سود برندگان بحران ایران
اگر عضو یکی از شبکههای زیر هستید میتوانید این مطلب را به شبکهی خود ارسال کنید:
[18 Jul 2020]
[ فرهاد یزدی]
– هژدهم ژوئیه 20
جنگ سرد و گاهی هم نیمه گرم، میان نظام اسلامی و آمریکا که بیش از چهل سال است ادامه داشته هرروز آسیب های بیش تر بر پایه یک پارچگی ایران وارد می کند. تازه ترین بازتاب آن که غیر منتظره نبود، جهش شدید ارز در برابر ریال ایران است. تورم که بنا به طبیعت خود گرایش به شتاب دارد، به زودی با پاره کردن آخرین زنجیرها بر دست و پای خود، که جزآن راه دیگری در پیش ندارد، به آمار مشابه برخی از کشورهای آمریکای لاتین خواهد رسید. برخلاف انتظار غیر واقع بینانه نظام اسلامی، دلار به عنوان پول ذخیره، در دوران بی ثباتی بر ارزش خود می افزاید، حتا اگر از نظر سیاسی درتب و تاب بسر برد. گرچه توان تاثیر گذاری آمریکا در دوران ریاست جمهوری ترامپ و به ویژه پس از شیوع کرونا در جهان، به شدت کاهش یافته ، اما هنوز هم دو سوم ذخیره بانک های مرکزی به صورت دلار نگاهداری می شود. ایران از توانائی دادوستد هم بخاطر نداشتن ارز و هم بر اثر تحریم، عاجز است. نظام اسلامی براین باور بود که وقایع چند سال گذشته و آسیب شدید بر همبستگی داخلی در آمریکا، آن قدرت را مجبور به تغییر سیاست در رابطه با رژیم خواهد کرد و دستکم از بخشی از تحریم های اقتصادی صرف نظر کرده و گشایشی در وضعیت ارزی آن رژیم فراهم خواهد شد. با وجودی که ملت زیر بار شدید تحریم های اقتصادی با سقوط سطح زندگی روبرو هستند، هم آنان و هم برقرار کننده تحریم ها، یعنی آمریکا و جهان آزاد، به این نتیجه رسیده اند که تحریم ها اثر گذار بوده و تاروپود تنیده شده بر دست و پای نظام، از توان مانور رژیم به شدت کاسته است. نباید بدون دست رسی به نتایج قابل لمس سیاسی از شدت آن کاست. از سوی دیگر، می توان فروپاشی امنیتی نظام چه سایبری و یا دیگر ابزارها، به صورت انفجار و آتش سوزی های مشکوک در نقاط حساس، مشاهده کرد. برای رژیمی که پایه های آن بر دوش عوامل امنیتی و حفظ ترس در اجتماع استوار است، شکست بزرگی می باشد. همزمانی، این وقایع با آزادی عمل بی سابقه ای که سازمان های امنیتی آمریکا در رویاروئی با نظام اسلامی به دست آورده اند، احتمال دخالت مستقیم آنان را در ایجاد این حوادث، افزایش می دهد. می توان اثر تحریم ها را بر دو بخش داخلی و خارجی به صورت زیر خلاصه کرد.
الف – در داخل کشور بحران اقتصادی ابعاد بزرگ تری به خود می گیرد. تعطیلی مراکز تولیدی و دادوستد، بر ارزش پول ملی اثر منفی گذارده و با سقوط بسیار پر شتاب ریال که برآورد می گردد دستکم در درازای دو هفته 60% از ارزش خود را از دست داده، انتظار می رود که تورم همچنان بر شتاب دیوانه کننده خود بی افزاید. رژیم چون ارز خارجی ندارد، به جز دست زدن به حرکات نمایشی بی حاصل که نمی تواند بر رونق اقتصادی گذارد، چاره دیگری در اختیار ندارد. دادگاه های نمایش مبارزه با فساد، افزون بر آنکه با عدم باور عمومی روبرو می گردد، دو نتیجه منفی برای رژیم همراه می آورد. نخست اختلاف در نظام را به شدت افزایش می دهد. رده های دوم و سوم نظام و عاملان و آمران اصلی آنان در کانون قدرت، به جان یکدیگر می افتند. پس از آغاز محاکمه دست اندرکاران در دادگستری، رهبر نظام "مجبور" گردید که تلاش نماید از منصوب پیشین خود به عنوان رئیس قوه قضائیه به طور آشکار هوا داری نماید. در همین راستا، اختلاف و تضاد میان دو گروه به اصطلاح اصول گرا و عمل گرا، به اندازه ای بالا گرفت که بازهم رهبر نظام به طور آشکار مجبور به دخالت گردید و خواستار صرف نظر کردن از طرح استیضاح رئیس جمهور شد. مدت هاست که نظام به خاطر از دست دادن توان مانور، به این سرنوشت دچار گردیده است: هر حرکت در جهت بهبود موقعیت، با مخالفت و واکنش بخش قدرتمندی در داخل نظام، روبرو می گردد. هر شخص و گروه، دیگری را مسبب این وضع می دانند. نتیجه دوم برخورد در داخل نظام، کاستن از گزینش های نظام می گردد. گرایش طبیعی نظام، اشاره به تندروی می کند. نخستین واکنش نظام در برابر مسایل، نه جستجو برای یافتن راه حل، بل دست زدن به خشونت بدوی و سخت گیری بر ملت است. افزایش اعدام، زندان و قلع قمع راه حل گزیده رژیم است. البته ترور فردی نیز همچنان رایج است. در این مورد می توان به عنوان نمونه به سرانجام رفسنجانی، قاسم سلیمانی، قاضی منصوری در رومانی و به احتمال زیاد "آقا وحید" در گروه "خودی" و چند سد مخالف رژیم در داخل و خارج اشاره کرد.
رژیم تا چه اندازه می تواند تندروی کند؟ نباید براین تصور بود که رژیم تنها در هنگام سستی به تندروی و افزایش جنایت، دست می زند. باید توجه شود که هرچه رژیم احساس توانائی بیش تر کند، ددمنشی آن افزایش می یابد. از این رو با وجودی که در هنگام بی ثباتی، رژیم دست به تندروی می زند، اما در مقایسه با دوران اعتماد بنفس، از تندی آن کاسته می گردد. باید براین باور باشیم که واکنش های تند مانند اعدام و زندان مخالفان، دلیلی ندارد که در هنگام "آرامش" نسبی کنار گذارده شود. اگر رژیم از نظر ارزی، اقتصادی و بازرگانی خارجی در موقعیت دوران رونق چند سال پیش بود، حکم سه دانشجوی محکوم به اعدام، مدت ها پیش اجرا می شد.
مانند هر حکومت خودمختار درمانده، واکنش نخست در برابر بحران، دست زدن به تندروی است. اما از نظر اجرائی، اعتماد رژیم به بدنه نیروهای سرکوبگر مانند سپاه و بسیج روزانه روبه کاستی است، تا هنگامی که این نیروها نیز بالاخره به معترضین بپیوندند. می توان نتیجه گرفت که رژیم در موقعیتی قرار گرفته که نه می تواند دست به خشونت بی اندازه زند و نه راه آشتی را در پیش گیرد.
ب – در جهان مدتی است که موازنه قوا که از نظر تاریخی از پس از جنگ دوم جهانی، به سود آمریکا بود در حال دگرگونی است. اوج قدرت آمریکا، یک بار پس از جنگ دوم و پیش از دسترسی شوروی به جنگ افزار هسته ای و بار دیگر پس از سقوط شوروی بود. اما اکنون چین در پناه اقتصاد پرتوان خود در حال کاستن از فاصله می باشد. هنوز هم آمریکا نه تنها بزرگ ترین قدرت نظامی (بخاطر امکان عمل در دور از مرزهای خود و داشتن پایگاه در سراسر جهان) بلکه اقتصادی و سیاسی (بخاطر شبکه گسترده متحد در گیتی) می باشد و تا مدت های نیز خواهد بود. دوران ریاست جمهوری ترامپ بر توان رویاروئی آمریکا، آسیب رساند. شکست در مبارزه با کرونا، بر شتاب روند آسیب پذیری آن کشور افزود. گیر کردن درازمدت آمریکا در گرداب جنگ داخلی افغانستان و سپس عراق و رویاروئی چهل ساله با نظام اسلامی، موقعیت آن ابر قدرت در خاورمیانه را سست کرد. خلاء قدرت به وجود آمده، قدرت های دیگر و حتا درجه دوم و از آن میان نظام اسلامی و ترکیه را فعال کرد. روسیه و سپس چین نیز وارد معرکه شدند. افزایش فعالیت این دو قدرت، آمریکا را مجبور به حمایت هرچه بیش تر از عربستان و امارات کرد. سقوط قیمت نفت و تحریم های اقتصادی آمریکا از یک سو و از سوی دیگر شکست نظام اسلامی در تمامی جبهه ها، وابستگی نظام به سه کشور ترکیه، روسیه و چین را بیش از بیش کرد. ترکیه با تمام هزینه های نظام اسلامی در سوریه، با هزینه ای کم نه تنها بخشی از آن سرزمین را اشغال کرد، بلکه با خارج کردن رژیم اسلامی، یکی از طراحان اصلی آینده آن سرزمین خواهد بود. ترکیه ایران را نه تنها خطری برای خود از مرزهای خاوری نمی بیند بلکه احساس می کند که برای زنده ماندن، رژیم اسلامی هر روز به آن کشور وابسته تر می گردد. از این رو جاه طلبی ترکیه دلیلی ندارد که به سوریه ختم شود. عراق، اقلیم کردستان، آران (جمهوری آذربایجان) هر روزه در دایره نفوذ ترکیه بیش تر فرو می روند. اکنون با مداخله مستقیم در لیبی و حتا تهدید به جنگ تمام عیار، ترکیه خود را در موقعیتی می بیند که همراه با دست رسی به منابع نفت عراق، اقلیم کردستان، آذربایجان و اکنون لیبی، نه تنها از کشوری وابسته به انرژی، بلکه عاملی موثر در این مورد در آینده در خواهد آمد. توان اثر گذاری ترکیه امروز در جهان و منطقه، با ترکیه حتا سه سال پیش قابل مقایسه نیست. داوری در باره موفقیت و یا شکست برنامه های جاه طلبانه ترکیه، هنوز زود رس است. اما می توان ادعا کرد که بدون نظام اسلامی ترکیه حتا نمی توانست به رویای چنین جاه طلبی دست یابد. این تنها ترکیه نیست که نظام اسلامی نردبان ترقی آن کشور گردیده است.
با وجود حمایت شوروی از عراق در جنگ با ایران، درگیری خونین با مجاهدین افغانی، کشتار مسلمان ها در چچن و کمک به جنگ بالکان برعلیه مسلمانان بوسنی، خمینی از روز نخست تکیه خود بر شوروی را آغاز کرد. پس از شوروی و روسیه که مسئولیت تربیت نیروهای امنیتی رژیم را بر عهده داشتند، چین به تدریج و با احتیاط به ایران وارد شد. حمله چین، در وحله نخست از راه داد و ستد و با تلاش در راه صادرات به ایران، آغاز شد. امروز کالاهای ساخت چین، بازار ایران را تسخیر کرده اند و سبب ورشکستگی هزاران بنگاه و بیکاری میلیون ها گردیده اند. چین، بنا بر فرهنگ خود، با آهستگی و دور اندیشی به رخنه سیاسی (و در آینده به احتمال زیاد نظامی) در ایران پرداخت. چین بیش از آن خردمند است که خود را در درگیری سیاسی ایران و آمریکا به اندازه ای وارد شود که توان مانور خود را از دست دهد. یعنی با گزینه ی "یا این و یا آن" روبرو گردد. چین دادوستد با آمریکا را حاظر نیست از دست دهد. همزمان از موقعیت پیش آمده در ایران و امکان دسترسی به خلیج فارس و منابع نفتی برای نخستین بار در تاریخ خود، دست برنخواهد داشت. در حال حاظر تنها روسیه و چین دارای این توان هستند که بتوانند با فشار آمریکا در مورد ایران رویاروئی کرده و همزمان مطمئن باشند که آمریکا تحریم های کمرشکن برآنان وضع نخواهد کرد. به ویژه چین دارای مسایل استراتژیک پیچیده ای با آمریکاست که رابطه به ایران، تنها بخش کوچکی از آن را تشکیل می دهد.
نظام اسلامی آگاه است که نه چین و نه روسیه در دوران بحران سخت و به ویژه در رویاروئی تعیین کننده با آمریکا، آمادگی حمایت تام و تمام از آن رژیم را نخواهند داشت. با این وجود، رژیم یا باید از صحنه سیاسی به طور کامل خارج شود و یا چون کشور دیگری وجود ندارد، به ناچار به این دو امید بندد. امتیازهای داده شده وسیله ی رژیم به این دو کشور در برابر خرید حمایت آنان، نابرابر است. از مدت ها پیش، رژیم آماده قبول سهم 13% و فراموش کردن سهم 50% ایران از دریای مازندران، و بر مبنای خواست روسیه شده است. در مورد پایگاه های نظامی که در اختیار آن کشور قرار داده و یا خواهد داد، اطلاعی در دست نیست، اما به طور کامل امکان تحقق دارد. چین با بستن قرارداد همکاری 25 ساله با ایران به پیروزی استراتژیک بزرگی دست خواهد یافت. هنوز زمانی نگذشته است که هند، رقیب چین و پاکستان، از طرح راه آهن چابهار کنار گذارده شد. دیری نخواهد پایید که سروکله نظامیان چینی نیز در کرانه های ایرانی خلیج فارس هویدا خواهند شد.
آیا نیروهای چینی و روسی در روز رویاروئی ملت با رژیم، بر مبنای الگوی سوریه به طور آشکار وارد معرکه خواهند شد؟ به احتمال زیاد، چین با اعتماد به فراز خود در آینده، حذر از درگیری نظامی در ماورا مرزهای خود، همراه با سابقه احتیاط و بردباری، به طور آشکار بر علیه ملت ایران خود را درگیر نخواهد کرد. اما روسیه با تکیه بر مزدوران مسلمان از تمام سرزمین های مجاور، و با دادن امتیاز به ترکیه، تردید زیادی به خود راه نخواهد داد، هرچند روسیه از نظر اقتصادی و نظامی به پای دو رقیب دیگر نمی رسد.
هرچه عمر نیمه جان رژیم به درازا کشد، بر احتمال وقوع چنین وقایع فاجعه آمیز افزوده می شود. پیش از اینکه قدرت مرکزی و ایران به طور کامل از همپاشد، نیاز است که دگرگونی پایه ای از داخل شکل گیرد تا ایران با مساله ی جدی تجزیه روبرو نگردد.
/////////////////////////////////////////////
۱ - چین نخستین کشور بزرگ جهان است که پس از شیوع کرونا، توانست رشد مثبت اقتصادی نشان دهد.
۲ - Foreign Affairs, July Aug. 2020, p. 72
۳ - دستکم بخشی از پول های توقیف شده ایران بخاطر تحریم، آزاد خواهد شد.
مطلبهای دیگر از همین نویسنده در سایت آیندهنگری: