مذاکره غرب با نظام اسلامی
اگر عضو یکی از شبکههای زیر هستید میتوانید این مطلب را به شبکهی خود ارسال کنید:
[23 Feb 2021]
[ فرهاد یزدی]
– بیست و سوم فوریه 2021
فوری ترین نیاز نظام اسلامی اسلامی که در کوتاه مدت پیش از هر عامل دیگر نفس های به شماره افتاده رژیم را تهدید می کند، دست یابی به ارز خارجی است. بدون دریافت فوری چنین اکسیژنی، هر لحظه اقتصاد متلاشی کشور می تواند با تورمی در ابعاد کشورهای آمریکای لاتین متدوال در 50 سال گذشته روبرو شده و به ناگه به حالت انفجار درآید. غرب، تنها قدرت موثر که هم خواهان و هم قادر به یاری است و هم رژیم، از چنین وضعیتی اطلاع کامل دارند. غرب و به ویژه اروپا، از انفجار در ایران که نتیجه آن غیر قابل پیش بینی و از آن میان می تواند جنگ داخلی و حتا تجزیه باشد، آگاه است و خواستار آن نیست. از سوی دیگر، غرب بر اثر چهل سال تجربه با نظام اسلامی درک کرده است که تا زمانی که گروه تمامیت خواه گرد آمده به دور رهبر قدرت را در دست دارند، دست یابی به توافق معنادار، امکان پذیر نخواهد بود. در این دوران، بر همگان روشن شده که تنها با زبان زور می شود با نظام دادوستد موثر داشت. برداشت تحریم ها که در واقع، اجازه به نظام برای دست یابی به منابع مالی است، برخلاف آنچه که بسیاری در غرب آن را نخستین گام برای کاستن از سرکشی رژیم می دانند، در عمل تثبیت رژیم و گامی به عقب در راه رسیدن ایران به دمکراسی خواهد بود. تحریم ها، با وجود فشاری که بر ملت وارد کرده است، در تزلزل رژیم بسیار موثر بوده و انگیزه توانمندی در افزایش مقاومت در برابر اعمال رژیم، بوده است. در داخل رژیم دو گروه بندی اساسی برای ماندگاری در قدرت را می توان تمیز داد: آنان که بقاء خود را ادامه راه چهل سال گذشته با تمامی ویژگی های داخلی و خارجی آن می دانند (به اصطلاح اصول گرا) و گروه دیگر (به اصطلاح اصلاح طلب و یا عمل گرا) که آماده هستند با هر هزینه ای از کیسه ایران با غرب به توافق رسیده و در داخل از فشار تا اندازه ای بکاهند. گروه نخست دور "رهبر"، بیت او و اطلاعات سپاه گرد آمده اند. گروه دوم، تمامی رییس جمهورهای گذشته و دیوان سالاران به طور کلی، تشکیل شده اند. نیازی به یادرآوری نیست که هردو گروه در نظام اسلامی در جنایت، اعمال زور غیر قانونی، فساد، خیانت، جاسوسی ووو با یک دیگر شریک و متحد هستند. هر دو گروه خواستار حفظ امتیازهای گسترده فرا قانونی که در این دوران بدست آورده، با تمام وجود هستند. تفاوتی میان دو گروه در آمادگی برای قربانی کردن ایران، ملت و آینده آن برای بقا وجود ندارد. تفاوت تنها در راهی است که بنا بر تجربه و جهان بینی گزیده اند. این دو گروه فاسد در هدفی مشترک، اما در رقابتی سخت برای کسب قدرت دو راه متفاوت در پیش گرفته اند: از راه حفظ رهبر و یا از راه خلع ید از رهبر، بهر صورت که شده. برای برخی در داخل نظام، وجود رهبر دیگر مفید نیست.
گروه عمل گرا در داخل رژیم که برای زنده ماندن، خواهان دست یابی به توافق سیاسی گسترده با غرب که بدون آن امکان دست یابی به منابع مالی و کاستن از تنش های سیاسی و نظامی، ممکن نخواهد بود، رهبر سد راه است که باید از میان برداشته شود. گروه عمل گرا در نظام اسلامی، وجود رهبر نظام و حلقه ی اطلاعات سپاه را سد راه هر گونه توافق با غرب می دانند. تا عامل "رهبری" که برتر از هر نهاد و حتا ملت است، در صحنه وجود دارد، هر گونه توافق با رژیم، بی معنا و بدون تضمین اجرایی است. از سوی دیگر رهبر رژیم، ادامه حضور خود در پهنه سیاسی ایران را با بقای گروه پرتوان متنعم از رژیم، در سپاه، ملایان و سیاستمداران لباس شخصی که آمادگی از دست دادن امتیازات افسانه ای را ندارند، گره زده است. اطلاعات سپاه و فرزند او، بازوی اجرایی چنین تلاشی برای ماندگاری هستند. غرب در برگیرنده متحدین در اروپا، آسیا و اسرائیل و عمال آن در منطقه مانند عرب های خلیج فارس، از ترس گروه دیگر، به نوبه خود خواهان پیروزی این گروه هستند.غرب ناچار است که در جنگ قدرت در داخل رژیم از گروه نخست پشتیبانی کند. مشگل غرب در این است که پشتیبانی از گروه "عملگرا" بهر صورتی که شده و به ویژه با برداشتن تحریم ها، می تواند به سود کل رژیم تمام شود و آنان را با فرصتی طلائی برای تجدید قوا روبرو کند. در چنین حالتی نه تنها کل رژیم متنفع خواهد شد بلکه برنده اصلی، گروه تندرو در داخل رژیم و رهبر آن خواهد بود که عکس نظر غرب می باشد. غرب بایستی به این نتیجه رسد که تنها و تنها در صورت حذف رژیم اسلامی از صحنه سیاسی، رسیدن به تفاهم با ایران ممکن خواهد بود.
از این رو از دید غرب و منافع درآزمدت ایران، هرگونه مذاکره بر سر "برجام" تاکید براین مطلب است که دست رسی به منابع مالی در گرو رسیدن به توافق فراگیر سیاسی، می باشد. یا به سخن دیگر، تنها در نبود "رهبر" رژیم در صحنه، چنین توافقی میسر است. این نکته ایست که غرب باید با تمام وجود برآن تکید نماید. اما فرمانفرمایی سی ساله "رهبر" بر کشور دو نتیجه ی متضاد به وجود آورده است: (1) ایران به عنوان یک کشور همچنان به راه سراشیبی خود در همه ی زمینه ها، ادامه دارد (2) سراشیبی قدرت نسبی ایران، به معنای سراشیبی قدرت کل نظام و رهبر آن بوده است. اما همزمان با حذف دیگر رقبای قدرت، منهای نیروهای مسلح، قدرت فردی او استوار شد. این تثبیت قدرت فردی، به ناچار، مسئولیت تمامی جنایت ها، شکست ها، فساد و کمبودها و از آن میان نبود ذخایر ارزی را بر وی تمرکز داده است. همزمان و در این راستا، از مدت ها پیش که توان رهبر در حل مسایل پایه ای کشور کاهش یافت، به ناچار سپاه پاسداران خلاء قدرت را پر کرد. این نهاد تعیین کننده، با وجود بدنامی و آگاهی از زیان های جبران ناپذیری که بر ملت، ایران و بر آن نهاد وارد کرده، تاکنون وفاداری خود از رهبر را دستکم در آشکار حفظ کرده است. تا کجا و چه موقع این وفاداری ادامه خواهد یافت؟
سپاه به عنوان یک نهاد، خواستار پاسداری از موازنه قدرت نسبی خود و در صورت امکان، گسترش مواضع می باشد. تنها هنگامی که موقعیت وجودی چنین نهادی با تهدید سرنگونی روبرو گردد، به احتمال زیاد وفاداری های فردی به کنار گذارده شده و تلاش در راه حفظ آن نهاد، به اولویت بدل خواهد شد. هنگامی که سپاه درک کند که ادامه پشتیبانی از فرد ویژه ای بدل به تهدید غیر قابل بازگشت برکشور و از آن رو، آن نهاد بدل گردد، روز موعود فرا رسیده است. دو عامل بر محاسبه جهت گیری سپاه اثر مستقیم خواهند داشت: واکنش ملت و ارتش از یکسو و از سوی دیگر واکنش غرب به دگرگونی. روشن است که ملت و بهمراه آن ارتش از اینکه وضع موجود ادامه پیدا کند و یکبار دیگر عنصری به عنوان "رهبر" بر آنان تحمیل گردد به ویژه که برگزیده اطلاعات سپاه و "بیت" رهبری باشد، واکنش تند به صورت خیزش عمومی از خود نشان خواهند داد. ملت و ارتش، در درازای زندگی و ترک تازی نظام اسلامی، به نوعی همبستگی دست یافته اند که فراز آن نهاد را در آینده ایران، تضمین خواهد کرد. اما اگر سپاه بخواهد در مخالفت با ملت و ارتش، بر ادامه نظام اسلامی پافشاری کند، چنین تحولی، با مخالفت شدید ملت روبرو گردیده ومورد قبول غرب که در نهایت تعیین کننده وضعیت مالی کشور است، قرار نخواهد گرفت. هم بر نظامیان و هم بر دست اندرکاران رژیم اسلامی روشن شده که برای ادامه نقش در آینده، باید از مقدار زیادی از برنامه های پایه ای خود که "صدور" انقلاب و برنامه ی گسترش توان موشکی است، صرف نظر کنند. می توان تصور کرد که در لحظه گزینش نهایی، سپاه چاره ای به جز اطاعت از ملت و هواداری از عوامل دگرگونی پایه ای نخواهد داشت. تنها در چنین وضعیتی، سپاه می تواند از پشتیبانی توامان ملت و غرب بهره مند گردد.
