کتاب پر سروصدای «آسیب شناسی یک شکست» آقای علی میرفطروس که چند سالی پیش سروصدای زیادی کرد بتوسط آقای محمد امینی مورد نقد و بررسی قرار گرفته است. متاسفانه این کتاب که بسال ۲۰۱۲ بچاپ رسیده است را دو ماه پیش گیر آوردم غافل از اینکه این کتاب برای دانلود در اینترنت قرار داشت و دارد. بهر حال معلوم نیست که آیا آنانی که این کتاب را توی نت گذاشته اند با اجازه ی ناشر بوده است یا نه! بهر حال این کتاب قطور ۶۷۷ صفحه ای اینجانب را چنان مجذوب خود کرد که وقتی حتی برای صرف شام زمین می گذاشتم احساس می کردم چیزی را گم کرده ام.
همیشه اینجانب دیدی بسیار محترمانه به محمد مصدق داشتم، شاید به دلیل این بود که پدر اینجانب شدیداً به ایشان علاقه داشته و مدتی هم بعد از کودتا به زندان ارومیه افتاده بود. همیشه از بزرگی و قانونمداری مصدق حرف میزدند. پدرم معتقد بود که مصدق خدمتی که به ایران کرد تنها به ملی شدن صنعت نفت خلاصه نمیشد بلکه به حکمرانان و نمایندگان مجلس و مردم ایران یاد داد که چگونه قانونی عمل کنند و پیروز شوند. یعنی یک نوع دیپلوماسی که حداقل در ایران به این شکل مدرن سابقه نداشته است. بهرحال این نظر پدرم بود.
اینجانب که از ابتدا با این پشتوانهی فکری که زنده یاد پدرم توی ذهن کودکانه ام کاشته بود حرفها و نقل قولهای میرفطروس را مشکوک و یا دروغ تصور میکردم. اما باید اذعان دارم که در طرز فکر من نسبت به مصدق بزرگوار اثر منفی گذاشته بود که دوست داشتم با آن برخورد کنم ولی زیاد فرصت نمیکردم. چندین کتاب از اینور و آنور راجع به مصدق گیر آورده و خواندم ولی کتابی چنان پرمایه و عمیق و با نگارشی پر حوصله و دقیق که آقای محمد امینی به نگارش در آورده، نیافتم. دامنه ی مطالعات وسیع و نوع برخورد ظریف و موشکافانه و بسیار متین آقای محمد امینی خواننده را مجذوب میکند. ایشان هیچ مطلبی از کتاب آقای میرفطروس از چاپ اول تا چاپ سوم را بی جواب نگذاشته است. تا جایی دقیق که به تغییراتی هم که در این چاپهای مختلف انجام شده نیز برخورد نموده است. جعل و دروغ و تعبیرات از پیش تعیین شدهی میرفطروس را با ادبیاتی دوست داشتنی (که به اینجانب بسیار چسبید چرا که مرا را یاد «تاریخ هجده ساله ی آذربایجان» و «تاریخ مشروطه ی ایران» و آثار دیگر مرحوم کسروی می انداخت.) به رایالعین گذاشت. این کتاب که حاوی واژههای بیشماری به فارسی سره میباشد و طرز نگارشی ویژه که خود به اثر زیبایی خاصی می دهد، جای خاصی برای برخورد دارد. این کتاب نشان داد که پدرم درست فکر میکرده است که مصدق قانون مدار بوده است. هر چند آقای امینی خود بسیار با دقت و وسواس خاص یک تاریخ نگار مبرز این قانون مداری مصدق را نشان می دهد ولی در عین حال به خطاها و اشتباهات ایشان نیز انگشت میگذارد.
چیزی که دل آدمی پس از خواندن این کتاب از آن می گیرد. نوع تاریخ نگاری افرادی مثل آقای میرفطروس است که چگونه ایشان بدین صورت نامسئولانه و یا جانبدارانه بر علیه مصدق بپا خواسته و قلم فرسایی میکند. اینجانب ابدا طرفدار شخصیت مصدق و یا هیچ شخصیت خاصی نیستم ولی مصدق برای ایران تنها یک شخصیت نبود! بلکه یک الگو بود! و خراب کردن این الگو برای منافع شخصی و یا سروصدا راه انداختن بخاطر مهم جلو دادن خود، عملی دور از ساحت مقدس پژوهش و تحقیق است. بغیر از این توهین به دانش ملی و خیانت به تاریخ نگاری در ایران است. کسی که توهین را نفهمد بسیاری چیزها را نمیفهمد. آقای محمد امینی با صبر و صبوری و با اسناد و مدارک مسجل و دقیق و بیشمار مثل یک نداف کهنهکار پنبه ی «آسیب شناسی یک شکست» را زده است. گردآوری اینهمه سند آنهم در خارج از کشور نمایانگر زحمات بی نظیری است که ایشان کشیده اند.
در تمامی کتاب نشان داده شده است که شاه قانونی عمل نکرده است؛ سیا (سازمان امنیت آمریکا) و MI6 سازمان امنیت انگلیس و خودفروختگان ایرانی چون زاهدی های پدر و پسر، برادران رشیدیان که مأموران سازمان امنیت انگلیس و آمریکا بودند و نصیری، باتمانقلنج، رزم آرا، فرخ کیوانی، آیت الله کاشانی و آیت الله بهبهانی و دهها نفر دیگر در کودتای غیرقانونی بر علیه حکومت قانونی مصدق دست داشته اند. بودجهی یک میلیون دلاری آمریکا برای کودتاسازان، رشوه به آیت الله کاشانی چند روز پیش از کودتا، خرج کردن چندهزار دلار برای ریختن یک مشت بی خرد به اسم طرفداران حزب توده به خیابانها جهت نشان دادن اینکه حزب توده در صدد گرفتن حکومت است. جزو رفتاری بودند که کوتاگران بدانها دست زدند. باز ایشان بدقت و فراست نشان داده است که چگونه آمریکاییها از تجربه ی کودتایی که در گواتمالا بپا کرده و تجربیاتی اندوخته بودند در ریختن لات و لوتها و آزاد کردن افرادی چون شعبان جعفری (مشهور به شعبان بی مخ) از زندان آنهم درست صبح روز کودتا و همآهنگ کردن دارودستهی چاقوکشان او با سکینه قاسمی (مشهور به پری بلنده) رهبر و صاحب فاحشهخانهی تهران و مهین بچهبازها و لات و چاقو کشان مشهوری چون حاج رضاییها (طیّب و طاهر) برای بهم ریختن اوضاع پایتخت و قتل و کشتار مردم کوچه و برزن با فریاد جاویدشاه انقلابی ساختگی رابه نمایش گزاردند تا اینکه کودتا را کم رنگ تر نشان دهند. در حالیکه پشت اینهمه لات و لوت خیابانها پر از ارتش و توپ و تانک فراوان بود.
باز نشان میدهد که چگونه شاه قانون مشروطیت را با دانستن اینکه افرادش چه شخصی و چه نظامی با سیا و اینتلیجن سرویس انگلیس تماس میگیرند، زیر پا می گذارد. چرا که بر طبق قانون مشروطیت حکم اینگونه افراد اعدام و یا زندانهای طولانی مدت است. باز نشان میدهد که شاه این افراد را به حضور پذیرفته و به آنها خط می داده، با آنها کنار هم نشسته و شام می خورده است.
این پادشاه قانون شکن در کتاب آدمهای بی دانش و بی مسئولیتی همچون آقای میرفطروس بیگناه و قانون مدار و ملت دوست معرفی میشوند. آدمی فکر می کند که نکند زبانم لال پول هنگفتی آقای میرفطروس از خانواده ی پادشاه مرحوم گرفته باشد و یا برای نوشتن این کتاب برای آینده ی خود در حکومت آینده که بنظر وی امکان سرکار آمدن رضا پهلوی باشد، دم و دستگاهی بهم بزند.
آقای میرفطروس که زمانی با گرامی یاد حسن ضیا ظریفی از بنیانگذاران چریکهای فدایی خلق و یار زنده یاد بیژن جزنی در زندان سازمان امنیت کرمان هم سلول بوده و بقول حسن رجبی نوشته های حسن ضیا ظریفی راجع به حلّاّج را که به میرفطروس نشانی اش را میدهد و از ایشان میخواهد بعنوان امانت در پیشش نگهدارد را دزدیده و کتابی به همین نام (حلّاّج) به اسم خودش (میرفطروس) منتشر کرده است و یک شبه با این دزدی ادبی تاریخدان و تاریخ نگار برجسته شده است. تا آنجا که آقای حسن رجب زاده که این دزدی ادبی را میدانسته به میرفطروس رجوع میکند و از ایشان میخواهد که راستی را با مردم در میان بگذارد. حسن رجب زاده میگوید که به میر فطروس گفتم: «خیلی از اهل قلم و دوستان قدیمی از این ماجرا خبر دارند (منظور میدانند که این اثر را دزدیده ای!) چه پاسخی دارید؟ ایشان اضافه می کنند که میرفطروس در پاسخ من قاطعانه فرمودند که: همه شان [...] میخورند!
آیا با این دزدیها که اگر راست باشد و بنظر میرسد که راست باشد، میتوان به آقای میرفطروس بعنوان پژوهشگری که بدنبال راستیها و تحلیلهای دقیق برود و آنها را بشکافد، اعتماد کرد؟
بهر حال کتاب بسیار پر ارزش محمد امینی چنان برخورد دقیق و موشکافانه و با اسناد و مدارک بسیار معتبر «آسیب شناسی یک شکست» جناب میرفطروس را با خاک یکسان کرده است که اگر اینجانب جای ایشان میبودم از شرم بجای دور از دسترسی پناه میبردم که به چشمها ظاهر نشوم. تنها در پایان این نوشته ی کوتا میگویم که با اینهمه خوشحالم آقای میرفطروس آن کتاب را نوشته است. چرا که اگر ایشان«آسیب شناسی یک شکست» را نمی نوشتند شاید ادبیات ایران بی نصیب از داشتن کتاب بسیار وزین و دقیق و هشیارانه ی «سوداگری با تاریخ» جناب آقای محمد امینی می بودند. آقای محمد امینی جلد دوم کتاب را به ما قول داده اند که مشتاقانه در انتظاریم.