بر اساس گزارش مطبوعات، حکومت گران جمکرانی، خرافه ستیز شدند و به درخت های کهنسال ایران یورش آوردند
و این چند سطر نتیجهء شنیدن این خبر و سخنی ست با درخت.
م.سحر
درخت
درختا به ضربِ تبر می زنندت
بر آن پیکر نامور می زنندت
گناهت همان ریشهء توست درخاک
ازین رو به ساق و کمر می زنندت
ترا جُرم ، سرسبزی و پایداری ست
کزین گونه بیدادگر می زنندت
ترا ، سر، دلیرانه زی سرفرازی ست
چنین برتن از بیم ِ سر می زنندت
بسا سالیان رفت ازین سربلندی
حسد می بَرندت، نظرمی زنندت
بوَد کیفرِ رشد و جُرم ِجوانی
چنین گر به پیرانه سر می زنندت
درختی و جان داری و ریشه داری
شریران به شمشیرِ شَر میزنندت
گناهِ تو برنایی و سایه بخشی ست
که برپیکرِ سایه ور می زنندت
نگاه تو زی اوج و زی روشنایی ست
حضیض آوران زین هنر می زنندت
پلید آستینان تبر می نهندت
مغاک آشیانان شرر می زنندت
حقیران ِدهرند پیش ِ وجودت
زکین شعله بر خشگ و تر می زنندت
براومند بوده ست جان ِتو زینروی
ستـَرون وجودان به بر می زنندت
وجودت نمادی ست گویای رویش
عدم سایگان زین حَذر می زنندت
حضور تو معنای خورشید خواهی ست
که این شب پرستان تبر می زنندت
ترا تهمت آورده اند از خرافات
مُریدان به فتوای خر می زنندت
چو ابنای چاهند وفرزند ظلمت
پی ِ حفرِ چاهی دگر می زنندت !