جامعه شناسی ارتباطات با مطالعه روابط بین فرستنده و گیرنده پیام، به چگونگی اثرگذاری و تاثیرپذیری بین تولیدکنندگان پیام و مخاطبان می پردازد. از جمله موضوعات مرتبط با مخاطبان، سواد رسانه ای و گفتمانی است که اهمیت آن در مواجهه با رسانه ها به شرح زیر است:
آموزش سواد رسانهای شامل پس گرفتن حقوق ذاتی ما در زمینه آزادی- افکار است، آن هم از رسانهای که همواره تلاش میکند ذهن ما را رصد، ترغیب و شرطی کند.
ما باید سواد رسانهای خود را بالا ببریم که در برابر احساس “انتخاب گری” که رسانهها به ما القا میکنند، آگاهانه ظاهرشده و بتوانیم واقعاً نقش فعالانهای در گزینش گری و تأثیرات رسانهای ایفا کنیم.
رسانه، شما را چنان برنامهریزی کرده است که فکر کنید حق انتخاب دارید، حالآنکه درواقع دایره انتخاب شما به شدت محدود است.
سواد رسانهای به ما کمک خواهد کرد جای مخاطب و رسانه عوض شده و بتوانیم تصمیم بگیریم چه چیزی را ببینیم؟ و چه چیزی را بشنویم؟
ترویج سواد رسانهای ما را به خواندن نانوشتهها و دیدن آنچه در تصویر نیست، مسلط میکند.
ضرورت ترویج سواد رسانهای از چرا و اما عبور کرده و به باید و حتماً رسیده است.
سواد رسانهای در خانه
1- آیا شما یک مصرفکننده فعال رسانه هستید یا اینکه مصرفتان به صورت گذرا است؟ این دو چه تفاوتی با یکدیگر دارند؟
2- رسانه از چه روشهایی میتواند بر زندگی شما یا خانوادهتان تأثیر بگذارد؟
3- آیا تولیدات رسانهای باعث میشوند که به همراه خانواده از آنها لذت ببرید؟
سواد رسانهای در کلاس درس
1- دانشآموزان چه تعریفی از رسانه دارند؟
2- آیا دانشآموزان از میزان استفاده خودشان از رسانه آگاهی دارند؟ میتوانند آن را بهصورت نمودار بیان کنند؟
3- دانشآموزانتان فکر میکنند رسانه از چه روشهایی بر آنها تأثیر میگذارد؟
در این زمینه مسئله دارای اهمیت این است که والدین و معلمان در شکاف دیجیتالی گرفتار نشوند.
شکافی که باعث میشود از کودکان در این حوزه عقب بمانند و متعاقب آن توانمندی همراهی با آنها را نداشته باشند.
پرسشی که پیش می آید این است: برای ارتقای سطح مصرف فرهنگی چه رویکردی از سواد رسانه ای پیشنهاد می شود؟
باید گفت که پاسخ فراتر از بحث سواد رسانه ای، شامل «سواد گفتمانی» می شود.
سواد گفتمانی، فهم معنای آشکار و غیرآشکار محتوای رسانه ای است.
امروز هر تولید رسانه ای منعکس کننده یک تفکر خاص یا یک ایدئولوژی ویژه است.
بنابراین، کشف این تفکر یا ایدئولوژی که بحثی ورای واژه ها است، اهمیت بسزایی دارد.
ما باید نه تنها نقد بکنیم که لازمه نوعی از سواد در رابطه با رسانه ها است، بلکه فراتر از آن باید فهم محتوایی را در مرحله اول ایجاد کنیم، بعداً به دنبال نقد آن بر اساس مبانی فرهنگی، دینی یا اجتماعی باشیم.
نقد بدون کشف معنای گفتمانی، خود دچار نوعی از جهل یا سوگیری خواهد شد.
بنابراین، باید به مردم در سطوح مختلف این شیوه از فهم گفتمانی را آموزش بدهیم.
بوردیو، جامعه شناس فرانسوی، در رابطه با بحث مصرف فرهنگی معتقد است که سه دسته مخاطب برای مصرفکنندگان کالاهای فرهنگی وجود دارند که عبارتند از: «پیچیده یا نخبه»، «متوسط» و «ساده».
وی درباره مصرف کننده نخبه معتقد است که این مخاطبان صاحب ذهنهای پیچیده، عمدتاً دارای تحصیلات و درآمد نسبتاً بالا، و به شکل غیرمستقیم تصمیمگیران و سیاست گزاران جامعه هستند.
طبیعی است برای این افراد بحث سواد رسانه ای یا بر پایه آنچه که سواد گفتمانی مطرح می کنم، از عمق و پیچیدگی بیشتری برخوردار است.
اما به هر حال هر سه دسته از مخاطبان باید به نوعی از سواد گفتمانی آشنایی پیدا کنند تا بتوانند پیام عمیق رسانه ها را درک و تحلیل نمایند.
باید توجه داشت که سواد رسانه ای چه در سطح فهم محتوای رسانه ای و چه در گزینش آن محتوا تا نقد محتوای رسانه ای، نمی تواند جریان سازی کافی در ایجاد نوعی از توازن در مصرف فرهنگی داشته باشد.
آنچه که مهم است، باید معنای پنهان محتواهای رسانه ای را مشخص و جهت گیری آنها برای جامعه روشن نمود.
کشف این معنا، نیازمند فهم گفتمان حاکم بر رسانه ها است.
کشف گفتمان رسانه ها فراتر از نقد آنها است.
نقد، بدون فهم عمیق نمی تواند تاثیرگذار باشد.
اگر جامعه فرایند نفوذ رسانه ای با تولید گفتمان های مختلف را بخوبی بداند و درک کند، نه تنها در گزینش محتوا موفق است، بلکه در کشف بسیاری از جهت گیری های انحرافی سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و دینی و غیره نیز موفق خواهد بود.