قبل از اینکه از کلیدواژه نخ نمای تحریم و مشکلات حاصل از آن بر پیکره اقتصاد ملی و مردمی ایران برای پاسخ سریع به این پرسش استفاده کنیم که البته حائز توجه و بررسی در جایگاه و نقش خود است اجازه دهید موضوع را از جنبهای مهمتر موردبررسی قرار دهیم.
درواقع بهجای استفاده از رویکرد تحلیل برونزای مشکل و فرافکنی و تطهیر و توجیه ذهنی که همه مشکل و مسئله از بیرون و خارج از کنترل و اختیار ماست، برای پاسخ به این پرسش قصد داریم به خودمان مراجعه کنیم و علت و ریشه را در فضای اقتصادی و فرهنگی کشور جستجو کنیم.
نگاهی به انواع بسترها و فرصتهای سرمایهگذاری در ایران بی اندازیم. ملک، دلار، سکه، طلا و خودرو سالهای زیادی است که در اقتصاد ایران بهعنوان کالای سرمایهای مبادله میشوند و بهصورت مستقیم و غیرمستقیم موثر از هم یا متأثر بر هم هستند. اما در صورت بررسی اجمالی همه این اقلام میبینیم که سرمایهگذاری در آنها بههیچوجه زمینهساز ایجاد ارزشافزوده نیست و تاثیر مثبتی بر تولید ناخالص ملی ندارد و درست به همین دلیل مهم و ساده علیرغم اینکه خیلی از ایرانیها در سبد سرمایهگذاری خود همه یا تعدادی از اقلام یادشده را دارند باز احساس فقر و عقبماندگی اقتصادی دارند.
دقیقاً به همین دلیل است که در کشوری با این وسعت و امکانات و زیرساختهای متعدد خدادادی اعم از نفت و گاز و معادن و گردشگری و .. بسیاری از ایرانیها در خانوادههای خود فرزند بیکار دارند و یا در هنگام خرید یک کالای مصرفی یا لوازم منزل نوع خارجی آن را به نوع داخلی آن ترجیح میدهند. درست به همین دلیل است که بسیاری از ایرانیان جهانگردی را که در محدوده ترکیه و دبی و ارمنستان است قبل از ایرانگردی تجربه میکنند. اتفاقاً به همین دلیل است که در کوتاهترین تعطیلات هم جاده چالوس و هراز با کیلومترها ترافیک به سمت شهرهای شمالی بسته میشود. به همین دلیل است که ایرانیها مدام در فکر افزایش متراژ خانه خود هستند و هیچگاه فرصتی برای لذت بردن از زندگی ندارند. به همین دلیل است که خانههای ایرانیها تبدیل به گاوصندوقهای نگهداری دلار و طلا شده است و به همین دلیل است که ما ایرانیها هیچگاه آرامش را تجربه نمیکنیم، موضوعی که در همه طبقات و دهکهای اجتماعی و با هر سطح درآمدی جاری و ساری است. دلیل ظهور و بروز بسیاری از مفاسد اقتصادی اعم از پیدایش سلاطین خودرو و سکه و... نیز همین بستر معیوب و چرخه باطل است که غایتش جر ناکجاآباد نیست.
طمع، هیجان و ترس یا هر چیز دیگری که اسمش را بگذاریم باعث ایجاد صفهای طولانی برای خرید دلار، سکه، طلا و خودرو و یا خرید ملک و زمین میشود و روحیه سفتهبازی و دلال صفتی ما همیشه و در کوتاهمدت برای ما ظاهری موفق و پیروز و ثروتمند میسازد اما در درازمدت و در برآیند کلان اقتصاد ما همیشه دچار ناامنی ذهنی، احساس عقبماندگی و ترس از فردا هستیم.
نقطهضعف مشهود مدیریت کلان اقتصادی ایران فارغ از دولتها و گرایشهای مختلف نیز همراهی و همدلی با این نگرش بوده و هست که در دورههای مختلف با ترویج فروش تراکم، سهمیه ارز برای هر کد ملی، قرعهکشی خودرو و فروش سکه به مردم درجه توجه و حساسیت مردم را نسبت به این موضوعات بالابردهاند و طبیعتاً مردم هم برای عقب نماندن از گردونه این رقابت ناخواسته وارد این بازی شدهاند.
همه موارد ذکرشده حاصل یک فرآیند طولانی است که در گذر زمان و از پس جنگها و ناامنیها شکلگرفته است و به دلیل بیثباتیهای تاریخی زمینه و بستر تولید را از جامعه ایرانی سلب کرده است و باعث ساختوساز کاروانسراهای حاشیه جاده ابریشم شده است. جادهای که بستر تعامل چین و اروپا بوده است و بهمرور دلالی و تجارت را تبدیل به رفتار قالب و پسندیده اقتصاد ایران کرده است و در جانمایه فرهنگ اقتصادی ایرانیان نشو و نما کرده است و امروزه به رفتار عادی و عادت پرتکرار ایرانیها تبدیلشده است.
درواقع ما میراث دار یک پلتفرم و بستر ناقص و یکسویه اقتصادی هستیم که وقتی در اقلامی مثل زمین و ملک و ویلا و ارز و سکه و طلا و خودرو بروز میکند نتیجهای جز بر هم زدن آرامش روانی جامعه و بیارزش کردن پول ملی ندارد. درواقع دلیل و موضوع اصلی شکلگیری شبهه پول و یا افزایش نقدینگی ذات خود پول نیست بلکه ریخته شدن و هدایت آن به سمت بازارهای غیرم ولد و فاقد ارزشافزوده مثل خودرو و طلا و ملک و...است که اسباب همه گرفتاریهای ریشهای ماست.
اما راه گریز و یا راهحل عبور از این شرایط و بازگشت به مسیر و ریل صحیح اقتصادی چیست؟ راهحلی که بتواند بازار نا شفاف و سفتهبازی را در این حوزههای غیرم ولد جمع کند و پول یا نقدینگی موجود در کف جامعه را به سمت اقدامات ارزشمند و اصلاحات ساختاری و شفاف اقتصادی پیش ببرد.
به نظر میرسد برای رسیدن به چنین راهحلی نیازمند اقدامات و رفتارهای فرهنگی متعددی در حوزه اقتصاد کلان و مدیریت بازار هستیم بهگونهای که مردم به نقش مهم خود بهعنوان عضوی از جامعه بیشتر واقف شوند و منتظر بروز همه اتفاقات خوب از سوی یک ناجی و حامی در قامت دولت و مجلس و...نباشند. البته که دولتها بهعنوان مجریان و متولیان اقتصاد کلان میتوانند در تبیین و هدایت این پتانسیلها و سرمایههای اجتماعی نقشی مهم و جدی داشته باشند اما درنهایت این مردم هستند که باید به درک روشنی از تاثیر مخرب رفتارهای اقتصادی دلالمابانه و سفتهبازانه در فردای نهچندان دور زندگی خود و فرزندانشان باشند.
در این میان دو بستر بانک و بورس میتوانند جایگزینهای بسیار خوبی برای گذار از اقتصاد کف خیابانی و نا شفاف و سلطان ساز بهسوی اقتصاد مدرن، عادلانه و شفاف باشند.
دو بستری که همهچیز در آنها مبتنی بر ثبت و ضبط اطلاعات است و درنهایت شفافیت و کنترل و نظارت پیش میرود و با هدایت جریانهای پولی به آنها و جلوگیری از سفتهبازی در بازارهای غیرم ولد میتوان زمینه تأمین مالی کسبوکارها و کارخانهها و استارتآپها را فراهم کرد.
بیتعارف در شرایط کنونی اقتصاد که مدام دچار نوسانات و حواشی بازارهای غیرم ولد و شرایط هیجانی و منفعتطلبانه است وجود یک سیستم ساختاریافته بانکی و بورسی برای بازسازی اقتصادی ضرورتی انکارناپذیر است و این دو رکن مهم میتوانند در کنار یکدیگر بهعنوان دو موتور مدیریت کننده و محرک اقتصاد ایران را در مسیری صحیح و اصولی قرار دهند.
دولت میتواند با صیانت از دو رکن بانک و بورس و جلوگیری از هجمههای علاقهمندان به ماهیگیری از آب گلآلود در بازارهای هیجانی زمینه را برای فعالتر شدن نقش بانک و بورس در اقتصاد ملی و مردمی ایران فراهم کند. بازسازی فرهنگ اقتصادی مردم ایران و تغییر نگرش آنها از نگرش کوتاهمدت به بلندمدت و اندیشیدن به منفعت شخصی به منافع ملی زمینهساز رفع بسیاری از مشکلات ریشهای اقتصاد ایران باشد.
با داشتن سیستم بانکی و بورسی قوی است که ما میتوانیم شاهد رشد تولید داخلی و کارآفرینی، کاهش نقدینگی غیر مولد، افزایش صادرات و پویایی درونزای اقتصاد و جلوگیری از وابستگی به نفت باشیم. در این شرایط مردم ایران میتوانند با تغییر جدی در روحیه و تگرش خود به فعالیت اقتصادی بهصورت مستقیم یا غیرمستقیم از فعالیتهای تولید محور حمایت کنند و قطعاً این موضوع تاثیر بسیار خوب، مستقیم و اثرگذاری بر تولید ناخالص ملی خواهد داشت و در اندک زمانی مردم بهجای انتظار برای مشاهده پول نفت یا یارانه بر سفرههای خود اثر ماندگار و اصولی رفاه و آرامش را در زندگی خود احساس خواهند کرد.