهاوس و مساله بزرگی، آرش بصیرت، روزنامه شرق، شماره ۱۰۴۸: ۸» و همچنین ببینید «بصیرت آرش، ۱۳۹۰، مدرنیسم به شیوه کولهاس، ماهنامه معماری همشهری، شماره یازدهم، دی ماه ۱۳۹۰: صص ۲۷ ۲۶»
۲ ۱۹۹۴ ۱۹۳۵: معمار، تاریخ نگار و تئوریسین ایتالیایی معماری. بسیاری او را مهم ترین منتقد معماری ۵۰ سال اخیر می دانند.
۳ معمار، طراح و شهرساز مجارستانی تبارِ فرانسوی، نام او در دهه های ۵۰ و ۶۰ که به عصر کلان سازه ها معروف است بی نهایت در محافل مطرح بود.
۴ معمار فرانسوی، فارغ التحصیل مدرسه هنرهای معاصر پاریس. وی در سال ۱۹۵۹ برای گذراندن یک دوره تخصصی به دانشگاه کیوتو رفت و از این طریق با آثار و افکار متابولیست ها آشنا شد.
مطلبهای دیگر از همین نویسنده در سایت آیندهنگری:
|
بنیاد آیندهنگری ایران |
دوشنبه ۱۲ آذر ۱۴۰۳ - ۲ دسامبر ۲۰۲۴
تکنولوژی
|
|