اولویت پاسداری از یک پارچگی سرزمینی ایران
اگر عضو یکی از شبکههای زیر هستید میتوانید این مطلب را به شبکهی خود ارسال کنید:
[22 Oct 2022]
[ فرهاد یزدی]
– بیست و یکم اکتبر 2022
در دگرگونی تاریخی کنونی، اولویت نخست و غیرقایل تغییر، تاکید بر یک پارچگی سرزمینی ایران است. هرگونه تحول سیاسی باید با در نظر گرفتن این اولویت طرح ریزی شود. در این راستا دو فرآیند باید انجام شود: (1) نظام اسلامی که بالاترین تهدید بر امنیت ملی ایران است، از صحنه سیاسی کشور به فوریت خارج گردد و (2) قدرت مرکزی که تضمینی است بر امنیت ملی، از هم نپاشد. اولویت دیگر که تنها با حفظ اولویت نخست، شکل خواهد گرفت تضمین آینده دمکراتیک ایران و فرمانفرمائی اراده ملی است. چنانچه بارها تاکید شده، ایران همیشه یگانگی در کثرت بوده است. آپارتاد قومی، زبانی، مذهبی و یا ایدئولوژیک چنین دغدغه ای در سر ندارد. از این رو افراد و گروه هایی که برای تجزیه ایران فعال بوده اند، در این فرآیند راهی ندارند. چنانچه پیش از این بارها تکرار شده تثبت همبستگی ملی و سابقه فرهنگ مهری در ایران که با ارزش های دمکراسی لیبرالی بسیار نزدیک است، تضمین اصلی چنین فرآیندی در آینده خواهد بود. شعار زن، زندگی و آزادی درست اشاره به چنین فرهنگی دارد و چون این فرهنگ نسل اندر نسل در ایران به نوعی زنده بوده است، استحکام آن به فوریت و بدون مقاومت، در آینده امکان پذیر است.
شتاب تحول در ایران و جهان تاثیر گذار براین کشور، به اندازه ای بالاست که نیاز به بررسی زود به زود را ایجاب می کند. باید با تکیه بر اولویت ها، واقعیت ها را در نظر گیریم:
در داخل کشور، حکومت با نقصان روبه افزایش مشروعیت روبروست. یعنی تا اندازه ای که از ریزش سریع بدنه نیروهای سرکوب گر به شدت نگران است. واکنش مبارزان این بار به اندازه ای با پردلی همراه بوده است که سرکوب گران نسبت به سلامت خود، مانند دفعات پیشین مطمئن نمی توانند باشند. هر دو عامل، تعداد رده سرکوب گران را با کاهش روبرو کرده است. سپاه و ارتش که آخرین لایه دفاعی رژیم هستند، به احتمال بیش تر، برای نجات رژیم وارد صحنه نخواهند شد، گرچه گه گاه به سخن پراکنی دست می زنند. اعتماد بنفس رژیم با تحولات روانی در کانون تصمیم گیری، بایستی رو به نشیب باشد. البته رژیم از نبود جایگزین تثبیت شده در رستاخیز ملی، که عاملی برای افزایش عمر آنان می باشد، خشنود است. اما از سوی دیگر به خوبی آگاه است که حتا اگر جانشین بالقوه ای در صحنه دیده نمی شود، خیزش ملت آن مقدار توانمند است که منجر به سقوط حکومت گردد.
در این گیرودار، مساله جانشینی "رهبر" نظام مهم تر می گردد. با سکوتی که در میان مراجع تلقید در باره خیزش ملت دیده می شود، می توان نتیجه گرفت که زیر فشار حکومت از هرگونه اضهار نظر که بایستی در تقبیح سیاست آنان باشد، جلوگیری شود. آخوندهای سنتی که خیزش ملت را ناشی از اسلام سیاسی می دانند، به این نتیجه رسیده اند که اینبار با خطر حذف دایم از جامعه ایران روبرو هستند. گناه این آینده نکبتار را به دوش نظام می افکنند. نه تنها آنان، بلکه حتا آخوندهای دست چین شده در مجلس خبرگان نیز با جانشینی فرزند فاسد رهبر برای هدایت امت اسلام در آینده مخالفت کرده اند. آخوند که بیش و پیش از هر گروه دیگر، بوی مرگ را احساس می کند، راه نجاتی برای رژیم نمی بیند. به غیر از آخوندهای به طور کامل حکومتی، این گروه اجتماعی که تعداد آنان در سال های اخیر به شدت افزایش یافته، نیز، دستکم بی طرف ایستاده اند. اگر رهبر نظام نتوانسته هدایت امت در آینده را به آخوندها تحمیل کند، چه دلیلی در دست است که در مورد نیروهای مسلح که سخن آخر از آنان است، موفق گردد. می توان نتیجه گرفت که رژیم برای زنده ماندن، به گروه کوچکی از سرکوب گران در بسیج وابسته مانده است.
امید به دریافت ارزهای توقیف شده در خارج، اگر روزی محتمل می بود، امروزه جز کور سویی دیگر روشنایی ندارد. ارسال پهپاد و موشک های میان برد ایران به روسیه که خود در حال سقوط است، چند کشور اروپایی که حفظ نظام را بر دیگر گذیدارها موجود ترجیح می دادند و همزمان به ورود نفت و گاز فوری ایران به بازار جهانی امید داشتند، را نیز به جبهه مخالفین ارسال داشت. بدون دریافت ارز فوری، یعنی عدم توانایی مقابله با بیکاری و فقر ملت، همراه با نبود امید به آینده، نمی توان خیزش کنونی ملت که بر دوش زنان و جوانان شکل گرفته است را پایان داد. روند قابل دید که کاهش تولید، افزایش تورم باشد همراه با واکنش خشن تر به اعمال حکومت و بیچارگی رژیم برای درمان زخم ها، حکایت از آینده پر تشنج می کند.
از این رو هر روزه، قدرت مرکزی رو به تحلیل است. چنانچه می دانیم، قدرت، تحمل خلاء را ندارد و باید با نیرو و یا نیروهای جدید، پر شود. در غرب کشور، ترکیه با موقعیت تازه یافته، بخاطر جنگ اوکراین و نیاز رو به افزایش غرب به آن کشور، در حال جهان گشایی است. هرچه روسیه سست تر می گردد، ترکیه با قدرت بیش تری در دریای سیاه، سوریه، عراق، اقلیم کردستان و منطقه قفقاز عمل خواهد کرد. اتحاد ترکیه و آران (جمهوری آذربایجان)، امکان قطع راه ارتباطی ایران با ارمنستان، فتح بخش های از ارمنستان و در نهایت تمرکز بر آذربایجان و تهدید براه اندازی جنگ داخلی در پاره ای از خاک کشور، را در مد نظر دارند. نظام اسلامی که از شکست ارمنستان در برابر آران به عنوان پیروزی اسلام بر کفار، وسیله ی امامان جمعه خود شادی می کرد، امروز ناچار شده که رزمایش نظامی ارتش را در منطقه ارس براه اندازد. به احتمال زیاد این جبهه گیری را باید مدیون نیروهای مسلح باشیم که در هرحال بالاترین وظیفه آنان، پاسداری از مرزها است و با خردمندی تهدید به امنیت ایران را در این منطقه درک کرده اند.
در خاور و جنوب اتحادی از عربستان، امارات، اسرائیل و پاره ای از سیاستمداران غربی، به شدت و با هزینه هنگفت، زیر ساخت های جدایی از ایران را فراهم می آورند. در این تلاش سیاست ها ضد ایران و نابخردانه رژیم، امداد غیبی است برای آنان. بخت با ایران یار بوده است که سیاست نفتی عربستان در تضاد با خواست های کنونی غرب قرار گرفته و از این رو روابط، گرمی گذشته را ندارد. با این وجود، تمامی مرزهای باختری ایران و جنوب با تهدید جدی منابع مالی هنگفت ضد ایرانی، روبرو هستند. در جبهه خاور، پاکستان در گیر مبارزه با سیل بی سابقه است که بیش از یک چهارم زمین های زیر کشت را از بین برده است. از این رو پاکستان در حال حاظر تهدیدی بر مرزهای ایران نمی باشد. اما خطر این کشور در آینده را، با در نظر گرفتن افزایش مشکلات آن کشور، باید بیش از گذشته برآورد کرد. داعش هم در پاکستان، هم افغانستان و هم در ایران فعال است.
نسل جوان پرچمدار خیزش کنونی است. یعنی نسلی که بالاترین بها را به صورت وضعیت اسف بار کنونی و نابودی امید به آینده، برای زندگی در این سرزمین پرداخته است، در دست گرفته است. این نسل با شجاعتی باور نکردنی به جنگ ارزش های تحمیلی مشتی آخوند برخاسته است که در سال های دراز تلاش کرد که این ارزش های غیر انسانی را در وجود آنان وارد کند. این نسل به پا خاسته است که با بی خردی، خرافات و ارزش های غیر انسانی به مبارزه برخیزد. چنین جنگی در تاریخ این سرزمین بسیار تکرار شده است و این بار تا پیروزی از پای نخواهد نشست. این نسل که ایرانیست و می خواهد ایرانی باقی ماند، تا سرنگونی نیروهای ضد ایرانی، صحنه را ترک نخواهد کرد. این رستاخیز به مبارزه سیاسی محدود نمی گردد. این رستاخیزیست برای نجات فرهنگ والای ایران. آرامش های گه گاه، روند مبارزه نیستند بلکه استثنایی در این راه می باشند. اما همزمان این رستاخیز نه رهبری دارد و نه تشکیلات که بتواند جایگزین ایجاد کند. حتا اگر رهبری در داخل کشور خلق شود، چون ایجاد تشکیلات نیاز به زمان و منابع مالی فراوان دارد، به این زودی ها به نتیجه نخواهد رسید. با در نظر گرفتن عزم بهترین فرزندان ایران در ادامه این راه که تا پایان عمر نظام اسلامی ادامه خواهد داشت، اکنون بر دوش نیروهای مسلح کشور است (که هم رهبری و هم تشکیلات دارند) که بیش از این، شاهد قربانی شدن جوانان وطن نگردند و پیش از اینکه ایران به چند تکه تقسیم گردد به وظیفه ملی و انسانی خود عمل نمایند.
----------------------------
۱ - به پیش رفت زنان ایرانی تبار در سیاست کشورهای اروپایی که بالاترین امکان مشارکت زنان را فراهم کرده اند و یا زنان ایرانی در اقتصاد آمریکا توجه شود.
۲ - به جز در دریای سیاه، تمامی هدف های ترکیه در حال حاظر با منافع ایران در تضاد است. روابط با ترکیه با چالش های حیاتی روبرو خواهد بود.
۳ - می توان گمان برد که دلمشغولی هرچه بیش تر ارتش با پاسداری از مرزها، دست سپاه را در هرنوع عملیاتی در داخل باز می گذارد
مطلبهای دیگر از همین نویسنده در سایت آیندهنگری: