دکتر خانیکی در نشست ایدههای آیندهنگرانه الوین تافلر:فهم جامعه به کمک ژورنالیسم/ آثار تافلر نوعی جامعهشناسی متروییست
تاریخ: ۲۴ تیر ۱۳۹۵
زمان: ۱۰:۴۵ بعد از ظهر
رئیس انجمن ایرانی مطالعات فرهنگی و ارتباطات گفت: چه با اندیشههای تافلر موافق باشیم و چه مخالف؛ میتوان این خصوصیت را در او ببینیم که نوعی از فهم جامعه را به کمک ژورنالیسم ارائه میدهد که قابلیت تعمیم و فهم دارد.
رئیس انجمن ایرانی مطالعات فرهنگی و ارتباطات گفت: چه با اندیشههای تافلر موافق باشیم و چه مخالف؛ میتوان این خصوصیت را در او ببینیم که نوعی از فهم جامعه را به کمک ژورنالیسم ارائه میدهد که قابلیت تعمیم و فهم دارد.
به گزارش عطنا، گروه تخصصی آیندهپژوهی فرهنگ، ارتباطات و جامعه (افواج) که زیر نظر انجمن ایرانی مطالعات فرهنگی و ارتباطات، فعالیت دارد، نشست «تأملی در ایدههای آیندهنگرانه الوین تافلر» را در تاریخ سهشنبه ۲۲ تیرماه ۹۵ برگزار کرد. سخنران اول این نشست، دکتر «هادی خانیکی» دبیر انجمن مطالعات فرهنگی و ارتباطات و استاد علوم ارتباطات دانشگاه علامه طباطبائی بود. سخنران دوم نیز دکتر «شهیندخت خوارزمی»، دارنده مدرک دکترای روان شناسی، ارتباطات و روش تحقیق از دانشگاه ایندیانا و مترجم کتابهای «شوک آینده» و «موج سوم» الوین تافلر بود.
در این نشست ابتدا دکتر هادی خانیکی با اشاره به درگذشت عباس کیارستمی گفت: در فاصلهای که به سبب درگذشت الوین تافلر بر آن بودیم که به موضوع آیندهنگری و آیندهپژوهی و نقشی که تافلر دارد بپردازیم، جامعه فرهنگی، هنری و ارتباطاتی ایرانی شاهد درگذشت چهره تأثیرگذار دیگری بود.
او افزود: عباس کیارستمی هم جای این را دارد که به او از منظری دیگر و از حوزه ارتباطات و مطالعات فرهنگی بپردازیم.کیارستمی به دلیل تجربهها و مهارتهای روزنامهنگارانهای که داشت فیلمساز، عکاس، تدوینگر و نویسنده است به همین معناست که سینمای کیارستمی از مسائل کاملاً قابلمشاهده برای دیگران، مفاهیمی برای تجربه کردن ارائه میدهد بنابراین وقتی فیلمهای «قضیه شکل اول، شکل دوم» و یا «یک مسئله، دو راهحل» وی را میبینیم مشاهده میشود که همه با این مسائل مواجه هستند ولی این کیارستمی است که فهم آنها را ارتقا میدهد. به این دلیل است که کیارستمی نگاه عمیقتری دارد.
کیارستمی و تافلر در یک قاب
وی تصریح کرد: آنچه در پرداختن به کیارستمی و تافلر مشترک است و من پیشنهاد میکنم دوستان ارتباطی و روزنامهنگار از این زاویه به آن نگاه کنند؛ مقولهای است که من آن را به عنوان زاویه ژورنالیست (روزنامهنگار) مطرح میکنم که وقتی به یک حوزه تحقیق و حوزه علمی ازجمله جامعهشناسی، هنر و غیره اضافه میشود. ظرفیتهای افزودهای را برای آن حوزه به وجود میآورد.
وی در تشریح این ایده افزود: یعنی اگر جامعهشناس (و یا اندیشمند هر حوزهای) قدرت ارتباطی بیشتری داشته باشد و یا بهعبارتیدیگر به تعبیر درست کلمه روزنامهنگار باشد هم موضوعات را بهتر میبیند و هم آنها را بهتر توضیح و تبیین میکند.
ژورنالیسم، میانمایگی نیست!
خانیکی با اشاره به اینکه معمولاً وقتی سخن از ژورنالیسم به میان میآوریم، انگار یک موضوعی را به میانمایگی تنزل میدهیم، بهصورتی که انگار جامعهشناس ژورنالیست یا شاعر، نویسنده و فیلسوف ژورنالیست، کسی است که موضوعات را مبتذل و سطحی میکند گفت: مدعای من این است که کسی هنر روزنامهنگاری داشته باشد و فهم ارتباطی داشته باشد میتواند هم موضوعی را بهتر رصد کند و هم بهتر توضیح دهد و تبیین کند.
