امروز جمهوری اسلامی کبریت به انبار باروت زد و یکی از جوانان برومند ایران را اعدام کرد. این یک خودکشی سیاسی بود و پایان کار رژیم! محسن شکاری به جرم بستن خیابان ستارخان و زدن یک بسیجی به اعدام محکوم شده و حکم اجرا شد. این بدین معنی است که جمهوری اسلامی پا روی قوانین خودش گذاشته است. چرا که زخمی کردن یک نفر اگر قصاص هم شود اعدام نیست و بستن خیابان جریمه نقدی دارد. این کار رژیم به مردم ایران حق دفاع مسلحانه را میدهد. چرا که رژیم خود قانون را زیر پا گذاشته است. حتی علی کریمی هم به این گاف رژیم هشدار داده و گفته است که «منتظر انتقام اعدام محسن شکاری باشید!» این تیر خلاص جمهوری اسلامی به سرش بود. آدمی فکر میکرد که در این ۴۳ سال اینها چیزی از سیاست آموخته اند ولی تعجب آور بود که اینهمه بی استعداد بودند.
جمهوری اسلامی برعکس رژیمهای عاقل ولی مستبد و یا دیکتاتور بجای اینکه مثل حکومت چین عقب نشینی کند با مردم خود لج میکند. این نه تنها وحشت جمهوری اسلامی را نشان میدهد بلکه بدین معنی هم هست که مشت جنایات جمهوری اسلامی را از نظر بینالمللی که به دروغ داد و فریاد میزد که کسی را در این قیام نکشته، باز میکند. در ضمن در جامعه ی جهانی به مردم ایران حق مسلح شدن و جنگ مسلحانه را بر علیه رژیم خودکامه را صادر میکند. چرا که رژیم قانون شکن است.
بنابراین از امروز انقلاب مردم ایران به فاز جدیدی پای میگذارد که پر از خشونت خواهد بود. چیزی که هیچکس بجز رژیم آدمکش بدان راضی نبود. جوانان فکر میکردند که ایادی رژیم تا حالا خوردند و بردند و چاپیدند و حالا جمع میکنند و میروند. ولی این فکر معقول جوانانشامل حال حاکمانی است که ذره ای عقل درست و حسابی در زیر جمجمه شان وجود دارد، نه یک عده که ۴۳ سال است که عشق آدمکشی دارند.
بنابراین از امروز دست جوانان قانوناً نیز برای کشتار ایادی رژیم باز است. رژیم به رسمیت تمام اعدام یک جوان را بعد از شکنجه های فراوان (و یا شاید کشته شده در زیر شکنجه بوده باشد که به نام اعدام از آن یاد شده است) را اعلام کرد. یعنی عملا اعلان جنگ با ملت ایران!
از سوی دیگر خبرگزاریها دیروز اعلام کردند که سردمداران حکومت با دولت ونزوئلا برای پناه دادن به حاکمان ایران جلسه داشته اند. از این زاویه اعدام محسن شکاری و محسن های بعدی میتواند بدین معنا باشد که رژیم آخرین تیرها را بر علیه دشمن خود یعنی مردم ایران رها میکند. چرا که به وضوح مرگ خود را در آینه آینده ی نزدیک میبیند. و حتی وقعی به حقوق بشر و سازمان ملل و جامعه ی جهانی و حتی بسیجیانی که برای کشتار مواد مخدر مصرف میکنند، نمی گذارد. بسیجیان و سپاهیان گول خورده بدین سبب در دست مردم خشمگین و ماتمزده تیکه پاره خواهند شد. این یعنی تلاش مذبوحانه و در ارتش به این شرایط که فرمانده دیگر نمیتواند فرمانی بدهد چرا که هیچ راه حلی به ذهنش نمیرسد را تفرقه به اختیار میگویند. زمام از دست رژیم در رفته است و رهبر عملا تفرقه به اختیار داده است.
چنان بخت از رهبر برگشته است که خواهر و برادر وی هم از وی برائت جسته و وی را جانی و قاتل مینامند. همه از حکومت دوری میکنند و خود را از عقوبت آینده بدست جوانان بر حذر میدارند بجز حاکمان و سران رژیم جمهوری اسلامی که بخوبی میدانند جایی برای فرار ندارند بسیاری از زیر دستها در ترکیه ول میگردند.
هم اکنون سوریه شلوغ و لبنان شلوغ و عراق در تنش و با لشگری گران در مرزها و افغانستان بدست طالبان و بالاخره همه جا خنجرها تیز برای بریدن سر حکام ایران آماده باش داده اند.
به کجا رود این کرکس که اسیر تیر باشد.
ولی حکام به هیچ امیدی ننشینند تا مبادا به روز چائوشسکو و یا قذافی بیفتند. بلکه مثل محمد رضا پهلوی شیک و تر و تمیز ثروت باد آورده شان را بردارند و از ایران بروند. جاهایی مثل روسیه و کشورهای کوچک اطرافش هست که بشود پناه برد. این راهی است که میتوان در این برهه از زمان پیشنهاد کرد.
راه دیگر کودتاست که باید با دقت و ظرافت با قربانی دادن خودیها صورت پذیرد نه با قربانی کردن مردم بلکه با قربانی کردن رهبر. شنود کاخ خامنه ای نشان از قدرتی است که بزودی دست به عمل خواهد زد ولی تعجب آور است که دارد دیر میکند و این شنود نشان میدهد که رهبر را میخواهند قربانی کنند و منتظر فرصت هستند.
باید الحق قبول کرد که این جنبش بسیار باشکوه و عظیم بوده و در جهان نظیرش رخ نداده است. این جنبش میتواند هزار شاه و رهبر را هم سرنگون کند. جوانان دیگر نمیخواهند در دست یک مشت اراذل و اوباش نادان اسیر شوند و هر روز ببینند که مملکتشان طعمه کفتاران میشود.
رژیم ایران آتش زدن زباله دانیها را جزو دارایی ملت میداند ولی از سوی دیگر میلیاردها دلار را در لبنان و سوریه و عراق به خاکستر تبدیل کرده است. جوانان هشیار و دانشمند را از مملکت رانده است. عملا فروش نفت و سایر محصولات داخلی را به صفر رسیده است. یعنب بکل مملکت مرده است. تنها چیزی که این حکومت بدانها افتخار میکند تجهیزات نظامیاست که بخشهای مهمش از خارج وارد شده است. یعنی آنهم عملا چیزی نیست که بتوان بدان افتخار کرد.
اکنون مردم سوریه و افغانستان نیز به تاسی از دختران دلیر ایران بپا خاسته اند و دیری نخواهد کشید که این حرکت به عراق و تمامی کشورهای اسلامی سرایت کند. در جهان آینده شما دیگر جایی ندارید. کلیپی دیدم که در آن حتی صحرا نشینان آفریقا هم شما را نصیحت به واگذاری حکومت میکنند و از حقوق بحق زنان ایران دفاع میکنند. آقایان! قتل و جنایت در مملکت ما بس است. تا اوضاع بدک نیست بروید! گرنه در جلو چشمان جهانیان پیکر شما از تیرهای برق و درختان آویزان خواهد شد و این صحنه ی زیبایی نیست. دوست نداریم وطن مان با خون هم وطنان حتی تبهکار رنگین شود.
امیدواریم که سپاه عقل کرده و خود را منحل و قدرت را به مردم تسلیم کند. چرا که قدرتش را از مردم گرفته است و بدین وسیله خود را یک جورهایی تبرئه نماید. دیگر دارد خیلی دیر میشود. به امید روزهای روشن برای ملت ایران!
شیرزاد کلهری