قشر میانه
اگر عضو یکی از شبکههای زیر هستید میتوانید این مطلب را به شبکهی خود ارسال کنید:
[19 Dec 2022]
[ ایران مهرداد: یکی از همکاران سایت آینده نگر]
درباره¬ی اصطلاح «قشر خاکستری» جستجو کردم. در ادبیات علوم اجتماعی آن را نیافتم. درباره¬ی تعریف آن مطالبی در اینترنت دیدم که مرا به این فکر انداخت که نکند ساخته و پرداخته¬ی نظام جمهوری اسلامی باشد. در تعریف این قشر گفته شده که قشر سفید جامعه قشری است پایبند به هنجارها و ارزش¬های حاکم. به همین دلیل نورانی است. اما به محض آن که درباره¬ی هنجارها و ارزش¬های حاکم دچار تردید می¬شود، این نور کاهش می¬یابد و به قشر خاکستری تبدیل می¬شود. پس قشر خاکستری طبق این تعریف دچار تیرگی فهم و معرفت شده است. دغدغه¬ی اصلی نظام در مورد قشر خاکستری، حجاب زنان است. قشری که اعتقادشان به حجاب اجباری به عنوان یک امر شرعی رو به کاهش گذاشته و شمارشان رو به افزایش بوده و نظام را نگران کرده است.
در متون علوم اجتماعی، به ویژه در روان¬شناسی اجتماعی در بحث نگرش، به تفصیل درباره¬ی گروهی که نسبت به موضوعی خاص موضع نگرفته و درباره¬ی آن دچار تردید هستند، کار نظری و پژوهشی بسیار انجام شده است. امروزه در کشورهای دموکراتیک هنگام انتخابات، موضوع رای¬دهندگانی که هنوز تصمیم نگرفته¬اند به چه کسی رای دهند و چگونگی جلب آرای آنان به شدت مورد توجه قرار دارد و به مسئله¬ی حیاتی سازمان¬های نظرسنجی و ستادهای انتخاباتی تبدیل شده است. مطالعه¬ی انقلاب¬ها و جنبش¬های اجتماعی نیز بیانگر این واقعیت است که مهم¬ترین دغدغه¬ی رهبران این انقلاب¬ها و جنبش¬ها، تغییر نگرش افراد میانه و سعی در جلب نظر موافق آنان به اهداف مورد نظر بوده است. برای مثال، در انقلاب امریکا، انتشار متنی توسط توماس پین (Thomas Paine) فیلسوف، که به زبانی ساده و قابل فهم برای مردمی که هنوز تصمیم نگرفته بودند به انقلاب بپیوندند، اهداف انقلاب و ضرورت استقلال از بریتانیا و تشکیل یک جمهوری دموکراتیک را توجیه می¬کرد، سرنوشت ساز شد. نسخه¬های بی¬شماری از این متن در سرتاسر کشور پخش شد.
در مورد جنبش اخیر مردم ایران، مردم به چند گروه تقسیم شده¬اند:
1. گروهی از مردم پرشور با حضور در خیابان و شرکت در تحصن¬های دانشجویی و اعتصابات و به شیوه-های دیگر از این جنبش حمایت کرده¬اند و قربانی داده¬اند. صدها نفر کشته و هزاران نفر بازداشت شدند و بسیاری از دانشجویان اخراج شدند و شمار زیادی از افراد کارشان را از دست دادند. این گروه هزینه¬های مالی و روحی وجانی بسیاری را به جان خریدند. فروکش کردن جنبش و ادامه نیافتن آن، لطمه¬ی سنگینی بر روح و جان افراد این گروه و بازماندگان قهرمانان جان¬باخته وارد می¬کند.
