الان چند سالي است که موضوع تشکيل و نيز حمايت از تشکيل انديشکده ها يا همان اتاق هاي فکر به سطح بحث هاي روزمره و همگاني کشيده شده است و اين خود مي تواند نويدبخش جديتر گرفته شدن الزام وجود چنين نهادها يا موسساتي براي تصميم سازي در دوران مدرن با همه پيچيدگي هايش باشد. اگرچه در منابع مختلف از جمله مقاله دوست عزيز، محمد رضا ميرزااميني، درباره تاريخچه و شماي کلي و نيز نحوه سازماندهي چنين موسساتي به خوبي بحث شده است اما احساس مي کنم که بهتر است درباره اينکه واقعا چه افرادي و با چه مشخصاتي مناسب فعاليت در اين موسسات هستند کمي بيشتر تامل کرد.
بي شک بدون وجود يک مجموعه معيارها يا خطوط راهنما ممکن است اشخاصي موسس يا وارد چنين انديشکده هايي شوند که در تصميم سازي ها آنطور که بايد و شايد تاثير گذار نباشند. شايد در نگاه اول به نظر برسد که تحصيل کرده بودن يا حتي نخبه بودن شرط لازم و کافي است. اما برداشت و مشاهده هاي شخصي ام فقط تا حدي اين مدعا را تاييد مي کند. يعني تحصيلات و مواردي شبيه آن اگرچه لازم هستند اما کافي نيستند. در واقع به نظر مي رسد که اشخاصي واقعا مناسب فعاليت در يک انديشکده هستند که علاوه بر توان زياد خلاقيت حداقل داراي مشخصات زير باشند.
مايل به تفکر درباره تفکر ناپذير:
گاهي اوقات که به بعضي کارشناسان يا تحليلگران بسيار برجسته و بسيار با سواد گفته مي شود که ما قصد داريم فلان موضوع خطير، بزرگ، و غير طبيعي را بررسي کنيم تنها جوابي که مي شنويم اين است که اين موضوع قابل بررسي نيست! اين گونه اشخاص در واقع در ذهنيت خود بيشتر متمرکز بر محتملات هستند و نه ممکنات. اگر هم چيزهايي را ممکن بگيرند دايره بسيار محدودي را در نظر گرفته و از بعضي جاها حتي هنگام تفکر جلوتر نمي روند. اصطلاح معروف تفکر درباره تفکر ناپذير که همزمان با آراء و انديشه هاي هرمان کان، استراتژيست و آينده پژوه معروف دوران جنگ سرد، مطرح شد به خوبي نشانگر چنين تمايلي است. در زماني که هيچ کسي به خود اجازه نمي داد درباره پيامدهاي يک جنگ تمام عيار هسته اي بين شوروي سابق و آمريکا فکر کند، هرمان کان با نوشته ها و سناريوهاي خود جهاني را توصيف کرد که يک جنگ تمام عيار هسته اي را پشت سر گذاشته بود. او از تلفات انساني مگا نفري ( يعني نابود شدن چندين شهر چند ميليون نفري) به راحتي صحبت کرد و تاکيد کرد همانطور که طاعون سياه در اروپا نسل بشر را منقرض نکرده است جنگ هسته اي نيز نسل بشر را منقرض نخواهد کرد. اين خط سير به اصطلاح هولناک فکري در آن زمان اصلا موضوعي قابل بررسي نبود و به اصطلاح تفکر ناپذير تلقي مي شد. اما هرمان کان که اکنون به يکي از شخصيت هاي افسانه اي در انديشکده هاي دنيا تبديل شده است خود پيشگام تفکر درباره تفکر ناپذير بود و سنت بسيار مهمي را پايه گذاري کرد. مثلا امروزه مي توانيد به يک انديشکده رفته و بپرسيد آيا در عصر فنآوري اطلاعات و ارتباطات مي توان يک نظام سياسي و حکومتي مردمسالار بدون وجود پارلمان داشت؟ و حداقل ببينيد که کارشناسان آن انديشکده مي گويند: اين موضوع قابل بررسي است.
مشتاق به پذيرش نگرشهاي بين رشتهاي:
کساني که اعتقاد راسخ به مرزبندي بين علوم مختلف داشته و به ديگران هم توصيه مي کنند که براي پيدا کردن ايده هاي نو و بديع لازم نيست که سراغ رشته هاي تخصصي ديگر بروند نبايد هيچ جايگاهي در انديشکده ها داشته باشند. چرا که اولا نمي توانند با بقيه همکاران خود يک رابطه منطقي و هم افزا برقرار کنند و دوما خود را بي جهت از دانش و بينش ارزشمند ديگران محروم مي کنند. مثلا در يک آزمون خيالي به يک تحليلگر اقتصادي که مشغول بررسي موضوعي خاص است مي توانيد مجموعه مقالات آخرين کنفرانس رشته زيست شناسي را نشان دهيد. اگر او حاضر نباشد که حتي فقط نگاهي به چکيده هاي آن مجموعه مقالات کند بهتر است که او را به موسسه يا جايي معرفي کنيد که کارش فقط ارزيابي وضع موجود و درک منطق تحولات گذشته است و آنچنان علاقه اي به شکل بخشيدن به آينده هاي بديل براي دنياي اقتصاد محلي يا جهاني ندارد. در واقع کساني شايسته کار در يک انديشکده هستند که به منظور به چنگ آوردن ايده هاي نو و بديع در کنار يک لنگر بزرگ ذهني که همان رشته تخصصي شان است لنگر هاي کوچکي هم در نقاط مختلف اقيانوس بيکران دانش انداخته باشند.
داراي مهارت هاي چندگانه ارتباطي:
بعضي ها عادت دارند که فقط بنويسند. بعضي ها عادت دارند که فقط سخنراني کنند. بعضي ها عادت دارند که فقط با خروجي هاي يک نرم افزار منظور خود را برسانند. عده اي هم شايد فقط نوشتن فرمول يا کشيدن نمودار را به همه اينها ترجيح دهند. اما تحليلگري که مي خواهد در انديشکده کار کند بايد نسبت به کانال ارتباطي خود به شدت انعطاف پذير باشد. اگر متوجه مي شود که مخاطبان اصلي او، که احتمالا سياستگذارن و برنامه ريزان ارشد هستند، هيچ ارتباطي با گزارش هاي مکتوب او برقرار نکرده اند بايد بتواند با زبان نمودار يا با زبان خروجي يک نرم افزار يا حتي با يک عکس ساده مقصود خود را منتقل کند. او نبايد انتظار داشته باشد که بقيه خود را با کانال مطلوب ارتباطي او منطبق کنند بلکه بر عکس هدف او بايد انتقال ايده خود به هر وسيله ممکن باشد.
عضو شبکه هاي متنوع:
در جامعه شبکه اي که روز به روز نفوذ و گسترش آن بيشتر نمود پيدا مي کند اين واقعا خجالت آور است که اشخاصي که قصد دارند افق هاي نو را بشناسند يا کشف کنند فقط عضو شبکهاي بسته از دوستان و همکاران قديمي که احتمالا همه در يک منطقه ساکن هستند باشند. تاثير ورود يک عضو جديد به شبکه آشنايان و روابط شايد قابل مقايسه با تاثير تولد يک نوزاد در يک خانواده دو نفره باشد. صرفا تولد نوزاد موجب جهت گيري بيشتر والدين به آينده مي شود. يا بهتر است که بگوييم که مجبورند به فکر آينده فرزند خود باشند. ورود اعضاي جديد به شبکه نيز مي تواند به خاطر مطرح شدن نيازها، خواسته ها يا ديدگاه هاي بديل تاثير انگيزشي قابل ملاحظه اي داشته باشد. حتي ممکن است در شبکه اي که به معني واقعي کلمه بزرگ و پراکنده و احتمالا جهاني است به خاطر وجود اشخاص داراي پتانسيل يا مهارت بالاتر ارتباطي، جريان اطلاعات سريع تر رخ داده و بنابراين دامنه و تاثير تصميم سازي ها، به عنوان مهم ترين وظيفه اصلي کارکنان يک انديشکده، افزايش يابد. معمولا کساني مي توانند منشا تحولات چشميگر باشند که اگرچه يک نفر هستند اما به نوعي يک گره مشترک در چندين شبکه متنوع و مکمل به شمار مي روند.