سناریوها: بهترین ابزار رویارویی با آینده
عزیز علیزاده
تهران، ۳۰ تير ۱۳۸۶
"همه چیز سئوال یک داستان است. امروزه همه ما در رنج و زحمتیم زیرا که داستان خوبی نداریم. ما در بین داستان ها محبوسیم و هنوز داستان جدیدی را فرا نگرفته ایم. آینده مان به طور معمول ترکیبی از تمام داستان هایی است که می توانيم با ساختن آن ها، آینده را پیش بینی کنيم".
ما همه مي دانيم كه بايد در عدم قطعيت ها زندگي كنيم. بسياري از افراد سعي در پيشگويي آينده دارند. براي اكثر افراد دانستن اينكه تحولات در چه مسيري در حركتند و به كجا خواهند انجاميد؛ بسيار مهم است. به روشني واضح است كه توجه به آينده و فكر كردن درباره آن بسيار مفيد و سرگرم كننده است. اين موضوع تنها موقعي مفهوم پيدا مي كند كه ما فرض كنيم؛ حتي در دنياي عدم قطعيت؛ عناصري از دنياي آينده با درجات مختلف قابل پيش بيني هستند. رهيافت نظام مند در مسير متمايز ساختن عناصر قابل پيش بيني از عدم قطعيت ها، شرط مقدماتي براي يك تفكر آينده محور است.
تفكر نيازمند زبان مشخصي است تا بدان وسيله فرمول بندي شود. ما احتياج به ابزاري داريم كه بتوانيم آينده را در قالب عناصر قابل پيش بيني و عدم قطعيت بيان كنيم. اين ابزار همان سناريو ها هستند. به طور منطقي اگر آينده مملو از عدم قطعيت ها و نامشخص است؛ پس آينده هاي قابل باوري كه احتمال رخداد برابري دارند؛ وجود دارند. سناريوها اين آينده ها را در قالب داستان ها بيان كرده و روایت های بديلي درباره موقعيت مرتبط آينده ارائه مي دهند. سناريوها با همديگر عدم قطعيت موجود در آينده را نشان مي دهند. دسته اي از سناريوها همچنين درك ما را از هر آنچه نسبتا" مشخص است؛ يعني موضوعاتي كه سناريوها در آن همپوشاني دارند؛ تقويت كرده و عميق تر مي كنند. عناصر نسبتا" مشخص و عدم قطعيت هاي آينده را مي توان با دسته اي از سناريوها تشريح كرده و براساس آن نسبت به آينده موضع گرفت و برنامه ريزي كرد.
اهداف برنامه ريزي بر پايه سناريوها
يك دسته از سناريوها مي تواند ابزار موثري براي مفهوم سازي آينده غوطه ور در مقدار عظيمي از داده ها و اطلاعات باشد. براساس مورد توجه قراردادن مضامين مرتبط با آينده هر آنچه مشاهده مي كنيم؛ سناريوها چارچوب بافتاري كه در آن تجارب را مي توان سازمان دهي كرد؛ مهيا مي كنند. ابزاري كه براي اين كار استفاده مي شود؛ داستان هايي باسازگاري دروني است كه در آن حوادث در بستر زمان و در مسير پيشرفت منطقي و علت و معلولي آينده به جلو مي روند.
در نقطه مقابل تفكر سناريویی، پيش بيني قرار دارد. در پيش بيني؛ همواره يك آينده محتمل مد نظر قرار گرفته و اساس قضاوت هاي افراد براي برنامه ريزي را تشكيل مي دهد. فرض اساسي در اين ديدگاه اين است كه بعضي افراد مي توانند بسياري از وضعيت هاي آينده را پيشگويي كرده و زودتر از بقيه افراد هر آنچه را كه رخ خواهد داد؛ بازگو نمايند. اما چنين ديدگاهي تاثيرات غير منتظره اي را كه به سوي سازمان در حركت است؛ از كانون توجه افراد دور مي كند. پيش بيني باعث بوجود آمدن مدل ذهني اي در افراد مي شود كه غير منتظره ها در آن جايي نداشته و خارج از چارچوب تمركزي افراد قرار دارند.
اين همان جايي است كه سناريوها به كمك مي آيند و گستره وسيعي از آينده را به كانون توجه افراد كشانده و بسياري از عوامل را كه به نظر غير مرتبط مي آيند؛ در داستان هايي با سازگاري دروني (فارغ از هرگونه تناقض و براساس منطق علت و معلولي) به طور يكپارچه و واضح تشريح مي كنند.
روش برنامه ريزي بر پايه سناريوها باعث برداشتن گام هايي به بيرون از تفكر روزمره شده و گستره وسيع تري از حوادث ممكن آينده را در كانون توجه افراد سازمان قرار مي دهد. اين روش افراد سازمان را وادار به بسط تخيل خود به سمت آينده و خلق تعابير بديلي از محيط كسب و كار مي كند كه روش خلق اين آينده هاي بديل از روش سنتي و قديمي نگرش به موقعيت هاي پيش آمده ؛ متفاوت است.
شالوده اصلي اين نوع نگرش درك نيروهاي سيستماتيكي است كه محيط فعاليت سازمان را به پيش مي رانند. سناريوسازي سئوالاتي درباره اين سيستم ايجاد مي كند كه نيازمند تحقيقات جدي و عميق است. با استفاده از درك تقويت شده اي كه ناشي از تحقيقات جديد ايجاد شده است؛ سناريوها بنا شده و باعث ايجاد سئوالات عميق تر و جديدتر مي شوند كه به نوبه خود تحقيقات بيشتري را مي طلبد. توسط چنين فرايند تكراري درك افراد تصميم گير عميق تر شده و كل افراد سازمان ديد وسيع تري نسبت به تغييرات محيط فعاليت خود پيدا مي كنند.
سناريوها ابزار درك سازماني هستند. هر آنچه كه يك سازمان در دنياي بيرون مي بيند؛ توسط داستان هايي كه براي درك اين دنيا بكار مي برد؛ تعيين مي شود. درك وسيع تر نيازمند داستانهايي عیني و توسعه يافته است. افراد يك سازمان نياز دارند كه به طور مداوم گذرگاههاي ذهني به سمت آينده را در ذهنشان تمرين كرده و حوزه هايي مربوط به چشم انداز خود را توسعه دهند. در اين راه سناريوها باعث مي شوند تا يك شركت يا سازمان از ذهنیت تك بعدي و تك محور نسبت به آينده خلاصي يابد.
چه زمانی سناريوها بسيار مفيد هستند؟
سناریوها زمانی که محیط فعالیت بیرونی برای یک سازمان پیچیده وتوام با عدم قطعیت بوده و تصمیم های کلیدی با پیامدهای بلند مدت در میان باشد، بسیار راهگشا و مفید هستند. به طور معمول محیط های پیچیده شامل عوامل غیر قابل تعیین هستند که تغییرات ساختاری جزء عدم قطعیت ها بوده و سیستم حلقه های بازخورد پیچیده و بغرنج دارد. تفکر سیستمی که سعی در شناسایی چگونگی رفتار سیستم ها و گرایش آن ها به سمت بازخوردهای غیر قابل پیش بینی است٬ قسمت مهم تفکر سناریویی است. اما برای موقعیت هایی که متغیرها، قابل شناسایی و تعیین بوده و تصمیم ها با پیامدهای کوتاه مدت مد نظر است، سناریوها خیلی مفید نیستند.
چرا سناریوها؟
همان طور که عنوان شد سناریوها رهیافتی برای تفکر متمرکز درباره عدم قطعیت های کلیدی آینده است که تصمیم سازان سازمان برای تصمیم های راهبردی خود با آن ها روبرو هستند. توسعه ی سناریوها شامل جمع آوری اطلاعات درباره گذشته و حال، شناسایی الگوها و با استفاده از آن ها، ساختار دهی به داستان های منطقی ومنسجم درباره آینده است.
پس از آن یک سازمان می تواند از طریق سناریوها به گزینه های راهبردی در آن ها فکر کند. ارزش سناریوها در دو بخش قابل بررسی است: ارزش سناریوی محصول و ارزش فرایند سناریونویسی.
سناریو به عنوان محصول:
مهیا کننده مدل های ذهنی منسجم آینده هستند.
مفروضات کلیدی و صریح می سازند.