وی بیان کرد: چه با اندیشههای تافلر موافق باشیم و چه موافق نباشیم میتوان این خصوصیت را در او ببینیم که نوعی از فهم جامعه را به کمک ژورنالیسم ارائه میدهد که قابلیت تعمیم و فهم دارد. (ازاینرو) کاری که تافلر انجام داد از آن بهعنوان «جامعهشناسی مترویی» یاد میشد، به این معنا است که وی آثاری را خلق کرد آنچنان نیازمند مطالعه آکادمیک نیستند و حتی در فاصله پیمودن مترو هم کارهای او قابلخواندن هستند. (بنابراین) کارهای تافلر هم میتواند رهگذاران و عابران را به خود مشغول کند و به آنها چیزی بیاموزد (و به آنهایی که آکادمیک هستند).
فهم روزنامهنگارانه را مطالعه کنیم
خانیکی ضمن اشاره به اینکه ممکن است، وی و دیگرانی ازجمله خانم دکتر خوارزمی- سخنران دیگر این نشست- متهم شوند که در عین حضور در دانشگاه، بیشتر ژورنالیست هستند، بنابراین چیزی از استاد یا متخصص بودن را کمتر دارند و نه اینکه انگار (با ژورنالیست بودن و داشتن فهم ارتباطی) چیزی میافزاییم، گفت: میخواستم با ذکر این دو مناسبت (اشاره به کیارستمی و تافلر) نکتهای را بگویم که میشود در مورد آن اندیشید و ما هم در حوزه آکادمی و هم در حوزه عمومی به دنبال مطرح کردن آن هستم و این است که؛ فهم روزنامهنگارانه را برای یک سیاستمدار، جامعهشناس، هنرمند و غیره یک ویژگی مبتنی بر همافزایی استنباط کرده و استفاده کنیم.
وی ادامه داد: اگر این (ایده) را به مسئلهای قابل تفکر تبدیل کنیم آنگاه خواهیم دید که در جهان امروز و حتی در ایران چقدر مؤثرتر بودند متفکران یا محققانی که قدرت ارتباطی بیشتری هم داشتند؛ دهخدا، بهار، شاملو و هم کیارستمی در ایران و مارکز در جهان ازجمله کسانی هستند که به دلیل قدرت ارتباطی و روزنامهنگاریشان میتوانند بین شعر و رسانه، رمان و رسانه و عکس و رسانه پیوند برقرار کنند.
رسالت تافلر: تبدیل مفاهیم دشوار، به موضوعاتی قابلدرک برای همه
خانیکی افزود: من تافلر را نیز از این زاویه مینگرم، او کسی است که بسیاری از مفاهیم مبهم و دشوار جامعهشناسی، مطالعات آیندهپژوهی و فلسفی و حتی اقتصادی را به موضوعاتی قابلدرک در سطوح غیرآکادمیک هم تبدیل کرد؛ تافلر را شرکتها هم میفهمند و آنها هم به تافلر توجه میکنند و لازم نیست فقط در کلاسهای دانشگاهی به آن بپردازیم.
وی با اشاره به اینکه این نوع نگاه آثار اجتماعی مهمی دارد توضیح داد: یکی اینکه نگرانی از مفاهیم علمی را کم به این دلیل که همه میتوانند به آن بی اندیشند؛ کم میکند.
خانیکی افزود: از این منظر تافلر نگرانی از آینده را به دلیل اینکه جامعه را قابل رصد کردن و قابل فهمید دید در سطح وسیعی از جامعه از جامعه ما کم کرد.
وی در پایان خاطر نشان کرد: تافلر در ایران نیز در بحثهایی که دکتر تهرانیان و اسدی در پژوهشکده علوم ارتباطی و توسعه ایران مطرح کردند و حول مفاهیم شوک آینده و نگرانی از آینده بود و همچنین کارهایی ارزندهای که بعد از انقلاب خانم دکتر خوارزمی و مترجمان دیگران جمله دکتر نیکگهر و کامرانی و دیگران انجام دادند، شناخته شده است. این زبان ساده و کم کردن نگرانی از آینده و داشتن ایدهی میانرشتهای و تاریخی و شاید بتوان گفت عصاره آن یعنی «قدرت ارتباطگری»، ویژگی مهمی است که در فهم تافلر و حتی نگاه انتقادی به او مورد توجه قرار میگیرد.
تافلر را در آئینه تافلر بخوانیم
در ادامه این نشست دکتر شهیندخت خوارزمی که به عنوان مترجم کتابهای «شوک آینده» و «موج سوم» تافلر در ایران شناخته میشود، اظهار داشت: شناخت آثار وجودی و تفکر تافلر مستلزم معرفی سه بخش مهم از شخصیت وی، یعنی زندگی شخصی، آثار و الگوی فکری و مدل مفهومی او است، آشنایی به زندگینامه تافلر به ما کمک میکند که با جریان فهم تکامل فکری و الگوی ذهنی او آشنا شویم.
