آینده پژوهی چیست و آینده های متفاوت کدام اند؟
اگر عضو یکی از شبکههای زیر هستید میتوانید این مطلب را به شبکهی خود ارسال کنید:
[29 Jan 2020]
[ وحید وحیدی مطلق]
وحید وحیدی مطلق
دبیر کل فدراسیون جهانی آینده پژوهی
آینده پژوهی همان پیشگویی نیست
زمانی که بحث آینده مطرح می شود عموما این تلقی ایجاد می شود که کسانی هستند که قصد پیش بینی یا پیش گویی دارند و می خواهند که بر اساس روندها و شواهد موجود، یک آینده محتمل را تشخیص دهند. در حالیکه در آثار آینده پژوهی حرفه ای و با کیفیت علاوه بر آینده محتمل و آینده مطلوب یا هنجاری به آینده های باورپذیر و ممکن و اکتشافی نیز توجه می شود. مثلا اینکه شرایط تاریخی و کنونی چطور می تواند زنجیره یا داستانی سازگار از حوادث بالقوه را درون خود جای داده باشد و بنابراین علاوه بر شناخت پیوستگی ها و آشنایی با ساختارهای تاریخی همچنین در پی کشف ناپیوستگی ها بوده و بر اهمیت عاملیت انسان و اراده آزادش برای عبور از ساختارها و به چالش کشیدن آنها تاکید می شود.
برای بهتر روشن شدن تفاوت آینده های محتمل، باورپذیر، و محتمل می توان یک مثال ارائه کرد. در سال 95 تداوم ریاست جمهوری دکتر روحانی یک آینده محتمل بود. از سوی دیگر انتخاب مجدد ایشان در دور دوم به ریاست جمهوری ایران یک آینده باورپذیر بود. این سناریو انتخاب مجدد باور پذیر بود زیرا معمولا در انتخابات ریاست جمهوری در کشورهای مختلف از جمله ایران و مطابق قوانین حاکم بر چنین سیستم های اقتصادی – اجتماعی - سیاسی انتظار می رود که رییس جمهور دو دوره در قدرت اجرایی بماند. اما ریاست جمهوری دکتر روحانی در سال 1495 یک آینده ممکن است. اگرچه کسی باورش نمی شود اما این سناریو به هر حال قابل تصور است و بعید نیست که در اثر انقلاب فنآوری زیستی و ویرایش ژن ها و مهندسی بافت زنده، یک سال بعد یا پنج سال بعد امکانی ایجاد شود که متوسط عمر همه انسان ها سیصد سال شود. به چنین سناریوهایی در قالب آینده های ممکن فرا رو می توان فکر کرد. در واقع در حیطه یا قلمرو آینده های ممکن رجوع به ادبیات تخصصی علمی- تخیلی نیز برجسته است. البته نباید این طور برداشت کرد که این سناریوها کاملا تخیلی هستند. امروزه در فنآوری زیستی و مهندسی ژنتیک و بویژه در پرتو پیشرفت روزافزون تکنیک CRISPR متخصصان به دقت فوق العاده در ویرایش ژن ها و معکوس سازی جهش های نقطه ای دست یافته اند. چنین فنآوری های انقلابی جهان را می تواند به طور کلی متحول سازند.
مساله نام گذاری
یکی از ابهام ها و شاید بتوان گفت بحران هویت در محافل تخصصی آینده پژوهی انگلیسی زبان جهان این است که چه واژه ای برای معرفی حرفه شان مناسب تر است. اگرچه هنوز یک توافق جامع و فراگیر در دنیای انگلیسی زبان وجود ندارد اما علیه کاربرد بعضی اصطلاحات خاص استدلال های مخالف قانع کننده وجود دارد. مثلا پسوند ology که در فارسی معادل آن شناسی است برای بعضی رشته های علمی مثل روان شناسی، زمین شناسی، کیهان شناسی و غیره می تواند معنی دار باشد و حوزه مطالعه و پژوهش را به خوبی تعریف کند زیرا سر و کار پژوهشگر با داده های واقعیfact است. اما آینده شناسی نمی تواند از این لحاظ معنی دار باشد زیرا درباره آینده عدم قطعیت یا نااطمینانی uncertainty کلیدی است و هیچ واقعیتی وجود ندارد که پژوهشگر بخواهد آن را بشناسد و در نتیجه آینده شناس شود. آینده از این لحاظ قلمرو تصویر سازی image است و نه صرفا پردازش واقعیت های جاری و برون یابی روندها trend و دقیقا به همین تعبیر همیشه تاکید می شود که علاوه بر علمی بودن، یعنی روشمندی آن، این حوزه تخصصی هنری نیز بشمار می رود. زمانی که ابعاد یک فعالیت آینده پژوهی جنبه های مشارکت گسترده و عمیق و روش مند خبرگان، مثلا از طریق روش دلفی Delphi، در خلق آینده های تخصصی پیدا می کند و پنج کارکرد اصلی یعنی(1) افزایش تعهد به برنامه، (2)افزایش هماهنگی بین بازیگران، (3)شکل گیری تفاهم و همگرایی، (4)بهبود و تقویت ارتباطات و اطلاع رسانی، و (5) تاکید بر افق بلند مدت را هدف قرار می دهد تحت عنوان آینده نگاری foresightشناخته می شود. در چنین چارچوبی هدف عمده نگاشتن اولویت های راهبردی و تحقق آنهاست و عموما نیز در حیطه توسعه صنعتی، فراصنعتی و علم و فنآوری همگرا کاربرد زیاد دارد. زمانی که بحث آینده پژوهی Futures Studies مطرح است منظور عموما این است که یک یا چند روش یا فرآیند شناخته شده برای رسیدن به نتایج بکار رفته است. استفاده از حرف S برای جمع بستن آینده در انگلیسی بسیار کلیدی است زیرا تاکید بر ظهور آینده های مختلف یا سناریوها دارد در عوض و در برابر بررسی و معرفی فقط یک آینده. در سال 2015 کنفرانسی با عنوان Anticipation در اروپا در دانشگاه ترنتور در ایتالیا برگزار و برای این حوزه نیز یک کرسی نظریه پردازی در یونسکو نیز تاسیس شد که معادل فارسی آن پیش نگری و پیش دستی می تواند باشد و کانون توجه اش این است که پس از فهم امکان ظهور آینده های مختلف و متفاوت امروز چه باید کرد که بیشترین تاثیر مثبت بر ظهور آینده دلخواه و مطلوب گذاشته شود.