2. گروه دوم، افرادی هستند طرفدار این جنبش و با آن همدلی کامل دارند. ولی در مورد حضور در خیابان دچار تردید بوده و هستند. این گروه بخش مهمی از جمعیت ایران را تشکیل می¬دهد. در مورد ویژگی¬های اجتماعی آنان و علت عدم حضورشان در خیابان نیاز به بررسی علمی داریم. تجربه¬ی جنبش¬های اجتماعی حاکی از آن است که پیش¬بینی موفقیت یک جنبش و دورنمای امیدبخش آن انگیزه¬ی قوی ایجاد می¬کند برای مشارکت فعال افراد این گروه. چگونه می¬توان چنین چشم¬اندازی ترسیم کرد؟ آن هم در شرایطی که رویکرد و راه و روش و راهبردهای جنبش اخیر نامتعارف بوده و خود همین امر باعث می¬شود که افرادی در این گروه سردرگم بمانند. چون درباره¬ی چنین پدیده¬ای در کشور تجربه¬ی قبلی وجود ندارد. در واقع مقاومت دربرابر پذیرش ایده¬های نو برای مدیریت پدیده-ی پیچیده¬ای چون جنبش اخیر که امری است طبیعی، شاید عده¬ای را از حضور در خیابان بازداشته باشد. وجود رهبری مورد اعتماد شاید به این گروه برای حضور عملی در میدان کمک کند. به هر حال خلاء پیام¬های توجیهی قانع¬کننده و اعتمادبخش، نیز نقش بازدارنده داشته است. نکته¬ی مهم این است که در این گروه افرادی از همه¬ی قشرهای اجتماعی و فرهنگی و اقتصادی وجود دارد و گروهی است بسیار ناهمگن و متکثر.
3. گروه سوم، شامل افرادی است که با نظام مخالفند ولی جنبش کنونی را به دلایل گوناگون قبول ندارند. برخی معتقدند عقلانیت سیاسی بر آن حاکم نیست. و افراد صاحب دانش و تجربه در راهبری آن حضور ندارند. به قول چند نفری که با آنان صحبت کردم، « این بچه¬بازی است و به نتیجه نمی-رسد». برخی دیگر نداشتن سازمان و تشکیلات و تیم رهبری را ضعف عمده¬ی آن می¬دانند و نمی-توانند بپذیرند که بدون سازمان و تشکیلات منسجم و رهبری هوشمندانه و مورد اعتماد مردم بتوان با جمهوری اسلامی در افتاد. برخی دیگر نیز معتقدند چه بسا ساخته و پرداخته¬ی کشورهایی باشد که هم¬چون گذشته برای حفظ منافع خود، آن را براه انداخته¬اند. اینان به نقش پررنگ رسانه¬ای مانند ایران اینترنشنال اشاره دارند که از جانب عربستان سعودی حمایت می¬شود.
4. گروه چهارم، طرفداران نظام حاکم هستند که خود یکپارچه نیستند. در یک سوی این طیف افرادی در این گروه قرار دارند که به محض مشاهده¬ی نشانه¬های واقعی پیروزی به جنبش خواهند پیوست. اینان فرصت¬طلبانی هستند که برای حفظ منافع خود بموقع تغییر موضع می¬دهند. در سوی مقابل، کسانی هستند که با تمام وجود به ارزش¬های نظام اعتقاد دارند و حاضرند تا پای جان برای حفظ آن بجنگند. در این میان آن¬چه مهم است، فرزندان و زنان خانواده¬ی این افراد است. درباره¬ی نوع نگرش آنان شناختی نداریم.
متاسفانه درباره¬ی تعداد افراد در هر گروه آمار دقیقی در دست نداریم. ولی هر جنبشی برای پیروزی باید برنامه¬ای داشته باشد برای جذب کسانی که در پیوستن به جنبش دچار تردید هستند. اشتباه بزرگ این است که فرض کنیم که دستیابی به پیروزی آسان است و یا این که اکثر مردم ایران به جنبش اعتقاد دارند. تجربه¬ی سه ماه گذشته نشان داد که چنین نبوده است. جنبش برای موفقیت نیاز دارد به جلب مشارکت عملی اکثر مردم که نیاز به برنامه¬ریزی دارد. تدوین بسته¬های راهبردی برای جلب ظرفداری هر گروه مهم-ترین چالش این جنبش است.
مطلبهای دیگر از همین نویسنده در سایت آیندهنگری: