نشست «تاملی در ایدههای آیندهنگرانه تافلر» روز سهشنبه ۲۲ تیرماه ۱۳۹۵ در دانشگاه تهران برگزار شد. سخنرانان این نشست دکتر شهیندخت خوارزمی و دکتر هادی خانیکی بودند. این نشست را گروه تخصصی آیندهپژوهی فرهنگ و ارتباطات و جامعه (افواج) در انجمن ایرانی مطالعات فرهنگی و ارتباطات برگزار کرد.
متن سخنرانیها را به نقل از وبسایت شفقنا میتوانید در ادامه مطالعه کنید. عکس ها نیز از وبسایتعطنا انتخاب شده اند.
خوارزمی: تافلر کمک میکند در دنیای پرخشونت مأیوس نشویم
شهیندخت خوارزمی، نایب رئیس انجمن ایرانی مطالعات جامعه اطلاعاتی و مترجم بعضی از کتابهای آلوین تافلر، آینده پژوه آمریکایی، در این نشست سخنرانی کرد که متن کامل آن را در ادامه میتوانید بخوانید.
خوارزمی با روایت زندگی نامه تافلر، ویژگیهای فکری و وجودی او به صورت تفصیلی سعی کرد حاضران را با ابعاد مختلف شخصیتی او آشنا کند:
خوشحال میشوم آنگونه که من تافلر را شناختم بتوانم آثار تفکر وجودی او را منتقل کنم. من هم مثل دکتر خانیکی تافلر را بیشتر یک روزنامهنگار میدانم تا هر چیز دیگر. زندگینامه تافلر به ما در فهم اندیشه و جریان تکامل الگوی فکری و مدل ذهنی او کمک میکند.
تیم کاری تافلر و همسرش
تافلر در ۳ اکتبر ۱۹۲۸ در یک خانواده مهاجر لهستانی و یهودی به دنیا آمد. به نظر من تمامکارها و آثاری که از تافلر میبینیم باید به یک تیم نسبت داد و خود تافلر میگوید من به دلایل شخصی بر روی کتابهایم اسم همسرم را نگذاشتم. در واقع این دو بهعنوان یک تیم با هم کار میکردند.
تافلر از هفتسالگی رویای نویسندگی داشت و بیشتر دوست داشت داستان و شعر بنویسد و خیلی زود متوجه شد استعداد نویسندگی و شاعری ندارد. مدرک لیسانس خود را در زبان انگلیسی در دانشگاه نیویورک گرفت و چند دکترای افتخاری از دانشگاههای بسیار معتبر دریافت کرد.
جذاب بودن مسائل کارگری
تافلر و همسرش مارکسیست بودند و به طور طبیعی مسائل کارگری برای آنها جذاب بود. آنها تصمیم گرفتند وضعیت آنها را از طریق تجربه بفهمند به همین دلیل به مدت پنج سال در کارخانههای صنایع دودکشی کارکردند. در این مدت همسر او تبدیل به یک فعال کارگری شد که با اتحادیهها کار میکرد و خود تافلر درد و رنج طبقه کارگری را در صنایع دودکشی با تمام وجود لمس کرد. این مسئله همیشه در عمق وجود او بود حتی زمانی که مارکسیسم را کنار گذاشت و به یک منتقد بزرگ کمونیسم و مارکسیسم تبدیل شد.
شروع کار روزنامهنگاری و ورود به سیاست
تافلر با استفاده از تجربه خود در زمینه مسائل کارگری، مقاله نوشتن و کار روزنامهنگاری را شروع کرد. بعد از مدتی از او درخواست کردند تا گزارشگر روزنامهای وابسته به اتحادیه کارگری در کاخ سفید و کنگره شود و به عبارتی با این تجربه به سیاست وارد و با واقعیتهای کاخ سفید و کنگره از نزدیک آشنا شد. بعد از مدتی مجله فورچون از او دعوت کرد تا یک ستون این مجله را سرپرستی کند و شروع کرد به مقالهنویسی و بعد از مدتی تبدیل به سردبیر فورچون شد. مطالب او خوانندههای زیادی پیدا کرد و کمکم به حرفهی روزنامهنگاری آشناتر شد و اهمیت کامپیوتر را در روزنامهنگاری لمس کرد.
آشنایی با غولهای ارتباطات
شرکت «آی بی ام» ﴿IBM﴾ از او دعوت کرد تا یک پروژه پژوهشی را اجرا کند و به بررسی تاثیر کامپیوتر در زندگی مردم و آثار اجتماعی آن بپردازد و در جریان این پروژه بود که با غولهای ارتباطات آمریکا آشنا شد و احساس کرد آمریکا در حال رقم زدن یک انقلاب است. از طرف دیگر شرکت At&T که یک شرکت مخابراتی در آمریکا بود، از او خواست تا در یک پروژه درباره شرکت و آموزشگاه آن تحقیقی انجام دهد و از این طریق بود که با مسائل شرکتهای امریکا و به عبارتی با سیاست، واقعیتهای کارگری، واقعیت IT ، تکنولوژی پیشرفته و مسائل شرکتهای عمده فناوری آمریکایی آشنا شد.
شکلگیری مفهوم شوک آینده
تافلر با همسرش بسیار به سفر میرفتند و اغلب به جاهایی که فرهنگ آن کاملاً بیگانه بود و خود تافلر اینگونه توصیف میکند: وقتی وارد کشوری میشدیم که فرهنگ و زبان مردم آنجا را نمیفهمیدیم، سردرگم میشدیم و نمیدانستیم چه کار کنیم. از این اینجا بود که مفهوم شوک آینده در ذهن او شکل گرفت. چون بررسی و پژوهش درباره آینده تکنولوژیهای ارتباطی، مخابرات و کامپیوتر کمکم دغدغه آینده را در ذهن تافلر بهگونهای مستقر کرد، به همین دلیل همیشه دنبال فهمیدن این مسئله بود که جامعه بشری به کدام سمت میرود و از طرف دیگر هم تجربه حضور در یک فرهنگ کاملاً بیگانه را داشت.
او با همسرش یک پروژه پنجساله تعریف کردند تا ببینند در جامعه بشری چه اتفاقی میافتد و کمکم این شتاب و تحولات را لمس کرده بودند و میخواستند بدانند این فرایند تحولی چیست. به عبارتی یک کنجکاوی علمی، روشنفکری و ژورنالیستی برای فهم واقعیت باعث شد به مطالعه و تحقیق بپردازند و منجر به نوشتن کتاب شوک آینده شد. این کتاب بهسرعت به پرفروشترین کتابهای امریکا و جهان تبدیل شد. از اینجا به بعد تافلر مشهور میشود و بازخوردهایی که از شوک آینده میگیرد، او را به این فکر میاندازد تا این پروژه را ادامه دهد. به عبارتی فرایند تحول را تشریح میکند و معتقد است اگر برای آینده آماده نباشیم و از قبل تمهیداتی را در نظر نگرفته باشیم همانند یک عارضه و بیماری، انسان را گرفتار یک بیماری روانی میکند که جلوههای آن سردرگمی و آشفتگی است و این باعث تعریف یک پروژه ۱۰ ساله شد تا بفهمد این تحولات، جامعه بشری را به چه جهتی میبرد.
شرکت مشاوره برای پیادهسازی راهکارهای خود
تافلر در جریان این تحقیقات، طرح کتابهای سهگانه را در ذهن داشت که شامل شوک آینده، موج سوم، کتاب جابهجایی در قدرت بود. زندگی حرفهای او تبدیل به نوشتن، تدریس و سخنرانی شده بود و از همه مهمتر دغدغه پیادهسازی راهکارهای معرفیشده در آثارش را داشت. در نتیجه یک شرکت مشاوره تأسیس کرد تا به رهبران کشورها و شرکتهای تراز اول خدمات مشاوره بدهد. از موج سوم به بعد نقش بسیار مهمی در تحول کشورهایی همچون کره جنوبی، چین، ژاپن، برزیل، استرالیا و حتی در آمریکا و شوروی ایفا کرد.
الگوی تفکر تافلر
الگوی تفکر تافلر خیلی مهم است. وقتی الگوی تفکر او را بدانیم میتوانیم درباره دیدگاه او داوری کنیم. تافلر مارکسیست بود و رگههای سوسیالیستی تا آخرین لحظه وجودش در اندیشههایش باقیمانده بود. حملههای او به نظام سرمایهداری و کمونیسم ناشی از دغدغههای سوسیالیستی اوست. آنچه تافلر نمیتواند تحمل کند، ناکارآمدی و ظلمی است که دولتها از روی نادانی بر مردم خود و همینطور شرکتها به کارکنانشان تحمیل میکنند و دوم رنجی است که انسان معاصر بر اثر بیخردی مدیران ارشد خصوصی اقتصاد و سیاستمداران و اداره کنندگان کشور تحمل می کند. تافلر کلنگر بود و این ویژگی مهمی برای آیندهپژوهی است. او دارای تفکر سیستمیک و سیستماتیک است و در تحلیلها و مدلسازیها و جمعبندیهای او نشان آشکاری از تفکر سیستمیک و سیستماتیک میبینیم. به عبارتی نظم فکری دارد و آشفتگی مفهومی در کارهای او دیده نمیشود. یکپارچهنگر و ترکیبنگر است و این مسئله مهمی برای آیندهپژوهی است. به عبارتی رخدادهای پراکنده و بهظاهر بیربط را در یک مدل تحلیلی ترکیب میکند و در مقیاس بسیار بزرگتری میبیند که این خود مهمترین ویژگی تافلر است.
تافلر وقتی صحبت از سه موج میکند. سه دوره تمدنی را برای فهم بهتر مطرح میکند و با استعاره موج سعی در معرفی ویژگیهای آن دارد. به عبارتی به خاطر همین ویژگیهای الگوی تفکر اوست که میخواهد به ما یک مدل دهد تا تمام مسائل را در سطح کلان، خرد و فردی تحلیل کنیم.
همه کتابهای تافلر به ما کمک کرد تا بفهمیم در ایران چه میگذرد. تافلر جامعنگر بود. نمیتوان کسی را یافت که بتواند سیاست، اقتصاد، فرهنگ و تکنولوژی را در چارچوب یک مدل تحلیلی به هم پیوند دهد و تعاملهای اینها را بفهمد. جالب اینجاست ارتباط بین این حوزههای به ظاهر منفک از نظر او، ارتباط تعاملی و بسیار پیچیده است. او برای حوزههای اقتصاد، سیاست و نظامی، استراتژی میدهد و فردی استراتژیست است و چون انسانگرا و طبیعتگراست، دغدغه تخریب دارد.
تافلر مفهوم ساز، مدلساز، نظریهپرداز و بیش از هر چیزی مشاهدهگر است. او تجربهگرا و با روش علمی آشنا بود. به عبارتی پژوهشگری بود که مسلط به محدودیتهای روش تجربی و در عین حال روشهای کیفی بود و شیوه استفاده از این روشها را به خوبی میدانست.
زبان او زبان احتمالی بود. فرق بین پدیدههای خطی و غیرخطی را کسی بهتر از تافلر نفهمیده بود به همین دلیل وقتی وارد مفاهیم فلسفی همچون نظم، ضرورت، تصادف و … میشود، دقیقاً میداند درباره چه چیزی صحبت کند. تافلر بر نظریه سیستمها مسلط بود. او ساختارگرا بود و خیلی به بنیانهای فرهنگی و اجتماعی، زیرساختهای فکری، جایگاه و نقش آنها در تحول توسعهای جامعه اهمیت میداد. در کتابهای تافلر مفاهیم فلسفی مثل فضا، مکان، جبر، اختیار و … بهخوبی مطرحشده است و آخرین ویژگی مدل فکری او انسانگرا بودن اوست که دغدغه او سرنوشت و رنج انسان است و تمام توصیههای او بیشتر برای کاهش این رنج است.
هشدار به سیاستمداران و شوک آینده
دغدغه تافلر تا آخرین لحظه زندگیاش شوک آینده بود. همیشه به سیاستمداران، روشنفکران و دانشمندان هشدار میداد هیچ مسئلهای مهمتر از شوک آینده نیست و معتقد بود باید هزاران مؤسسه آیندهنگری داشته باشیم تا ما بفهمیم چه اتفاقی در حال افتادن است؛ این اتفاقات ما را به کدام سمت میبرد و از همه مهمتر مردم را برای رویارویی با آینده آماده کنیم؛ و بعد در جای لازم، راهکار خلاق طراحی کنیم تا بتوانیم این روندها را در جهت منافع بشری هدایت کنیم.