اگر روش پیش نگری آنچنان پیچیده نباشد و منطق ساده ای داشته باشد کاربرد لفظ آینده نگری می تواند مناسب باشد و عموما قصد این است که نشان دهیم پس از امروز یا در ورای شرایط کنونی چه اتفاقاتی ممکن است یا می تواند رخ دهد و پژوهشگر یا نمی خواهد یا نمی تواند خود را به روش های گام به گام پیچیده اعم از فرآیندی برآمده از علوم مهندسی یا ارگانیک برآمده از علوم انسانی محدود کند و بیشتر به شهود و قوه ادراکی خود برای فهم ریشه ها و پیامدهای سیستمی متکی است. مثلا معمر القذافی، رهبر سابق لیبی، در نشست اتحادیه عرب در دمشق در سال 2008 در سخنرانی تاریخی خود صراحتا می پرسد: "چرا درباره کشتار مردم عراق و اعدام صدام حسین تحقیقی نمی کنید؟! وقتی آمریکا با متحد و دوست خود چنین کاری می کند ممکن است بعد از او سراغ شما بیاید و نوبت اعدام شما تک تک سران عرب شود." در این سخنرانی در واقع او بهار عربی، جنگ های داخلی یمن، سوریه، و لیبی و مرگ خود را مطابق یک منطق ساده و شهودی پیش بینی کرده بود!
تعریف آینده پژوهی و تاریخچه مختصر پنج موج اصلی
به طور خلاصه می توان گفت که آینده پژوهی به عنوان یک هنر و علم تلاش می کند که افق دید و سپهر اندیشه را گسترده ساخته و امکان های مختلف آینده را به موقع برجسته سازد تا از غافل گیری ما در برابر شگفتی های ناشی از نوآوری های فنآوری و اجتماعی جلوگیری کند. این امکان های مختلف ناشی از تعامل بین مطلوب های ما در آینده و فهم سیستمی اثرات تحولات کلان روندها و نیروهای پیشران در محیط دور و نزدیک است.
دکتر اله اونورا مازینی Masini، که به مادر آینده پژوهی در جهان مشهور است، این حوزه فرارشته ای پژوهشی و عملی را به این صورت تعریف می کند: آینده پژوهی حرفه ای است شامل فعالیت فکری و عملی که به همه بخش های کلیدی زندگی شامل روانشناسی، اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فنآوری می پردازد. هدف اصلی آن کشف و تسلط بر زنجیره های پیچیده علت و معلولی از طریق مفهوم سازی، نگرش سیستمی و حلقه های بازخوردی، پیش تجربه آینده، پیش نگری و خلاقیت و نوآوری در عرصه های اجتماعی و فنآوری است. مقیاس آن نیز الزما باید ترکیبی از توجه به مسایل جهانی و موضوعات ملی و محلیGlonacal باشد.
به طور کلی برای آثار آینده پژوهی می توان پنج موج اصلی را شناسایی کرد که عبارتند از:
(1) موج کارهای شفاهی شامل پیش گویی های کاهنان معابد و عرفا و غیب گویان.
(2) موج آثار مکتوب اولیه مانند کارهای ابن خلدون یا آرمان شهرها مانند اثر توماس مور یا پیش بینی های رابرت بویل هم عصر نیوتن درباره پیشرفت های علم و فنآوری
(3) موج ناشی از عصر روشنگری و بویژه آغاز استخراج منابع و غلبه بر زمین، انقلاب صنعتی و تکیه بر پیشرفت علم و فنآوری و نیز تدوین و اجرای برنامه های توسعه پنج ساله در شوروی سابق که کشورهای دیگر از جمله سازمان مدیریت و برنامه ریزی ایران نیز به دلیل تمرکزگرایی از آن الگوبرداری کردند
(4) موج ناشی از اهمیت یافتن بررسی معضلات جهانی مانند افزایش تصاعدی جمعیت زمین، کمبود منابع و اهمیت علوم محاسباتی، کاربرد رایانه ها و مدل ها برای پویاشناسی سیستمی و فعالیت های باشگاه رم و بویژه کتاب مطرح و جنجال انگیز محدودیت های رشد و
(5) موج ناشی از اهمیت یافتن بررسی سیستم های پیچیده انطباق پذیر در کنار اهمیت یافتن نگرش های تلفیقی و انتگرال و تلاش در جهت ترکیب روش های اثبات گرای عینیت محور سخت و پسا اثبات گرای ذهنیت محور نرم.
