فناوری راهی برای رهایی از جنسیت؟
اگر عضو یکی از شبکههای زیر هستید میتوانید این مطلب را به شبکهی خود ارسال کنید:
[09 Apr 2019]
[ مریم یوسفیان]
مروری بر کتاب تکنوفمینیسم نوشتۀ جودی واجمن
آیا فناوری جنسیت دارد؟ تا همین اواخر کلیشههای مردانه قویاً با فناوری همراه بودند و فناوری منبع کلیدی قدرت مردان بشمار می¬رفت. اما با ظهور بسیار سریع فناوری¬های نو زنان با امکان¬های جدیدی مواجه شدند. در عصر اینترنت و جامعه اطلاعاتی تغییرات ایجاد شده به شکسته شدن سلسله مراتب¬های اجتماعی منجر و پیش¬درآمد جامعه شبکه¬ای پسا-صنعتی شد. زنان در فضای سایبری ساکن شدند و با آغوشی باز تغییرات فناوری را پذیرفتند. سایبرگها به تصور رهایی زنان از تفاوت¬های جنستی بیولوژیکی قوت بخشیدند. اما همچنان این پرسش باقی ماند که جامعۀ اطلاعاتی و دیجیتالی برای زنان چه خواهد داشت؟ در آیندۀ دیجیتالی که گفته می¬شود همه چیز تغییر خواهد کرد، روابط اجتماعی مرتبط با جنسیت چگونه خواهد بود؟ تمامی این مباحث الهام بخش جودی واجمن جامعه شناس و پژوهشگر حوزۀ فناوری شد برای نوشتن دو کتاب مهم با موضوع جنسیت و فناوری. او کتاب اول را با عنوان «مواجهۀ فمینیسم با فناوری» در سال 1991 منتشر کرد. این کتاب با نگاه دقیق و موشکافانه¬ای همه اَشکال فناوری و تأثیرات متفاوت آنها را بر زندگی زنان و مردان بررسی می¬کند. کتاب دوم را با عنوان «تکنوفمینیسم» در سال 2004 روانه بازار کرد. تکنوفمینیسم کتابی است دربارۀ رابطه بین فناوری و جنسیت و، به گفته خود واجمن، ادامه کتاب قبلی است اما در مسیری دیگر. او تأکید می کند که این دو کتاب باید در کنار هم خوانده شوند چون مکمل یکدیگرند.
نقطه قوت کتاب تکنوفمینیسم نقد و بررسی دقیق و موشکافانۀ رویکردهای فمینیستی و جریان اصلی علوم اجتماعی به فناوری است. واجمن نشان می¬دهد بیشتر فمینیست¬ها در این حوزه در دو قطب متضاد قرار گرفته¬اند: یا با یک خوشبینی مفرط به ظرفیتهای رهایی بخشی فناوری برای زنان باور دارند یا با بدبینی مفرط از جنسیت¬زدگی ذاتی فناوری و نقش آن در پایداری سلسله مراتب جنسیتی سخن می¬گویند. او استدلال می¬کند که رویکردهای آرمان¬شهری و ویران¬شهری غالباً از مفروضات جبرگرایانه تبعیت می¬کنند. هدف اصلی کتاب هم ایجاد رویکردی بدیل برای نظریه¬پردازی دربارۀ رابطۀ جنسیت و فناوری است. واجمن تکنوفمینیسم را به عنوان بدیل مناسب پیشنهاد میکند. واجمن تأکید می¬کند که تکنوفمینیسم نظریه یا موضعی سیاسی نیست، بلکه رویکردی است برای درک رابطۀ جنسیت و فناوری. ایدۀ تکنوفمینیسم بازمی¬گردد به ایدۀ رابطۀ دوگانۀ جنسیت و فناوری که در آن فناوری هم منشأ روابط مبتنی بر جنسیت است و هم نتیجه این روابط. این رویکرد، نه فناوری را به مثابه عامل سرکوب زنان طرد می¬کند و نه بشارت رهایی بخشی فناوری را می¬دهد. وی نشان می¬دهد که در بررسی نقادانه نقش جنسیت، چگونه تکنوفمینیسم روشهایی را معرفی می¬کند که در آنها فناوری و تجربه¬های اجتماعی به طور متقابل یکدیگر را می¬سازند. واجمن مینویسد: «فناوری¬های جدید انعطاف پذیرند، آنها همچنین تداوم قدرت و محرومیت را آشکار میکنند، گرچه در شکلهای جدید». اهمیت تکنوفمینیسم در تشخیص این است که روابط جنسیتی همان روابط قدرت است و اگر قرار باشد در روابط مبتنی بر جنسیت بازنگری شود باید سلسله مراتب قدرت جامعه تغییر کند. بنا به ادعای نویسندۀ کتاب، پیشرفت¬های علم و فناوری به شدت روابط زن-ماشین را دگرگون میکند. با اینحال این سیاستهای فمینیستی است که باعث ایجاد تفاوت می¬شود نه فناوری¬ها به خودی خود.
به طور کلی کتاب تکنوفمینیسم جودی واجمن مانند بسیاری از تکنگاری¬های نظری به روشی قابل فهم نوشته شده است که برای هر دو گروه مخاطب دانشگاهی و غیر متخصص جذاب خواهد بود.
کتاب با بررسی تلاشهای اولیۀ فمینیستها برای فهم رابطۀ بین فناوری و جنسیت آغاز می¬شود و نگاهی به رشد دیدگاه جنسیتی نسبت به فناوری دارد. بسیاری از مباحثی که در فصلی از کتاب با عنوان «طراحی¬های مردانه برای فناوری» مطرح می¬شود به باور تاریخی مردان به ماشین و حضور کمرنگ زنان در حوزه¬های علم و فناوری اشاره دارد. به باور فمینیستهای دهه¬های 1970 و 80 حضور تک قطبی مردان در حوزۀ علم و فناوری برای آنها منبع مهمی از قدرت بشمار می¬آمد و ضعف زنان در مهارت¬های فناورانه نیز عامل مهمی برای وابستگی آنها به مردان بود. واجمن اینجا پرسش را مطرح می کند که آیا مردانه بودن فناوری تنها به دلیل حضور تک قطبی مردان در فناوری است یا فناوری ذاتاً ماهیت مردانه و پدرسالارانه دارد؟
او همچنین نشان می¬دهد که در گذشته زنان را چگونه در پیشرفت فناوری سهیم کرده¬اند. واجمن با طرح نمونههای متعدد مانند ماشین پنبه پاک کنی، ماشین خیاطی و موتور کوچک برقی، در واقع برای خوانندگان روشن می¬کند که نقش زنان در موفقیت¬های فناوری چشمگیر بوده است. یکی از موفقیت¬های فناوری که واجمن بیشتر بررسی می¬کند، دستگاه مایکروویو است که در ابتدا برای مردان بویژه مردان مجرد بازاریابی شد تا با آن غذای خود را گرم کنند، اما با شکست همراه بود. وقتی که فروش دستگاه مایکروویو به مردان محقق نشد، تصمیم گرفتند که این دستگاه را به زنان بفروشند و آن را به صورت یک ابزار راحت آشپزی بازاریابی کنند، بویژه برای زنان شاغلی که می¬خواستند برای خانواده آشپزی کنند. این مطالعه اهمیت عامل جنسیت را در فرآیند فناوری بویژه در حوزۀ بازاریابی بخوبی نشان می-دهد. واجمن توضیح می¬دهد که «نکته اصلی مطالعۀ موردی دستگاه مایکروویو این است که تمام مراحل مختلف عمر این محصول مصنوعی تابع فرآیندهای جنسیتی ساز است». در واقع وقتی دستگاه مایکروویو از بخش تفریح و سرگرمی در فروشگاه به بخش لوازم خانگی منتقل شد، پیام بازاریابی این بود که این دستگاه باید به زنان عرضه شود و از این طریق الگوی زن خانه¬دار تقویت و تثبیت شود. واجمن تأکید می¬کند که چگونگی بازاریابی دستگاه مایکروویو موجب تقویت هر چه بیشتر الگوهای جنسیتی شد. اما کانون تمرکز کتاب او این است که نشان دهد زنان هم در فرآیند تولید فناوری مشارکت داشته¬اند و فقط منحصر به مرحلۀ مصرف فناوری نمی¬شود. هچمنین توجه به این موضوع که به دلیل مهارت¬های کم ارزشتر زنان این سهم چشمگیر به رسمیت شناخته نشده است.
واجمن در ابتدای فصل دوم نشان می¬دهد با ظهور و انتشار فناوری¬های جدید و بنیان¬شکن، مانند میکروالکترونیک، اینترنت و دنیای مجازی، فناوریهای زیستی و فناوری¬های پزشکی بسیاری از مباحث معاصر فمینیستی دربارۀ امکان¬های رو به ظهور برای زنان نگاه خوش¬بینانه¬ای به خود گرفته¬اند. و همزمان نیز دیدگاه تازه و ظریفی با نام مطالعات اجتماعی علم و فناوری درحال شکل¬گیری است. مبتنی بر اینها موضوع فصل دوم شکل می¬گیرد: مبادلات فکری بین نظریۀ جنسیت و پیشرفت¬های محقق شده در مطالعات علم و فناوری. او نشان می¬دهد که پژوهشگران فمینیست بر اثر ارتباط متقابل این دو حوزۀ فکری توانسته¬اند نظریه¬های جامعه¬شناختی را به شیوه¬ای تغییر دهند که فناوری را به مثابۀ یک محصول اجتماعی فنی بررسی کنند. یعنی فناوری در روابط اجتماعی که آن را تولید میکند و به کار می¬گیرد، شکل داده می¬شود. ما در واقع در نقطۀ شروع درک رابطۀ متقابل شکل دهندۀ میان جنیست و فناوری هستیم. این همان چیزی است که واجمن آن را «چهارچوب نوظهور زنانه¬نگری فناوری» می-نامد. به بیان دیگر تأکید بر احتمالات مختلف و ناهمگونی تغییر فناوری به ما در قرارگیری امکان¬های مختلف فناوری در شبکه¬های اجتماعی گستردهتر کمک می¬کند. بر اساس چنین تحلیلی فضای توجه به عاملیت زنان در ایجاد تحول در فناوری¬های مشخص و بیشتر معرفی می¬شود.
واجمن در فصل سوم با عنوان «جنسیت مجازی» دربارۀ سهم پژوهشگران زنانه¬نگر در درک و تصور ما از فضای سایبری و امکانات آن بحث می¬کند. وی به طور خاص به مطالعۀ آثار سادیت پلانت، یکی از هواداران سایبرفمینیسم می¬پردازد. پلانت دیدگاهی مثبت به آیندۀ نقش زنان بر حسب ترکیبی از عوامل هویت، توانمندسازی، عاملیت و لذت با کمک فضای وب دارد. به نظر واجمن یک تنش قابل ملاحظهای بین چشم¬انداز اساساً فمینیستی فضای سایبر و تعریف آن به مثابۀ یک فضای با امتیاز ویژه وجود دارد. به عبارتی استعارۀ سایبرفمینیسم گزینهای بدیل برای ساخت هویت¬های زنانه است. واجمن امکان بالقوه این مفهوم را برای تغییر روابط جنسیتی مورد پرسش قرار می¬دهد. او سایبرفمینیسم را به مثابۀ واکنشی به فلسفۀ بدبینی تفکر فمینیستی دهۀ 1980 میداند که بر مردانه بودن ماهیت علم و فناوری تاکید داشتند.
در فصل چهارم خلاصه¬ای از آثار دانا هاراوی ارائه می¬شود. واجمن بین درک ظریف هاراوی از سایبرگ (اسطوره سیاسی فمینیستی و مبهم) و روایت خام عامه¬پسند از سایبرگ (وسیلهای برای تعالی جستن از تفاوت¬های پیچیده مادی) تمایز ایجاد می¬کند. از نظر او اینکه افراد بسیاری به سمت سایبرفمینیسم گرایش پیدا کرده¬اند، نشان می¬دهد که سایبرگ قویاً باعث برانگیخته شدن تخیل پژوهشگران فمینیستی شده است. این را باید از یک سو واکنشی به آن دسته از نظریه¬های فمینیستی دانست که زنان را قربانیان منفعل در مسیر تغییر فناوری می¬دانند و از سوی دیگر واکنشی در مقابل دیدگاهی دید که اشکال جدید فناوری را به گونه¬ای میبینند که گویی برای زنان آزادی ابدی را به ارمغان میآورند. واجمن معتقد است جذابیت کارهای دانا هاراوی دربارۀ امکانهای مرتبط با فناوری پروتز در حوزۀ فناوری زیستی به این خاطر است که او تلاش می¬کند پلی بر این موقعیتهای قطبی شده ایجاد کند. در این فصل واجمن به دنبال انواع راه¬حل¬هایی است که خود او به آنها «راه¬حل سایبرگی» می¬گوید. در پایان واجمن نتیجه می¬گیرد که «هاراوی در ارائه ظاهری مهیج از ذهنیت فمینیستی نوین، قوی¬تر است تا در ارائه مجموعهای از راهنماییهای کاربردی برای سیاست¬های عملی رهایی بخش».
رویکرد تکنوفمینیستی که واجمن در فصل آخر، «استعاره و مادیت»، آن را طراحی میکند به گونه¬ای است که بینشهای فمینیسم سایبرگ را با نظریه¬های ساختارگرای فناوری ترکیب می¬کند. وی تعریف تکنوفمینیسم را از منظر استدلالهای تحلیلی و سیاسی بررسی میکند. به نظر واجمن بر اثر تغییرات چشمگیر در فناوری، چالش فمینیسم و آگاهی از ویژگی تغییرپذیری طبیعت، گفتمان قدیمی تفاوت جنسی به گفتمانی غیر قابل دفاع بدل شده است. بازشناسایی اینکه جنسیت و مطالعات علم و فناوری به طور متقابل ساختارگرا هستند، احتمالات تازهای را بر روی فمینیستها می¬گشاید. پرداختن به فرایند تغییرات فناورانه باید بخشی از به رسمیت شناختن روابط جنسیتی قدرت باشد.
واجمن استدلال می¬کند که «با وجود اینکه مردان برای مواجهۀ با آیندۀ پسامدرن آماده نیستند، زنان به شکل ایده¬آلی با فرهنگ فناوری نوین وفق یافتهاند». او ضمن برجستهسازی توانمندی¬های زنانی که برای سیستم¬های متغیر امروزین انعطاف زیادی دارند، تأکید می¬کند که محیط¬های کاری فناورانۀ کنونی فرصت¬های فراوانی در اختیار زنانی میگذارند که می¬خواهند وارد بازار کار شوند. برای دفاع از این ادعا او به تاریخ حضور زنان در نقش برنامه¬نویسان برجسته نرم¬افزار اشاره می¬کند که در واقع شغل و حرفه¬ای است که بر کار با اطلاعات متکی است. اگرچه نویسنده دیدگاه جالبی درباره پیامدهای جنسیتی فناوری ارائه می¬دهد، بااینحال، وقتی می گوید زنان در ارتباطات مهارت بیشتری از مردان دارند، در واقع ساخت جنسیت را بیش از اندازه ساده¬سازی می¬کند.
استدلال اصلی واجمن تأکید بر اهمیت نقش جنسیت و فمینیسم در فناوری است. در واقع پیشرفت¬های فناوری که توسط زنان و مردان ایجاده شده¬اند نهایتاً توسط زنان بهبود یافته و کاربردی¬تر شده¬اند و بیش از پیش تحت تاثیر قرار خواهند گرفت. نویسنده آشکارا موضوع پیچیده فناوری و فمینیسم را به گونه¬ای مطرح می¬کند که برای دانشجویان رشته¬های فناوری، مطالعات زنان، جامعه¬شناسی و ارتباطات جذابیت بیشتری خواهد داشت.
** این مطلب پیش از این در مجله زنان امروز شماره 30 چاپ شده است.
مطلبهای دیگر از همین نویسنده در سایت آیندهنگری: