فرمان روا یان جمهوری اسلامی زبان پلشت و گفتار سخیف و منطق رذیلانه ای دارند که ناشی از فرهنگ چیره بر آنان و الهام از سخنان رهبر و رهبران رژیم است . واژه هایی همچون "دیوث سیاسی " و "فاحشه" و .... متداول و متعارف شده و همچون سخنان گهربار از حلقوم رهبر و مسولان رژیم تولید شده و درکیها ن و فارس و جوان درج شده و از صدا وسیما پخش می شود . در تقابل با این نوع ادبیات، جوانان "نسل زد" گامی پیش تر به پیش رفته اند و برای ابراز انزجار خود از فرمان روایان ، از شعار های "کاف دار " بهره برده و شبکه های اجتماعی را مملو از طنز های اندیش مندانه برعلیه ستمگران حکومتی می کنند.
تفاوت طنز اندیشمند با هزل ، هجو و فکاهی چیست ؟ رابطه طنز و شعار های رکیک "کاف دار " با جنبش های مدنی و تحولات اجتماعی - انقلابی
چگونه می باشد ؟ آیا طنز یک تعهد اجتماعی است ؟
در این نگرش کوتاه ، تلاش می شود به این پرسش ها پاسخ داده شود .
طنز جراحی ماهرانه است و هجو سلاخی آشفته . طنز کلاس درس است و هزل و فکاهی زنگ تفریح . طنز سیلی محکمی است که به صورت یک مسموم می زنند تا خوا بش نبرد و به ادامه حیات او کمک شود ، هر چند ضرباتی که به صورت او نواخته می شود دردناک است . طنز مانند فشاری است که به سینه یک مغروق وارد می شود تا ریه هایش را فعال و ماندنش را تضمین کند ، با این گمان که ممکن است دنده هایش را بشکند .
فکاهی با طنز متفاوت است . طنز یک پدیده مردمی است و امیدوار . اما فکاهی نومید است و بر خلاف ظاهر شادگونه و” مشنگ وارش” ، به بن بست رسیده و کاری نمیتواند بکند به جزء مسخرگی . فکاهی بیان نومیدی است که راهی برای “ساختن ” و شیوه ای برای “ایجاد کردن ” نمی یابد . امیدی به آینده ی تابناک ندارد و چشم داشتی به ” بازسازی ” نمی بیند . جهان پیرامونش را تلخ و شوم یافته و امکان ساخت و دگرگونی را نمی یابد, پس ” مسخرگی ” را پیشه می کند. نمونه این گونه ” مسخرگان ”در جمهوری اسلامی، " سامان گوران " یکی از مداحان و فکاهی سازان صدا وسیما است که با "لودگی " و ظاهر ” مشنگ وارش” به تحقیرهنرمندان و ورزشکاران می پردازد .
طنز از عمق آرزوها و خواسته های مردم متبلور می شود و یک تعهد اجتماعی است. طنز نویس آلترناتیو ارائه نمی دهد، نقاط ضعف را می بیند، آنها را برجسته می کند. گاهی اغراق می کند و بعد مانند یک گلادیاتور به آنها حمله می کند.
طنزنویس نومید نیست ، سر به هواست، پس کلامش تلخ می شود، او عمیق تر می اندیشد و اندیشمندانه و حساب شده فکر می کند، گاه ایجادگر یک لبخند است و گاه یک زهرخند . قهقهه راه نمی اندازد، درون را به خنده وا می دارد ، اندیشه را به کار می اندازد ، امیدوار است و ویرانگر زشتی هاست. دارای برخورد معکوس و “معکوس نویسی” است. در ظاهر تجاهل می کند و در ژرفنا اندیشه می ورزد. کنایه و گوشه بیشتر از هر حرفی در طنز استفاده می شود.
طنزنویس باید آگاهی عمیق فلسفی و اجتماعی داشته باشد، بر تاریخ مسلط باشد، ادبیات را بداند، با هنر و شعر رابطه تنگاتنگ داشته باشد و اولویت ها را بشناسد. ” فکاهی نویس ” دانش اندک دارد و بی ابزار است ، به ناگزیر به مسایل حاشیه ای روی می آورد و ناچار است از مفاهیم سکسی و کلمات مستهجن و برخورد به اقوام دیگر [ با تصور وی اقوام ضعیف تر ] روی آورد .
یکی از خصوصیات طنز این است که خواننده را وامی دارد که شاهد این باشد که انسان ها خودشان به کارهای خودشان بخندند. گفت: “خود گویی و خود خندی، عجب مرد هنرمندی”. ما ایرانیان در سال ۵۷ انقلاب کردیم و خودمان به انقلاب ساخته و پرداخته خودمان می خندیم. در واقع خنده های ما شکل مسخ شده گریه ای است که به فراسوی ضجه و رنج رسیده و طنز مکث هایی است که در بین گریه پدید می آید.
طنز یک تعهد اجتماعی است. حکومتها در مقابله با طنز، تحمل کمتری دارند، چرا که طنز، ابهت شان را می شکند. عظمت و اتوریته آنها را خرد کرده و آنها را بی اعتبار و بی ارزش می کند. این مفهوم مهم را جوانان خردمند ، به نیکی دریافته اند، بدین سبب است که با آفرینش طنز اندیشمندانه، بیت آقا و کاخ دیکتاتور را به لرزه در میاورند و و خودکامگان را از قلعه هیبت به ذلت می کشانند .
گاهی یک قصیده کوتاه طنز، موثرتر و کارآتر از صدها صفحه مطالب پژوهشی و تحلیلی است. دیکتاتورها از کسانی که آنان را به تمسخر می گیرند، بیش از کسانی که با آنان مبارزه می کنند، آزرده می شوند و تلاش می کنند تمسخرکنندگان خود را زودتر از بین ببرند.
طنز حکم بولدوزری را دارد که ویران می کند. طنز آلترناتیو ارایه نمی دهد . یک طنز نویس به تنهایی می تواند با نوشته ها و سروده هایش [ که دهان به دهان می گردد ] ابهت یک دیکتاتور و حکومتش را به خطر اندازد .
طنز میدان گاه و حوزه مشخصی دارد و هدفش نه سازندگی ، بلکه "ویران کردن" و آشکار کردن ” نابکاری ها ” است . یک طنز نویس نا بود می کند ، در حالیکه بخش های دیگر ادبیات که در حوزه کارهای جدی هستند، گهی سازنده هستند و حتی گاهی آلترناتیو هم ارایه می دهند . طنز ویرانگر است و سازنده نیست . طنز نویس ، ارایه آلترناتیو را در وظیفه خود نمی بیند ، بلکه “نابکاری ها ” و نقاط ضعف را می جوید و به آن ها یورش می آورد و ابهت ها ی اقتدار گرایان را ویران می کند .
در این جنش، افریندگان طنز را ارج نهیم .