در خیزش خونین شبهای پائیزی
سفیر نابهنگام گلوله های خدا
مغز جوانان را نشانه میگیرد
تا هر گلوله
آیه های بی مسمای حاکمان را
با خون تو آبیاری کند.
در خمیازه شب های سرد پرهیاهو
اشک تاریخ
از گونه های گرم شقایق ها جاریست.
اوج پرواز
در سحرگاه خونین
بیت جباران را لرزاند
و گلوله ها برای غارت و استبداد
قلب را
نه
مغز تو را نشانه میگیرند.
موج درموج
دریایی از یقین خروشیدن گرفت
تا برآسمان تیره اش
شوق عاشقانه ای از روشنایی
از پس آن خروشان گردد.
مرگ جلادان
زود هنگام است
و رمز پیروزی در دستان توست
بمان که خروشیدنت
موج های دریا را
به ساحل عشق
میکوبد.
هنگام که
شراه های آزادی
آتش بر آشیان حاکمان افکنده است،
سپیده صبح
بر چشمانت
شوق آزادی را
نوید میدهد......