در نهایت برای ایران چاره ای به جز برقراری اراده ملی باقی نخواهد ماند. اما پرسش این است که در دوران گذار، چگونه این امر امکان پذیر خواهد بود. با در نظر گرفتن این واقعیت که در بیش از چهل و دوسال تجربه شوربختانه، اکثریت بزرگ ملت خواهان برقراری اراده ملی به صورت دمکراسی لیبرالی شده اند و جامعه جهانی با تمام توان از آن پشتیبانی خواهد کرد، مقدمات برقراری چنین وضعیتی بیش از آن نزدیک است که تصور می شود. بزرگ ترین واکنش منفی تنها می تواند از سوی سپاه انجام شود. اما در هر حال، چنین دگرگونی اجتناب ناپذیر است و سپاه نیز از آن آگاه است. چنین دگرگونی و اعلان رسمی پایان رژیم، می تواند با حمایت سپاه وبخشی از کانون رژیم صورت پذیرد که در آن صورت، چنین تحولی، امکان قوی دارد که با خشونت و خون ریزِی اندک همراه باشد. حتا این دوران می تواند به طور کامل وسیله ی افراد دست اندر کار در نظام با این تعهد که به سوی استواری دمکراسی در زمانی معین حرکت خواهند کرد، صورت گیرد. تضمین انجام به تعهد به سوی انتخابات آزاد، بر این واقعیت استوار خواهد بود که پس از فروپاشی نظام اسلامی، بازگشت به گذشته دیگر امکان پذیر نخواهد بود. اما اگر دست اندرکاران در دوران گذار، با نگاه به گذشته بر این هدف پای کوبند که برخی از ویژگی و مزایای حکومت اسلامی را همچنان حفظ نمایند، در آن صورت برخورد خشونت آمیز و از میان رفتن قهر آمیز آن گروه و نهادها، حتمی خواهد بود.
بر مبنای چنین منطقی، مذاکره احتمالی نظام اسلامی با غرب، چه در چارچوب برجام و چه بهر نام دیگر، اگر می خواهد موفق گردد (که بیش از آمریکا، نظام اسلامی مشتاق آن است)، تنها می تواند در نبود "رهبر" امکان پذیر گردد. چنین توافقی که ایران را به درآمد ارزی حداقلی که ازهم پاشی کشور پیشگیری نماید، در گرو حذف "رهبری" و یا به سخن دیگر اعلان پایان نظام اسلامی است.
/////////////////////
۱ - رییس اتاق بازرگانی تهران، می گوید که در دو سال گذشته، یعنی در دورانی که درآمد ارزی ایران به شدت کاهش یافته، بیش از 100 میلیارد دلار از کشور خارج شده است. تصور اینکه این مبلغ (که در واقعیت به احتمال بالا، بسیار بزرگ تر است) تنها می تواند وسیله ی وابستگان به نظام خارج شوند، سرنوشت درآمدهای احتمالی در آینده رژیم اسلامی را روشن می کند. رادیو فردا بیست و یکم فوریه 2021.
۲ - از این رو گمان دست داشتن رهبر و اطلاعات سپاه در در حذف فیزیکی، پرتوان ترین سردار سپاه (قاسم سلیمانی) همانند ترور پرتوان ترین رقیب سیاسی (رفسنجانی)، به عنوان یک "واقعیت" در اجتماع جا افتاده است.
۳ - دست یابی به جنگ افزار هسته ای، از صورت مساله رژیم خارج شده است. نظام اسلامی می داند که بهر وسیله ای که شده است و از آن میان جنگ همه گیر، غرب و به ویژه اسرائیل تاب چنین امکانی را نخواهد پذیرفت. تبلیغات و نمایش قدرت هسته ای تنها برای اثر گذاری بر افکار عمومی داخلی و خارجی به کار می رود.
۴ - در هر حال نمی توان امکان مقاومت سخت جنایتکاران و فاسدین و متحدان آنان در نیروهای امنیتی و پاره ای در نیروهای مسلح، را در نظر نگرفت
مطلبهای دیگر از همین نویسنده در سایت آیندهنگری: