ناپیوستگی ها، شگفتی سازها، و علائم ضعیف آینده
تهران، ۸ تير ۱۳۸۶
مقدمه
گاهی اوقات به نظر عجیب می رسد که چگونه برخی افراد و سازمان ها توانسته اند خود را به بینش و دانشی درباره تحولات آینده مجهز کنند. پرسش دو وجهی که معمولا در ذهن نقش می بندد این است که آنها چگونه فکر می کنند و به چه چیزهائی فکر می کنند؟ شاید برخی ادعا کنند که این نوع توانمندی فقط مختص اشخاص نابغه یا دارای قدرت ذهنی گسترده و فوق العاده است. چنین فرضی قطعا امکان پذیری آینده نگری های سازمان یافته توسط اشخاصی که به هر حال نابغه نیستند را زیر سوال برده و مشتاقان یادگیری روش های آماده شدن برای آینده را ناامید خواهد کرد. در این مقاله تلاش می شود که نادرستی چنین ادعائی به نمایش گذاشته شود. در واقع هدف عمده این نوشتار ایجاد یک شالوده مفهومی محکم برای انجام آینده نگری های سازمان یافته در سطح حکومت ها، بنگاه ها، و افراد در راستای کمینه سازی شگفتی های بالقوه، کمینه سازی غافل گیری های ناخوشایند و همچنین بیشینه سازی آمادگی برای فرداست. بی تردید وجود یک زبان مشترک در بین تحلیل گران، بویژه در رابطه با تعاریف بنیادی مورد استفاده در آینده پژوهی مدرن، راهگشای بحث های تکمیلی و انجام پروژه های مقطعی یا مستمر آینده نگری خواهد بود. آنچه در پی می آید مروری است مختصر بر آخرین پیشرفت های دانشگاهی در حوزه ادبیات تخصصی مرتبط با آگاهی از تحولات آینده که اساسا حول سه مفهوم کلیدی ناپیوستگی ها، شگفتی سازها، و علائم ضعیف شکل میِ گیرد.
ناپیوستگی ها
آنطور که ادعا می شود یکی از کارکرد های اصلی "برنامه ریزی برپایه سناریوها" اکتشاف ناپیوستگی های بالقوه است. اگرچه در بین ریاضیدانان مفهوم ناپیوستگی تعریف روشن و مشخصی دارد که در اثبات قضیه های متعددی از آن استفاده می شود اما در بین آینده پژوهان و بويژه کسانی که در حوزه "برنامه ریزی برپایه سناریو ها" فعالیت می کنند درباره این مفهوم و رابطه آن با مفاهیم مشابهی مانند شوک ها، رویداد های نظام گسل، دو شاخه شدن ها، شگفتی، و شگفتی سازها تفاهم کاملی وجود ندارد.
بروکز در مقاله کلاسیک خود تحت عنوان "گونه شناسی شگفتی ها در فنآوری، نهادها، و توسعه" تاکید می کند که تغییرات عمده و چشمگیر اغلب به صورت انفجارهای ناگهانی یا ناپیوسته اتفاق می افتند و نقش مهمی در شکل بخشیدن به دنیای آینده ایفاء می کنند. به نظر بروکز، کنار گذاشتن و صرف نظر کردن از شوک های بیرونی، واکنش های غیر خطی، و رفتارهای ناپیوسته که ويژگی عمده سیستم های طبیعی و اجتماعی به شمار می روند، نهایتا موجب می شود که جامعه برای مواجهه با و تفسیر تعداد فراوانی از وضعیت های نهائی که به هر حال غیر ممکن نیستند آمادگی لازم را نداشته باشد[1].
پیتر شوارتز، صاحب نظر برجسته حوزه سناریوها، برای تعریف ناپیوستگی به آراء پیتر دراکر استناد می کند. مطابق دیدگاه دراکر ناپیوستگی ها عبارتند از مواردی که هیچ کسی انتظار آنها را ندارد و به نظر بی اهمیتند اما می توانند روندهای گسترده و به ظاهر شکست ناپذیر را از مسیر خود خارج و منحرف کنند. علاوه براین، دراکر بر این باور است که ناپیوستگی ها روند های مسلط امروزی نیستند بلکه شکل دهنده ها به جامعه فردا هستند. در واقع از لحاظ قدرت تاثیرگذاری، باید گفت که اگر ناپیوستگی ها همگرا شوند دنیای کاملا متفاوتی پدید خواهد آمد [2].
آیرس در تکمیل نظرات دراکر به ويژگی های خاصی از ناپیوستگی مانند نرخ بالای تغییر، بزرگی و پیامد های تغییر، و بازگشت ناپذیری تغییر اشاره می کند. به نظر آیرس در تعریف ناپیوستگی باید مقیاس زمانی به دقت مد نظر قرار گیرد. در واقع آنچه که در افق کوتاه مدت ناپیوسته به نظر می رسد شاید در افق درازمدت پیوسته تلقی شود و برعکس. مثلا توفان کاترینا در نئواورلئان یک ناپیوستگی در افق کوتاه مدت به شمار می رود که زندگی مردم آن منطقه را دچار تحول کرد در حالی که رشد جمعیت فقط زمانی حالت انفجاری دارد که از دیدگاهی درازمدت تر به آن نگاه شود. آیرس همچنین بر اهمیت حوزه های تخصصی دانش در تفسیر ناپیوستگی تاکید می کند و معتقد است که شاید آنچه که به نظر یک اقتصاد دان یا جمعیت شناس یک روند ملایم و پایدار است در نظر یک تاریخ دان یک ناپیوستگی قابل ملاحظه باشد. به طور کلی نقطه تمایز دیدگاه آیرس و دراکر درباره تعریف ناپیوستگی تاکید زیاد آیرس بر ماهیت ناگهانی بودن تغییر است[3].
اما علی رغم تعاریف ارائه شده برای ناپیوستگی توسط دراکر و آیرس، در بین پژوهشگران حوزه برنامه ریزی بر پایه سناریوها درباره تعریف جامع و کامل ناپیوستگی تفاهم وجود ندارد. حتی برخی صاحب نظران مانند مندونسا و همکاران تقریبا فرقی بین شگفتی سازها و ناپیوستگی ها قائل نیستند و معتقدند که دیگران برای مفهوم شگفتی سازها اصطلاحات جایگزینی مانند رویدادهای نظام گسل، شکست های ساختاری، ناپیوستگی ها، دو شاخه شدن ها، و تحولات بی سابقه را پیشنهاد داده اند. واژه های مرتبط دیگری که در ادبیات تخصصی آینده پژوهی مشاهده می شوند عبارتند از: جابجائی ها، نقض کنند روندها، شوک ها، و خرد کننده پارادایم ها[4].
به هر حال، پرکاربردترین اصطلاحات برای نشان دادن و ارجاع به این مفاهیم در ادبیات تخصصی برنامه ریزی برپایه سناریوها عبارتند از : شگفتی سازها و شگفتی[5].
برخی از تعاریف ارائه شده برای شگفتی به شرح زیر هستند:
واقعیت درک شده ای که به طور کیفی با انتظارات کنونی فاصله دارد[6].
شرایطی که در آن رویداد ، فرایند، یا برونداد، دانسته یا مورد انتظار نیست[7].
شکافی است بین انتظارات یک شخص درباره یک پدیده معین و آنچه که واقعا اتفاق می افتد[8].
به نظر ون نوتن و همکاران علی رغم تفسیر ها و تعبیر های متنوع درباره مفهوم شگفتی ها عنصر مشترک بین همه این تعاریف دور از انتظار بودن شگفتی هاست[5].
بنابراین همانطور که تامپسون و همکار تاکید می کنند، ادراک و انتظارات ذهنی اشخاص در برچسب گذاری یک پدیده به عنوان شگفتی نقش مهمی بازی می کند. در واقع به نظر آنها هیچ رویدادی به خودی خود یک شگفتی محسوب نمی شود بلکه نسبت به مجموعه ای خاص از اعتقادات و باورها درباره چگونگی کارکرد جهان شگفت انگیز خواهد بود. به بیان دیگر، اشخاصی که دیدگاه های معین درباره جهان دارند وقتی که دنیا مطابق دیدگاه آنها رفتار کند هرگز شگفت زده نخواهد شد. بر عکس، اگر دنیا به گونه ای متفاوت از جهان بینی آنها عمل کند آنگاه دچار شگفتی می شوند. البته در دنیای واقعی که مرتبا و همیشه در حال تغییر و تحول است همه اشخاص دارای دیدگاه های متمایز و متعدد هر از چندگاهی شگفت زدگی را تجربه خواهند کرد [9].
نمونه های مشهود و ملموس ناپیوستگی ها
پیتر دراکر در سال ۱۹۶۸ درکتاب "عصر ناپیوستگی" ضمن معرفی برخی از ناپیوستگی ها که جامعه آینده را شکل می دهند تاکید می کند که (در آن زمان) اکثر آنها از چشم ناظران دور مانده اند، مثلا:
خلق فرصت های فنآوری و تجاری در نتیجه اکتشافات علمی در فیزیک کوانتوم، علوم هسته ای و مولکولی، و بیوشیمی
گذار از یک اقتصاد بین المللی مبتنی بر بازارهای ملی در حال تعامل با یکدیگر به یک اقتصاد جهانی مبتنی بر یک بازار منفرد جهانی.
ایجاد یک نظام اجتماعی – سیاسی نوین کثرت گرا که چالش های سیاسی، فلسفی، و معنوی متعددی در پی خواهد داشت.
تبدیل دانش به عنوان یک منبع اقتصادی بسیار مهم[2].
آیرس در مقاله خود با عنوان "درباره پیش بینی ناپیوستگی ها" که در سال ۲۰۰۰ در" ژورنال پیش بینی فنآوری و تغییر اجتماعی" منتشر کرد فهرست بلند بالائی از مواردی که به نظر او جزو ناپیوستگی ها به شمار می روند آورده است:
انقلاب بیوشیمی : عدم تعادل، غیر خطی بودن، و نوسانات در تکامل پروتئین ها و اسیدهای نوکلئوئیک.
ناپدید شدن دایناسورها: دلایل انقراض گسترده جانوران به خاطر برخورد شهابسنگ با زمین، فعالیت آتش فشانی، و پرتو زائی.
ناپیوستگی های آب و هوائی در مقیاس های زمانی کوتاه تر: گرم شدن های ناگهانی، اختلال در جریان های اقیانوسی، پدیده ال نینو و غیره.
مناقشه های خشونت بار در تاریخ گذشته: از جنگ جهانی گرفته تا مناقشه های محلی
تحولات سیاسی غیر خشونت بار: تغییرات سیاسی شبه انقلابی
دیگر ناپیوستگی ها: مثلا ناپیوستگی های اقتصادی شامل هراس های مالی، سقوط بازار سهام، و رکود اقتصادی.
بیماری های واگیر دار: ایدز، طاعون سیاه، آنفولانزا
بحران نفتی بعدی
هرج و مرج و از هم پاره شدن چین
تکامل فنآوری و جامعه انسانی: از اولین کاربرد آتش تا صنعت چاپ تا فنآوری اطلاعات و ارتباطات، مکانیزه شدن تولید و غیره.[3]
شگفتی سازها
wild card یکی از اصطلاحاتی است که در بازی ورق و بویژه پوکر به کار می رود. چنین ورق هائی مثلا جوکر می توانند جایگزین هر ورق دلخواه و مورد نیاز شوند.[10] اما همانطور که لغت نامه انگلیسی مریام وبستر می نویسد امروزه از این اصطلاح برای "نام بردن از هر عامل پیش بینی نشده در هر حوزه ای" استفاده می شود. معادل رسمی تر این اصطلاح در نظریه تصمیم "رویدادهای با احتمال پائین و تاثیرات زیاد" است[11].
در این مقاله اصطلاح "شگفتی سازها" به عنوان معادل فارسی چنین مفهومی بکار می رود. هدف از معرفی و کاربرد چنین مفهومی در تصمیم های آینده نگرانه افزایش توانائی سازمان ها برای تطبیق با شگفتی هائی است که معمولا از محیط های پویا و آشفته کسب و کار سر بر می آورند. چنین رویدادهای ناگهانی و بی نظیری (مانند حادثه یازده سپتامبر) نقطه بازگشتی در مسیر تکامل یک روند یا سیستم به شمار می روند. شگفتی سازها شاید توسط "علائم ضعیف" اعلام شوند و شاید هم نشوند. این علائم در واقع داده های پخش، پراکنده و ناکاملی هستند که می توان از درون آنها اطلاعات آینده نگاری را استنباط کرد[12].
واژه شناسی
در زبان انگلیسی عموما از اصطلاح wild card در بازی پوکر و همچنین در تهیه نرم افزارهای رایانه ای زیاد استفاده می شود. مثلا در بازی پوکر می توان برخی ورق ها را wild (وحشی) نامید. تنها تفاوت چنین ورق هائی با بقیه ورق ها این است که می توانند جایگزین هر خال یا عکس خاصی که به نفع بازیکن هست شده و دست او را کامل کنند. در واقع انعطاف پذیری چنین ورق هائی خیلی زیاد است. در این معنا wildcard چیزی است که می توان آن را کنترل کرد و داشتن یا نداشتن آن به نفع شماست و ضرر دیگری یا بر عکس به ضرر شما و نفع دیگری.
در بین برنامه نویسان رایانه ای نیز wildcard اصطلاح شناخته شده ای است. در واقع کاراکتری هائی مانند * که می توانند جایگزین کاراکترهای دیگر شوند wildcard نامیده می شوند. در اکثر موارد و هنگام جست و جو به کمک wildcard ها می توان اطلاعات ناقص را جبران کرد. یعنی کاربر به جای مواردی که درباره آنها مطمئن نیست یا تردید دارد از wildcard استفاده می کند. در نتیجه نرم افزار همه تفاسیر ممکن را بررسی می کند تا نزدیک ترین پاسخ ها را به کلید واژه های جست و جو شده پیدا کند.
از سوی دیگر امروزه در بین جوامع انگلیسی زبان اصطلاح wildcard کاربرد روز افزونی برای توصیف اشخاصی دارد که با کارهای خود بقیه را شگفت زده یا غافل گیر می کنند. مثلا در عبارت زیر:
She's a bit of a Wildcard!
برداشت استاندارد مردم از این صفت در واقع حاکی از پیش بینی ناپذیر بودن رفتار شخص مذکور است. البته چنین صفتی در معنای ضمنی خود یک ویژگی منفی تلقی می شود[13].
کاربرد در ادبیات تخصصی آینده پژوهی
به طور کلی اصطلاح شگفتی سازها پیوند نزدیکی با اصطلاحات دیگری مانند ناپیوستگی ها، تغییرات رادیکال یا شگفت انگیز، و رویدادهای بحرانی دارد. ایگور آنسوف از جمله نخستین کسانی است که درباره مفهوم "شگفتی استراتژیک" بحث کرد[14]. وی در تعریف خود آندسته از تغییرات ناگهانی، فوری، و ناآشنا در چشم انداز شرکت را که از لحاظ کاهش سودآوری یا از دست دادن فرصت های بزرگ تهدید زا باشند، شگفتی های استراتژیک به شمار می آورد. چنین مفهومی شباهت زیادی با مفهوم شگفتی سازها دارد که بعدها در بین محافل آینده پژوه مطرح شد. مندوسا و همکاران در بین مقالات حوزه آینده پژوهی معادل های مختلفی مانند رویدادهای نظام گسل، شکست های ساختاری، ناپیوستگی ها، شگفتی ها، دو شاخه شدن، و تحولات بی سابقه را برای اصطلاح شگفتی سازها فهرست کرده اند[4].
جان راکفلو در سال ۱۹۹۴ در مجله فیوچریست، شگفتی سازها را به صورت رویدادهای با احتمال وقوع پائین اما اثرات شدید تعریف کرد[15]. راکفلو معتقد است که در طول قرن بیستم جوامع انسانی شگفتی سازهای زیادی را تجربه کرده اند. مثلا در سال ۱۹۰۰ تقریبا هیچ کسی انتظار رویداد تحولات زیر را نداشت:
جان پترسن در سال ۱۹۹۹ در کتاب معروف خود به نام "کاملا غیر منتظره: چگونگی پیش بینی شگفتی های بزرگ آینده" ضمن استفاده از اصطلاح شگفتی سازها آنها را به صورت رویدادهای با احتمال پائین و تاثیرات زیاد که به سرعت اتفاق می افتند و عواقب جارو کننده بزرگی دارند، تعریف می کند[16]. به نظر پترسن شگفتی سازها همه را غافل گیر می کنند چرا که آنقدر سریع اتفاق می افتند که نظام های اجتماعی زیربنائی قادر به پاسخ گوئی اثر بخش به آنها نیستند.
به نظر ادوارد کورنیش نیز یک شگفتی ساز عبارت است از یک رویداد شگفت انگیز و ناگهانی که پیامدهای مهمی در پی دارد. وی می افزاید که شگفتی سازها آنقدر قوی هستند که بسیاری از امور را زیر و رو کرده و تفکر و برنامه ریزی اکثر مردم را دچار تغییرات رادیکال می کنند[17]. کورنیش تاکید می کند که هر چقدر شگفتی یک رویدادخاص بر حسب برهم زدن انتظارات کنونی ما فوق العاده تر باشد بیشتر شایسته عنوان شگفتی ساز خواهد بود.
مندوسا و همکاران در تعریف خود شگفتی سازها را حادثه های ناگهانی و بی نظیری می دانند که در مسیر تکامل یک روند خاص نقطه های بازگشت ایجاد می کنند. به نظر آنها فرض بر این است که شگفتی سازها غیر محتمل هستند اما در صورت رویداد، پیامدهای بزرگ و فوری برای ذینفعان سازمان خواهند داشت. مندوسا و همکاران به طور کلی بر این باورند که مولفه های اساسی تغییر عبارتند از: روندها، چرخه ها، موضوعات نوپدید، و شگفتی سازها. در بین اینها پیش بینی ناپذیرترین و بالقوه خسارت بارترین ماشه های تغییر همان شگفتی سازها هستند.[4]
جیمز دوار، استراتژیست ارتش آمریکا، در آثار خود فقط از سناریوهای شگفتی ساز صحبت می کند که به تعبیر او نسبت به دیگر آینده های باورکردنی کمتر محتمل هستند. دوار می افزاید که سناریوی شگفتی ساز در صورتی که آینده ای را توصیف کند که پیامدهای وخیم نامتناسبی در برداشته باشد حائز اهمیت خواهد شد[18].
برخی از صاحب نظران در آثار خود تفاوتی بین شگفتی سازها و علائم ضعیف نمی بینند. به عنوان مثال میکا مانرما معتقد است که شگفتی سازها و علائم ضعیف موضوعاتی در حال جوانه زدن هستند که تاریخچه، روند، یا گذشته قابل شناختی ندارند اما می توانند در آینده به عنوان پدیده های محوری یا عوامل پرنفوذ مطرح شوند[19].
مثال های مشهود و ملموس از شگفتی سازها
راکفلو در سال ۱۹۹۴ در مقاله ای که در مجله فیوچریست چاپ کرد به رویدادهائی در سال ۲۰۰۰ اشاره می کند که اگرچه به نظر او احتمال وقوعشان بسیار کم است ولی در صورت وقوع تاثیرات عمیقی در بر خواهند داشت از جمله: حکومت کردن هنگ کنگ بر چین، ضعیف شدن دولت – ملت ها در اروپا و تشکیل یک واحد یکپارچه جدید سیاسی – اقتصادی، اقتصاد نوین بدون تکیه به انرژی کربن، خروج زنان از بازار کار، امید به زندگی ۱۰۰ ساله، و مهاجرت گسترده از جهان سوم به کشورهای پیشرفته. راکفلو در بین نمونه های تاریخی شگفتی سازها به جهش از اسب به خودرو، از قلم به ماشین تحریر، و از ماشین تحریر به رایانه ها نیز اشاره می کند[15].
پترسن در بین مثال های ملموس شگفتی سازها از یک تندباد بسیار بزرگ یاد می کند که می تواند ظرف مدت یک روز یک شهر را به طور کامل ویران کند. او همچنین در کتاب خود تقریبا هشتاد شگفتی ساز را که شاید در آینده اتفاق بیافتد، مثلا جابجائی قطب های مغناطیسی کره زمین یا تبدیل شدن پیش بینی آینده به عنوان یک شغل یا کسب و کار جاافتاده، نام می برد[16].
ادوارد کورنیش نیز برخی از مثال های تاریخی شگفتی ساز ها را مرور می کند که به اعتقاد او می شد آنها را تا حدودی پیش بینی کرد اما نهایتا به صورت رویدادهای غافلگیر کننده ظهور کردند. مثلا حمله آلمان نازی به شوروی در سال ۱۹۴۱. اگرچه بریتاینا به شوروی درباره برنامه تهاجم هیتلر هشدار داده بود اما استالین این هشدار را نادیده گرفت. یا نمونه ملموس تر دیگر حادثه یازده سپتامبر و حمله به برج های دوقلوی مرکز تجارت جهانی بود. کورنیش در دفاع از ادعای خود به دو مقاله چاپ شده در مجله فیوچریست اشاره می کند که در آنها برایان جنکینز و ماروین سترون درباره امکان حملات انتخاری هوائی و همچنین مورد هدف قرار گرفتن برج های مرکز تجارت جهانی بحث کرده بودند[17].
علائم ضعیف
علامت یا علامت های ضعیف یکی از مفاهیم نسبتا مهم در ادبیات تخصصی آینده پژوهی به شمار می رود. همانطور که فردریش شیلر، شاعر آلمانی، می گوید:
چه بسا که روح اتفاقات بزرگ پیش از خود آنها می آید و چه بسا که فردا در امروز گام بر می دارد.
در واقع نکته اساسی این است که قبل از فرا رسیدن دنیای آینده نشانه ها یا علامت هائی از آن دنیا در دنیای کنونی قابل شناسائی هستند که معمولا به دلیل کمرنگ بودن یا ضعیف بودن از چشم اکثر ناظران و تحلیل گران دور می مانند. این علایم هشدار اگر به هنگام مشخص شده و بررسی شوند از غافلگیری افراد و جوامع جلوگیری خواهند کرد.
در کتاب ها و مقالات حوزه آینده پژوهی گاهی اوقات به درست یا غلط بین دو مفهوم شگفتی ساز و علائم ضعیف تفاوت قائل نمی شوند. همچنین در مواردی از اصطلاحاتی مانند علائم هشدار(مثلا "برنامه ریزی برپایه فرض" را ببینید)، علائم، و موضوعات در حال ظهور استفاده می شود[20].
به نظر پترسن، و مندونسا و همکاران می توان از علائم ضعیف به عنوان ابزاری برای پیش بینی شگفتی سازها استفاده کرد[4,16]. این در حالی است که الینا هیلتونن، از مرکز آینده پژوهی فنلاند، که بر روی این موضوع خاص کار می کند، تاکید دارد که تفاوت بین شگفتی ساز ها و علائم ضعیف کاملا شفاف و برجسته شوند[21].
هیلتونن در تعریف خود اشاره می کند که موضوعات موجود کنونی کوچک و به ظاهر بی اهمیت که به ما درباره تغییرات آینده سرنخ می دهند، علائم ضعیف هستند. این سرنخ ها اشاراتی به رویدادها و روندهای ممکن در آینده دارند. به نظر هیلتونن هدف عمده از شناسائی و بررسی علائم ضعیف پرهیز از کور بودن در برابر تغییرات آهسته و تدریجی و در نتیجه واکنش به هنگام در برابر آنها ست. در واقع جمع آوری و تحلیل علائم ضعیف می تواند کلید پیش بینی تغییرات پیش از وقوع آنها و اجتناب از شگفت زدگی باشد.
برایان کافمن علائم ضعیف را به شرح زیر تعریف می کند:
ایده ها یا روندهائی که بر چیستی و چگونگی کسب و کار ما و محیطی که در آن کار خواهیم کرد، تاثیر می گذارند.
از دیدگاه دریافت کننده علائم، آنها جدید و شگفت انگیز هستند.
گاهی اوقات ردیابی و شناسائی آنها در بین سایر نویزها و سیگنال ها دشوار است.
یک تهدید یا فرصت برای سازمان شماست.
افراد دانا معمولا آنها را کوچک شمرده، جدی نگرفته، یا به آنها پوز خند می زنند!
معمولا یک زمان تاخیر قابل ملاحظه داشته و فرآیند توسعه آنها تا بلوغ و تبدیل شدن به جریان غالب خیلی طول می کشد.
در نتیجه فرصتی برای یادگیری، رشد، و تکامل به شمار می روند.[22]
ایگور آنسوف در مقاله خود با عنوان "مدیریت شگفتی استراتژیک از طریق واکنش به علائم ضعیف" نشان می دهد که اطلاعات باید از سه فیلتر عبور کنند تا به اقدام تبدیل شده و بر تصمیم های تاثیر گذار باشند. این سه فیلتر عبارتند از:
فیلتر مراقبت محیط
فیلتر الگوی ذهنی افراد
فیلتر قدرت
در هر یک از این فیلترها علائم خاصی به دام افتاده و بقیه از آن عبور می کنند. بنابراین آنسوف پیشنهاد می کند برای جمع آوری اطلاعات مرتبط از محیط (که شامل علائم ضعیف نیز می شود) به این فیلتر ها توجه کافی شود. مثلا در اولین فیلتر یعنی فیلتر مراقبت محیط باید از تکنیک ها و روش های مراقبت محیطی، پیش بینی، و تحلیل استفاده شود تا عناصر اساسی واقعیت به خوبی ردیابی و شناسائی شوند. همچنین برای گسترش فیلتر طرز فکر افراد باید طرز فکر مدیران کلیدی توسعه یابد. نهایتا در مورد فیلتر آخر باید مدیران قدرتمند و با نفوذ نسبت به موضوعات جدید طرز فکر بازتری پیدا کنند[14].
جان وب نیز در رساله دکترای خود فهرست برخی از دلایل را که چرا بعضی علائم ضعیف هستند و تشخیص آنها دشوار است آورده است:
علامت مذکور قوی است اما دستگاه حسگر قادر به تشخیص آن نیست.
دستگاه حسگر به گونه ای طراحی شده است که فقط برخی علائم خاص را تشخیص دهد و در نتیجه هیچ علامت دیگری را هر چقدر هم که قوی باشد تشخیص نخواهد داد.
فیلترهای واسط بین علائم قوی و دستگاه تشخیص دهنده آنها را کاملا ضعیف می کنند.
ناپیوستگی مسبب علامت مذکور شاید از لحاظ جغرافیائی بسیار دور از حسگر باشد.
زمانی که ناپیوستگی در حال رویداد است علامت هائی را ارسال می کند که در ابتدا ضعیف هستند.[23]
موفقیت در تشخیص علائم ضعیف
واضح است که هر چقدر فیلترهای جذب اطلاعات باز تر باشند داده ها و علامت های بیشتری به چشم خواهند آمد. در مورد سازمان ها می توان هنگام "پویش محیطی" و پیش بینی، از منابع اطلاعاتی متنوع تر و حتی غیر معمول استفاده کرد. بدین ترتیب فیلتر مراقبت محیطی گسترده خواهد شد. مثلا جورج دی و پاول شومکر در مقاله ای با عنوان " اسکن کردن محیط پیرامونی" تاکید می کنند که اسکن کردن حاشیه و پیرامون برای دیدن علائم ضعیف اهمیت زیادی دارد[24]. از سوی دیگر می توان با استخدام اشخاص دارای سوابق تحصیلی و حرفه ای کاملا متنوع فیلتر الگوی ذهنی افراد را باز تر کرد. همچنین می توان با آموزش دادن مدیران ارشد و و باز کردن ذهنیت آنها نسبت به آینده های بدیل و ایجاد آمادگی برای اقدام متفاوت در شرایط متفاوت فیلتر قدرت را باز تر کرد.
همانطور که الینا هیلتونن خاطر نشان می کند امروزه با توجه به وجود اینترنت منابع جمع آوری اطلاعات به شدت گسترده شده اند به گونه ای که کمبود ها در تشخیص و شناسائی علائم ضعیف تا حد زیادی جبران می شود. در واقع از طریق اینترنت می توان صدای دامنه بسیار وسیعی از افراد را شنید. پیگیری داستان هائی که در بین مردم می چرخد و لزوما از طریق رسانه های گروهی منعکس نمی شوند یکی از راه های تشخیص تغییر و تحولات آینده است. چنین تحلیلی که نوعی تحلیل اسطوره یا تحلیل نشانه شناختی است به طور موفقیت آمیزی در کمپانی نفتی شل در اواخر دهه ۱۹۷۰ برای پیش بینی رویداد انقلاب اسلامی ایران استفاده شده است[21] .
در پایان باید تاکید کرد که پرهیز از کوربودن در برابر تغییر و تحولات آینده صرفا از طریق جست و جوی علامت های ضعیف به همراه "کنجکاوی کودکانه" میسر است. چنین علائم ضعیفی معمولا در حاشیه قرار دارند.
قدردانی و سپاسگزاری
از آقایان مهندس عزیز علیزاده، مهندس امیر ناظمی و مهندس علی شماعی که در تهیه مستندات کمک کردند صمیمانه تشکر می شود.
مراجع:
1- H. Brooks, The typology of surprises in technology, institutions, and development, in: W.C. Clark, R.E. Munn Eds.,Sustainable Development of the Biosphere, Cambridge University Press, Cambridge, UK, 1986, pp. 325 – 350.
2- P.F. Drucker, The Age of Discontinuity, Harper and Row, New York, 1968.
3- R.U. Ayres, On forecasting discontinuities, Technol. Forecast. Soc. Change 65 (2000) 81 – 97.
4-S. Mendonca, M.P. Cunha, J. Kaivo-oja, F. Ruff, Wild cards, weak signals and organisational improvisation, Futures,36 (2) (2004) 201 – 218.
5- Ph. W. F. van Notten et al, Technological Forecasting & Social Change, 72 (2005) 175-194.
6- C.S. Holling, The resilience of terrestrial ecosystems: local surprise and global change, in: W.C. Clark, R.E. Munn Eds Sustainable Development in the Biosphere, International Institute for Applied Systems Analysis, Laxenburg, 1986.
7- S.H. Schneider, B.L. Turner II, H. Morehouse Garriga, Imaginable surprise in global change science, J. Risk Res. 11 (2) (1998(165 – 185.
8- M.H. Glantz, D.G. Streets, T.R. Stewart, N. Bhatti, C.M. Moore, C.H. Rosa, Exploring the Concept of Climate Surprises: A Review of the Literature on the Concept of Surprise and How It Is Related to Climate Change, Environmental and Societal Impacts Group, National Center for Atmospheric Research, Boulder, 1998.
9- M. Thompson, R. Ellis, A. Wildavsky, Cultural Theory, Westview Press, Boulder, CO, 1990.
10- http://en.wikipedia.org/wiki/Wild_Card_%28card_games%29
11- http://en.wikipedia.org/wiki/Wild_card
12 -http://en.wikipedia.org/wiki/Wild_card_%28Foresight_research%29
13- Barber Marcos., Wildcards- Signals from a future near you Strategic Foresight Analyst, Swinburne University
14- Ansoff, Igor. 1975. "Managing Strategic Surprise by Response to Weak Signals." California Management Review. XVIII(2): 21-33. Winter.
15- Rockfellow, John. 1994. "Wild Cards: Preparing for the Big One." The Futurist. 1: 14-19.
16- Petersen, John L. 1999. Out of the Blue-How to Anticipate Big Future Surprises. Lanham: Madison Books.
17- Cornish, Edward. 2003. "The Wild Cards in our Future." The Futurist. 37: 18-22.
18- Dewar, James A. "The Importance of 'Wild Card' Scenarios."Available: http://www.cia.gov/nic/PDF_GIF_2020_Support/2003_11_06_papers/dewar_nov6.pdf.
19- Mannermaa, Mika. 2004. Heikoista Signaaleista Vahva Tulevaisuus. Porvoo: WSOY. Translated into English by Hiltunen and Jääskeläinen
20- Dator, Jim. 1996. "Futures Studies as Applied Knowledge." In Slaughter, Richard, ed., New Thinking for a New Millennium. London: Routledge. And In Kaoru Yamaguchi. Sustainable Global Communities in the Information Age: Visions from Futures Studies. London: Adamantine Press. 1997. Available: http://www.futures.hawaii.edu/dator/futures/appliedknow.html
21- Hiltunen, E., Was it a wild card or just our blindness to gradual change?, Journal of Futures Studies, November 2006, 11(2): 61 - 74
22-Coffman, Brian. 1997a. "Weak Signal® Research, Part I: Introduction." MG Taylor. Available: http://www.mgtaylor.com/mgtaylor/jotm/ winter97/wsrintro.htm
23- Webb, John R. 1987. An Evaluation of Igor Ansoff's Theory of Weak Signal Management by Means of an Investigation and Forecast of Future Developments in the Ophthalmic Laser Environment. Doctoral Thesis. University of Strathclyde, Glasgow.
24-Day, George S. and Paul J. H. Schoemaker. 2005. "Scanning the Periphery." Harvard Business Review. November: 135-148.
منبع فارسی برای مطالعه بیشتر
خزائی، سعید، پالايه ي علايم ضعيف: مانعي بر سر راه آينده نگاري، وبلاگ سید علیرضا حجازی: مقالات فنآوری اطلاعات و ارتباطات
http://ictarticle.blogfa.com/post-80.aspx
http://ictarticle.blogfa.com/post-81.aspx
http://ictarticle.blogfa.com/post-82.aspx
http://ictarticle.blogfa.com/post-83.aspx