در باره انتخابات ۱۴۰۰
اگر عضو یکی از شبکههای زیر هستید میتوانید این مطلب را به شبکهی خود ارسال کنید:
[04 Jun 2021]
[ مجید / ایران]
اقدامات اخیر شورای نگهبان در رد صلاحییتها که گروهی آنرا به کودتا ی اقتدارطلبان نسبت میدهند نکات جالبی را بر ملا میکند که این از نظر بسیاری از دست اندر کاران جنبش مشخص بود و این اقذام شورای نگهبان نوری بود که بر وقایع بیست ساله گذشته تابید و صحت و صقم خیلی از نظریات را مشخص کرد وبه این نظریه شرکت یا عدم شرکت در انتخابات ، جواب قاطع داد.
تصمیم شورای نگهبان که تنها تصمیم آن شورا نبود بلکه نقطه پایانی بود به وجه جمهوری خواهی نظام. چرا که این وجه “جمهورییت “عقده ای بود در گلوی اقتدار طلبان که مرتب در هر انتخابات گلوی انها را میفشرد و بالاخره هم کار را یکسره کردند. انتخابات در ایران بعد از سال 76 یعنی انتخاب خاتمی ، همیشه این بوده که چگونه از انتخاب افراد حکومتی جلوگیری شود و نه اینکه چه کسی انتخاب شود. برای انکه شورای نگهبان و نظارت اصتصوابی حق انتخاب را از شهروندان صلب کرده اند.
با رشد بیشتر صنعت و تجارت در سالهای بعد از انقلاب ، اصلاحات بوجود آمد. ابتدا حکومت سعی میکرد که از ورود آنها به داخل حکومت و دولت جلوگیری کند. بعد ها که جلوگیری از حضور انها غیر ممکن شد ، سعی کردند که محدودشان کنند و اجازه ندهند که از یک خطی جلوتر بیایند. و باز که این تضاد شدیدتر شد، آنها را از دایره حکومت بیرون انداختند و اصلاح طلبها هم بناچار اصلاح طلب نما ها را بجای خود ، که از خود اقتدار طلبان بودند روانه میدان کردند. از این پس منطق انتخابات از نقطه نظر مردم ، تغییر کرد. منطق انتحابات دیگر این نبود که چه کسی انتخاب شود ، بلکه این بود که چه کسانی انتخاب نشوند. با این منطق اصلاحات جلو رفت و با جلوگیری از انتخاب نامزدهای اقتدارطلبان - چه در مجلس شورای اسلامی و چه در ریاست جمهوری - نه تنها تو دهنی محکمی به اقتدار طلبان زد، بلکه قدرتنمائی مبسوطی هم از خود نشان دادند و نشان داد که اگر بخواهد میتواند کاری کند که حتی یک نفر هم از انها در انتحابات تهران انتخاب نشود و البته از نظر من این در درجه اول پیروزی قاطع ملت بود و مشتی بود که ملت به اقتدارطلبان نشان میداد.
پس از این تجزیه در ساختار حکومت ، وجه اسلامی حکومت روز به روز از نظر اجتماعی ضعیفتر شد ، و دیگر از پس وجه "جمهوری "آن بر نمی آمد . ظاهرا اینبار اقتدارطلبان به آخر خط رسیده بودند ، و نتیجتا یکباره تصمیم بر حذف اساسی جمهوریت رژیم گرفتند. بعید میدانم که این تصمیم مورد تائید رهبری باشد. زیرا رهبری همیشه بین این دو نیرو بازی کرده است ، البته با سمت گیری بیشتر بطرف اقتدارطلبان.
این ضعف اقتدارطلبان از طرفی هم مربوط به رشد صنعتی و فرهنگی جامعه ایران است که علی رغم خواست حاکمیت جامعه روز بروز رشد وگسترش بیشتری پیدا کرده است در صورتیکه روبنای آن که
هنوز دنباله سیستم زمین داری است -که آنهم ، همان سیستم تغییر شکل یافته ارباب و رعیتی است. این سیستم روح قوانین فئودالی( یعنی مرکزیت) را در خود حفظ کرده است و مرکزیت فردی در تمام شئون ، اساس کار آنست . این مرکزیت فضای جامعه را ( بخصوص برای روشنفکران ، زنان و کارگران و اقلیت ها ی قومی و مذهبی ) غیر قابل تحمل کرده است.
اصلاحات بدون آنکه فعالیتی بکند ، خواست مردم را معرفی میکند( یعنی دمکراسی) و اصلاحات نماها که عمدتا قشری از خود حکومتند، ولی بعلت وابستگیشان به وجه جمهوریت نظام ( چون از این طریق سر کار آمده اند) ، کم و بیش نسبت به اقتدارطلبان -کمی بیشتر مورد تائید ملت بوده اند. هرچند که از این تائید سوع استفاده کرده اندو انها هم کشور را با سوئ استفاده هایشان و عدم اتکا به مردم و گرایششان به غرب، در بن بست سیاسی و اقتصادی قرارداده اند.
مختصر آنکه ، اقتدار طلبان از 76 به بعد هیچگاه شانسی در انتخابات نداشته اند و همیشه در این رابطه یا متوصل به تقلب شده اند و یا از ترفندهای دیگر مثل شورای نگهبان و نظارت اصتصوابی و غیره استفاده نموده اند. و در بعضی موارد هم مثل مورد ظریف یا نجفی از طرق دیگری استفاده کرده اند.
اکنون که مسئله ریاست جمهوری و یک پارچه گی، در این شرایط برایشان اهمیت فوق العاده بیشتری پیدا نموده است ، تصمیم گرفتند که کار را یکسره کنند و جمهوریت نظام را حذف کنند و این گواه اینست که در انتخابات های قبلی ، شرکت مردم در انتخابات چقدر درست و موئثر بوده است و نه تحریم انتخابات. تحریم انتخابات بطور کلی راه حل درستی نیست. شاید اگر قانونی در جهان وضع میشد که رای مردم به هر کاندیدا ، بار مثبت و منفی بهمراه داشت ، خیلی بهتر بود . یعنی شما میتوانستید به انتخاب یا حذف یک کاندیدا رای دهید ، و سیستم رای گیری بر مبنای تفاضل این رای مثبت و منفی محاسبه میشد 8/8/400
مطلبهای دیگر از همین نویسنده در سایت آیندهنگری: