آیا هنوز هم می توان امیدوار بود؟
اگر عضو یکی از شبکههای زیر هستید میتوانید این مطلب را به شبکهی خود ارسال کنید:
[04 Mar 2020]
[ فرهاد یزدی]
– سوم مارس 2020
در چهل و یکمین سالگرد حکومت اسلامی، رژیم در سست ترین موقعیت داخلی و خارجی، در تاریخ خود قرار دارد. به تبع آن، ایران نیز در موقعیت بسیار خطیری قرار دارد. شوربختا بر اثر انباشته شدن خیانت، جنایت و فساد رژیم، کشوری با سابقه دراز در تاریخ، همراه با رژیم در آستانه فروپاشی می باشد. گوئی بلا به اندازه کافی وجود نداشت که اکنون بیماری کرونا نیز بر آن افزوده شده و در این کشور ترکتازی می کند. بسیار منطقی است که در چنین شرایطی، رژیم حاکم از داخل واژگون شود و در نبود قدرت مرکزی، شیرازه کشور نیز ازهم بگسلد. بیش از هر زمان دیگر در تاریخ رژیم، ادامه نظام اسلامی غیره ممکن بنظر می رسد و قبضه تمامی قدرت وسیله ی نظامیان و یا در نبود آن، خیزش همگانی و نهائی، به بالاترین احتمال خود رسیده است.
البته پیش از شیوع بیماری، بخش توانمندی در رژیم که گرایش به سوی روسیه دارد، طرح به دست گرفتن کامل قدرت را آغاز کرد. دلیل اصلی حذف فیزیکی سلیمانی (وسیله ی آمریکا) را باید در جنگ قدرت و در داخل رژیم، جستجو کرد. گروه هوادار روسیه به سرکردگی فرزند رهبر و اطلاعات سپاه، با حذف رفسنجانی و سپس سلیمانی، دیگر رقیب در خوری برای در دست گرفتن انحصاری قدرت در ایران، در مقابل خود نمی دیدند. به سرعت پس از مرگ سلیمانی، ما شاهد هستیم که شورای نگهبان و دیگر گروه ها و یا افراد نزدیک به رهبری، با گستاخی از نو یافته، کلیه رقبای شناخته شده و بالقوه خود برای انتخابات آینده مجلس، بدون اهمیت به سقوط شدید رای دهندگان، رد صلاحیت کردند. سلیمانی با سابقه اطلاعاتی، عملیاتی، روابط گسترده خارجی چه میان "دوستان" و چه میان دشمنان نظام اسلامی، و در دست داشتن سرباز و اهرم مالی، بی شباهت به پوتین نبود. وی تنها فرد باقی مانده در نظام اسلامی بود که می توانست در برابر گروه وابسته به مسکو قدعلم کند. با حذف او از صحنه، نیروهای مسلح با خلاء قدرت و رهبر بالقوه ای که از نظر ملت تا اندازه ای مقبول باشد، روبرو شده است.
از چندی پیش اخراج نظام اسلامی از منطقه آغاز گردید. پس از سوریه نوبت لبنان رسید. اوج نزول نفوذ رژیم در منطقه، وقایع عراق بود که گروه های هوادار رژیم اسلامی از قدرت کنار گذاشته می شوند. برنده این جابجائی قدرت، در درجه نخست ترکیه و سپس عربستان هستند. تنها در جبهه باختر نیست که ایران کنار گذارده شد. در افغانستان، هم مرز ایران و دارای سابقه دراز تاریخی، در جریان مذاکره صلح آمریکا و طالبان، ایران به طور کامل کنار گذارده شد و دیگر قادر نیست از منافع خود پاسداری کند. سلیمانی که به طور عملی سیاست خارجی ایران در منطقه و در رابطه با آمریکا و اسرائیل را بعهده داشت، همراه با رهبر، مسئول پیش آمدن چنین وضعی بودند. با وجودی که نظام اسلامی به سرعت از منطقه اخراج می گردید، رژیم از تلاش در راه بزرگ نمائی وی دست برنداشت. حذف او نه تنها نیاز روانی جامعه برای قهرمان آفرینی را تا مقداری برآورد، توازن قدرت در کانون رژیم را به سوی گروه مسکو، سنگین کرد. گرچه نظام به طور کامل سست شده است و از این رو، قدرت تمامی گروه های طالب قدرت نیز روبه سستی گذارده اند و گرچه امروز رهبر از قدرت بسیار کم تری در مقایسه با سال های پیش برخوردار است، اما با حذف سلیمانی قدرت نسبی او در کانون رژیم بالا رفته است. از این رو، چنین بنظر می رسد که در نبود رقیبی در خور، دارو دسته مجتبی خامنه ای برای قبضه کردن قدرت، موقعیت را مناسب یافته اند. هدف نخست، انتخابات مجلس در اسفند ماه بود. هر چند انتخابات با سردی و انزجار ملت روبرو شد، اما به احتمال زیاد پسرخاله مجتبی به ریاست مجلس خواهد رسید. بازهم به احتمال، به خیال خودشان، ریاست مجلس سکوی پرتاب وی به ریاست جمهوری در دور بعدی می باشد. بخاطر ترس از قدرت گیری سپاهیان، در گذشته همیشه رهبر نظام تلاش می کرد که کرسی های سیاسی (استثنا سلیمانی بود که گرچه عنوان سیاسی نداشت، گردانده اصلی سیاست خارجی ایران بود) از دسترس آنان به دور باشد. با نبود سلیمانی، اکنون رهبر در حال استحکام بخشیدن اتحاد خود با سپاهیان می باشد. هرچند که در سپاه نیز چند دستگی و سرخوردگی از نظام بشدت قوام گرفته و همزمان در شرایط خلاء قدرت، برای پر کردن جای خالی سلیمانی، باید رقابت شدید حکم فرما باشد.
همزمان، رئیس جمهور نظام با از دست دادن متحد بالقوه و یا دستکم فردی که می توانست در برابر دارودسته اطلاعات سپاه قد علم کند، خود را در موقعیت سستی یافت که در دوران ریاست جمهوری وی، بی سابقه بوده است. شایعه استعفای وی که به احتمال زیاد وسیله ی خود او منتشر شده بود، نشانگر استیصال وی است. رویداد بسیار تاسف آور سقوط هواپیمای اوکراینی (به هر دلیلی که باشد) و اندوهی که بخاطر تلف شدن پاره ای از بهترین فرزندان این سرزمین،تا مقداری بر این رقابت قدرت پوشش گذاشت. این فاجعه افزون براینکه بی کفایتی و از همپاشی نظام اسلامی را به روشنی به نمایش می گذارد، از سوی دگر از تندی اثرات خیزش آبان ماه و به قتل رساندن سلیمانی و رقابت بر سر قدرت، را در نزد افکار عمومی کاست. اما هیچ کدام از این رویداهای تاسف آور، به اندازه پراکش ویروس کرانا بر جامعه اثر گذار نبوده است. اکنون روشن شده که از مدت ها پیش، به احتمال اوایل بهمن ماه، نظام از خطر آگاه بوده و بخاطر گرم نگاه داشتن تنور تظاهرات بهمن ماه و انتخابات اسفند، از افشای آن و تلاش مورد نیاز در راه پیش گیری، سرباز زده است. شایعه حاکم در کشور، دال بردخالت و اصرار مستقیم رئیس اطلاعات سپاه در مخفی نگاه داشتن این موضوع، می نماید. نفرت از اطلاعات سپاه چند برابر شده است. ملت ایران، رژیم اسلامی را بخاطر به خدمت گرفتن آخوندهای چینی در قم، مسبب پخش سریع کرونا در کشور می دانند. عدم قطع پروازهای ایران – چین عامل دیگر می باشد. درستی و یا نا درستی چنین فرضیه ای دیگر مطرح نیست. چنین باوری در جامعه استوار شده است و دیگر صلاحیت و کفایتی برای تمامی رژیم باقی نمانده است.
نظام با کمبود ارز خارجی روبروست. از سوی دیگر، حجم بزرگی از پول فروش نفت در گذشته که گاهی حتا تا چند سد میلیارد دلار تخمین زده می شود، دستکم از دوره احمدی نژاد، به خزانه دولت واریز نشده است. به طور مسلم، بخش بزرگی از این پول وسیله ی "ژن های" خوب نظام چپاول شده است و بخشی نیز براثر بی تدبیری و عدم دلسوزی، رخت و پاش شده. بخش دیگری از آن درآمد ارزی، در درجه نخست در اختیار سپاه و دیگر گروه های صاحب قدرت برای هزینه های غیر قابل پیش بینی، گفته می شود به صورت نقدی و یا شمش طلا، نگاهداری می شود. ارزی که برای بالا نگاه داشتن ریال برای کاستن از تورم به بازار تزریق می شود، نه از منابع بانک مرکزی، بلکه از این منبع تامین می گردد. در دوران حضور سلیمانی در صحنه، رژیم توانائی دست اندازی به منابعی که مهار آن در دست وی قرار داشت، نبود. در دنباله برنامه ریزی گروه متمایل به مسکو بر ای در دست گرفتن قدرت، دست اندازی منابع مالی زیر تسلط سلیمانی از اهمیت ویژه بر خوردار است. این پول می تواند برای چند ماه گرداندن کشور به کمک آنان براید.
پایه ی تمامی این برنامه ریزی ها، بر زمین سست باتلاقی بنا شده است. در دو سال گذشته و به ویژه پس از وقایع آبان ماه، که نزول قدرت رهبر را شتاب بخشید، وزنه ملت بسیار بالا رفت. تحریم عملی انتخابات وسیله ی ملت بدون وجود سازمان مرکزی رهبری منسجم و یا تبلیغات گسترده، نشان از توانمندی و همبستگی ملت در مبارزه با جریان های گمراه کننده می دهد. همچنین باید اشاره به انظباط و همبستگی بالای ملت در مبارزه با ویروس کرونا، در حالی کرد که رژیم نه تنها در گسترش این بیماری تلاشی نکرد، بلکه مقصر اصلی در این گسترش می باشد. سطح بالای کشته و زخمی های وقایع آبان تنها نماینگر دد منشی رژیم نیست، بلکه از سوی دیگر اشاره به افزایش شدید ایستادگی در برابر این دد منشی می کند. البته وقایع آبان، از سوی دیگر نشان داد که تا چه اندازه ایران مستعد ایجاد شورش، عدم امنیت، درگیری تا اندازه جنگ داخلی همراه با نفوذ قدرت های خارجی، می باشد. سستی شدید قدرت مرکزی براثر مسایل گفته شده و متوقف شدن فعالیت های اقتصادی کشور براثر کرونا، امکان ادامه این رژیم بی آزرم را به نقطه غیر ممکن رسانده است. تنها دو راه در پیش کشور باقی مانده است که هیچ یک مطلوب به نظر نمی رسند: (1) اشغال کرسی قدرت وسیله ی نیروهای نظامی به عنوان تنها نیروی در صحنه که از انظباط نسبی برخوردار است. از نظر مدعیان کسب قدرت، اکنون مناسب ترین زمان است: نه رژیم و نه ملت، به امید آینده بهتر و این گفته که بدتر از این ممکن نیست، مقاومت درخوری نشان نخواهند داد. گزیدار هرکه و هرچه باشد، دستکم در کوتاه مدت با استقبال ملت و قدرت های خارجی روبرو خواهند شد. (2) گرچه ترس از کرونا از امکان اجتماع و در نتیجه خیزش همگانی کاسته است، با اختلال هرچه بیش تر وضعیت اقتصادی و کمبود قابل پیش بینی مواد غذایی و بهداشتی، فوران خشم عمومی غیرقابل انتظار نیست. در چنین شرایطی همه چیز و از آن میان جنگ داخلی و حتا تجزیه می تواند اتفاق افتد.
در غیاب دگرگونی بنیادی، باید انتظار خشونت بیش تر از جانب نظام در برابر خواست های سیاسی، اقتصادی (غذائی و بیکاری روبه افزایش) و اجتماعی مشروع و منطقی ملت در روزهای آینده را داشت. نظام اسلامی، برای چند روز بیش تر ماندن در "قدرت"، راه دیگری را در برابر خود نمی بیند و به ویژه که احساس می کند در داخل "یکدست" شده است. نمی توان گفت که حل مسایل از راه خشونت، در انحصار نظام باقی خواهد ماند. تمامی جامعه ایران به سوی خشونت گام بر می دارد، زیرا راه دیگری برایش باقی نمانده. تنها در دمکراسی ممکن است که رابطه بدون تنش میان آزادی (فردی، گروهی، مذهبی، نظری ووو) و امنیت (جانی، مالی، دادگری، پاسداری از آزرم انسانی) در درازمدت، ادامه داشته باشد. از این رو، با دور شدن هرچه بیش تر نظام اسلامی از دمکراسی و حتا تحقیر و خوارکردن آن، نه تنها آزادی که از روز نخست، به یکباره از میان برداشته شد، بلکه امنیت در ابتدایی ترین فرم آن نیز مورد هجوم قرار گرفت. بی امنی از قتل و جنایت تا زور گیری و اخاذی که در انحصار حکومت و رژیم بود، اکنون می تواند به تمام لایه های اجتماعی رسوخ کند. وضعیتی مشابه تمامی کشورهای غیر دمکرات و فاسد از آمریکای لاتین گرفته تا فلیپین و پاکستان در آسیا و آفریقا، که با درسد بالای قتل و جنایت سیاسی و غیر سیاسی روبرو هستند. تنها دلیلی که ایران هنوز خشونت فردی به نسبت پائین است، بخاطر سنت و اخلاق قوام گرفته در درازای تاریخ بوده است.
ایران با بحران بیگانه نیست. از پس از آغاز جنگ جهانی دوم، ایران با چند بحران روبرو بود که می توانست یکپارچگی سرزمینی کشور را در هم ریزد: اشغال ایران، واقعه آذربایجان، دوران ملی شدن نفت و 28 مرداد، تجاوز نظامی عراق و تهدیدهای درازمدت غرب. اما در تمامی این دوران، دستکم یکی از قدرت های حاکم جهانی، تجزیه ایران را در منافع خود نمی دید. امروز بسیاری از قدرت ها جهانی و منطقه با استفاده از نادانی و فساد موجود در کانون نظام، تلاش در تجزیه ایران دارند و در این راه سرمایه گذاری عظیم کرده اند. همزمان با تمامی این بحران ها، حکومت در ایران مرده است. خلاء قدرت در ایران به طور کامل محسوس است. بدون جایگزینی سریع نظام اسلامی با نظامی بر پایه های اراده ملی، راه نجات ایران و دوام یک پارچگی آن، نزدیک به محال است.
-------------------------------
۱ - البته رقابت سلیمانی با دارودسته فرزند رهبر، منحصر به اختلاف سلیقه نمی شد. از نظر خصوصیات فردی سلیمانی، فرزند رهبر، وی را بیش از دیگر جانشینان بالقوه، توانمند می دید.
۲ - زیاده خواهی ترکیه، امکان جنگ با روسیه را پیش آورده است. اما اردوغان حساب می کند که پوتین خواهان آلوده شدن بیش تر در خاورمیانه نیست و از این رو، زیاده خواهی خود را توجیه پذیر می داند.
۳ - نظام اسلامی آمادگی انتشار حقیت، بخاطر آشکار نشدن آسیب پذیری دفاع هوایی، در مورد سقوط این هواپیما را ندارد. اگر پرتاب موشک به هواپیما براثر اشتباه انسانی (چنانچه رژیم پس از سه روز مجبور به اعتراف گردید) و یا دستکاری در رایانه و دستگاه های رد یابی و تشخیص، منجر شد تفاوتی در بی لیاقتی و بی صلاحیتی نظام اسلامی نمی کند.
۴ - درآمد ارزی بانک مرکزی کم تر از مخارج ارزی کشور که بخاطر تحریم باید به صورت نقد پرداخت شود، کوچک تر می باشد.
مطلبهای دیگر از همین نویسنده در سایت آیندهنگری: