در تارنمای اخبار امروز، نوشتار درازی از آقای سیامک طاهری در نقد به نوشته این کمترین درباره سخنرانی آقای عمویی به چاپ رسیده است. من ایشان را نمی شناسم. اما اگر نویسنده «یادداشتی بر یادداشتی بر سخنرانی آقای عمویی» همان سیامک طاهری باشند که «واژه نامه نحوی و ترکیبی شاهنامه» را بر پایه نسخه ای از شاهنامه چاپ مسکو گردآورده اند، باید به ایشان گفت که دست مریزاد! امیدوارم که دیگر کارهای نوشتاری و «پژوهشی» تان، از امانت و راستگویی بیشتری بهره مند باشد و کارهایتان بر روال این نوشته تان نبوده باشد.
من به گوهر نوشته ایشان نمی پردازم. اما ژرفای بازبینی ایشان از همان صداقت شان در بند نخست نوشته شان پیدا است. می نویسند که من، محمد امینی، «فرزند [دکتر]علی امینی سیاستمدار پرآوازه سال های دهه ۴۰» هستم. آشکار است که نویسنده ای که خویشتن را هوادار ارزش های عدالت خواهانه و نگاه علمی به تاریخ می داند، با اشاره به این تبار ساختگی خانوادگی من در همان بند نخست نوشته اش، به سبک و سیاقی که سال ها است رواج دارد، می خواهد به خواننده چنین القاء کند که این محمد امینی، فرزند همان علی امینی «معروف» است و نا گفته پیداست که این آدم هم به دلایلی که بر همگان آشکار است، سرش به جای دیگری بسته است و نانش را کسانی دیگر می دهند. فی الولقع قلم به مزد است و خامه اش، سودای دیگران را برکاغذ می نشاند. هم از این روست که جناب پژوهشگر راستگوی منتقد، در پایان نوشته درازش، با قیافه ای حق به جانب، از این فرزند آن دکتر امینی «معروف»، می پرسد که ای بسته به بند بیگانگان، «لطفا خیلی صریح بگویید که آیا اعمال تبهکارانه آمریکا و انگلستان را در برپایی یک کودتا و کشتار هزاران ایرانی [را] محکوم می کنید یا خیر. لطفا پاسخی صریح بدهید و از طفره رفتن بپرهیزید».
آقای طاهری، «صریح» و با پرهیز از «طفره رفتن» به شما پاسخ می دهم:
- من فرزند نصرت الله امینی، حقوق دان سرشناس، شهردار تهران و رئیس بازرسی نخست وزیری در دوران زمامداری دکتر محمد مصدق و وکیل ایشان تا پایان زندگی آن زنده یادم و نه فرزند دکترعلی امینی! پس از بیست و هشتم مرداد هم پدرم بارها و ماه ها را در زندان دولت پیشین ایران سپری کرد. اگر نوشتار مرا درست خوانده بودید، در می یافتید که همان جا هم گفته ام که پدرم از یاران دکتر مصدق بوده است!
- آیا نیازی براین نبود که شما، پیش از چنین درافشانی، از دیگران می پرسیدید که این محمد امینی کیست که به خود اجازه داده به نقد از سخنرانی آقای عمویی بپردازد؟ اگر تشابه نام خانوادگی به شما اجازه می دهد که مرا فرزند علی امینی بخوانید، من هم می توانم نوشته خودرا چنین آغاز کنم که «سیامک طاهری، فر زند دکتر طاهری، وکیل یزد در مجلس، از مهره های سرشناس سیاست بریتانیا در ایران ....». آیا چنین کاری درست است؟
- و اما گیرم که محمد امینی، نویسنده «یادداشتی بر سخنرانی آقای عمویی»، فرزند علی امینی می بود. شما که داعیه نگاه علمی به جهان دارید، چرا و چگونه است که تبار خانوادگی را بخشی از بررسی یک دیدگاه می دانید و سخن خویش را این گونه می آغازید؟ آیا درست است که کسی در نقد به اندیشه های آقای کیانوری، نوشته خودرا با این جملات آغاز کند که «نورالدین کیانوری، نوه شیخ فضل الله نوری و همسرش، مریم فیروز، دختر شاهزاده عبدالحسین میرزا فرمانفرما.....». آیا چنین رفتاری شایسته است؟ این رفتار را کسانی در پیش می گیرند که با یادآوری تبار خانوادگی به جای نقد به رفتار و اندیشه آنان، این پیش داوری های نادرست را در اندیشه مردم می نشانند که از پیش پیداست که این آدم که فرزند و یا نوه فلان آدم است، سرش به کجا بسته است. مگر نه این که بازنویسان تاریخ معاصر ایران و هم آنان که کمر به شستشوی رویدادهای مرداد سی و دو و براندازی نخست وزیر قانونی ایران بسته اند، از دکتر محمد مصدق، با نام «مصدق السلطنه» یاد می کنند تا پیشینه این رادمرد را با اشرافیت و زمینداری پیوند دهند؟ داوری تاریخ درباره محمد علی شاه قاجار هم بر پایه رفتار او است و نه این که مادرش، دختر امیرکبیر بوده است!
- دست شما درد نکند که در پایان نوشته تان، برای این که نشان دهید "سر رشته کار» به کجا بسته است از من می خواهید که « خیلی صریح» بگویم «که آیا اعمال تبهکارانه آمریکا و انگلستان را در برپایی یک کودتا و کشتار هزاران ایرانی را محکوم» می کنم یا خیر. چنین واژگانی، آن هم در پایان نوشته درازی که آغازش، پیوند دادن من به دکتر امینی است به این منظور است که میخ نهایی را برتابوت بکوبید و بگویید که دیدید، این فرزند دکتر امینی، هوادار کودتای بیست و هشم مرداد نیز می باشد پس معلوم است که نقدش به آقای علی عمویی از کجا آب می خورد. این روش آشنای پاره ای از باوردارندگان به این نحله فکری، در این روزگار که در چند دقیقه می توان همه نوشتار ها و گفتارهای کسی را که هم می نویسد و هم سخنرانی می کند و هم تارنمای خودش را دارد، دریافت، بسی شگفت انگیز است و بیافزایم که این حنا دیگر رنگی ندارد.
- آقای طاهری؛ مرا نیازی نیست که برای «دفاع» از خویش و در پاسخ به «اتهام» شما، «خیلی صریح» دیدگاهم را در باره کودتایی که دولت ایالات متحده نیز آن را کودتا خوانده روشن کنم. اما درخواست من از شما این است که از دست زدن به چنین روش های آشنایی دوری بجویید و به بررسی راستگویانه دیدگاه کسانی بپردازید که با دیدگاه شما هم سو نیستند. پژوهشگری و نقد و بررسی نه این است که با دشنامی و دروغی، سخن دیگران را «رد» کنیم. بهتر این است که روش فرخی سیستانی را در پیش گیریم که سخن درست آن است که «زبان نهاد و خِرَد رِشت و عقل بافت».
محمد امینی
دوشنبه ۲۵ آذر ۱٣٨۷ - ۱۵ دسامبر ۲۰۰٨
* فسونگر در حدیت چاره جویی / فسونی به ندید از راستگویی (نظامی گنجه ای)