بررسی موضوع تقدیر و سرنوشت و رابطه آن با اراده انسان
تقدیر و سرنوشت نظریه ای است که ریشه در تاریخ باستان دارد و متاسفانه امروز، نیز بسیار پر طرفدار است. جذابیت احساسی مربوط به تقدیرگرائی را می توان به سادگی درک کرد. مطابق این نظریه ما باید از زمان حال، به خوبی لذت ببریم و به فکر آینده نباشیم. زیرا که ما قادر به تغییر جهت زندگی خودمان و حوادث آن نیستم و مقصد ما قبلا" مشخص شده است. یعنی ما فقط باید به دلخوشی های زمان حال و نزدیک به خودمان فکر کنیم و از آنها لذت ببریم و هیچ فایده ای در فکر کردن و کار کردن جانفرسا نسبت به اهداف بلند مدت وجود ندارد. زیرا که ما قادر به طرح ریزی مسیرهای ممکن به سمت اهداف مورد نظر نیستم و هر آنچه که در تقدیرمان است همان بوقوع خواهد پیوست. تقدیرگرائی شرمساری ما را نسبت به خطاهای گذشته کاهش داده و همچنین دست روی دست گذاشتن و مبادرت نکردن به انجام کاری در راه موفقیت خودمان را گناه نمی داند. اگر آینده از قبل مشخص شده است، پس دیگر هیچ کس را نمی توان مسئول اقدامات بد و خلافکارانه دانست، چرا که آن شخص خود را قربانی تقدیر و سرنوشت خود خواهد خواند و مسئولیت کارخود را بر گردن تقدیر و سرنوشت خود خواهد انداخت. تقدیرگرائی در حقیقت یک نوع بخشش و آمرزشی برای گناهان، خطاها، نقاط ضعف وغیره ایجاد میکند. در کنار جذابیت احساسی که تقدیر گرائی به همراه دارد، این باور، توسط سه موضوع یا نظریه که در واقع نصف حقیقت هستند، پشتیبانی می شود. از یک نگاه خاص، تقدیرگرائی در این موضوع ها (نصف حقایق) درست است، ولی از نگاه دیگر (نصفه دیگر حقایق) غلط می باشد. خلاصه این نصف حقایق عبارتند از :
قابل شناخت و فهم بودن آینده
نصف حقیقت عبارتست از: ما نمی توان چیزی نسبت به آینده بفهمیم یا بشناسیم.
کل حقیقت عبارتست از: ما اصلا" هیچ چیزی نسبت به آینده نمی توانیم بفهمیم، زیرا که جهان توسط یک سیستم بسیار پیچیده ای رو به جلو حرکت می کند و زمان می تواند تا بی نهایت ادامه داشته باشد. اما دانشی که ما می توانیم درباره آینده کسب کنیم برای بهبود آینده های شخصی و سازمانی خودمان بسیار ارزشمند است.
ما می توانیم دانش مفیدی حتی جزئی نسبت به آینده داشته باشیم به دلیل لینکه یک نوع ارتباط و یکپارچگی بین گذشته و آینده وجود دارد. در حقیقت اگر هیچ ارتباطی بین گذشته و آینده وجود نداشت اصلا" ما قادر به تفکر نسبت به آینده و پیدا کردن اتفاقات محتمل نبودیم. در چنین حالتی فقط می توانستیم به حوادث در زمان بوقوع پیوستن عکس العمل نشان دهیم.
قابل بهبود بودن آینده
- نصف حقیقت: ما هیچ کاری نسبت به آینده نمی توانیم انجام دهیم.
- کل حقیقت: ما به عنوان افراد اجتماع قدرت کمی در شکل دادن به آینده جهان و بسیار کمتر نسبت به کائنات داریم. اما ما قدرت خارق العاده ای در بهبود آینده شخصی خودمان داریم.
همانطور که اشخاصی گوناگونی این موضوع را اثبات کرده اند. همچنین ما قدرت قابل تحسینی در بهبود آینده دیگران داریم. انسانها در حقیقت، با نیروهای طبیعی و اجتماعی به مسیرهای مختلف هل داده نمی شوند. ما قدرت قابل توجهی در ارزیابی حوادث گذشته و احتمالات آینده داریم، تا با اقدامات حساب شده، آینده خود را بهبود بخشیم. یعنی ما محبوسان تقدیر وسرنوشت نیستیم. بلکه قدرت قابل توجهی در شکل دادن به آینده داریم. افراد گروهها و حتی کشورها پتانسیل شکل دادن به آینده خود را به طور خلاق و با مثبت اندیشی بدست می آورند. از جمله این کشورهای می توان به ژاپن ، کره جنوبی ، سنگاپور و غیره اشاره کرد.
فوریت و اضطرار آینده
نصف حقیقت : ما نباید زمان خود را در تفکر نسبت به آینده صرف کنیم. زیرا که مسائل اضطراری با فوریت بالائی وجود دارند که نسبت به این تفکرها در اولویت هستند.
کل حقیقت: این درست است که ما نیاز به تفکر و حل مسائل و مشکلات ضروری خود داریم، ولی این موضوع صحیح نیست که اندیشیدن درباره مشکلات فوری و ضروری ما را نسبت به تفکر درباره آینده باز دارد.
ادامه داشتن و یکپارچگی حوادث از گذشته به آینده، درست است که آینده پژوهی را ممکن می سازد، ولی تغییرات سریع، آینده پژوهی را به یک اضطرار و فوریت تبدیل کرده است. امروزه تغییرات تکنولوژیکی و اجتماعی، با سرعت بالائی که قبلا" وجود نداشت، در حال رخ دادن است . اگر ما آینده پژوهی بیشتری انجام ندهیم، با مشکلات روزافزونی در تصمیم گیری های درست مواجه خواهیم شد. تصمیم های خوب بستگی کامل به دورپژوهی خوب دارد. زندگی امروزی تفاوت بسیاری با گذشته دارد. در این دنیای پر تغییر دیگر رسم و رسومات، آینده ما را شکل نمی دهند، بلکه ما خود باید آینده خودمان را خلق کنیم و بتوانیم خود ویا حتی سازمان و اجتماع خود را در برابر تغییرات جهانی آماده سازیم. شرایط جدید جهانی فرصت های بیشماری برای جوامع با دورپژوهی کافی ایجاد کرده است ولی در همین حال برای اجتماعاتی که این دورپژوهی را ندارند، حاوی تغییرات و در هم شکستن های فاجعه وار ساختار آنها است.
بنابراین آینده پژوهی نباید به خاطر مشغولیت زیاد و در گیر شدن با بحرانها و مسائل جاری فراموش، و صرفنظر شود. ما نباید چنین اعتقادی داشته باشیم که " چرا نسبت به آینده نگران باشیم بالاخره آینده خواهد آمد و آنگاه ما می توانیم نسبت به آن فکر کنیم و راه حل پیدا کنیم". آینده و آینده پژوهی بسیار مهم و ضروری است زیرا که ما نمی توانیم بوقوع پیوستن آن را به تعویق بیاندازیم. فرصتها و تهدیدها و ریسک ها در اطاق انتظار نمی نشینند تا ببینند ما آماده ایم یا نه و بعد به وقوع پیوندند. بلکه کاملا" برعکس، در بیشتر اوقات زمانی که ما کمترین آمادگی را داریم، بوقوع می پیوندند. تنها پاسخ قابل ذکری که ما نسبت به این حوادث داریم، همان تفکر روبه جلو و آماده بودن در بهترین حالت ممکن نسبت به آنهاست. یعنی ما باید از همین حالا شروع کنیم و نه یک زمانی در آینده.