خشم ایران بربساط جور و کین بنیان کن است
توفش ایرانیان چون پیچ و تاب ِ بهمن است
گرچه کین در راه عشق افکند ، سنگ و خاره سنگ
مُشتِ مردم گـُرز پولادین و پُتکِ آهن است
ما جُز آزادی نمی خواهیم و انسان باوری
نظم استبداد دین با نوع انسان دشمن است
ملت ایران براین دشمن ظفر یابد به جهد
شاهد ِما خون ِ ما بر پرچم ِ پیراهن است
کاروان زین تیرگی ره می بَرَد تا روشنی
منزل آزادگان ، کی ظلمت اهریمن است؟
آنچه در بند است آزادی ست زیر تیغ شرع
وآن که شرح خواری اش در وصف ناید میهن است
گرچه ره دشوار و شب دیجور و دشمن خانگی ست
رنج بر دل ها به جُرأت بَر که فردا روشن است
آنچه می سوزد پس ِ پُشت تو ، زنجیر است و دار
وآنچه بگشاید فراپیش تو آغوش من است
آدمی ابرام اگر ورزد در آزادی ، بسا