شهیندخت خوارزمی مهمترین دستاورد زندگی شخصی تافلر در را قالب سه تجربه؛ زندگی کارگری و دغدغههای سوسیالیستی داشتن، روزنامهنگار بودن و آشنایی با عالم سیاست، حساسیت نسبت به ظلم و ستم، آشنا شدن با کامپیوتر و پی بردن به قدرت ارتباطات و همچنین آشنایی با غولهای بزرگ صنعت ارتباطات و شرکتهای بزرگ بینالمللی دانست.
تولد «شوک آینده»
وی با اشاره به اینکه کنجکاوی علمی و فرهنگی و البته بیشتر ژونالیستی برای فهم واقعیت آینده زمینه آغاز مطالعاتی را سبب شد که منجر به «شوک آینده» شد افزود: در کتاب شوک آینده تافلر فرآیند تحول را تشریح میکند و از این موضوع بحث میکند که اگر برای آینده آماده نباشیم و از قبل تمهیداتی را برای مواجه با آن در نظر نگرفته باشیم موقعیتی مشابه یک بیمار را خواهی داشت که گرفتار بیماری روانی شده است که جلوههای آن سردرگمی، آشفتگی و عدم فهم وضعیت است. به این معنا که نمیداند چه اتفاقی افتاده است و چهکار میتوان کرد.
خوارزمی ادامه داد: تافلر، بعد از شوک آینده و بهمنظور درک کردن جهتی که تحولات جامعه بشری را به آن سمتوسو میدهد، پروژه دهسالهای را برای خود تعریف کرد. در جریان این مطالعات موج سوم و سپس جابجایی در قدرت را مینویسد. در کتاب جابجایی در قدرت، به دنبال تبیین عوامل تأثیرگذار بر تحولات جامعه بشری حول مفهوم قدرت و تحولاتی که در بستر قدرت رخ میدهد بود.
ریشههای فکری تافلر
خوارزمی در ادامه با اشاره به اهمیت شناخت الگوی تفکر در فهم و داوری در مورد یک اندیشمند و اندیشههای او، درباره مهمترین ویژگیهای الگوی تفکر تافلر تأکید کرد: تافلر ریشههای سوسیالیستی و دغدغههای کارگری دارد، کلینگر است، تفکر سیستمیک و سیستماتیک دارد، یکپارچه و ترکیب نگر، جامعنگر، دورنگر، آیندهنگر و البته استراتژیست است، انسانگرا و طبیعتگراست و با روشهای پژوهش بهخوبی آشناست و محدود به دوقطبی روش کمی و کیفی نیست، مدلساز است، نظریهپرداز است و بیش از هر چیزی مشاهدهگر است. تجربهگر است، زبانی احتمالی دارد، آشنایی کامل با نظریههای بزرگ چون نظریه سیستمها، نظریه شانس و … دارد، به یک معنا ساختارگراست و ازاینرو به بنیانهای فکری و فرهنگی جامعه بسیار اهمیت میدهد، نگاهی فلسفی دارد.
وی ضمن اشاره به گستردگی اندیشههای تافلر و بیان این موضوع که در این مجال حتی امکان پرداختن به اندیشههای محوری وی نیز وجود ندارد، افزود: در اینجا من تنها به مواردی که از نظرم خیلی مهم بودهاند میپردازم.
خوارزمی توضیح داد: تافلر تا آخرین لحظه زندگیاش دغدغه شوک آینده را داشت، به نظر او هیچ مسئلهای مهمتر از مطالعات و فهم آینده نیست همچنین از این نظر هیچ مسئلهای مهمتر از آن نیست که ما بتوانیم نشانههای شکلگیری روندهای تأثیرگذار بر روی آینده را بهموقع کشف کنیم و درنتیجه از نظر تافلر ما به ساختارها و نهادهایی نیاز داریم که پاسخگوی این نیاز باشد.
وی در تشریح دغدغههای تافلر اظهار داشت: تافلر میدید که به دلیل بیتوجهی به آیندهپژوهی چگونه بشر در این بحرانهایی که ناشی از فقدان خرد آیندهنگری است غرق میشود و از طرف دیگر اهمیت آیندهپژوهی در جهان در حال کم شدن است و این برای تافلر بسیار دردناک بود، چرا که معتقد بود هزاران مؤسسه آیندهپژوهی باید داشت تا بتوانیم دریابیم که چه اتفاقی در حال افتادن است و این اتفاقات ما را به کدام سمت میبرد و سپس بتوانیم در هرجایی که لازم است راه کار خلاق طراحی کنیم تا بتوانیم آن روندها را در جهت منافع جامعه بشری هدایت کنیم.
سه دوره تمدنی از نظر تافلر
وی در ادامه به تشریح نظریه تافلر در کتاب موج سوم پرداخت و گفت: تافلر در این کتاب سه موج تمدنی را شناسایی کرد؛ که هریک متعلق به یک دوره تمدنی هستند، موج اول مرتبط است با تمدن کشاورزی، موج دوم متعلق به تمدن صنعتی است و این در حالی است که موج سوم به دلیل ماهیت و شتاب تحولات آن نمیتوان بر آن عنوانی گذاشت.
خوارزمی ادامه داد: هریک از این موجها از جایی شروع میشوند اوج میگیرند و سپس با بحران مواجه میشوند، زیرا مسائلی دارند که خودشان قادر به حل آنها نیستند و ارائه راهحل برای آنها نیستند. تافلر معتقد است که نشانههایی از شروع موج تمدنی تازه وجود دارد که وظیفه آیندهپژوهان است که این موضوع را کشف کنند.
وی گفت: از نظر تافلر هر تمدنی مدافعان خود را دارد، گروهایی هستند که منافعشان در گرو حفظ وضع موجود است و مدعیان تمدن جدید نیز منافع خاص خودشان را دارند و مدافعان تمدن جدید احساس میکنند که در وضع موجود پاسخی برای مسائلشان وجود ندارد و این باعث برخورد دو تمدن میشود که منجر به شکلگیری تعارضها، بحرانها بسیاری شکل میگیرد. ازاینرو تافلر معتقد است که هرچه به سمت جلوتر میرویم این جنگها، تعارضها، ناآرامیها، آشوبها بیشتر و شدیدتر میشود و ماهیت آن تغییر میکند.
خوارزمی با اشاره به مباحث کتاب جابهجایی در قدرت زمینه محوری که به کار رفته در آن قدرت است، ادامه داد: در این کتاب، قدرت، سه عنصر دارد؛ زور، ثروت و دانایی. از نظر تافلر در موج نخست، هرکسی که زور داشت، قدرت داشت، در تمدن صنعتی، هر کسی که پول داشت، قدرت داشت. در موج جدید دانایی نشانه قدرت است.
خوارزمی با بیان اینکه این موج تمدنی جدید دو تحول را ایجاد کرده است توضیح داد: جابهجایی کانونهای قدرت بهصورت جغرافیایی و از آن مهمتر خود مفهوم قدرت هست که تغییر میکند و آن اینکه دانایی روز به روز اهمیت آن بیشتر میشود و کسب پول و زور هر چه بیشتر به دانایی وابسته میشود؛ یعنی بدون استفاده از تکنولوژیهای پیشرفته و داناییهای نو نمیتوانید نه در حوزه نظامی و نه در حوزه اقتصاد پیشرفته باشد.
به سوی عصر تاریکاندیشی جدید میرویم
وی در پایان گفت: در کتاب جابهجایی در قدرت تافلر معتقد است که ما در معرض برخورد دو جریان بسیار قوی؛ از یک سو جریان است که طرفداران دمکراسی به پیش میبرند و یک جریانی که ما را به عصر تاریکاندیشی جدید میبرد و اشاره میکند که در اینجا بزرگترین تهدید ائتلاف سه نیروی بسیار عظیم یعنی شیدایی مقدس، روحانیت زیست بومی و بیگانهگریزی جدید است که ما را به سمت تاریکاندیشی سوق میدهند و نمونه آن قدرت گرفتن جریانهای راست افراطی و سبزها است. ازاینرو از نظر تافلر مهمترین وظیفه آیندهپژوهی جلوگیری پیشبینی و آمادگی در برابر آیندهای است و بخشیدن زمان آگاهی به مردم است تا بتوانند در برابر خطر این جریان آماده باشند.
لازم به ذکر است گروه آیندهپژوهی، با هدف پرداختن به مسائل روز آیندهپژوهی، آشنایی با تاریخ اندیشه، اندیشمندان و نظریهپردازان این حوزه و همچنین تمرکز بر موضوعات در حوزه فرهنگ، ارتباطات و جامعه از نظر آیندهپژوهی اقدام به برگزاری نشستهای در این زمینه کرده است. نشست نخست این گروه با عنوان «ظرفیتهای افکار سنجی برای آیندهپژوهی انتخابات» در اسفندماه ۹۴ برگزار شد. «تأملی در ایدههای آیندهنگرانه الوین تافلر» دومین نشست این گروه بود که به بهانه درگذشت الوین تافلر و باهدف آشنایی با این متفکر و بررسی ایدههای آیندهپژوهانه وی برگزار شد.