ایران به کجا می¬رود؟
اگر عضو یکی از شبکههای زیر هستید میتوانید این مطلب را به شبکهی خود ارسال کنید:
[17 Oct 2022]
[ یکی از همکارن سایت آینده نگر از ایران]
بیش از یک ماه از آغاز اعتراضات می¬گذرد. اعتراضاتی خون¬بار که تا به امروز در آن -۲۵ مهرماه ۱۴۰۱ – بیش از۲۵۰ نفر در جریان سرکوب کشته شدند. البته بدون محاسبه¬ی جان¬باختگان حادثه¬ی زندان اوین. بسیاری بازداشت شده و عده¬ای ناپدید گشته¬اند. در حکومت نشانی از سازش دیده نمی¬شود. در رسانه¬های خود هم¬چنان معترضان را گروهی کوچک در حد چند هزار نفر و در دسته¬های ۵۰ تا ۱۰۰ نفری و فریب خورده¬ي دشمنان خارجی و اراذل و اوباشی می¬نامد که از خارجیان پول می¬گیرند تا انواع مأموریت¬ها را از دیوارنویسی و تحریک خشم مردم تا به آتش کشیدن اموال عمومی و حتی کشتار معترضان با هدف دامن زدن به آتش اعتراضات انجام می¬دهند. فرماندهان سپاه و نیروی انتظامی می-گویند این فریب¬خوردگان مزدور را دستگیر کرده¬اند. و کشور به وضع عادی بازگشته است. رهبر، جمهوری اسلامی را درخت تنومندی می¬داند که هیچ چیز نمی¬تواند آن را از ریشه قطع کند. به ظاهر، نظام هنوز پیام مردم را جدی نگرفته است.
ناگهان واقعه¬ی زندان اوین رخ می¬دهد. مشاهده¬ی تصاویر آتش¬سوزی و صداهای انفجار و تیراندازی در درون زندان همه را وحشت¬زده کرد. اغلب زندانیان این زندان نخبگان این سرزمین¬اند. از هنرمند و سینماگر و نویستده و شاعر و حقوقدان و روزنامه¬نگار تا فعالان مدنی. این شرمی است بر پیشانی جمهوری اسلامی که در تاریخ خواهد ماند. این واقعه خشم معترضان را صد چندان کرده، به چند دلیل:
1. یادآوری به مردم درباره¬ی ترکیب زندانیان و حضور سرمایه¬های انسانی و شریف¬ترین انسان-های این سرزمین به عنوان زندانی در اوین و سایر زندان¬های کشور. زندان¬هایی که نرخ رشدشان چندین برابر نرخ رشد تولید ناخالص ملی کشور است!
2. روشن شدن وجهی دیگر از راهبرد غیرانسانی و ماهیت بی¬رحمی و وحشی¬گری جمهوری اسلامی در سرکوب مخالفان. شکنجه¬ی خانواده¬های مخالفان. خانواده¬ی زندانیان بال و پر زنان و با حالی پریشان که قابل وصف نیست، برای خبر گرفتن از سلامت عزیزان خود به سمت زندان اوین می¬روند. برخی به پشت در زندان می¬رسند. برخی دیگر در خودروهای خود گرفتار ترافیک سنگینی شده¬اند که به خاطر هجوم مردم برای کمک¬رسانی به زندانیان ایجاد شده. شماری دیگر به هر دلیل در خانه مانده و از تلویزیون خبرها را دنبال می¬کنند. ای کاش می¬شد خود را جای آنان قرار دهیم تا به ماهیت جنایتکارانه¬ی رژیم بیشتر پی ببریم. دیدن شعله¬های آتش و شنیدن صدای انفجار و تیراندازی¬ها با روح و روان¬شان چه کرده؟ مقامات بی¬رحم زندان که جمهوری اسلامی انسانیت را به طور کامل در آنان از بین برده، حتی حاضر نشدند اجازه دهند زندانیانی که زنده مانده بودند با عزیزان پریشان¬حال خود تماس بگیرند. هنوز پس از دو روز بسیاری در بی¬خبری به سر می¬¬برند. خاطره¬ی این بی¬رحمی هرگز از ذهن و جان آنان پاک نخواهد شد و در تاریخ ثبت خواهد شد. همین امر خشم معترضان را صد چندان کرده است.