اهمیت ارتباطات و آموزش در هر وزارتخانه
او معتقد بود شتاب تحولات تصاعدی است و تحول، خودِ زندگی است. اگر جامعه را برای ورود به عصری کاملاً متفاوت با عصر حاضر آماده نکنیم مثل فرستادن یک آدم بدون تجهیزات و لباس به فضا است. تافلر خیلی به نقش آموزشوپرورش اهمیت میداد. یکی از کتابهای او به نقش آموزشوپرورش پرداخته است و در کتابهای دیگر خود درباره آموزش صحبت میکند. او معتقد است برای این که بدانیم آیا یک جامعه بهراحتی میتواند بحرانهای جامعه معاصر را پشت سر بگذارد و راه خود را پیدا کند، باید نگاه کنیم ببینیم در رأس وزارتخانه چه کسانی هستند و چه مدیرانی این وزارتخانه را اداره میکنند. او معتقد است در رأس هر وزارتخانه باید آموزشوپرورش و ارتباطات وجود داشته باشد چراکه این افراد، خرد آیندهنگری دارند و سیستمها، ساختارها و فرایندها را برای آماده کردن جوانها برای آینده بازسازی کردهاند و وای به حال جامعهای که افراد فعال در رأس وزارتخانهاش اصلاً این واقعیتها را نفهمند.
اهمیت انقلاب ارتباطات
تافلر برای رقم زدن تحولات نقش مهمی برای فنّاوری پیشرفته قائل بود و حوزههای مهمی را مطالعه میکرد که هیچ یک مهمتر از انقلاب ارتباطات برای تافلر نبود؛ این انقلاب است که در حال رقم زدن سرنوشت بشر است و حتی حوزههای دیگری از علوم هم به آن وابسته هستند.
سه فرایند تحولی
تافلر سه فرایند تحولی را بهصورت سه موج مطرح کرد و معتقد بود سه موج تمدنی وجود دارد: موج اول تمدن کشاورزی بود و از جایی شروع شد و به اوج رسید و بعد افول کرد که این موج ده هزار سال حاکم بود. بعد از آن موج دوم شروع شد که در نیمه دوم قرن ۲۰ به بنبست رسید و نشانههای موج تمدنی جدید (موج سوم) شروع شد که تمدن صنعتی ۳۰۰ سال حاکم بود. بعد، موج سوم شروع شد که تافلر به این سرعتِ تحول، شتاب تحول میگوید و معتقد است هر تمدنی مدافع خود را دارد و گروههایی هستند که منافع آنها درگرو حفظ وضع موجود است. وقتی این دو تمدن با هم برخورد میکنند تعارضها و جنگهای بسیاری شکل میگیرد و چون برخورد منافع است، هر چه قدر جلوتر میرویم این جنگها، شورشها و ناآرامیها بیشتر و شدیدتر میشود و ماهیت آن تغییر میکند. کتاب جابهجایی قدرت که مفهوم محوری آن قدرت است، شامل سه عنصر زور، ثروت و دانایی است. تافلر معتقد است در موج اول هرکسی که زور داشته باشد قدرت هم دارد. در موج دوم هرکسی صاحب ثروت بود صاحب قدرت هم بود ولی موج تمدنی جدید دو تغییر ایجاد کرده است اولی جابهجایی کانونهای قدرت بهصورت جغرافیایی و دومی تغییر مفهوم قدرت است. به عبارتی روزبهروز اهمیت دانایی بیشتر و پول و زور به دانایی وابسته میشود و بدون استفاده از تکنولوژی پیشرفته و داناییهای روز در حوزه نظامی و اقتصادی موفق نمیشویم.
جابهجایی قدرت
نکته مهم دیگر در کتاب جابهجایی قدرت این است که مورد برخورد دو جریان بسیار قوی قرارگرفتهایم. جریانی که طرفداران دموکراسی پیش میبرند و جریانی که ما را به عصر تاریکاندیشی جدید سوق میدهد. او معتقد است بزرگترین تهدیدی که جامعه بشری با آن مواجه است، ائتلاف سه نیروی بسیار عظیم شیدایی مقدس، روحانیت زیست بومی و بیگانهگریزی جدید است و در شیدایی مقدس یک نوع بنیادگرایی افراطی در همه ادیان و مذاهب در حال رقم خوردن است و خواستهی آنها انحصار و کنترل ذهن همه مردم در سرتاسر جهان است. او معتقد است که رابطه مذهب و دموکراسی با هم منافاتی ندارند.
طرفداری از جریان محیطزیست یک طیف است و در این طیف افرادی قرار دارند که معتقدند سرمایهداری، فعالیتهای اقتصادی و تکنولوژی آسیبهای زیادی به محیطزیست وارد کرده است ولی میتوان به کمک تکنولوژی، با راهکارهای خردمندانه و مدیریت درستِ اقتصاد این آسیبها را از بین برد و محیطزیست را احیاء کنیم. طرف دیگر طیف افرادی وجود دارند که معتقدند هیچ راهحلی وجود ندارد، به عبارتی روحانیون بومی معتقدند هر نوع فعالیت توسعهای باید متوقف شود و ما به عصر ماقبل صنعت برگردیم تا بتوانیم طبیعت را حفظ کنیم.
گروه سوم، بیگانهگریزان هستند و این گروه دوباره در کشورهای پیشرفته در حال شکلگیری هستند. به عبارتی جنبش گرایی ملی افراطی در حال تبدیلشدن به یک مانیفیست است و این افراد دوست دارند به تمدن ماقبل تاریخ برگردند. در حالی که عصر جدید روابط بینالملل، شکلگیری اتحادیهها و عواملی از این قبیل را اشاعه میدهد که ائتلاف اینها باهم، تهدیدی جدی برای جامعه بشری است. تافلر معتقد است در اینجا به فرهنگسازی احتیاج داریم و ارتباطات و رسانهها را مهم میداند و تاکید میکند ما باید تلاش کنیم تا این جریانات ما را به عصر تاریکاندیشی قرونوسطی برنگرداند.
اهمیت دانایی در تولید ثروت
در کتاب ثروت انقلابی تافلر معتقد است روزبهروز اهمیت دانایی در تولید ثروت بیشتر میشود و اقتصاد بدونِ پول را مطرح میکند.
خوارزمی در پایان سخنان خود گفت: از نظر من تافلر باید نگاه ما را به واقعیتهای جامعه و زندگی خودمان تغییر دهد و ما را به معرفتی مجهز کند تا بتوانیم در این دنیای آشفته، پرتنش، پرخشونت دچار یأس نشویم و از همه مهمتر تبدیل به یک استراتژیست شویم و بتوانیم راهبردهایی را مطرح کنیم تا این دوره گذار را با هزینه کمتری پشت سر بگذاریم.
خانیکی: نگاه تافلر نگرانی از آینده را کم کرد
هادی خانیکی عضو، رئیس انجمن ایرانی مطالعات فرهنگی و ارتباطات در این نشست گفت: او کسی است که مفاهیم دشوار جامعه شناسانه، مطالعات آینده، فلسفی و اقتصادی را به موضوعاتی قابل طرح در سطوح غیرآکادمیک تبدیل کرد. در این نگاه که همه میتوانند به آن بیندیشند، نگرانی از بعضی مفاهیم علمی را کم میکند. به نظر من تافلر نگرانی از آینده را در سطح وسیعی از جامعه ما کم کرد چون جامعه را قابل رصد کردن و فهم دید.
خانیکی در ابتدای این نشست به مقولهی ارتباط گر یا روزنامهنگار پرداخت و گفت: وقتی این مقوله به یک حوزه دیگر اضافه میشود به نظر میآید ظرفیتهایی به آن حوزه میافزاید، به عبارتی وقتی سخن از ژورنالیسم به میان میآید، موضوعی را به میان مایهای تنزل میدهد.
خانیکی ادامه داد: اگر یک جامعهشناس یا سیاستمدار و فیلسوف قدرت ارتباط گری بیشتری داشته باشند و به تعبیر درست کلمه روزنامهنگار باشند، موضوعات را سطحی میکنند. به عقیده من اگر این افرد فهم ارتباطی داشته باشند، میتوانند بهتر موضوع را توصیف و تبیین کنند و این ویژگی است که در تافلر دیده می شود و نوعی از فهم جامعه را به کمک ژورنالیسم ارائه میدهد که قابل تامل است.
خانیکی با اشاره به مفهوم «جامعهشناسی مترویی» گفت: از کار تافلر با عنوان جامعهشناسی مترویی یاد میکنند؛ یعنی او آثاری را خلق کرد که خیلی نیازمند مطالعه آکادمیک نیست و در فاصله پیمودن مسیر مترو هم میتوان کارهای او را خواند و کارهای او میتواند عابران و رهگذران مترو را به خود جذب کند و به آنها چیزی بیاموزد.
او با اشاره به مهارتهای مرحوم عباس کیارستمی اظهار کرد: تجربهها و مهارتهای روزنامهنگارانه، عکاسانه، نویسندگی، نقاشی، تدوینگری و … دلایلی است که سینمای کیارستمی مفاهیمی برای اندیشیدن و تجربه کردن ارائه میدهد.
خانیکی به بیان چرایی طرح این دو مسئله پرداخت و گفت: میخواستم نکتهای را بگویم که دوستان بیندیشند و این مسئله در حوزه آکادمیک و عمومی تبدیل به این شود که یک هنرمند یا سیاستمدار از فهم روزنامهنگارانه به عنوان یک ویژگی مبتنی بر افزودنی استفاده کند. اگر این را به مسئله قابل تفکر تبدیل کنیم، خواهیم دید در ایران یا جهان امروز افرادی که متفکر بودند، چه قدر قدرت ارتباطاتی داشتند.
او ادامه داد: کسانی همچون دهخدا، بهار، شاملو، کیارستمی و امثال این افراد در ایران و کسانی همچون مارکز در جهان به دلیل قدرت روزنامهنگاری خود میتوانند بین رمان و رسانه، عکس و رسانه، شعر و رسانه و … پیوند برقرار کنند.
خانیکی به بیان زاویه دید خود نسبت به تافلر پرداخت و گفت: تافلر کسی است که مفاهیم دشوار جامعه شناسانه، مطالعات آینده، فلسفی و اقتصادی را به موضوعاتی قابل طرح در سطوح غیرآکادمیک تبدیل کرد. لازم نیست فقط در کلاس های دانشگاهی به تافلر پرداخت بلکه اندیشههای او را همه میفهمند و به آن توجه میکنند. این نوع نگاه آثار اجتماعی مفیدی دارد؛ یکی این که همه میتوانند به آن بیندیشند و نگرانی از بعضی مفاهیم علمی را کم میکند. به نظر من، تافلر نگرانی از آینده را در سطح وسیعی از جامعه ما کم کرد چون جامعه را قابل رصد کردن و فهم دید.
او ادامه داد: در مباحث دکتر تهرانیان و دکتر علی اسدی در پژوهشکده علوم ارتباطی و توسعه ایران به بحث شوک آینده و نگرانی از آینده تافلر پرداخته شده است. همچنین زبان ساده، داشتن دید میان رشتهای و تاریخی، کم کردن نگرانی از آینده و قدرت ارتباط گری از جمله ویژگیهای تافلر است که در فهم اندیشههای او و نگاه انتقادی به او میتوان به آن توجه کرد.
نشست «تأملی در ایدههای آیندهنگرانه تافلر» ۲۲ تیر از ساعت ۱۷ الی ۱۹ در سالن کنفرانس انجمن ها واقع در دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران برگزار شد. این نشست دومین جلسه گروه تخصصی آیندهپژوهی فرهنگ و ارتباطات و جامعه (افواج) در انجمن ایرانی مطالعات فرهنگی و ارتباطات بود. سخنرانان این نشست شهیندخت خوارزمی، نائب رییس انجمن ایرانی مطالعات جامعه اطلاعاتی و مترجم برخی از کتابهای تافلر به زبان فارسی و هادی خانیکی ریاست انجمن ایرانی مطالعات فرهنگی و عضو هیئت علمی دانشکده ارتباطات دانشگاه علامه طباطبایی بودند.
الوین تافلر، نویسنده و آیندهپژوه آمریکایی بود که به خاطر آثارش در زمینههای انقلاب دیجیتال، انقلاب ارتباطات و… شناخته میشود. تافلر برای نخستین بار در ایران با ترجمه و انتشار کتاب «موج سوم» شهرت یافت. از دیگر نوشتههای این نویسنده کتابی به نام شوک آینده است که با نگاهی متفاوت به آینده جهان مینگرد. تافلر حدود دو هفته پیش در ۲۷ ژوئن ۲۰۱۶ درگذشت.