پدر آینده پژوهی ایران، دکتر مجید تهرانیان، پیش از انقلاب و زمانی که کمتر کسی از وجود چنین دانشی با خبر بود و هنوز واژه ها و اصطلاحات و روش های آن مطرح نشده بود، نخستین کسی بود که از روش دلفی برای انجام یک پروژه تحقیقاتی در سازمان تلویزیون ملی آن زمان استفاده نمود و نخستین گام عملی را در راستای نهادینه کردن این دانش در ایران برداشت.
از سوی دیگر، دكتر شهيندخت خوارزمي، بانوی امید و آینده، فعالیت های مستمر و تاثیرگذاری در قالب تدریس، و پژوهش و تالیف و ترجمه، و مشاوره در این راستا انجام داده است. هشتاد و نهمين شماره نشريه "نگاه نو" مصاحبه مفصلي با ایشان انجام داده است. او توسعه را "پديده اي چند بعدي، پيچيده و برايند تعامل تحولات اقتصادي، اجتماعي، فرهنگي، تكنولوژيك و انساني" مي داند. دكتر خوارزمي معتقد است "نگاه به توسعه بايد كل نگر و جهاني گرا و آينده نگر و تكنولوژي بنيان و انسان محور باشد". از اين روست كه مي گويد: "از يك سو مي بينيم چگونه علوم و تكنولوژي هاي نوين پرشتاب پيش مي روند و با خود امواجي از تحول مي آورند، و از سوي ديگر شاهد آنيم كه چگونه جامعه بشري به دليل بي خردي رهبران بسياري از كشورها، درگير انواع تعارض هاي خانمان برانداز شده و هنوز چالش موجود را حل نكرده چالش جديدي مي آفريند. رهبران جوامع نه تنها نتوانسته اند از دستاوردهاي علم و تكنولوژي براي بهبود مستمر كيفيت زندگي مردم استفاده كنند بلكه به عكس، به دليل عقب ماندگي ساختارهاي فرهنگي – اجتماعي، و از آن مهم تر واپس ماندگي ساختارهاي سياسي و عدم همگامي اين ساختارها با تحولات تكنولوژيك، جوامع در گردابي از بحران هاي گوناگون گرفتار آمده اند". آینده پژوهی از نگاه زنان و زنان آینده نگر نیز موضوع اصلی شماره شانزدهم نشریه زنان امروز بود که در اسفند سال 1394 منتشر شد. به طور کلی شاید بتوان گفت که در نگرش های مردانه نوآوری فنآوری پررنگ تر دیده می شود در حالی که اکثر آینده پژوهان زن بر اهمیت نقش فرهنگ و نوآوری اجتماعی در سطحی مساوی با نوآوری فنآوری تاکید می کنند.
موضوع آینده و آینده پژوهی به صورت پراکنده و غیر منسجم در بین نویسندگان، پژوهشگران و مترجم های فارسی زبان از گذشته دور تا امروز به حیات خود ادامه داده است. اما آینده پژوهی رسمی و روشمند پس از انقلاب در اواسط دهه 70 هجری شمسی مجددا به عنوان یک حوزه مطالعاتی و پژوهشی فرارشته ای مورد توجه ویژه برنامه ریزان ارشد نهادهای حکومتی قرار گرفت. پژوهشگران ابتدا در مراکز مطالعات استراتژیک یا اندیشکده های نزدیک به وزارت دفاع و پشتیبانی نیروهای مسلح، بر آن متمرکز شدند زیرا برای شناسایی تهدیدهای درازمدت بینش های مفیدی را ارائه می دهد. در دهه 80 هجری شمسی سایر وزارت خانه ها نیز بویژه وزارت صنایع، وزارت نفت و وزارت علوم، تحقیقات و فنآوری از طریق تعریف پروژه های پژوهشی ملی مانند پايلوت آينده نگاری مناسب ترين فناوری ها برای ايران تا سال 1404 معروف به پامفا به این موضوع پرداختند و نهایتا برخی از دانشگاه ها علاوه بر پژوهشگاه های دولتی و نیمه خصوصی بویژه برای آموزش و تحصیلات تکمیلی و ارائه مدرک به این عرصه وارد شدند. در اوایل دهه 90 بنگاه ها، شرکت ها، موسسات و نهادهای اقتصادی و مالی مانند بانک رفاه کارگران نیز عملا اداره برنامه ریزی و تحقیقات خود را به سمت کاربرد و پیاده سازی و نهادینه سازی علم و هنر آینده پژوهی سازمانی سوق داده اند که در آن با بهره گیری از یک سامانه حرفه ای دیده بانی برای پایش محیط اطلاعات، شناسنامه اخبار روندها و علایم ضعیف تهیه شده، ریشه ها و پیامدهای سیستمی آنها در قالب چهار سناریو اصلی روش هاوائی یعنی رشد، تحول، سقوط، و انضباط تحلیل شده و پس از تطبیق با اولویت های راهبردی، اقدام های اجرایی مناسب با ارکان نقشه راه سودآوری سازمانی شامل بازارهای هدف، استراتژی های محوری، و شاخص های عمومی عملکرد به مدیران ارشد پیشنهاد و گزارش می شود.
در منطقه غرب آسیا و شمال آفریقا نیز از امارات متحده عربی و عربستان گرفته تا مصر و مراکش سابقه آینده پژوهی نظری و عملی قابل توجه است. انتشار سندهای چشم انداز عربی و راه اندازی بنیادهای آینده پژوهی با بودجه های قابل توجه از جمله فعالیت های قابل ذکر کشورهای عربی – اسلامی است. در بین ایرانیان علاوه بر وجود اکثر کتاب های مرجع به زبان فارسی، وب سایت های پر محتوایی عموما با هدایت و کنترل نسل جوان به صورت متمرکز بر رصد و دیده بانی تحولات و آینده پژوهی فعالیت می کنند. البته یکی از ضعف های مهم جایگاه آینده پژوهی این است که بیشتر در قالب علمی- دانشگاهی باقی مانده است و بر خلاف آنچه که در غرب مطرح است کمتر به سمت هنر آینده پژوهی حرکت کرده است. آینده پژوهی هنر و علم است و تاکید زیاد بر تصویر سازی و خلاقیت در ایجاد آینده های متفاوت دارد. عمده پژوهشگران به دلیل گرایش بیشتر به نگاه های اثبات گرا و تحلیل کمّی بیشتر مایل به تهیه نمودار و جدول و پرسش نامه هستند، اما برقراری ارتباط نزدیک تر با توده مردم و تلاش های گسترده آموزشی و ترویجی حیاتی و لازم است زیرا عامه مردم معمولا تلقی اولیه نادرستی دارند. آنها تصور می کنند که آینده پژوهی همان پیش گویی یا غیب گویی است و انتظار نابجایی از آینده پژوهان حرفه ای دارند. مثلا اینکه پیش بینی کنند که آیا زمین یا طلا یا دلار ارزان یا گران می شود یا اینکه در صورت ازدواج با یک شخص خاص خوشبخت می شوند یا نه.
الگوی کلان تاریخ ایران و آینده اش در سال 1414
مسعود بینش، نویسنده پر کار حوزه توسعه، در وبلاگ خود تاکید می کند که "جامعه اگر مراحلی از رشد و بلوغ را طی کرده باشد ... علاوه بر این که وقایع و رویدادها را میبیند سیر وقایع و رویدادها را هم حس میکند، لمس میکند، بو میکشد. دنبال روندهاست." شناسایی و فهم بهتر روندها البته اولین گام است و "در مراحل بالاتر رشد و بلوغ، جامعه از وقایع و روندها میگذرد و به الگوها میرسد. حتی در سطح روندها و مسیر وقایع نمیماند. عمیقتر میشود و هوشمندتر و دنبال الگوها و مدلهایی است که از روندها و مسیر وقایع سربرمیآورد."
تفاوت اصلی آینده پژوهان با تحلیل گرانی که به اشکالی دیگر در بازار سرمایه و بورس به پیش بینی قیمت ها اهتمام دارند عبارت است از تمرکز بر زمان بزرگ و فضای بزرگ. در مورد زمان یکی از ابهامات همیشه این است که آیا منظور ماه بعد است، بعد از انتخابات مجلس است، یا مانند سند چشم انداز افق بیست ساله است یا نه حتی بیشتر سی سال بعد است؟ تاکید آینده پژوهان حرفه ای بر این است که هر چقدر افق زمانی را گسترده کنید موضوعیت آینده پژوهی بیشتر خواهد شد. می توان توجه کرد که در طی بیست سال خیلی امور شدنی تر هستند در مقایسه با زمانی که شما افق خود را یک سال دیگر تعریف می کنید بویژه اگر هدف شما ساخت آینده مطلوب باشد. امروزه حتی در محافل اندیشگاهی غربی مانند رند RAND کتاب هایی مانند برنامه ریزی پابرجا برای یک قرن نیز انتشار یافته اند. موضوع مهم دیگر این است که تشخیص دهیم دوره ها و عصرهای تاریخی به چه صورتی قابل فهم هستند. آیا به عنوان مثال سقوط قیمت نفت در سال 2014 می تواند نشانگر ورود تاریخ تمدن بشر به دوران جدید پسانفت باشد؟ آیا ما در حال ورود به دوران پسافیزیکی هستیم به این معنی که فضاهای فیزیکی در مقایسه با فضاهای سایبر و دیجیتال اهمیت سابق را نخواهند داشت؟ اگر همه چیز زیست انسان از زندگی و کار در داده و اطلاعات خلاصه شود چه پیامدهایی برای اقتصاد، سیاست، جامعه و فرهنگ خواهد داشت؟ نظریه پردازان متعددی در حوزه کلان تاریخ کار کرده اند از جمله مارکس، توئین بی، اشپنگلر، سوروکین، ابن خلدون و غیره. اینها همگی در پی کشف الگوی کلان یا قانون حاکم بر تحولات تاریخی در یک بستر زمانی درازمدت بوده اند. بعضی از این اندیشمندان نگرش خطی دارند و برخی دیگر نگرش چرخه ای که به دوگانگی شناخته شده در جامعه شناسی یعنی تقابل یا رقابت بین ساختار و عاملیت مرتبط است. در قالب ساختار ما در جست و جوی قوانین یا کلان الگوهای حاکم بر سیستم هستیم با این هدف که بتوان رفتار حاکم بر ساختار کلان را پیش بینی کرد. اما دیگران بر اهمیت عاملیت و اراده و انتخاب انسان تاکید می کنند. اینکه می توان ساختار را به چالش کشید و آینده را به تعبیری تعریف ناپذیر و پیش بینی ناپذیر نگه داشت.
سوروکین از جمله اندیشمندان روس حوزه کلان تاریخ و استاد دانشگاه هاروارد بود که به الگوی ساختاری دوره ای یا چرخه ای باور داشت. به نظر او حرکت تاریخی جوامع مانند یک آونگ یا تناب بازی است که با یک فاصله زمانی متناوب از حالت شدید تمرکز بر ماده گرایی و محسوسات و موضوعات عینی و اصطلاحا سنسیشنال به سمت حالت شدید تمرکز بر معنویت گرایی و غیر محسوسات و موضوعات ذهنی و اصطلاحا ایده ایشنال در یک ساختار ثابت تاریخی همیشه در حال نوسان است. حالت میانه راه نیز بینابینی بوده اما همچون دو حالت حدی نهایی موقت و گذراست.
بیایید تصور کنیم بر اساس این نظریه آونگی بخواهیم تاریخ دور، اکنون، و آینده دور ایران را کشف و سناریو یا یک آینده بدیل بسازیم. اگر خط زمان Timelineرا از مثلا سال ۱۳۲۰ تا سال ۱۴۱۴ ترسیم کنید می توانید شواهدی پیدا کنید نشانگر حرکت آونگی جامعه ایران از ماده و محسوس گرایی به ذهن و ایده گرایی و بر عکس در فواصل زمانی تقریبا ده ساله. مثلا به این مقاطع تاریخی توجه کنید و نیز رویداد های مهم نشانگر حالت نهایی غلبه ماده یا ذهن بر یکدیگر.
۱۳۲۰ فعالیت های نهضت ملی گرای. اهمیت و ارزش ایده و ذهنیت هویت متحد ملی
۱۳۳۲کودتا علیه دولت مصدق و استبداد پهلوی. ماده و نظامی گری و غلبه زور فیزیکی
۱۳۴۲ اوج نهضت امام خمینی و قیام خونین. طرح جدی ایده اسلام سیاسی و لزوم معنویت گرایی
۱۳۵۴اوج ثروت نفتی دولت پهلوی و نیز شهوت پرستی در سینما. محسوسات و پول پرستی و لذت جویی
۱۳۶۴اوج فرهنگ شهادت و حماسه و عملیات والفجر هشت. ایمان و معنویت و برادری و سلحشوری و ایثار
۱۳۷۴ تورم ۵۰ درصد و ظهور مجدد طبقه اشراف و شورش های مشهد و اسلامشهر. شکاف عمیق اقتصادی و ثروت چند میلیاردی خصوصی
۱۳۸۴پیروزی شعار ساده زیستی و عدالت در انتخابات. ارزش ها و ذهنیت های اجتماعی برابری و شجاعت در برابر بیگانه
۱۳۹۴اخبار متعدد درباره مفسدان اقتصادی دولت سابق و محکومیت آقازاده ها به زندان. اوج فساد مالی و اهمیت رقابت برای پر کردن حساب بانکی و ارزش های مادی
۱۴۰۴ اوج مجدد قدرت ایده ها و ذهنیت ها و اطلاعات و مسایل ناملموس معنوی. مثلا سناریو ظهور چهره های اندیشمند و دانشمند جهانی ایرانی یا تبدیل شدن به قطب طرح ها و ایده های عصر دیجیتال
۱۴۱۴اوج و قله مکرر قدرت ماده گرایی و مسایل محسوس و عینی و غلبه در حد نهایی. مثلا سناریو تثبیت نفوذ همه جانبه اقتصادی و نظامی ایران در کل منطقه غرب آسیا و شمال افریقا با ابزارهای دانش، ثروت و قدرت.
اهمیت نگرش های سیاره ای
علاوه بر زمان بزرگ ما باید به فضای بزرگ یا همان گلوبال یا جهانی یا سیاره ای توجه کنیم. امروزه متاسفانه بسیاری از فعالیت های رسمی و حکومتی برنامه ریزی نگرشی بسته و محدود از لحاظ جغرافیای سیاسی دارد. شاید یک استانداری هنگام برنامه ریزی خود را منفک از کل ایران تلقی کند. یا ایران در موقع برنامه ریزی توسعه، خود را از آینده منطقه خاورمیانه یا غرب آسیا جدا و مستقل ببیند. آینده پژوهان حرفه ای عملا قصدشان این است که فضای بزرگ را بر حسب لایه های پیچیده و در هم تنیده جهانی، منطقه ای، ملی و سازمانی را با هم به شکلی یکپارچه و منسجم ملاحظه کنند. البته اساتیدی مانند دکتر موسی اکرمی در کتاب فلسفه؛ از تعبیر جهان تا تغییر جهان درست برعکس اشخاص محدود نگر در پی جاانداختن اهمیت ترکیب عمل با نظر و پذیرش نگرش های سیاره ای و لزوم تدوین قانون اساسی برای زمینشهر هستند.
فدراسیون جهانی آینده پژوهی به عنوان یک انجمن علمی و غیر دولتی بین المللی از جمله نهادهای پیشرو است که نگرش زمان بزرگ و فضای بزرگ را پذیرفته و ترویج می کند. فدراسیون در سال 1973 در پاریس تاسیس شد. به تعبیری می توان گفت که سابقه آینده پژوهی مدرن تقریبا چهل الی پنجاه سال است. فدراسیون جهانی آینده پژوهی همچون یک سازمان ملل کوچک شده ای است که چتری برای در برگرفتن همه چهره های پیشرو آینده پژوهی را بر اساس ارزش تکثرگرایی فراهم نموده است. اکثر سازمان های حرفه ای و اندیشگاه های پیشرو آینده پژوهی با اکثریت و کنترل آنگلوساکسون است یعنی آمریکایی ها وانگلیسی ها. اما فدراسیون جهانی از این جهت کاملا متمایز است زیرا هیچ کشور یا ملت یا فرهنگی در آن مرکزیت ندارد. فدراسیون جهانی آینده پژوهی ارتباطی بسیار نزدیک با یونسکو داشته و نیز مشاور رسمی اکوسوک ECOSOC یا همان شورای اقتصادی و اجتماعی سازمان ملل متحد است که از لحاظ حقوقی در جایگاهی برابر با شواری امنیت سازمان ملل است.
مبحث توسعه پایدار امروزه در کانون توجه نهادهای بین المللی بویژه شورای اقتصادی و اجتماعی سازمان ملل متحد است به اندازه ای که مجموعه اهداف توسعه پایدار که شامل هفده آرمان می شوند عملا به دستور کار آینده جهان تبدیل شده است و شاخص هایی را برای اندازه گیری توسعه پایدار جهانی تعیین کرده است. این شورا در ساختار سازمان ملل متحد جایگاهی برابر با شواری امنیت سازمان ملل متحد دارد. شاید بتوان گفت که شورای امنیت منعکس کننده هوشیاری و آگاهی تصمیم گیری مردانه برای حفظ ثبات و صلح جهانی و شورای اقتصادی و اجتماعی بازتاب دهنده بخش زنانه تر این آگاهی جهانی است. شاید برخی امنیت و نگرش نظامی را پیش شرط تحقق صلح و عدالت جهانی از مسیر توسعه اقتصادی و اجتماعی بدانند اما گروهی دیگر توسعه اقتصادی و اجتماعی را پیش شرط تحقق امنیت و صلح بدانند. اما راه سومی هم هست و اینکه سمبل یین و یانگ را برای فهم نحوه تعامل متقابل امنیت و توسعه اقتصادی اجتماعی و تلفیق نگرش مردانه زنانه بدانیم.
فدراسیون جهانی آینده پژوهی به عنوان یک نهاد معتبر بین المللی و یک سازمان غیر دولتی تاکید زیادی بر مشارکت بالا و موثر زنان برای تحقق توازن جنسیتی و پرهیز از مردانه شدن این حوزه و نیز حضور موثر جوانان در آینده پژوهی دارد. مصداق این موضوع را می توان در ترکیب متوازن اعضای مرد و زن دید. البته به طور کلی تعداد آینده پژوهان مرد در سطح جهان و در هر کشوری بیشتر از زنان است با نسبتی تقریبا 70 به 30. جنبش جهانی حفاظت از محیط زیست و تاکید بر توسعه پایدار یکی از مهم ترین دستاورد های آینده پژوهی در سطح جهانی است. در نشست پاریس سال ۲۰۱۵ شاهد بودیم که کشورهای مختلف رسما و اخلاقا متعهد شدند از سطح آلایندگی خود بکاهند.
روش شناسی و مکاتب پنج گانه اصلی
بعضی از آینده پژوهان تازه کار اغلب روش زده یا ابزار زده هستند. به این معنی که یک روش یا تکنیک خاص مثلا مشخص کردن عدم قطعیت های با اهمیت بالا و سناریونگاری را به صورت گام های متوالی آموخته اند و آن را در همه جا پیاده سازی می کنند و به اشتباه بر این باورند که خروجی این گام ها یک آینده پژوهی مناسب خواهد بود. اما زیربنای این روش ها یک مجموعه مفروضات فلسفی تر درباره سرشت دانش و چگونگی کسب دانش یا همان بحث شناخت شناسی epistemology است. بر اساس تمایز بین این مفروضات می توان روش های مختلف را درون دسته بندی های مشخصی تقسیم بندی کرد. کسانی که اهل موسیقی سنتی باشند اگر آهنگی را بشنوند می توانند تشخیص دهند که یک موسیقی در چه دستگاهی ساخته و نواخته می شود. مشابها در آینده پژوهی نیز ممکن است روش ها یا ابزارها یا فرآیند ها یا تکنیک های مختلفی بکار روند اما از لحاظ مکاتب فکری یک مرز بندی های مشخصی وجود دارد.
در یکی از دسته بندی های رایج برای مکتب ها یا سبک های فکری آینده پژوهی می توان به پنج سنت کلیدی اشاره کرد.
نگرش علمی - تجربی و اثبات گرا Positivism اولین و مسلط ترین مکتب است. البته این نگرش قدرها و قدها یا قوت ها و ضعف های خاص خود را دارد. مثلا تکیه زیاد بر داده های واقعی، روش های آماری، کاربرد نرم افزار و عینیت و بی طرفی ارزشی دارد.
اما نگرش های پسااثبات گرا و پسا ساختار گرا این مفروضات را بویژه کاربرد فقط اعداد و ارقام و ادعای عینیت و بی طرفی ارزشی چارچوب یا الگوی ذهنی خاص پژوهشگر را نپذیرفته و آنها را به چالش می کشد. مثلا در موضوع برجام هسته ای درون مکتب اثبات گرایی اکثر گزارش ها محدود به تعداد کیلوگرم اورانیوم غنی شده انتقال یافته به روسیه یا کاهش سانتریفیوژها در مراکز غنی سازی می شود. اما رییس جمهور روحانی از این چارچوب خارج شده و در زمان تصویب برجام چنین تعبیری داشتند که مذاکره کنندگان همچون ورزشکاران به عرصه رقابت یا تقابل وارد شده و مانند جام برای کشور برجام آوردند یا اینکه سه گل زده ایم و دو گل خورده ایم. مخالفان و رقبای سیاسی ایشان هم در آن زمان در سطح شهر تهران، مثلا میدان فردوسی، پوستری نصب می کنند که به مردم القاء کنند دستاورد برجام یک بشقاب غذاست از طرف آمریکا به ایران اما خالی است وقتی که درپوش آن برداشته شود. تغییر هوشمندانه و عامدانه چارچوب ذهنی واقعیت بیرونی و اهمیت بازی با زبان و استعاره پردازی یا تصویر سازی ذهنی بویژه در نگرش های پسا اثبات گرا و پست مدرن مطرح می شود.
آینده پژوهی در مکتب انتقادی با همین پیش زمینه پست مدرن موضوعیت می یابد. به تغبیر دیگر مکتب انتقادی از مرز روند یابی و یافتن همبستگی های آماری عبور کرده و خود را محدود به آن نمی کند و فرض ها را به چالش کشیده و نیز هنجار شکن و هنجار ساز است. در مثال مشهودی دیگر می توان گفت در ایران یک جنگی رخ داد که تقریبا دویست هزار نفر کشته شدند و یک میلیون نفر زخمی و مجروح شدند و هشت سال طول کشید. اما همه آثار مرتبط با روایت دوران دفاع مقدس از این مرزبندی اثبات گرا بیرون می افتد. به این معنی که از منظری انتقادی آنها ایثار گر بودند و کشته نشدند بلکه شهید شدند، مجروح نشدند بلکه جانباز شدند، و نهایتا آنچه رخداد جنگ نبود بلکه دفاع مقدس بود.
در مکتب دیگری که تحت عنوان فرهنگی- تمدنی شناخته می شود مفروضات و شیوه های کسب دانش و ایجاد اقدام نسبت به فرهنگ ها و تمدن های مختلف مثلا فرهنگ ایرانی یا عربی یا چینی یا اروپایی تعریف می شود. مثلا از جمله بحران های مهم آینده موضوع تامین غذای کافی و ارزان برای دو میلیارد نفر بعدی است که به زودی به جمعیت کره زمین اضافه خواهند شد. سناریوی مصرف پروتئین حشرات اگرچه در فرهنگ آسیایی شاید کاملا موجه و ممکن و مطلوب باشد اما در فرهنگ ایرانی و بر حسب ذایقه غذایی آن و نیز حلال و حرام بودن آن چالش برانگیز خواهد بود. نگرش فرهنگی عملا نقشه های سیستمی و علمی جهانشمول را در معرض پرسش و شک قرار می دهد و به اسطوره شناسی و زمینه های خاص فرهنگی بیشتر اهمیت می دهد. مثلا در کامبوج مشاوران سلامت اهل کانادا بر اساس فهم درست اسطوره های محلی با ساختن ماهی آهنی شانس Lucky Iron Fish توانستند عادت های آشپزی و بنابراین فقدان آهن را که مشکلی بغرنج بود، حل کنند. شاید یک رابطه سیستمی بین قیمت شتر و صنعت بیمه در فرهنگ اسلامی معنا دار بوده اما در فرهنگی دیگر مثلا هلندی کاملا غیر مفهوم باشد. برعکس نبود پرده در منازل هلندی برای ایرانی ها غیر مفهوم باشد.
در مکتب دیگر آینده پژوهی تاکید اصلی بر عمل و تغییر جهان است به جای صرفا نظریه پردازی و تفسیر جهان و از این رو در پی بیشترین و گسترده ترین سطح مشارکت عمومی در ساخت و شکل بخشیدن به آینده است. این مکتب بر خلاف موارد قبلی بیشتر عمل گرا است و کمتر روشنفکرگرا یا نخبه گرا. در چنین مکتبی هدف اصلی امید آفرینی و توانمند سازی یک جامعه و نیز طراحی و ایجاد هدفمند جنش های اجتماعی است.
آخرین مکتب آینده پژوهی که کمابیش نو و جدید است هدف عمده ای که پی گرفته است بهره گیری از قدرها و قوت های همه مکاتب اصلی و جبران قدها و ضعف های آنهاست و به این تعبیر سبک یا مکتب انتگرال یا تلفیقی نامیده می شود. ممکن است پژوهشگران عادت کرده به نگرش های اثبات گرا فقط بر زیر ساخت های فیزیکی مثلا اتوبان چند طبقه یا تونل و آمار و اطلاعات فنی و سخت و دقیق تمرکز کنند. از سوی دیگر هواداران نگرش های پست مدرن به زبان و ارزش ها حساس شده مثلا چرا مردم در خانه خود آرام نمی گیرند و بیرون می روند و به شالوده شکنی و تعریف ناپذیر کردن آینده و مباحث درونی و ذهنی گرایش پیدا کنند. اما نگرش های انتگرال به اهمیت یکپارچه سازی عینیت و ذهنیت می پردازد. بویژه اینکه در مدیریت تحول همیشه علاوه بر رفتار بیرونی سازمانی باید به تحول درونی انسان ها توجه کرد و کردارها و پنداشت ها را با هم در کانون توجه قرار داد و البته به شیوه ای ارگانیک و یکپارچه و نه فرآیندی مبتنی بر ورودی و پردازش و خروجی.