3. حادثه¬ی زندان اوین فارغ از هر دلیلی که باعث بروز آن شد، به جنبش اعتراضی مردم نیرو بخشید. دلیلی قوی و غیرقابل انکار در اختیار آنان قرار داد برای ادامه¬ی اعتراض خود تا دستیابی به هدف براندازی نظام.
4. افکار عمومی جهان و سران حکومت¬ها، تصویری تکان¬دهنده دیدند از ماهیت جمهوری اسلامی. به احتمال قوی، بخشی از کسانی که هنوز در مورد التزام عملی به حمایت از معترضان تردید داشتند را وادار به بازاندیشی کرد.
مطالبات معترضان، این¬بار تغییر نظام است. چون تجربه به آنان نشان داده که در ساختار حکومت کنونی هیچ تحول مطلوبی رخ نخواهد داد و توهم اصلاحات به طور کامل از بین رفته است.
آیا معترضان موفق خواهند شد؟ موفقیت آنان در گرو چند عامل است:
1. فروکش نکردن اعتراضات و گسترش عمق و دامنه¬ي آن در شهرهای اصلی.
در مورد ادامه¬یافتن اعتراضات، چند واقعیت را باید در نظر گرفت. حکومت تصمیم گرفته که بر شدت عملیات سرکوب بیفزاید و به قیمت حتی کشتار زیاد، این اعتراضات را خاموش کند. شاید این واکنش درسی باشد که نظام از تجربه¬ی انقلاب ۵۷ و آخرین روزهای شاه آموخته باشد. این درس که هر حرکتی برای مصالحه و سازش با معترضان را مردم نشانه¬ی ضعف حکومت تلقی خواهند کرد و نیروی بیشتری خواهند گرفت. آیا این راهبرد برای حکومت چاره¬ساز خواهد بود؟ به هیچ¬وجه! سرکوب بیشتر و خشونت بیشتر شمار بیشتری از مردم را به خیابان¬ها می¬کشاند. در نتیجه، مردم در چه شرایطی حاضرند در خیابان بمانند؟ امید به پیروزی مهم¬ترین انگیزه این جانفشانی است. چه چیزی در آنان این امید را زنده نگاه می¬دارد؟ اول، حمایت گسترده¬ی مردم در داخل به هر شکلی که باشد. این حمایت از آغاز وجود داشته و در حال تقویت است. هرچند هنوز اکثریت معترضان به خیابان نیامده¬اند. چون شرایط را مساعد نمی بینند و مطمئن نیستند این اعتراضات موفق خواهد شد. تکرار رویدادهایی از نوع حادثه¬ی زندان اوین، شاید به تدریج زمینه¬ی حضور گسترده¬ی مردم را فراهم آورد. این اعتراضات هنوز نتوانسته گروه¬های معترض قبلی را به خود جذب کند. مانند جنبش کارگری و معلمان و معترضان بازنشسته و مال¬باخته و ... ولی این آغاز راه است.
2. گسترش اعتصابات و پیوستن اقشار مختلف به این اعتصابات.
اعتصابات به شکل محدود و پراکنده وجود دارد. اعتصاب کسبه شهرهای کردنشین، بخشی از بازاریان شهرهای تهران و اصفهان و گروهی از کارگران پیمانی عسلویه و پتروشیمی و پالایشگاه آبادان. ولی به سطحی گسترده و عمومی نرسیده است. کارگران و کارکنان دولت دو قشر مهمی هستند که اگر دست به اعتصاب بزنند، سرنوشت¬ساز خواهد بود. با تداوم و شدت گرفتن اعتراضات خیابانی احتمال گسترش اعتصاب¬ها بالا می¬رود. ولی پیش شرط اعتصابات عمومی، امید به پیروزی معترضان و پیدایش نشانه-های ضعف حکومت در اداره¬ی امور است. هر چند اعتصابات بر خلاف اعتراضات به شیوه¬ی کنونی، نیاز به سازماندهی و راهبری و مکانیسم¬های حمایتی دارد. به ویژه در شرایطی که کارگران و کارمندان مشکلات اقتصادی بسیار دارند و اغلب از عهده¬ی گذران زندگی بر نمی¬آیند. ایجاد صندوق¬هایی با هدف حمایت مالی از اعتصابیون شاید کارساز شود. ولی این صندوق¬ها باید بنیه¬ی مالی قوی داشته باشند. با کمک امریکا و کانادا و اتحادیه¬ی اروپا و جلب حمایت مالی حامیان ثروتمند اعتراضات –ایرانی و غیر ایرانی – باید این صندوق¬ها را هرچه سریع¬ترایجاد کرد.
3. قانع شدن کشورهای امریکا و کانادا و اتحادیه¬ی اروپا و انگلستان به این که دوران حمایت از جمهوری اسلامی به پایان رسیده و تغییر رژیم به نفع مردم ایران، مردم منطقه و جهان خواهد بود.
هنوز این کشورها تصور می¬کنند که با حفظ جمهوری اسلامی بهتر می¬توانند منافع خود را تأمین کنند. چند دغدغه¬ی مهم دارند. اول، می¬ترسند که با فروپاشی جمهموری اسلامی سیل مهاجران ایرانی به سوی کشورهای آنان سرازیر شود. این دغدغه ناشی از عدم شناخت کافی درباره¬ی تحولات اجتماعی و فرهنگی جامعه¬ی ایران است. کافی است پیام¬های معترضان را در تویتر تحلیل کنند. معترضان می-خواهند پس از براندازی جکومتی بر سر کار آید که در جامعه¬ی ایران فضایی ایجاد کند که نه تنها کسی انگیزه¬ای برای مهاجرت نداشته باشد، بلکه بخش مهمی از ۸ میلیون مهاجر ایرانی خارج از کشور به ایران بازگردند. مهاجرت برای ایرانیان تجربه¬ی غرورآفرینی نیست. تظاهرات ایرانیان خارج از کشور و همبستگی شگفت¬آنگیز آنان با خودشان و با مردم داخل ایران، نمایانگر وجود ملتی است متمدن و توسعه یافته و خواهان زندگی در کشوری پیشرفته و غرورآفرین. اینان سرمایه¬های انسانی کشوری هستند که جمهوری اسلامی قدرشان را ندانست. پس از رهایی از جمهوری اسلامی بخش مهمی از ایرانیان خارج از کشور به وطن بازمی¬گردند و با جان و دل در راه ساختن ایران می¬کوشند. دومین دغدغه¬ی این کشورها شاید این باشد که هرج و مرج دوران گذار منطقه را به آشوب کشاند به ویژه اگر جمهوری اسلامی به ساختن بمب اتم نزدیک شده باشد. در مورد درست یا نادرست بودن این دغدغه نمی-توان با قاطعیت سخن گفت. ولی اگر شرایطی فراهم شود که ایرانیان آگاه و دارای دانش و تجربه مناسب بتوانند برای مدیریت دوره¬ی گذار و حتی نظام حکومتی که باید جایگزین شود، طرح و برنامه¬ی مناسبی تدوین کنند و همه¬ی چالش¬های موجود را پیش¬بینی کرده و برای آن راه حل بیابند، این نگرانی برطرف خواهد شد. فرض بر این است که در میان سران سپاه و مسولان ارشد نظام افرادی هستند که حاضر نیستند به بهای از دست رفتن ایران، نظام و منافع خود را حفظ کنند. اینان حامیان بالقوه و نیروهای مؤثری خواهند بود که جنبش اعتراضی کنونی به آن نیاز خواهد داشت. دو راه وجود دارد. یا صبر کنیم تا بموقع آنان به مردم بپیوندند .و یا آن که برای جذب آنان با راهکارهایی هوشمندانه از هم¬اکنون برنامه-ریزی شود. به هر حال، با سران کشورهای مورد نظر می¬توان در این باره وارد گفت و گو شد. ولی یک واقعیت را نباید نادیده گرفت. لابی اسلحه و صنعت سلاح¬های نظامی برنده¬ی اصلی فضایی است در خاورمیانه که بحرانی و بحران خیز باشد. از این نظر در حفظ جمهوری اسلامی منافع مستقر دارند. مواضع چین و روسیه نیز بسیار مهم است. هر دو قراردادهای ۲۵ ساله با جمهوری اسلامی بسته¬اند و با تغییر وضع موجود شاید منافع آنان به خطر افتد. شک نیست که تغییر رژیم جمهوری اسلامی و جایگزینی آن با حکومتی خردورز و خواهان حاکم کردن ارزش¬های متعالی دموکراسی و سوسیالیسم بر جامعه، به ثبات و آرامش منطقه و جهان کمک خواهد کرد. رفتارهای جمهوری اسلامی با بخش مهمی از مردم خود، این پیام را به کشورهای مدعی حقوق بشر می¬رساند که حمایت از چنین نظامی شرم¬آور خواهد بود.
4. ادامه¬ی حمایت گسترده¬ی ایرانیان و تلاش آنان برای فشار بر سران کشورها و سیاست¬مداران و اعضای پارلمان¬ها و آگاه¬سازی افکارعمومی در مورد ماهیت جمهوری اسلامی و مطالبات معترضان.
تا به امروز، ایرانیان خارج از کشور نقشی سازنده و شگفت¬انگیز ایفا کرده¬اند. به نظر می¬رسد که این نقش¬آفرینی ادامه خواهد یافت و حتی با ابتکار عمل¬های تازه ابعاد تازه¬ای پیدا می¬کند. تا کنون توانسته¬اند حمایت کلامی و علنی سران کشورها از معترضان را جلب کنند. مرحله¬ی بعدی جلب حمایت عملی آنان است. فراخواندن سفرا و جلوگیری از فروش نفت ایران و توقیف کشتی¬های نفتکش ایران و فروش نفت آن¬ها و تخصیص درآمد حاصله به صندوق حمایت از اعتصابیون و توقیف دارایی¬های مسولان جمهوری اسلامی و افراد تحریم شده و خانواده¬ی آنان و ترغیب فرزندان مسئولان که در دانشگاه¬های خارج یا درس می¬خوانند و یا مشغول کارند، برای پیوستن به جریان اعتراضات و اقداماتی از این دست می¬تواند به جنبش اعتراضی جانی تازه ببخشد.
5. حمایت گسترده¬ی بین¬المللی نه در حرف بلکه در عمل.
با فراهم شدن شرایط ۴ گانه¬ی فوق، این شرط نیز عملی خواهد شد. دو جریان موازی راهگشای جلب حمایت عملی بین¬المللی خواهد بود. جریان اول، خشونت دم¬افزون جمهوری اسلامی در سرکوب معترضان. جریان دوم، واکنش¬ها و عملکرد و پایداری و مقاومت و رفتارهای افتخارآفرین از جان-گذشتگان معترض در خیابان¬ها به ویژه زنان و دختران و از همه مهم¬تر، دختران دانش¬آموز. این دو جریان به طور یقین زمینه¬ی مساعدی برای جلب حمایت گسترده¬ی بین¬المللی فراهم می¬آورد. این نخستین بار است که دانش¬آموزان به جنبشی اعتراضی می¬پیوندند. فرمانده¬ی سپاه از روی عجز می¬گوید، دشمن عرصه¬ی جنگ را به مدارس کشانده که ما نمی¬توانیم کاری انجام دهیم. می¬دانند که سرکوب و زندانی کردن و کشتن دانش¬آموزان و دختران دانش¬آموز برای آنان چه هزینه¬هایی خواهد داشت. شروع فریادهای اعتراض کودکان دبستانی نیز پالش بزرگی است برای حکومت. یا باید سرکوب کند و یا مدارس را تعطیل کند. هردو، به زیان حکومت تمام خواهد شد.
بدین ترتیب، در یک نگاه می¬توان گفت که جریان این تحول عظیم اجتماعی به¬هیچ¬وجه نمی¬تواند به ثبات و پایداری نظام کمک کند. به عکس، به شیوه¬های گوناگون در حال از جای برکندن ریشه¬ی تنومند درخت جمهوری اسلامی است.
مطلبهای دیگر از همین نویسنده در سایت آیندهنگری: