-مجید تولایی، سردبیر نشریه نامه که اینک در توقیف است، در گفتگویی با آینده نگر، داوری های خودرا درباره انتخابات ریاست جمهوری با مردم در میان می گذارد. تولایی، مهترین دست آورد نامزدی کروبی را در رویکرد مدرن او در سیاست ورزی در حضور حزبی او در انتخابات پیش رو می داند و براین باور است که برنامه سیاسی حزب او به عنوان حزبی برخاسته از درون نظام و با نگاه به شرایط کنونی ایران، در مجموع برنامه ای پیشرواست و باید از نامزدی او پشتیبانی کرد
------------------
آینده نگر: آقای تولایی از اینکه دعوت مارا برای این گفتگو پذیرفتید، سپاسگزاریم. نخستین پرسش ما این است که اکنون که کمتر از یک ماه به برگزاری دهمین دوره گزینش رئیس جمهور مانده است، فضای سیاسی ایران را چگونه می یابید؟
تولایی: به نظر من نوع جدیدی از صورت بندی در آرایش نیروهای سیاسی درایران در حال شکل گرفتن است. گمان می کنم که این صورت بندی جدید در ابعاد مختلف از صورت بندی های پیشین سیاسی که ما در دوره پس از خرداد 1376 به این طرف با آن مواجه بوده ایم، متفاوت است. آن چه که ما در آرایش نیروهای سیاسی در این دوره داشته ایم، عموما نوعی از آرایش سیاسی حاکم و موجود در صحنه بود که بخشی از آن منتسب بودند به اردوگاه اصلاح طلبان و بخشی دیگر منتسب بودند به اردوگاه محافظه کاران. البته هر کدام با طیف بندی های ویژه خودشان. اما به نظر می آید که یک چنین تقسیم بندی دوگانه ای، امروز دیگر بیان کننده آرایش واقعی نیروهای سیاسی ایران در صحنه سیاست نیست. اساسا مفهوم اصلاح طلبی این بود که در برابر کسانی که خودشان را متعهد به دگرگونی های انقلابی می دانستند، گروهی دگرگونی های رفرمیستی را دنبال می کردند. این مفهوم اصلاح طلبی دیگر در صحنه سیاسی امروز کاربرد ندارد و رخ نشان نمی دهد. آنچه که در اوضاع سیاسی امروز ایران می تواند تعریف درستی تری باشد، مفهوم «تحول خواهی» رادیکال است. این که چنین تحول خواهی از چه مسیر سیاسی می تواند عبور کند، بحث جداگانه ای است. اما ترم اصلاح طلب و یا رفرمیست دیگر گویای واقعیت گرایش های فعال موجود در ایران نیست.
گمان می کنم در دوره جدیدی از صورت بندی های نوین سیاسی که وارد آن شده ایم، مرزها و صف آرایی های سیاسی بر معیار و مبنای میزان، سطح و عمق تغییر و تحول خواهی است که روشن می شود و نه اصلاح طلب بودن یا نبودن. این که افراد و جریانات، خواهان و طالب چه سطوح و درجاتی از تغییر و تحول و در عمق و وسعتی هستند و مرزهای تغییر و تحول خواهی شان تا کجا پیشروی می کند، و آستانه و پایانه آن کدامین حوزه ها و لایه ها را در می نوردد، بیانگر موجودیت یا هویت سیاسی آن ها در صحنه عمل است و نه ادعای ایشان در محافظه کار بودن یا اصلاح طلب بودن.
این مفهوم تحول خواهی یا تغییر طلبی، بیشتر ناشی از طرح مطالبات و خواسته هایی است که اینک جریان های اصلی فعال در جنبش ها و خرده جنبش های اجتماعی ایران در پیش نهاده اند و در طرح آن ها نقش محوری داشته اند. منظور من از جنبش ها و خرده جنبش های اجتماعی همان است که به مفهوم مدرن کلمه ما اینک در حوزه های جنبش زنان، کارگران، دانشجویان، فرهنگیان، معلمان و سایر نیروهای اجتماعی شاهد حضور فعال آن ها هستیم.
آینده نگر: منظور شما از این تحول خواهی همان پروژه تغییر است که از سوی برخی از کاندیداها مطرح شده است؟
تولایی: آری، نیاز به تغییر و تحول در همه سطوح به شکلی غیرقابل انکار و ملموس حضور خودرا به همه گروه های اجتماعی و فعالین سیاسی تحمیل کرده است، چه آن هایی که در کارزارهای سیاسی موجود مانند انتخابات فعالیت می کنند و چه آن هایی که پروژه های دراز مدت تری را برای خود تعریف کرده اند؛ مانند گذار به دموکراسی. شما بخوبی می توانید ببینید که این تمایل و خواست به تغییر آن چنان برجسته و جدی است که چه آن هایی که به عنوان نامزد ریاست جمهوری از داخل خود نظام مطرح شده اند و چه آن هایی که پروژه های سیاسی دیگری را در پیش گرفته اند، براین نیاز به تغییر و تحول پافشاری می کنند. این مسئله باعث می شود که ما شاهد آن باشیم که در شکل گیری صورت بندی جدید از آرایش و صف بندی های سیاسی، خصلت و ویژگی شفاف گویی و بیان روشن و شفاف رویکردها و دیدگاه اجتناب ناپذیر شود. در واقع می توان گفت که خصلت غالب صف بندی های جدید در حال تکوین، شفافیت مرزها و تنوع های سیاسی است. این موضوع گویای این واقعیت است که خواست به تحول و ضرورت تغییر و شعارهایی که در زمینه های اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی از این ضرورت تاثیر گرفته اند، صف بندی نیروهای سیاسی ایران را متحول کرده و صف بندی هایی را به وجود می آورد که این دوره انتخابات را از همه دوره های پیشین متفاوت و متمایز می کند. بزرگترین دستآورد ورود به این دوره جدید برای کوشندگان دموکراسی و فضای سیاسی دموکراتیک، می تواند عینی تر کردن زمینه ها و شرایط عمل و فعالیت سیاسی برای «با هم بودن و در کنار هم بودن در عین حفظ تفاوت ها و تنوع ها» باشد. بی تردید لازمه باهم بودن در عین متفاوت بودن، شفاف گویی و شفاف عمل کردن است.
آینده نگر: آیا تفاوت جدی و عملی هم در چگونگی توجه فعالین سیاسی به نامزدهای انتخاباتی می بینید؟
تولایی: به نظر من یک رویکرد بسیار مهمی در این دوره انتخابات ریاست جمهوری ایران صورت گرفته که در نوع خود بی بدیل است. و آن این است که شرکت کنندگان در این دوره انتخابات، درحال عبور از محدودیت داوری بر پایه خصوصیات شخصی و فردی اند و حتی پلاتفرم هایی را که برپایه قابلیت های شخصی افراد باشد، به کنار می گذارند. ما شاهدیم که توجه گسترده و عمیق فعالین سیاسی ایران اکنون براین است که نامزدها پیش از این که بیایند و خودشان را به عنوان یک فرد با قابلیت ها و سابقه های کاری و شخصی شان معرفی کنند، باید بیایند و برنامه خودشان را مطرح سازند. یعنی پیش از این که به ما بگویند چه هستند، بگویند برنامه سیاسی و اجتماعی شان چیست؟ با مشکلات اقتصادی ایران چه خواهند کرد؟ با معضل بیکاری چه خواهند کرد؟ برنامه آن ها برای حل این بحران جدی که در سیاست خارجی و روابط بین المللی جمهوری اسلامی امروز وجود دارد چه خواهد بود؟ و ده ها مسئله و مشکلات اجتماعی و سیاسی دیگر که یک یک نامزد ها باید برنامه روشنی درباره آن ها ارائه بدهند. تنها پس از بررسی برنامه ها می توان درباره سوابق افراد و قابلیت های فردی شان صحبت کرد. مهمترین مسئله ما امروز اما این است که بجای اظهار نظر درباب اینکه زید برای ریاست جمهوری بهتر است یا عمرو، بیاییم و درباره انتظارات، خواسته ها و مطالباتمان از کسی که خودرا نامزد کرده است صحبت کنیم. پی آمد طرح مسئله از این منظر طبیعتا این است که درمی یابیم پلاتفرم و برنامه نامزد ها برای پاسخ دادن به درخواست های ما چیست و راهکارهای اجرایی شان برای عمل کردن به آن برنامه چگونه است و تیم اجرایی شان برای دستیابی به آن ها چه کسانی هستند.
آینده نگر: آیا شما تجربه شخصی یا جمعی با هیچ یک از نامزدهای ریاست جمهوری داشته اید؟ تجربه ای که رفتار و منش سیاسی آ نهارا بیشتر به ما بنمایاند؟
تولایی: گفتم که برنامه و پلاتفرم معیار اصلی قضاوت من است. اما طبیعی است که افراد دارای سوابق و خصوصیات و پیشینه هایی هستند که منش سیاسی و اخلاقی آن ها را از یک دیگر جدا می سازد. پس از قبول اولویت برنامه، باید افزود که توانایی و خصوصیات فردی بسیار مهم است. آنچه که اینک به یادم می آید این است که درزمستان سال 79 در آستانه نوروز و در جریان یورشی که به شورای فعالان ملی مذهبی انجام شد و همچنین در همان دوران جمعی از فعالین اصلی نهضت آزادی بازداشت شدند. از آن زمان تا دوسال، دوران سخت و ناگواری بر خانواده ها و بستگان این عزیزان گذشت. این که بر خود آنان چه رفت، بماند. در طول این دوسال سختی که اتفاقا دوران حاکمیت اصلاح طلبان و ریاست جمهوری آقای خاتمی هم بود، من به یاد دارم که آقای کروبی که رئیس مجلس بودند، از انجام کمک به خانواده های بازداشت شدگان در پی گیری پرونده ها و وضععیت حقوقی آن ها مضایقه نکردند. ایشان از لابی کردن با مقامات امنیتی و قضایی گرفته تا کوشش جدی برای ملاقات زندانیان با خانواده هایشان و یا رساندن لوازم شخصی و دارو به زندانیان که کار بسیار پیش پا افتاده ای به نظر می آید اما برای زندانیانی که در سلول های انفرادی بودند بسیار مهم بود، دریغ نکردند و بسیار کوشش می کردند. در حالی که در همان زمان، ترس و ملاحظه کاری و عافیت طلبی های یأس آور آقای خاتمی و مسئولان و دست اندرکاران ذی ربط در دولت ایشان مانع از پیگیری ها و تلاش هایی مشابه آن چه که آقای کروبی می کردند، می شد. حتما به یاد دارید که در ماجرای 18 تیر که بسیاری از دانشجویان به وضع فجیعی بوسیله لباس شخصی های نیروی انتظامی و امنیتی مضروب و مصدوم شده بودند و بعضی را حتی از طبقه سوم و چهارم خوابگاه به پایین پرتاب کرده بودند و ماه ها در بیمارستان بستری بودند. دریغ از یک دلجویی ساده از سوی آقای خاتمی! ایشان حتی یکبارهم برای احوالپرسی و دلجویی از دانشجویان بستری و مجروح نرفتند هرچند که این دانشجویان از اردوگاه هواداران خودشان بودند و برای تحقق و عملی شدن وعده های جذابی که آقای خاتمی با طرح آن ها ایشان را شیفته خود کرده بود، آن هزینه های سنگین را در ماجرای 18 تیر پرداختند. به هرحال تا آن جا که به تجربه شخصی خودمن مربوط است، من شجاعت سیاسی و همدلی بسیاری از آقای کروبی در سال های گذشته و در روزهای سخت و بحرانی دیده ام و رفتار ایشان را با نیروهای سیاسی دگراندیش در ایران و به ویژه در هنگام گرفتاری ها مشاهده کرده ام که همواره اگر کاری از دستشان برمی آمد، با شجاعت و بدون ترس و ملاحظه کاری انجام می دادند. یک نمونه اخیر آن هم رفتار ایشان در مورد بستن دفتر خانم شیرین عبادی است که همانطور که می دانیم ایشان از تلاش برای حل گرفتاری پیش آمده فروگذار نکردند.
آینده نگر: برخی از کوشندگان سیاسی امروز از پی آمد انتخابات ناامید هستند و می گویند این انتخابات هم به جایی نخواهد رسید و تغییری در ایران رخ نخواهد داد. برداشت من از صحبت شما این است که این انتخابات می تواند از جهاتی سرنوشت ساز باشد. آیا شما به صراحت از یکی از نامزدها پشتیبانی می کنید؟
تولایی: فکر می کنم تصور و توقع ما از جایگاه رئیس جمهور، حقوق و کارکردهایش از متن محدودیت های حقیقی و حقوقی نظام جمهوری اسلامی باید یک تصور و توقع واقعی باشد. اگر امروز کسی بتواند سامانی به وضعیت آشفته و رو به اضمحلال اقتصادی و رفاهی مردم ایران بدهد و همچنین سیستم مدیریت و تصمیم گیری فلاکت بار کنونی کشور را که شیرازه آن از هم پاشیده است بسامان کند و روابط زخم خورده و لطمه دیده ایران را با کشورهای جهان از دول عربی منطقه تا کشورهای اروپایی ترمیم کند و به ویژه رابطه با آمریکا را بهبود بخشد و در عین حال حداقل هایی را از مطالبات بخش های مختلف جنبش های اجتماعی و مدنی ایران پاسخ گوید، ما گام بزرگی به سوی آینده ای بهتر برخواهیم داشت. از رئیس جمهور با چنین ظرفیت های حقیقی و حقوقی فعلی جمهوری اسلامی بیش از این نمی توان انتظار داشت. این تصور که رئیس جمهور می تواند دموکراسی ناب را به ایران ارمغان بیاورد، تصوری غیر واقعی است.
اجازه بدهید کمی بیشتر توضیح دهم. ببینید، شما در پرسش تان می گویید کسانی فکر می کنند که با شرکت در این انتخابات تغییری در اوضاع نخواهد داد و یا بنا برآنچه که در میان توده های ناراضی مردم نسبت به اوضاع موجود مصطلح است و بکرّات نقل می شود که همه این ها سروته یک کرباس اند، چنین نگاه و ارزیابی نشان دهنده یک نگرش مطلق گرایانه و حداکثرخواهانه و تک سبب بینانه در عالم سیاست ورزی است که نادرستی چنین نگرشی امروز دیگر نیاز به شرح و توضیح چندانی ندارد. به نظر می رسد این که می گویند «ایرانیان حافظه تاریخی خوبی ندارند»، سخن بسیار حکیمانه ای است. حتی این شعار دوران انقلاب و راهپیمایی های ملیونی آن زمان به یادمان هست که گفته می شد «تا شاه کفن نشود، این وطن، وطن نشود». حداقل تجربه سی سال گذشته باید به خوبی به ما نشان داده باشد که منوط و مشروط کردن تحقق پذیری و عملی شدن آمال و آرمان هایی چون آزادی، عدالت و دموکراسی به متحول شدن ارکان یک رژیم سیاسی که حتی موجودیت و بقایش در تقابل با آزادی و دموکراسی است، حاصلی جز به بیراهه رفتن و هزینه دادن و فایده نگرفتن ندارد.
تا کی قرار است با الگو قرار دادن شعار بالا و گره زدن همه بهترین ها، والاترین ها و زیباترین های آرمانی به مسئله تغییر رژیم سیاسی و خلاصه کردن همه چیز در موضوع جابجایی قدرت و دست بدست شدن اریکه دولت و سرگرم شدن به بازی جابجاکردن آدم خوب ها با آدم بدها در حکومت، همان روند یک گام به پیش و دوگام به پس را در تمنا و طلب آزادی و عدالت و دموکراسی طی کنیم؟ من نمی خواهم بگویم که با وجود یک رژیم سیاسی و یا حاکمیت سیاسی ضد دموکراتیک و آزادی ستیز می توان دموکراسی و آزادی را در جامعه محقق و نهادینه کرد. بلکه سخن من این است که مشروط کردن و گره زدن امر تحقق آزادی و دموکراسی در جامعه ای با ویژگی های تاریخی، پیش فرهنگی، تربیتی و آموزشی خاص مانند ایران، به امر صرفا جابجا شدن و دست بدست شدن قدرت از آدم بدها به آدم خوب ها، آدرس غلط و عوضی دادن به مردمی است که فکر می کنند و باور دارند که تأمین آینده بهترشان همواره در گروی وجود بالادستان مصلح است و چشمشان همیشه به بازکردن گره ناسامانی ها به ید با کفایت حاکمان و زمامداران لایق و شایسته است. یک سد و اندی سال است که ملت ما در محل این آدرس های عوضی می رود و هزینه می دهد ولی بازهم هنوز خواسته هایی را طلب می کند که سالیانی طلب می کرده و در پی آن می دویده است. باید بگویم که مخاطب اصلی این بحث، جامعه روشنفکری و نخبگان و فعالان صحنه اندیشه و نقد و نظرورزی اند و متاسفانه دراین جا نمی توان بیش از این روی این مسئله مکث کرد. تنها به این اشاره می کنم که این طرز تلقی که بدون وجود یک رژیم سیاسی از صدرتا ذیل دموکرات، صحبت از تغییرات دموکراتیک در مناسبات حاکم به نفع منافع و مصالح ملی و بهتر شدن زندگی مردم بی فایده و ناممکن است، دورانش به سرآمده است.
به همین دلیل است که باید دید که اگر در در انتخابات پیش رو این امکان وجود دارد که با روی کار آمدن دولتی که بتواند با داشتن برنامه، استراتژی و تیم اجرایی لازم برای عمل جهت انجام تغییرات مناسب در ابعاد اقتصادی، قانونی و حقوقی، رفاهی و معیشتی و برقرار سامان و نظم و امنیت اجتماعی و بهبود وضعیت سیاست خارجی که کشور را در مسیر ترقی و توسعه هدایت کند، از وجود چنین امکانی برای تأمین منافع ملی کشور و بهبود جامعه باید استفاده کرد. متعاقب پیدایش چنین شرایطی است که آن گاه می توان در جهت ایجاد و تقویت پیش شرط ها و الزامات تحقق دموکراسی تلاش کرد و امیدوارانه برپایه بسترهای عینی و عملی شکل گرفته دوران گذار به دموکراسی را با گام های محکم تر طی کرد. به نظر من آقای کروبی با وجود برنامه ها و پلاتفرمی که تاکنون ارائه کرده و تیم اجرایی همراهشان و برخورداری شان از یک تشکیلات حزبی، گزینه ای مناسب برای تصدی این مقام اند. ای کاش آقای کروبی چهارسال زودتر اقدام به تشکیل حزب می کرد و ایکاش برنامه و رویکرهای خودرا چهارسال پیش ارائه می داد.
آینده نگر: مهمترین تفاوت آقای کروبی را با نامزدهای دیگر در چه میدانید؟
تولایی: آقای کروبی به پروژه بزرگ و سترگی دست زده اند که اساس آن در پیش گرفتن یک برنامه و رفتار سیاسی مدرن است که شما مشابه آن را در جوامع پیشرفته دموکراتیک و مدرن دنیای امروز می بینید. این کار، حضور یک حزب سیاسی با برنامه در عرصه انتخابات ایران است. آن هم در جامعه ای که متأسفانه به نادرست بسیاری از فعالان سیاسی آن نه تنها در پوزیسیون که در میان اپوزیسیون هم، منفرد کارکردن و عدم کار حزبی و تشکیلاتی را برای خود یک فضیلت و امتیاز می شمارند و از سر جهل و یا نداشتن تربیت و نابرخورداری از ویژگی و خصلت کار جمعی، به نحوی خود ستایانه به کار فردی خود مباهات می کنند. به نظر من اگر آقای کروبی حتی در انتخابات کنونی رای لازم را هم نیاورد و یا به دلایل اعمال نفوذ و دستکاری در آراء انتخاب نشوند، باز کاری که آقای کروبی انجام داده اند، یعنی شرکت در انتخابات به نمایندگی از سوی یک حزب سیاسی، کاری بزرگی است که آثار ماندگار خودش را در آرایش جدید سیاسی جدید ایران باقی خواهد گذاشت. بنابراین من از این منظر تفاوت بزرگی میان این شکل مدرن حضور در سیاست و دیگر اشکال فردی می بینم. هنگامی که ایشان در کسوت یک حزب سیاسی به عرصه انتخابات وارد می شود، ما دیگر کروبی را به عنوان نماینده آن حزب و برنامه اجتماعی اش می شناسیم. حضور کروبی در صحنه سیاست بیان حضور یک نیروی سیاسی سازمان یافته است و معنایش این است که عده نشسته و فکر کرده، برنامه ریخته و برای حضور خود استراتژی تهیه کرده، تاکتیک های لازم را تدوین کرده و برای اجرای آن تاکتیک ها، رویکردهای خاصی را اتخاذ کرده اند. و همچنین برای پیشبرد هدف و برنامه شان تیم اجرایی خاصی را فراهم کرده اند. این نوع کار مدرن تنها در چهارچوب یک کار حزبی ممکن است. تجربه ای که ما دراین سال های گذشته داشته ایم، همیشه این بوده که یک نفر به اعتبار ویژگی های شخصی جلو می افتاده و مانند هیئت های مذهبی و به شیوه آن هیئت ها عمل می کرده یعنی کسانی را بدلایل علاقه و روابط یا منافع شخصی دعوت می کرده تا همراهیش کنند و سپس این همراهان را در اتوبوس سیاسی که این آدم برای رفتن در مسیر تدارک دیده بوده سوار می کرده و هر کجاهم که ایشان نمی خواسته و یا میل داشته اتوبوس را متوقف می کرده و کسانی را از آن پیاده می کرده و یا آدم های دیگری را سوار می کرده است! اما کار حزبی براین روال نیست. کار حزبی قائم به دوام بر سلیقه شخصی نیست. بنابراین چه آقای کروبی موفق شوند و چه نشوند، بزرگ ترین دست آورد ایشان کار مدرن حزبی است. مثال گویا که در تفاوت این نحوه حضور با نحوه حضور دیگر نامزدهای ریاست جمهوری می توان بیان کرد، تفاوت ناشی از عزم جزم کروبی و حزبش با ورود مذبذبانه و خروج مستعصلانه آقای خاتمی از صحنه است. نکته جالب این ورود و خروج از صحنه این است که جماعت کثیری از قلم زنان هوادرا آقای خاتمی ورود مذبذبانه ایشان را ورودی حماسی و دلیرانه پیرایش کردند و خروج مستعصلانه ایشان را منتهای شجاعت اخلاقی خواندند و در ستایش این شجاعت، مداحی ها و قلمفرسایی ها کردند.
اما در باره حضور آقای کروبی به نمایندگی از سوی حزبش، شاید کسانی هم ایراد بگیرند که آقای کروبی به اعتبار موقعیتش در نظام و بهره برداری از رانت است که توانسته این حزب و یا روزنامه اعتماد ملی را راه بیاندازد. گمان می کنم از این دست پرسش ها بسیار می توان کرد. می توان به گذشته های دورتر رفت. می توان موضع و رفتار و عملکرد ایشان را در سال های دهه شست، اعدام های سال 67 و ماجرای عزل آیت الله منتظری و ... سؤال کرد. من فکر می کنم که خیلی خوب است که ایشان با توجه به شجاعت و صراحتی که در ایشان هست در باره این قبیل مسائل توضیح دهند و دستکم برخی ذهنیت ها را روشن کنند. یقینا چنین کاری بر میزان محبوبیت عمومی و جلب اعتماد بیشتر مردم نسبت به ایشان خواهد افزود. همچنان که توضیحات آقای عبدالله نوری در باره نقش ایشان در ماجرای عزل آیت الله منتظری بر محبوبیت بیشتر ایشان افزود. این مسئله در نهایت به ایشان و تصمیم گیرندگان حزب متبوعشان برمی گردد. اما ملاک ما به عنوان کسانی که در عالم واقعیات موجود و نه بر پایه مستندات پیشینه ای می خواهیم دست به عمل سیاسی بزنیم، در وهله اول برنامه و رویکرد ایشان و حزب شان در قبال انتخابات است و در وهله دوم در شکل گیری اعتمادی است که در طی یک دهه گذشته نسبت به صلاحیت و سلامت مسیر کروبی می تواند حاصل شود.
این کاملا بدیهی است که پس از اعلام این که پشتیبانی از آقای کروبی می کنم، برای من که تفاوت های بعضا عمیق و کاملا آشکار فکری و نگرشی در زمینه های مختلف با ایشان و یا همکاران شان دارم، این به معنای آن است که کم کم یاد می گیریم که بتوانیم با حفط مرزبندی های سیاسی و اجتماعی، با دیگران در مسیر کار ها و پروژه های معینی گام برداریم. باز تکرار می کنم که پشتیبانی از ایشان به معنای حمایت از پلاتفرمی است که می تواند راهگشای حل معضلات و بغرنجی ها در برابر توسعه و پیشرفت کشور باشد.
یک نمونه رویکرد درست برنامه ایشان، همین طرح ملی کردن یا توزیع سهام نفت است. این طرح اگر روی دهد، به نظر من کار تکمیلی نهضت ملی شدن نفت است که به همت دکتر مصدق انجام شد. اما کار به نتیجه نهایی نرسید و حکومت های خودکامه برپایه همین دست یافتن به درآمد نفت دراین دوران به بعد توانا شدند. مادام که شاهرگ حیات دولت و شرط دوام نیرومندیش همین نفت باشد، دموکراسی درایران افسانه خواهد بود. تا مالکیت نفت حل نشود و موجودیت دولت از مالکیت انحصاری بر نفت مرتفع نشود، انتظار دموکراسی و دولت دموکراتیک بیجاست. اصلا نباید گفت که نفت ملی بوده، نفت دولتی بوده! حالا باید ملی سهامی شود. به نظر من روزی که این طرح عملی شود، درآن روز می توان گفت که پروژه ناتمام ملی شدن نفت به کمال رسیده است. بخش های دیگر برنامه آقای کروبی نیز از کاندیداهای دیگر جلوتر است. کار دیگر، بیانیه ایشان در مورد تامین حقوق حداقلی اقوام است. همچنین بیانیه مشترک ایشان با خانم عبادی و دیگر شخصیت های اپوزیسیون سیاسی ایران کار بسیار مهمی است. این نوشته منشوری است در تعهد به حقوق شهروندی و نظام عادلانه قضایی. همه این ها نشانه حضور مدرن یک حزب سیاسی است.
آینده نگر: آقای تولایی از فرصتی که به ما برای این گفتگو دادید سپاسگزاریم.