مدیران را مجبور به تفکر درباره آینده های بدیل می کنند.
بافتاری برای توسعه و به آزمون کشیدن گزینه های راهبردی یا سیاست گذاری ها مهیا می کنند.
باعث افزایش درک و فهم درباره محیط بیرونی می شوند.
وسیله ای برای ارتباطات در درون سازمان مهیا می کنند.
عدم قطعیت ها و ریسک های موجود در تصمیم سازی ها را برجسته می کنند.
سناریوها به عنوان فرایند:
باعث تشویق تفکر راهبردی و سیستمی می شوند.
محلی برای تشریک دیدگاه های مختلف و مربوط به تمام قسمت های سازمان مهیا می کنند.
باعث ظاهر شدن دیدگاه های غیر معمول و ایده های جدید می شوند.
محرک ارتباط درون سازمانی هستند.
باعث تشویق یادگیری و سازگاری باتغییرات می شوند.
چگونه سناریوها توسعه می یابند؟
سناریوها در واقع درک آینده های مختلف در زمان حال است. ایده ی اصلی بر این اساس استوار است که بذرها و جوانه های آینده ، در امروز وجود دارند، به شرط آن که ما بتوانیم آن ها را درست و به موقع تعبیر کنیم. با استفاده از این ایده ساده در تدوین سناریوها، چالش اصلی ما شناسایی بذر تحولات، تفسیر اهمیت و پیش نگری مضامین مربوط به آینده آن ها است.
رهیافت اصلی در ساختن سناریوها شامل هفت مرحله اصلی است:
1- آشکار سازی و روشن کردن تمرکز اصلی سناریوها (سئوال اصلی)
2- بررسی تغییرات گذشته برای شناسایی روندها و نیروهای پیشران درحال پیشرفت
3- شناسایی تغییرات آینده و نیروهای پیشران تغییرات شناخته شده
4- شناسیی عدم قطعیت های کلیدی که می تواند سیر حوادث را به سمت آینده های کاملا" متفاوت سوق دهند.
5- ایجاد چارچوب منطقی براساس عدم قطعیت های شناسایی شده
6- پربارکردن مشخصه های اصلی و توسعه داستان ها برای هر کدام از سناریوها
7- شناسایی مضامین هر کدام از سناریوها برای سازمان
سناریوهاي توسعه یافته در واقع بافتاری برای به آزمون کشیدن ریسک ها و فرصت های موجود در انتخاب های راهبردی یا گزینه های سیاست گذاری مختلف مهیا می کنند. آن ها به ابزاری برای ارزیابی آینده پیامدهای تصمیم هایی که امروزه گرفته می شوند، تبدیل می شوند.
مشخصه های یک سناریوی خوب چیست؟
به دلیل این که سناریوها، پیش گویی نیستند، چطور می توان خوب یا بد بودن آن ها را تشخیص داد؟ معیار این تشخیص به طور عمده ذهنی بوده ولی بستگی به مشخصه ها و اهداف سناریوها دارد.
سناریوهای خوب حاوی مشخصه های ذیل هستند:
1- قابل باورند.
2- با حوادث گذشته و حال مرتبط هستند.
3- چالش برانگیز هستند.
4- به تصمیم ها و عدم قطعیت های سازمان مرتبط هستند.
5- بدون مطالب متضاد بوده و سازگاری درونی دارند.
مهم تر از همه مطالب بالا، سناریوی خوب، سناریویی است که پس از به چالش کشیدن تفکر نسبت به آینده٬ مدیران سازمان را به سمت پرسیدن "سوال درست" رهنمون می شود.
برای مطالعه بیشتر:
پیتر شوارتز: یک آینده پژوه
آمریکا و سناریوهای آینده
برنامه ریزی برپایه سناریوها: مفاهیم، مبانی، و کاربردها
تسلط بر آینده
خود فریبی دسته جمعی
پس نگری از آینده به امروز
تحلیل لایه لایه ای علت ها
سناریونگای: تعاریف، انواع، و طبقه بندی ها
برنامه ریزی بر پایه فرض
برنامه ریزی پابرجا برای یک قرن
آینده پژوهی و علوم انسانی: بررسی مساله سناریوهای هنجاری
سناریوهای جهان آینده