شرمی از مظلمه خون سیاووش!*
اگر عضو یکی از شبکههای زیر هستید میتوانید این مطلب را به شبکهی خود ارسال کنید:
[13 Oct 2007]
[ محمد امینی]
نشست نه گروه جمهوری خواه اپوزیسیون ایران در هانور آلمان، نشانی از بن بست سیاسی و نظری آن گروه هایی است که از یگانگی ایران، مخالفت با دخالت نظامی و هواداری از راهکارهای غیرخشونت آمیز در دگرگونی سیاسی ایران سخن می گویند و با این حال با کسانی هم پیوند می گردند که باور به هیچ یک از این داوری ها ندارند؛ در سودای قدرت اند و به ستیز قومی و جنگ در ایران دامن می زنند.
گفتند: گوشت گران است.
گفت: ارزان کنیم!
گفتـند: چگونه؟
گفت: نخریم و نخوریم! **
آزمون تاریخی ایران در سد سال پس از مشروطه با همه فراز و نشیب هایش درس های گران بهایی رابه نسل امروز آموخته است. این توشه گرانبهای تاریخی و آن چه را که ما از پی آمد های سیاسی رویدادها و روندهای پیش و پس ازانقلاب پنجاه و هفت و پاگیری جمهوری اسلامی برگرفته ایم، بیشتر کوشندگان سیاسی ایران را که اینک دراندیشه پی ریزی یک جامعه دموکراتیک پلولار و بناشده بر ارزش های برخاسته از اعلامیه جهانی حقوق بشر و دستاوردهای گران بهای جامعه بشری در دو دهه گذشته می باشند، در چند زمینه هماهنگ و هم اندیش کرده و ارزش های مشترکی را به بارآورده است. یکی ازاین ارزش های نو، پذیرش دگرگونی سیاسی برپایه اراده جمعی مردم و از راه های غیر خشونت آمیز است. دستاورد دیگر آن آزمون های تاریخی این است که تنها از راه یک جنبش شهروند مدنی و مدرن می توان به ستیز با تبعیض دینی، جنسی و فرهنگی برخاست و جامعه ای را بنا نهاد که در آن، شهروندان ایران از زن و مرد، از هر تبار و پیوستگی قومی و به هر دین و آیینی، در برابر قانون برابرباشند و از امکانات سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی همسانی برخوردار گردند.
باور من این بود که چنین ارزش هایی که به بهای جان ها و زندگی های از دست رفته، کژراهه های پیموده شده و آرزوهای بربادرفته ده ها هزار ایرانی از چهارسوی ایران و از همه خانواده های سیاسی این سرزمین به دست آمده است، اینک در حافظه و وجدان مشترک سیاسی همگان چنان استوار گشته که دیگر به کژراهه های گذشته نخواهیم رفت و راهکارهای نویی را آزمون خواهیم کرد. نشست نه گروه سیاسی که «در پی دعوت گروه ارتباطات جنبش جمهوری خواهان دموکرات و لائیک ایران .... به قصد گفتگو و ایجاد زمینه های همکاری در راستای مبارزه علیه جمهوری اسلامی و استقرار دموکراسی در کشور» در یک نشست دوروزه در آلمان گردهم آمدند، باور مرا به این که کوشندگان سیاسی خارج از کشور، به آن ارزش هایی که در نوشتارهای فردی و بیانیه های گروهی شان می نویسند، به راستی پایبند باشند و از آن تجربه و آزمون های مشترک درسی ماندگار آموخته باشند، سست کرد. به راستی که هرکه ناموخت از گذشت روزگار...
نشست گروه های جمهوری خواه هواداردموکراسی و حقوق بشر با حزب دموکرات کردستان ایران و کومه له درهنگامی برگزار شده است که نیوکان ها کارزار جنگ افروزی و دخالت نظامی درایران را افزایش داده اند. این نشست در پرتوی آخرین داوری های این دوگروه و رفتار ایشان در سال های گذشته، شگفت انگیز و دردناک است. گروه های جمهوری خواهی که خویشتن را مخالف جنگ افروزی نیوکان ها و ماجراجویی های جمهوری اسلامی می دانند و بر ضرورت مبارزه مسالمت آمیز برای دستیابی به دموکراسی و حقوق بشر درایران باور دارند، برپایه کدام منطق و به چه انگیزه ای در کنار گروه هایی می نشینند که دمخوار و همکار تندروترین محافل نیوکان های ایالات متحده اند، به ماندگاری ایران بهای چندانی نمی دهند و با افتخار از ضرورت ادامه مبارزه یا «مقاومت» مسلحانه سخن می گویند؟
آیا شرکت در این نشست براستی برپایه رای و داوری رهبران جبهه ملی، اتحاد جمهوری خواهان، جمهوری خواهان دموکرات و لائیک، سازمان فدائیان اکثریت و دیگر شرکت کنندگان در این نشست بوده و آیا این گروه ها با گزینش یک کمیته هماهنگی در سودای ایجاد یک کوشش هماهنگ در برابر جمهوری اسلامی با گروه هایی اند که بنیاد فکری و رفتارشان با ایشان بیگانه است؟ اگرچنین است، چرا از سازمان مجاهدین خلق و ده ها دسته و گروه سیاسی دیگری که آن ها هم «جمهوری» خواهند ومخالف جمهوری اسلامی، برای شرکت در این نشست دعوت نشده است؟
نماینده کنگره ملیت های ایران فدرال در نامه ای به برگزارکنندگان این نشست از آن ها گله مند شده که چرا ایشان را که هم جمهوری خواهند و هم مخالف سفت و سخت جمهوری اسلامی برای شرکت دراین نشست دعوت نکرده اند. حق هم با ایشان است! اگر کومه له و حزب دموکرات کردستان ایران که بانیان و گردانندگان آن کنگره اند، در این نشست شرکت داده می شوند و به کمیته هماهنگی آن راه می یابند، چرا آن چهارده گروه دیگری که کومه له و حزب دموکرات کردستان سرهم بندی کرده و از اتحاد ایشان کنگره «ملت های ستمدیده ایران» را بنا نهاده اند، پروانه ورود به این نشست را نمی یابند؟ شاید گمان این باشد که آن ها قوم گرایند و هوادار براندازی و دوگروهی که آن فیل را هوا کرده اند، دموکرات و غیر قوم گرا؟
نشست و ایجاد همکاری با کسانی که نه به مبارزه غیر خشونت آمیز برای دموکراسی پایبند اند و نه مِهری دردل به ماندگاری ایران کنونی دارند؟ نشست با کسانی که یک پایشان شب و روز در راهروها و دالان های وزارت دفاع ایالات متحده است و هم اینک نیز در زیر چتر پشتیبانی سیاسی و مالی نیوکان ها می زیند؟ نشست با حزب دموکرات کردستان ایران که هرگونه کوشش برای صلح و مخالفت با سیاست های نیوکان های جنگ افروز ایالات متحده را، هوادری از القاعده و جمهوری اسلامی می خواند؟
یک هفته پیش، آقای مصطفی هجری دبیرکل حزب در آخرین مصاحبه با تلویزیون حزبش که برای مردم کرد در ایران پخش می شود، به چنان پشتیبانی آشکاری از سیاست ایالات متحده در خاورمیانه پرداخت که گویی او نه دبیر کل حزب «سوسیال دموکرات» کردستان ایران، که سخنگوی تندروترین جناح های نیوکان در ایلات متحده است و اینک همان نسخه لشگرکشی به عراق را برای دستیابی به «دموکراسی» در ایران می پیچد. پرسشگر حزبی دیدگاه دبیرکل را دراین باره جویا شد که «افرادی معتقدند که هرچند پروسه دموکراتیزاسیون در خاورمیانه به رهبری آمریکا و متحدینش منجر به سرنگونی دو رژیم استبدادی منطقه، به وجود آمدن برخی آزادی ها و رشد نسبی اقتصاد کشور ها شده است، اما در مقابل گروه های تروریستی و بنیادگرایان اسلامی فعال تر شده اند.» هجری پاسخ داد که «مسئله به این باز می گردد که چه کسانی چنین تبلیغاتی (!) را به راه انداخته اند. مردم آزادیخواه عراق، به خصوص مردم کرد در کردستان عراق، آمریکا را رهایی بخش خود به حساب می آورند.... اما برخی جریانات نسبت به این پروسه و یا به قول آنها پروژه ای که آمریکا پرچمدار آن است معترض اند و مدعی اند که آمریکا عامل بی ثباتی هاست. در مرکزجریانات ناراضی، القاعده، جمهوری اسلامی ایران و کمونیست های کلاسیک جای گرفته اند.»۱ دست ایشان درد نکند که بیشترین مردم جهان و هزاران گروه آزادیخواه هوادار صلح و اکثریت کنگره ایالات متحده را که پی آمد لشگرکشی به عراق را فاجعه آمیز می دانند، در کنار القاعده و جمهوری اسلامی قرار می دهد!
در این گفتگو، هجری بیش از ده دقیقه به پی آمدهای چشم گیر و خیره کننده لشگرکشی نیوکان ها در گسترش آزادی و پیشرفت اقتصادی و رفاه در عراق و افغانستان می پردازد و سرانجام، وفادارانه درباره پشتیبانان تازه اش می گوید که «بسیار طبیعی است که آمریکا و متحدینش که کشورهایی دموکرات هستند، در صدد آوردن دموکراسی همراه خود» باشند. او روشن می کند که مراد از دموکراسی نیز همان است که اینک برعراق می گذرد. این ها تکرار همان است که آقای حسن شرفی جانشین دبیرکل در مصاحبه با مکس نیوز درباره آمادگی چهارمیلیون کردایرانی برای همکاری با ارتش ایالات متحده گفت و سپس در گفتگوی با «کار آن لاین» منکر آن شد۲ و تارنمای حزب دموکرات کردستان مرا متهم کرد که گفته آقای شرفی را وارونه ساخته ام!
مصاحبه آقای شرفی تصادفی نبود. آقای عبدالله مهتدی، رهبر کومه نیز در یک مصاحبه به زبان کردی که هم اینک نیز در تارنمای بروسکه موجود است نه تنها جنبش صلح را در جهان محکوم کرد، که با صراحت از نیاز به جلب همکاری ایالات متحده در پشتیبانی حقوق ملی کردها سخن راند و مژده داد که ایالات متحده پشتیبان حقوق ملی مردم کرداست. بگذریم که جناح اقلیت جدا شده در نوشته هایی که پیش و پس از جدایی از آن سازمان بیرون داده، با اشاره به بودجه هایی که در اختیار این سازمان قرار گرفته، به رهبری انتقاد کرده که در برانگیختن مبارزه مسلحانه، «سیاست انتظار در رابطه با نیروهای خارجی» را دنبال می کنند!۳
در چنین زمینه ای، و در زمانه ای که بیم جنگ و پی آمدهای آن مردم ایران را در هول و هراس آینده سرزمینشان به خود مشغول داشته، پرسش من از گروه های سیاسی آزادی خواهی که در نشست هانور شرکت کرده اند این است که برپایه چه ارزیابی و برای دستیابی به کدام هدف با حزب دموکرات کردستان ایران و کومه له هم آوا شده اند؟ آیا براین باوراند که شرکت در چنین نشست هایی، پیامی گمراه کننده به مردم ایران نمی دهد؟ آیا براین باوراند که پی آمد چنین نشست هایی، تجدید نظر و اصلاح داوری های نادرست آن گروه ها خواهد بود؟ اگر براستی چنین است، آیا گفتگوها و نشست و برخاست های سال های گذشته، رفتار و باورهای سیاسی این گروه ها را دگرگون کرده است؟
مبارزه مسلحانه یا راهکارهای غیرمسلحانه؟
نخستین پیام شرکت کنندگان این نشست به مردم ایران این است که روشنفکران و کوشنگان سیاسی خارج از کشور که خویشتن را پیرو کارزار مدنی و جنبش مسالمت آمیز درایران می دانند و با جنگ و دخالت نظامی مخالف اند، یا به حرف های خویش پایبند نیستند و یا بهایی به نقش خویش در رواج این اندیشه ها در جامعه ایران نمی دهند. آن ها به ما می گویند که چشم انداز و هدف سیاسی مهم است، اما روش دستیابی به این چشم انداز مهم نیست! روش، پیوندی با برنامه و چشم انداز سیاسی ندارد!
دو روز پیش از برگزاری نشست هانور، آقای احمد رفعت، دبیر بخش ایران خبرگزاری ایتالیایی کرونوس اینترناسیونال ازآقای شرفی، جانشین دبیرکل حزب دموکرات کردستان ایران می پرسد که «گویا یکی از موانع دیگر در مقابل این اتحاد گسترده [دربرابرجمهوری اسلامی] شیوه مبارزه با حکومت کنونی است. براندازی، اصلاحات، انقلاب مخملین و یا دست بردن به اسلحه؟ همکاری یا عدم همکاری با جناح هایی که در داخل حکومت کنونی صدای مخالفت را بلند کرده اند؟» آقای شرفی پاسخ می دهد که «فکر نمی کنم انتخاب شیوه های مبارزه علیه رژیم بتواند مانع جدی در شکل گیری ائتلافی وسیع در میان اپوزیسیون ایرانی باشد. چنانکه همگی بر سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی اتفاق نظر داشته باشند... باید این فرصت برای هرکدام از احزاب و سازمان ها وجود داشته باشد تا بر حسب شرایط (!) از همه امکانات و توانایی های خود در مبارزه علیه رژیم استفاده نمایند.»
سخنگوی حزب دموکرات کردستان آشکارا می گوید که مراد سرنگونی جمهوری اسلامی است و برنامه حزب ایشان دستیابی به قدرت درکردستان است. پس گفتگو بر سر مسائل ناچیزی مانند روش و چگونگی دستیابی به این هدف، نباید مارا به خود مشغول دارد! به داوری ایشان باید بر«حسب شرایط از همه امکانات» و از روش های گوناگون بهره جست. آیا دوستان شرکت کننده در این نشست که در پی ایجاد یک جامعه مبتنی بر مبانی حقوق بشر اند، با رفتار خود، عملا همین اندیشه و پیام حزب دموکرات کردستان را تکرار نمی کنند؟
آقای هجری در مقاله ای که در همین روزها نوشته است۴ پس از برتافتن به پاره ای از روشنفکران کرد و متهم کردن ایشان به سرسپردگی به جمهوری اسلامی به این بهانه که به نقد حزب دموکرات کردستان در ادامه مبارزه مسلحانه پرداخته اند، می نویسد که: «مبارزات مسلحانه مردم کرد در کردستان ایران برای رژیم خطرناک است... مقاومت مسلحانه از بدو امر تاکنون از جمله عوامل اصلی بوده است که شجاعت مبارزاتی و عدم تسلیم در برابر رژیم را در میان جامعه کردستان همچنان در سطح بالا نگه داشته است.» از نگاه رهبر حزب دموکرات کردستان که اینک چونان رهبر ایل سخن می گوید، کردستان، تافته جدا بافته ای از فرایند شهروندی گری در ایران است. نگاه او او به کردستان، همان نگاه خانی و عشیره ای است. نه این است که بیشتر مردم کردستان اینک شهرنشین شده و به سان مردم خراسان و آذربایجان و فارس در همان گونه چالش ها و مبارزه های شهروندانه و مدنی در برابر جمهوری اسلامی ایستاده اند. نه این است که روشنفکران کرد، به سان روشنفکران کرمان، زاهدان، تبریز و تهران در جنبش نافرمانی مدنی، نقد و پرخاش به تبعیض، مبارزه برای حقوق بشر و دگرگونی ساختارهای سیاسی سرکوبگر ایران درگیراند. نه این است بخش بزرگی از رهبران نیروهایی سیاسی و جامعه روشنفکری ایران از کردستان برخاسته اند. نه، این ها مبارزه نیست. پیشمرگ ایلیاتی مسلح است که پاسدار شرف کردستان است! «حضور پیشمرگ در میان مردم هرچند کم بوده باشد، به مردم نیرو بخشیده است. پیشمرگ هنوز هم رمز مقاومت و نقطه اتکای مردم به شمار می رود.»
رهبر حزب، همه مبارزه مدنی و شهروندانه هزاران روشنفکر و کوشنده کرد ایرانی را یکسر به کنار می نهد. از نگاه او، گواه استواری مردم کرد دربرابر تبعیض و ستم جمهوری ولایت فقیه، نه مبارزه آن کوشندگان جسور و جان برکفی است که جز قلم و زبان و فریاد سلاحی در کف ندارند، بلکه پیشمرگان روستایی مسلحی اند که اینک در اردوگاه های پیرامون سلیمانیه زیر چتر امنیت ارتش ایالات متحده به مبارزه با جمهوری اسلامی مشغولند. در همان مصاحبه یادشده با تلویزیون حزب که هفته پیش صورت گرفته پس از وارد کردن اتهامات بسیاری بر ملا عبدالله حسن زاده که همکاری با جمهوری اسلامی از شمار آن ها است، بزرگ ترین گناه حسن زاده را چنین می داند: «ملاعبدالله حسن زاده، در مصاحبه ای که با عرفان قانعی فرد انجام داده است، علاوه براین که [زبانم لال!] از ملت ایران سخن می راند که از آن بگذریم، در جایی می گوید که هیچگاه به مبارزه مسلحانه اعتقاد نداشته ام و اکنون نیز به آن معتقد نیستم.»٥
دیدگاه کومه له نیز برهمین روال است. در اطلاعیه دبیرخانه حزب کومه له کردستان ایران پس از درگیری های درونی در «اردوگاه های کومه له» در شهریورماه امسال، رهبری حزب به هواداران خویش و خوانواده هایشان مژده می دهد که «درچند مورد درگیری های لفظی بین طرفداران اقلیت حزبی کومه له از یک طرف و بقیه پیشمرگان(!) از طرف دیگر که بعضا در مواردی متاسفانه به درگیری های فیزیکی منجر نیز شده است، طرفین این در گیری ها از اسلحه استفاده نکرده اند.... با این وجود رهبری کومه له با همکاری نمایندگان حکومت محلی کردستان [مراد نیروهای مسلح کردهای عراق است!] کنترل اوضاع را دردست دارند و احتیاط های لازم را برای جلوگیری از هرگونه پیشامدهای ناخواسته و نا خوشایند به عمل آورده اند.» مراد از این پیشامد های ناخوشایند هم درگیری های مسلحانه میان هواداران دو جناح اقلیت و اکثریت است که آقای بهمن علی یار عضو کمیته مرکزی کومه له در نوشته ای به آن اشاره کرده و می نویسد که مخالفان رهبری، «مشروب خواری کرده و اسلحه بردوش در دسته های کوچک و بزرگ در اردوگاه گشت می زدند .. تا فضای رعب و وحشت ایجاد کنند تا کار به درگیری و تشنج بکشد.»٦
پاسخ «کمیته رهبری» گروه انشعابی از کومه له مهتدی که زیر نام «جناح رفرم و توسعه کومه له» گردآمده است چنین است که «اینان [گروه مهتدی] خود عاملان تحریکات مسلحانه در اردوگاه ها بوده اند.» می افزایند که گروه رهبری به پیشمرگانش دستورداده است که «بگذار خون ریخته شود، همه رفقای ما باید انگشت هایشان روی ماشه تفنگ هایشان باشد، مهم نیست از کم کم و از زیاد، زیاد کشته خواهد شد.» گروه جداشده از کومه له، رهبری را متهم می کند که به «استخدام افراد مسلح [از میان کردهای عراقی] برای مقابله با مخالفان درونی .... وجابجایی تسلیحات.... و قطع جیره غذایی» مخالفان رهبری دست زده اند!٧
آیا پس از یکسد سال آزمون مشروطه و سی سال خونریزی و تبعیض به نام دین، پیام ما به مردم ایران این است که برای کوشندگان دموکراسی، حقوق بشر، رفع تبعیض در همه زمینه ها و عدالت اجتماعی، روش دستیابی به این آرمان ها مهم نیست؟ آیا پافشاری بر روش های غیر خشونت آمیز و دگرگونی ساختارهای سیاسی ایران از راه های شهروندانه و غیر مسلحانه، تنها یک شعار است و کوشندگان این راستا می توانند به بهانه مبارزه با جمهوری اسلامی در کنار کسانی بنشینند و با کسانی هم پیمانی کنند که هنوز از مبارزه مسلحانه سخن می گویند و اردوگاه جنگی و پیشمرگه در بیرون از ایران دارند و هم پیمانانشان در کنگره ملیت های ایران فدرال، آدمکشی های بلوچستان و خوزستان را «مقاومت مسلحانه» می خوانند و درباره تفاوت میان مبارزه مسلحانه و مقاومت مسلحانه قلم فرسایی می کنند؟ من براستی در شگفتم که گروه های جمهوری خواه هوادار دگرگونی های مسالمت آمیز و مبارزه مدنی که گفتگوهای درونی شان پیرامون شرکت یا تحریم انتخابات در جمهوری اسلامی است، بر پایه کدام منطق و استدلالی، هم آوایی خویش را با کسانی که در مراسم و سالگردهایشان رژه نظامی می روند و پیکره چنین کارهایی را در تارنما و روزنامه هایشان به چاپ می رسانند، توجیه می کنند.
پی آمد نشست با قوم گرایان و برانگیزندگان ستیز قومی
من پیشتر نوشته ام که « نابرابری های فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی در میان مردم ایران که از سدها تیره ایلی و چنیدین پیشینه قومی برخاسته و به زبان های گوناگون سخن می گویند، واقعیتی غیر قابل انکار است. جمهوری اسلامی نیز با چیره ساختن برداشتی افراطی از مذهب شیعه و با تبعیض علیه مردمی که مذهب و آیینی جز آیین حاکمان دارند، به این نابرابری ها دامن زده است. به این نابرابری ها باید پایان داد و با هرگونه تبعیض باید مبارزه کرد.»
اما این کوشش، پیوندی با کارزار و جنجالی که در چندساله گذشته برپاشده ندارد. آیا براستی در سرزمینی که در درازای تاریخ و سده ها، سرزمین همزیستی و آمیزش قومی و فرهنگی بوده، اینک ستیز ملی و قومی به جایی رسیده است که چاره ای جز پایان دادن به یگانگی ایران و ساختن امارت نشین هایی به نام اقوام و ملل ستمدیده نیست؟ اگر کسی این کارزار جنجال ستم قومی را باور کند و آگاهی چندانی از تاریخ دور و نزدیک ایران و فرایند شکل گیری دولت مدرن درایران نداشته باشد، به این نتیجه خواهد رسید که گروهی جنایتکارکه نمایندگان ملتی سیادت طلب وغارتگر به نام ملت فارس بوده و هستـند، سال های درازی است که دمار از روزگار مردم ترک، کرد، عرب و بلوچ تبار در ایران درآورده، هست و نیست ایشان را به غارت برده اند!
در این کارزار جعل و دروغ که حزب دموکرات کردستان ایران از آتش بیاران آن است، برگزاری نشست هایی مانند نشست هانور و همکاری با برانگیزندگان ستیز قومی، کاری بسی ناشایسته است. این گونه نشست ها برای حزب دموکرات کردستان و دیگر کسانی که اینک آشکار و نهان در سودای گرفتن قدرت به یاری نیوکان های جنگ افروزاند، تنها یک بهره دارد. آن ها در پی این اند که به سیاست ریزان نیوکان نشان دهند که نه تنها در میان دسته قومی یا «ملت» خویش پایگاهی استوار دارند، که توانایی و جایگاه مردمی ایشان چنان است که گروه های اپوزیسیون غیرقومی «فارس ها» هم در پی همکاری و همیاری با ایشان اند.
آقای مصطفی هجری در سخنرانی خود به مناسبت شست و دومین سالگرد آغاز کار«جمعیت تجدید حیات کرد» که حزب دموکرات کردستان زاده آن است، از جمله گفت که: «لازم است کنگره ملیت های ایران فدرال کارآمدترشود و بتواند در عرصه عملی مبارزات ملی ملیتهای تحت ستم را پراکتیزه و توجه مراکز تصمیم گیری (؟!) را به خود جلب کند و به یکی از ستون های اصلی آلترناتیو جمهوری اسلامی ایران مبدل گردد.»۸
آقای شرفی، در همان گفتگوی یاد شده با احمد رفعت، از پیش امتیاز برگزاری نشستی را که هنوز برگزار نشده، به نام حزب دموکرات می نویسد و می گوید که «حزب دموکرات کردستان ایران سال ها است که جهت ایجاد اتحاد یا ائتلافی از نیروهای مترقی و دموکرات ایرانی تلاش می کند.» البته همان جا می افزاید که اتحادی را که این حزب در سودای آن است، از جنس همان گونه پیوندهایی است که این حزب در میان «ملت های ستمدیده» بناکرده است.
از همین رواست که می گوید: «احزاب و سازمان های ملیت های ایرانی در دوسه سال گذشته موفق به تشکیل ائتلافی تحت عنوان کنگره ملیت های ایران فدرال شدند.» چشم انداز حزب دموکرات کردستان از آن اتحاد گسترده، برپایه همین الگوی ائتلافی است که با آن نام دهن پرکن شهرت یافته است. آقای شرفی که ایران را شامل فارس های ستمگر و ملت های زیر ستم می داند، با افتخار می گوید که «این ائتلاف بی مشکل و مانع شکل گرفت زیرا احزابی که ملیت های ایران را نمایندگی می کنند از ستم مشترکی رنج می برند و نقاط برجسته مشترکی در برنامه های خود دارند.» از نگاه حزب دموکرات کردستان ایران، موضوع اتحاد نمایندگان ملیت های ستمدیده که به داوری اسناد همان کنگره ملیت های ایران فدرال، بیش از هفتاد درسد ایران را نمایندگی می کنند، سال ها است که حل شده است. تنها جای نمایندگان ملت ستمگر فارس در این اتحاد بزرگ خالی بوده که اینک به شکرانه همکاری نمایندگان جمهوریخواهان «فارس» این مشکل نیز در حال برطرف شدن است!
کار ایجاد این آلترناتیو با همکاری نیوکان ها سال ها است آغاز شده است. آقای هجری در نوزدهم ژوئن سال گذشته با مقامات بلندپایه ایالات متحده در سفارت آن کشور در پاریس ملاقات کرد تا در «نشستی یک ساعته ... توضیحات مفصل پیرامون مسئله ملیت ها و بالاخص سیاست امحاء و سرکوبگری های رژیم جمهوری اسلامی در حق ملیت ها» به آگاهی ایشان برساند. از گزارش رسمی حزب دموکرات کردستان پیرامون این نشست آشکار است که موضوع مرکزی این گفتگو، نه دموکراسی و حقوق بشردر ایران، که «اوضاع منطقه» و مسئله «ملیت ها در ایران» بوده است. یک هفته پس از این نشست، آقای هجری در مصاحبه ای با روزنامه لیبراسیون پاریس مدعی شد که کنگره ملیت های فدرال ایران که حزب او و کومه له در کانون آن اند و نمایندگان دیگر ملیت ها را در بردارد، 65% مردم ایران را نمایندگی می کند! او دولت جمهوری اسلامی و حتی اصلاح طلبان حکومتی را نماینده «فارس ها» خواند و با نادیده گرفتن جانبازی های کوشندگان جنبش مدنی ایران گفت که «ملیت ها دیگر این وضع را تحمل نمی کنند... با توجه به پراکندگی و روحیه باختگی موجود در صفوف اپوزیسیون دموکراتیک، همکاری نیروهای اقلیت های ملی از اهمیت چشمگیری برخوردار است.»٩
در راستای ایجاد «یکی از ستونهای اصلی آلترناتیو جمهوری اسلامی»، هر دلسوخته و هر سوداگر سیاسی که فیل مبارزه با ستم ملی را هوا کند و هرکس که تابلوی مبارزه با ستمگران فارس را بربالای دکان خود نصب نماید، به این کنگره راه خواهد یافت! در شمار شانزده «حزب»، «جبهه»، «سازمان»، «انجمن» و «کمیسیونی» که در این دستمایه حزب دموکرات کردستان و کومه له و دلسوزی های محافل بریتانیایی و آمریکایی داغدار از ستم ملی گردآمده اند و گویا دوسوم مردم ایران را نمایندگی می کنند، گروه هایی اند که شمارپیروان آن ها همه صندلی های یک اتوبوس را هم پرنمی کنند. پیدایش این کنگره و کنارهم نهادن آدم ها و گروه هایی که در میان «ملت» ستمدیده خویش هم کسی نام آن ها نشنیده، از شگردهایی است که پرورش یافتگان در مکتب احزاب سوسیالیسم آسیایی و گروه های نیوکان، هردو درآن کارآموخته اند. به گفته یک روزنامه نگار کرد، این کنگره ائتلافی است که «یک دوجین از احزاب و گروه های بی نام و نشان را در برمی گیرد که عموما از خوان سابقه و اعتبار قدیمی ترین گروه اپوزیسیون کرد تغزیه می شوند.»۱۰
از شمار این دسته های بی نام و نشان که کباده نمایندگی همه مردم آذربایجان را بردوش می کشد، کمیسیون دیپلماتیک آذربایجان جنوبی است که کارزار فردی کسی است که به ناگهان از یک کانال ماهواره ای به نام «بین النهرین» حضور خویشتن را به ملت ستمدیده اش اعلام کرد و پرچم پاسداری از سرزمین های آذربایجان را دربرابر «ناسیونالیست های کرد» برافراشت. در کنار این کمیسیون دیپلماتیک که معلوم نیست دیپلماسی کدام واحد شکل یافته ملی و دولتی را نمایندگی می کند(!) کسانی قرار دارند که حزب دموکرات کردستان و کومه له بنا بر نیازهای سیاسی خویش، آن ها را به نمایندگی از سوی ملل محروم و ستمدیده ایران پذیرفته اند. جبهه مردم بلوچستان که «جبهه» یا بلاگ شخصی یک ایرانی بلوچ تبارساکن لندن است که در بخش «درباره ما» در بلاگ جبهه اش، کارحرفه ای خویش را هم تبلیغ می کند! یا جنبش ملی بلوچستان ایران یا زرمبش که به اعتبار نوشته های منتقدین به آن ها و آن چه که این کمترین درباره آن ها یافته ام، اعضای چند خانواده بلوچ تبار ساکن انگلستان و سوئد را در بر می گیرد؛ حزب اتحاد بختیاری و لرستان، دسته ای ساختگی است که نه نشانی دارد و نه برنامه ای! یگانه نشان این «حزب» پیکره یک بختیاری مسلح در تارنمایی است که ماه ها است در دست ساختمان است! پایه گزار و سرتاپای این حزب نیز یک بختیاری است که ایکاش تنها به پراکندن نوشته هایش درراستای فدرالیسم می پرداخت و پرچم نمایندگی مردمی را با هزاران سال تاریخ، پیشینه و فرهنگ بلند نمی کرد. یگانه اعتبار پارت آزادی کردستان، که شعارش «پیش به سوی تشکیل جمهوری کوردستان دیگری» است، شرکت یکی از فرزندان قاضی محمد در رهبری آن است. جدا از این، کسی را آگاهی چندانی درباره این عضو کنگره نیست!
سالی پیش، در نشستی در واشنگتن در ماه می 2006 زیر نام نقش اقلیت های ملی در آینده ایران، مصطفی هجری دبیرکل حزب دموکرات کردستان، عبدلله مهتدی، رهبر کومه له در کنارهمان سخنگوی کمیسیون دیپلماتیک آذربایجان جنوبی و ناصر بولاده ای، رهبر بلوچستان ء استمان ء گلّ یا حزب مردم بلوچستان نشستند و به شرکت کنندگان گفتند که این نشست، مردم کرد، تورک آذری و بلوچ و یا به اعتبار ایشان بیشترین مردم ایران را نمایندگی می کند. آین آقای بولاده ای و «حزبش» از مهمترین یاران حزب دموکرات کردستان و کومه له در برپایی خیمه شب بازی کنگره یادشده اند و خود آقای بولاده ای، سخنگوی آن کنگره است. به همان گونه که حزب دموکرات کردستان به خویشتن این پروانه را داد که به نام مردم کردستان ایران پرچمی را بسازد و در تارنمای حزبش قرار دهد، حزب مردم بلوچستان آقای بولاده ای هم که بیش از یکی دو سال از پیدایش آن نمی گذرد، به خویشتن پروانه داده که در منزل دوسه تن از رهبران این گروه، «پرچم سمبلیک مبارزه ملی بلوچستان غربی» را طراحی کرده و از این هم فراتر رفته و این پرچم را به نام مردم بلوچستان در کمیسیون «مردم بدون نمایند در سازمان ملل» به ثبت برساند!
همین گروه که اینک اسناد همکاری های پایه گذارانش با آقای مایکل لدن آشکار شده است، در تارنمای خویش، بیانیه عبدالمالک ریگی را زیر نام «پیام رهبر جنبش مقاومت مردمی ایران» در پشتیبانی از بمب گذاری و کشتار «مزدوران رژیم آخوندی ....به وسیله دلاوران بلوچ» به چاپ می رساند و بولاده ای درنوشته ای در بیان تاریخچه این حزب، رفتار تروریستی گروه «جندالله» را بخشی از «درگیری های جنبش مقاومت بلوچ با نیروهای امنیتی» می خواند و می افزاید که «این مقاومت [مردم بلوچ در برابر حاکمیت فارس ها] که همواره شکل مسلحانه داشته، فاقد یک سازمان سیاسی نیرومند بوده است. حزب مردم بلوچستان اینک قصد پرکردن این خلاء را دارد!»۱۱ در راستای همین کوشش برای «پرکردن خلأ»، بیانیه اعلام موجودیت ارتش آزادیبخش خلق بلوچستان را در تارنمای حزبیشان در ماه می امسال به چاپ رسانده اند که درآن از جمله آمده است: «ما جوانان بلوچ تحت پرچم ارتش آزادیبخش خلق بلوچستان گردآمده و صراحتا اعلام می کنیم که تمام اشغالگران مزدور... به ویژه زابلی های گرگانی و خراسانی که نصرت آباد سنجرانی (زابل) که جزو لاینفک خاک بلوچستان است را اشغال نموده..... هرچه زودتر سرزمین بلوچ را ترک نمایند و این سرزمین پاک را باخون پلید خود نیالایند و اگرنه در اسرع وقت با حملات شدید سرمچاران ارتش آزادیبخش خلق بلوچستان روبروخواهند شد.»
رهبر حزبی که چنین نوشته های جانیانه و ضد بشری را در تارنمای حزبی خویش درج می کند، سخنگوی کنگره ملیت های ایران فدرال و هم پیمان و همکار آقایان هجری و مهتدی است. آیا وضعیت غم انگیز کوشندگان اپوزیسیون ایران به پایه ای رسیده که اینک در یکسد سالگی فرمان مشروطه، چشم بر رفتار کسانی می پوشند که به نام مخالفت با ستم قومی و فرهنگی می خواهند ایران را به کانون پاکسازی های خونریز قومی و ملی تبدیل کنند؟
از میان دسته ها و «احزابی» که به گفته آقای شرفی «ملیت های ایران را نمایندگی می کنند» و «از ستم مشترکی رنج می برند» و گردهم آمدن شان، دستمایه کارو کوشش حزب دموکرات کردستان و کومه له است، شماری آشکارا از جداسازی بخش هایی از ایران سخن می گویند. حرکت بیداری ملی آذربایجان جنوبی (گاموح) را چهره ماجراجوی سرشناس، محمودعلی چهرگانی بنیاد نهاده است. سال ها است که آشکارا از استقلال آذربایجان «جنوبی» سخن می گوید. او یکی از شست و چهار نفری است که در نامه به آقای خاتمی در دوران ریاست جمهوری ایشان نگرانی خودرا نسبت به مهاجرت کردها به آذربایجان و زادو ولد بی رویه ایشان ابراز کرده بودند! با پان ترکیست های سرشناس جمهوری آذربایجان و ترکیه هم پیمان است و امیدوار به ایجاد «آذربایجان بزرگ».
دسته دیگری که ظاهرا با نام کانون فرهنگی آذربایجان در این کنگره شرکت دارد، همان آذربایجان فدرال دموکرات حرکاتی یا جنبش فدرال دموکرات آذربایجان است که نسخه نظام دو پارلمانی را برای ایران می پیچد و براین باور است که «دولت های فدرال ملل ساکن ایران» در کنار «دول مناطق خودمختار و حاکمیت شهر ویژه تهران» سازمان یابند و «دولت محلی ترکها در سرزمین تاریخی آذربایجان یا مناطق به هم پیوسته تاریخاً ترک نشین ایجاد می شود و ترکان خراسان، ترکان جنوب ایران و ترکان قشقایی حق حاکمیت های محلی خودرا دارا می باشند» این گروه برای احزاب کرد نیز شاخ و شانه می کشد که یک وجب از سرزمین تاریخی آذربایجان که اینک گویا در اشغال کردهااست پایین نخواهدآمد.۱۲
هم پیمان دیگر حزب دموکرات کردستان و کومه له، حرکت ملی دموکراتیک ترکمن (تورکمنلیک) است که ترکمن صحرا را ترکمنستان جنوبی می خواند و براین باور است که ایران سرزمین ترکمنستان جنوبی را از سال ۱۳۲٥ اشغال کرده است و «ایران، حکومت اجنبی ساخته شوینیزم فارس در خدمت استعمارگران» است و خواهان استقلال ترکمن صحرا و پیوند دادن آن با ترکمنستان بزرگ است. از سازمان ملل می خواهد که به چیرگی «جنایتکاران نژاد پرست» فارس پایان دهند و از ترکمان تباران ایران می خواهد که به جنگ با فارس هایی که به نسل کشی مشغولند برخیزند!۱۳
دسته هم پیمان دیگر، ایلری تورکمنستان یا حرکت ملی ترکمنستان ایران است که نخستین درخواست سیاسی اش، «به رسمیت شناختن حکومت های اتونوم و ملی» در سرزمین ملیت ها در ایران است.۱۴
حزب دموکراتیک اهواز (عربستان) در مرامنامه نخستین نشست خویش در لندن اعلام کرده که خوزستان (عربستان) «به طور غیر داوطلبانه به ایران پهلوی پیوند داده شده» است و از این رو «حزب برای تعیین سرنوشت خلق عرب اهواز (عربستان) به مثابه حق طبیعی انتخاب آینده سیاسی اش مبارزه می کند.» واژه پهلوی نیز برای مصرف فارس زبانان و به ویژه چپ ها و جمهوری خواهان در برگردان فارسی مرامنامه حزب بر آن افزوده شده است. برگردان درست متن عربی همان بند برنامه چنین است: «حزب برای تعیین حق سرنوشت خلق الاهوازی به عنوان حق طبیعی ایشان برای گزینش آینده سیاسی خویش مبارزه می کند، خاصه این که، سرزمین و ملت الاهواز، برخلاف اراده خلق الاهواز به سیادت ایران درآمده است»!۱٥ این حزب، در نقشه ای که در بخش انگلیسی تارنمای پیوسته به خویش (الجمعیة الصداقة الهوازیة البریطانیة) از الاهواز یا عربستان به چاپ رسانده و شرحی که برآن نوشته، مرز سرزمین ملت ستمدیده خویش را تا پیرامون بوشهر، شیرازو اصفهان و بخش هایی از ایلام گسترده است و نیز به دوستان انگلیسی زبان یاد آور می شود که «هشتاد درسد تولید نفت ایران از سرزمین الاهواز است.»
جبهه متحد بلوچستان، با پرچم «ملی» خویش که همان پرچم کذایی ساخته و پرداخته حزب مردم کردستان است درتارنمایش نوشته هایی را درج می کند که از اشغال بلوچستان از سوی ایران دم می زند. در بیانیه موجودیت خویش، سخنی درباره تمامیت ارضی و یگانگی ایران نمی گوید. می نویسد که مخالف قهر و خشونت است اما به آدمکشان و گروگانگیران بلوچ و از جمله دارودسته جندالله اندرز می دهد که آدمکشی ها و گروگانگیری های ایشان تنها از این روکه پراکنده و بدون ارتباط با برنامه سیاسی «ملی» گروه هایی مانند این جبهه است، نادرست می باشد: «همرزمان بلوچ، مبارزان پراکنده انفرادی مسلح، باغ و پرچین میدان سیاسی جنبش را با عملیلت فردی نظامی و گروگان گیری های بی برنامه و بدون اهداف تامین کننده نیازهای این جنبش و بدون ارتباط با سازمان ها و احزاب ملی لگد مال نکنید!»۱٦
حزب دموکرات کردستان ایران و کومه له پایه گزاران این کنگره و گردهم آورندگان چنین دسته هایی اند. سرنخ نیز درجای دیگری است. دوستان شرکت کننده در نشست هایی مانند نشست هانور باید آگاه باشند که آنگاه که با حزب دموکرات کردستان ایران و کومه له هم پیمان می گردند، چه بخواهند و چه نخواهند، آن دسته های دیگر راهم در کنار خویش دارند.
نشست و همکاری در کدام راستا و به چه بها؟
دوستان برگذار کننده و شرکت کننده این نشست به این کمترین و دیگر منتقدان به چنین کارهایی خواهند گفت که با همکاری و نشست با حزب دموکرات کردستان و کومه له، آن هارا به دوری جستن از اندیشه ها و رفتار خویش فراخواهند خواند و از پیوستن ایشان به گروه های افراطی قومی جلوگیری خواهند کرد. پای چوبین این استدلال دراین است که آن دسته های افراطی، به اعتبار حیثیت و کوشش حزب دموکرات کردستان و سکوت ترسناک اپوزیسیون سکولار و دموکراتیک ایران جسارت یافته اند. جلوگیری از گسترش اندیشه های افراطی، چه در راستای قوم گرایی و برانگیختن ستیز قومی و چه در راستای پافشاری بر راهکارهای خشونت آمیز زیر لوای «مقاومت مسلحانه» به جای جنگ مسلحانه و یا هواخواهی از مداخله نظامی غرب در ایران، در سکوت و همکاری با پیروان چنین اندیشه هایی نیست. در رودررویی آشکار و بدون هراس با چنین اندیشه ها و رفتار ها است.
شنوندگان و بینندگان رفتار کوشندگان سیاسی و روشنفکران، دسته های کوچک سیاسی و یاران ایشان نیستند؛ مردم ایران اند! پیام این گونه نشست ها به آن مردم این است که مخالفان جمهوری اسلامی بهایی به پرنسیپ ها و ارزش هایی که به آن ها باور دارند نمی دهند و در مخالفت با جمهوری اسلامی، با هرکسی هم پیمان و هم سنگر می شوند. آشکار است که انگیزه برگزار کنندگان و شرکت کنندگان در این نشست چنین نبوده و نیست. اما چنین کارهایی، جز زیان و به کژراهه کشیدن کارو کوشش رهروان دموکراسی و بهروزی مردم ایران پی آمدی نخواهد داشت.
نشست گروه های جمهوری خواه اپوزیسیون ایران در هانور آلمان، نشانی از بن بست سیاسی و نظری آن گروه هایی است که از یگانگی ایران، مخالفت با دخالت نظامی و هواداری از راهکارهای غیرخشونت آمیز در دگرگونی سیاسی ایران سخن می گویند و در همان زمان، با کسانی هم پیوند می گردند که باور به هیچ یک از این داوری ها ندارند؛ در سودای قدرت اند و به ستیز قومی و جنگ در ایران دامن می زنند.
باده با محتسب شهر ننوشی زنهار بخورد باده ات و سنگ به جام اندازد
محمد امینی
شنبه ۲۱ مهرماه ۱۳۸۶ – سیزدهم اکتبر ۲۰۰٧
M_Amini@Cox.Net
* شاه ترکان سخن مدعیان می شنود / شرمی از مظلمه خون سیاووشش باد!
** ابراهیم ادهم، به گفته عطار نیشابوری در تذکرة الاولیاء
۱- کوردستان، پانزدهم مهرماه ۱۳۸۶، هفتم اکتبر ۲۰۰٧
۲- آقای شرفی در مصاحبه با کارآن لاین گفته است که منظور او درآن مصاحبه کردهای عراقی بوده است! گفته که هرآینه مرادش ایران می بود، شمار کردها را بیش از چهار میلیون می نوشت! آقای شرفی بجای پوزش خواهی به عذری بسا بدتر از گناه متوسل شده است! اگر مراد ایشان کردهای عراقی بوده باشد، آقای شرفی که از رهبری حزب دموکرات کردستان ایران است بر پایه کدام حق و حقوقی به نمایندگی از سوی کردان عراقی سخن گفته و کرد های آن سرزمین را به پشتیبانی از مداخله نظامی در ایران متعهد کرده است؟.
۳- نظراقلیت کمیته مرکزی کومه له در باره اطلاعیه دفتر سیاسی کومه له، که مینه کومیته ی ناوه ندیی کومه له ۲۴ می ۲۰۰٧
۴- مصطفی هجری: دزد چون باچراغ آید گزیده تر برد کالا، تارنمای حزب، هفدهم سپتامبر۲۰۰٧.
٥- کوردستان، پانزدهم مهرماه ۱۳۸۶، هفتم اکتبر ۲۰۰٧
٦- بهمن علی یار: مروری کوتاه بر روند حادشدن اختلافات و جدایی اخیر در کومله
٧- اطلاعیه کمیته رهبری جناح رفرم و توسعه کومه له ۱۶ سپتامبر ۲۰۰٧
۸- کوردستان شماره ۴٦٧، سی یکم مرداد ۱۳۸۶
٩- گفتگو با مارک سیمو ۲٧ ژوئن۲۰۰٦
۱۰- صلاح اادین خدیو: پدیده ای به نام نظمی افشار
۱۱- بهمن ۱۳۸٥، به نقل از تارنمای حزب مردم بلوچستان
۱۲- درجستجوی تارنمای کانون فرهنگی آذربایجان از تارنمای کنگره ملیت های ایران فدرال، یکسر به تارنمای آچیق سوز که تارنمای رسمی آذربایجان فدرال دموکرات حرکاتی است خواهید رفت. ناگفته نماند که این گروه ظاهرا سال گذشته از آن کنگره بیرون آمد، اماکانون فرهنگی خویش را درآن جا باقی گذارد!
۱۳- بنگرید به «دادنامه ترکمن صحرا» که از سوی این گروه در تارنمایش درج شده و نیزنوشته بلند بالایی زیر عنوان «فرهنگ استقلال، فرهنگ وابستگی و وظایف امروز ما در ترکمن صحرا».
۱۴- اوضاع سیاسی و رویکردما، ایلری تورکمنستان، ۱۸ آوریل ۲۰۰٧.
۱٥- البرنامج السیاسي لحزب التضامن الدیمقراطي الأهوازي
۱٦- جهه متحد بلوچستان – جمهوری خواهان فدرال ۲٧ اوت ۲۰۰٧.
مطلبهای دیگر از همین نویسنده در سایت آیندهنگری:
|
بنیاد آیندهنگری ایران |
پنجشنبه ۲۴ آبان ۱۴۰۳ - ۱۴ نوامبر ۲۰۲۴
محمد اميني
|
|