روش چهار ربعی ویلبر Wilber که درون و بیرون را به صورت فردی و گروهی AQAL چارچوب بندی ارگانیک می کند یا روش تحلیل لایه ای علت ها CLA که توسط عنایت الله ابداع شده است و علاوه بر سطح داده ها و سیستم ها به سطوح عمیق تر روایت، جهان بینی و استعاره و اسطوره می پردازد از جمله چنین دستگاه های نظری انتگرال است. در بین اساتید ایرانی نیز دکتر شروین وکیلی نظریه جام جم زوران Zurvan را به نام الهه باستانی زمان ابداع کرده و توسعه داده اند. این یک نظریه برآمده از علم سیستم های پیچیده برای ساخت آینده مطلوب فردی و تمدنی است که در آن نگرش انتگرال و تلفیقی در سطوح سیستم های پیچیده اجتماعی، روانی، زیستی، و فرهنگی تدوین می شود و هدف آن به ترتیب بیشینه سازی قدرت، لذت، بقاء، و معنا (قلبم) است. به بیان دیگر نظریه زروان در نگرش رئالیسم انتقادی برای تلفیق نظریه علمی- تجربی سیستم های پیچیده با هدف یکپارچه سازی فرهنگی، روانشناختی، اجتماعی، زیستی من ها بر حسب واحدهای تحلیل منش، شخصیت، نهاد، و بدن طرح و اجرا می شود و در نهایت با بهره گیری از اسطوره شناسی ایرانی – پارسی نکات کلیدی آن برجسته می شود. مطابق پیش بینی این نظریه به عنوان مثال ثبات و بقای نهادهای اجتماعی و ساختارهای معاصر حقوقی در مقایسه با ظهور من های آرمانی و چهره های سرمشق ایرانی – پارسی و عاملیت های تحول ساز اهمیت کمتری دارد.
آینده پژوهان عموما نگرش فرارشته ای دارند. از نظر آنها همانقدر که نگرش مهندسی و فنی ارزش دارد علوم اجتماعی و فرهنگی نیز مهم است و نباید مثلا طراحی و برنامه ریزی شهرها را فقط به دست مهندسان و اقتصاد دانان سپرد. جامعه شناسان، روان شناسان، هنرمندان، شاعران و معماران اصیل نیز باید سهم موثری داشته باشند. اگرچه بعضی ها تلاش کرده اند که آینده پژوهی را زیر مجموعه مدیریت، سیاست، اقتصاد، مهندسی، و غیره بگذارند اما واقعیت این است که آینده پژوهان سرآمد برای هیچ رشته ای جایگاه برتر و رفیعی در نظر نمی گیرند و نگاه شان بی رشته یا چند رشته است. به بیان دیگر غایت نهایی آینده پژوهی انسجام بخشی به کل دانش بشری و ترکیب هنر و علم و تحقق سطح عمیق تری از خردمندی است. انسانی که خودآگاه شده و درک سیاره ای داشته و ارزش ها را شناخته و به آنها از لحاظ اخلاقی پایبند باشد. چنین انسان برتر یا کاملی علاوه بر دانش و علم و هنر و مدرک تحصیلی یا حرفه ای باید برخوردار از فضیلت هایی مانند امیدواری، صبر، شجاعت، تواضع، و کنجکاوی نیز باشد.
کلان روندهای جهانی تا 2050
مهم ترین کانون توجه آینده پژوهان معاصر عبارتند از الزامات جهان فراصنعتی، اقتصادهای خلاق، شهرهای بدون سوخت فسیلی، مناطق خودرو ممنوع و پیاده راه و توسعه پایدار. طراحی شهری عصر صنعتی به گونه ای بود که صاحبان خودرو یا کارخانه ها راحت باشند اما در یک آینده بدیل می توان تصور کرد که به دلیل انقلاب دیجیتال دیگر طبقات جامعه و بویژه راحتی هواداران زندگی در شهرهای سبز و کاربران چاپگرهای سه بعدی و خودروهای بدون راننده در اولویت باشند. در کنار این نیز باید به داغ ترین و جنجالی ترین حوزه آینده پژوهی اشاره کرد که به اثرات بنیان شکن فنآوری های همگرا مانند ژن درمانی، فنآوری نانو، و هوش مصنوعی و جنبش جهانی ترابشریت، یا پسا اومانیسم و عصر سایبرگ ها یعنی ترکیب های انسان و ماشین پرداخته می شود.
هدف از ترابشریت که معمار و پدر معنوی اش فریدون اسفندیاری معروف به اف ام 2030 بود عبارت است از عبور از همه محدودیت های معاصر زیست شناختی و تحقق هوشمندی بی نظیر ابر انسان و نیز حذف کامل بیماری ها بویژه افزایش قابل توجه طول عمر انسان و حتی غلبه بر مرگ به عنوان یک بیماری تاکنون لاعلاج. در بعضی برآوردها و سناریوها اشاره می شود که به دلیل انقلاب صنعتی چهارم Industry 4.0 و کاربرد گسترده روبات ها در حیطه های مختلف و مشاغل مختلف مانند وکالت، پزشکی، جراحی و مهندسی دیگر نیازی به انسان و نیری کارش نخواهد بود و شاید از کل جمعیت جهان در سال 2050 فقط یک میلیارد نفر مانند هنرمندان و معلمان شغل استخدامی تضمین شده خواهند داشت و بقیه یا باید خویش فرما بوده یا در بازار غیر رسمی شاغل باشند. اگر چنین کلان روندی ادامه یابد نهایتا بیکاری کامل به جای اشتغال کامل معیار زندگی در جوامع آینده خواهد بود. آینده پژوهان از همین حالا می پرسند که آیا ماهیت و طبیعت انسان در حال تغییر اساسی است و بعضی کشورها نیز قوانین خود را پیشاپیش تغییر داده اند مانند به رسمیت شناختن و اعطای مجوز قانونی برای تولد نوزادان دارای یک پدر و دو مادر. و دیگر اینکه آیا در جامعه ای که همه مشاغل را روبات ها و هوش مصنوعی انجام خواهند داد تکلیف گذران وقت و امور روزمره زندگی انسان چه خواهد شد؟
مطلبهای دیگر از همین نویسنده در سایت آیندهنگری:
|
بنیاد آیندهنگری ایران |
پنجشنبه ۲۴ آبان ۱۴۰۳ - ۱۴ نوامبر ۲۰۲۴
اندیشمندان آیندهنگر
|
|