رژیم بر لبه نیغ
اگر عضو یکی از شبکههای زیر هستید میتوانید این مطلب را به شبکهی خود ارسال کنید:
[21 Dec 2019]
[ فرهاد یزدی]
- بیستم دسامبر 2019
آمار جان باختگان تظاهرات اخیر ایران با گذشت هر روز افزایش می یابد. عفو بین المللی 304 نفر و تارنمای کلمه 366 نفر و برایان هوک مسئول امور ایران در آمریکا از 1000 نفر یاد می کنند. نظام اسلامی هنوز آماری از جان باختگان، مجروحین و زندانیان، هرچند دروغ، انتشار نداده است. زیرا می داند که کسی آمار آنان را بنا به تجربه و در مقایسه با خشونت بکار گرفته شده، باور نخواهد کرد. از ابتدای آغاز تظاهرات نظام اسلامی از گلوله جنگی استفاده کرد. در تظاهرات درازمدتی که در هنگ کنگ در جریان است تا کنون حتا از گلوله پلاستیکی نیز استفاده نشده است. در این تظاهرات تنها دونفر و آنهم بدون رابطه مستقیم با پلیس جان خود را از دست داده اند. در لبنان که جنگ داخلی چند دهه در آن کشور در جریان بود و مفهوم ملت هیچگاه در آن جا نیافتاد، ، تنها در چند روز گذشته، پس از چند ماه تظاهرات، از گلوله پلاستکی برای نخستین بار استفاده شد. این چند نمونه نشان می دهد که نظام اسلامی، پس از چهل سال فرمانفرمائی در ایران، چقدر نسبت به ملت غریبه و ارزش جان آنان در مقایسه با دوام رژیم، چه بی مقدار می باشد.
پس از آغاز تظاهرات و در حالی که رژیم انتظار ادامه و گستردگی آن را نداشت، تلاش گردید که یکپارچگی سازوکار تصمیم گیری به نمایش گذارده شود. ادعا گردید که سران سه قوا با تائید "رهبر" با افزایش نرخ بنزین موافقت کرده اند. در حالی که این موضوع به قوه قضائیه مربوط نمی گردد و توافق سران سه قوه در قانون اساسی برای تعیین سیاست، پیش بینی نشده است. با تشر رهبر، زمزمه مخالفت مجلس نیز ساکت شد. اما، ژرفای جنایت حتا در معیار نظام اسلامی، به اندازه ای بالا بود که هر فرد و نهادی تلاش کرد که گناه را به سوی دیگر مدعیان قدرت، افکند. رئیس جمهور از زمان اعلان خبر، اضهار بی اطلاعی کرد. صداوسیما که نتوانست آماده سازی عمومی لازم را پیش از اعلان خبر آماده کند، مقصر قلمداد گردید. سپاه ادعا کرد که افراد زیر فرمان آن نهاد بدون جنگ افزار بودند. بسیج اضهار بی اطلاعی کرد. فرماندهان ارتش که منصوب سپاه می باشند، در عوض سپاه که تلاش می کند هرچه بیش تر چهره ننگین خود را پنهان کند، بدیدار فرمانده نیروی انتظامی شتافتند و از اقدامات آن نیرو در برقراری نظم عمومی، قدردانی کردند. از این رو، گناه جان باختگان و زخمی ها بر عهده نیروی انتظامی قرار گرفت. در این دوران، دو بلبل نظام اسلامی، رهبر و رئیس جمهور، ساکت مانده و از اضهار نظر خوداری کرده اند. در آخرین اطلاعیه از رهبر نظام، تارنمای تابناک متن نامه تبریک وی به دختری که بالغ شده را چاپ کرده است.
معاون نخست رئیس جمهور تاکید کرده که وضعیت صادرات نفت بسیار وخیم است. اما بخاطر سوء استفاده معاندان، ارقام آن را منتشر نکرده است. منبع اطلاع رسانی جهانی، صادرات نفت ایران در ماه نوامبر را 213 هزار بشکه اعلان کرده که دوسوم آن به سوی چین و یک سوم به سوریه ارسال شده است. روشن است که از سوریه پولی دریافت نمی شود و چین هم بابت بدهی خود، کالا به چند برابر قیمت، ارسال می کند. در این موقعیت خطیر مالی، برایان هوک مسئول ایران در آمریکا، اعلان می کند که ذخایر ارزی ایران، بیش و کم 100 میلیارد دلار است که کشور تنها به 10% آن دسترسی دارد. طبق سنت رئیس جمهور بودجه را به مجلس را ارایه می دهد که به فوریت موجب تمسخر همگان حتا در داخل خود نظام، قرار می گیرد. زیرا تمامی پیش فرض های درآمدی حکومت، بی پایه است. حال برای یافتن راه حلی برای نجات از فروپاشی، یعنی دریافت پول، رئیس جمهور، به امید دریافت پول و درخواست میانجی گری با آمریکا، به ژاپن پناه می برد. یعنی همان کشوری که نخست وزیر آن در ملاقات چندی پیش با رهبر نظام بخاطر همین منظور، به طور آشکار و بشدت تحقیر شد. همزمان واکنش جامعه جهانی به کشتار در آبان ماه شدت گرفت. در حالی که رئیس جمهور درمانده با دست های خونین، بدون داشتن ارز خارجی، عازم ژاپن است، امام جمعه موقت تهران یعنی نماینده رهبر در بلند گوی نماز جمعه بشدت به وی حمله می کند. همزمان سخنگوی دولت شایعه استعفای (بخوانید برکناری) ریئس جمهور و یا برگزاری انتخابات ریاست جمهوری پیش از موقع را تکذیب می کند. در تلاش های پیشین، آمریکا نشانه ای برای عقب نشینی در تحریم ها را نشان نداد. بسختی بتوان تصور کرد که رئیس جمهوری به این شدت ناتوان و زخم خورده، این بار قادر به دست یابی بهتری باشد. تخریب در داخل برعلیه رئیس جمهور و نشان دادن عدم قدرت او، بهر نوعی بکار گرفته می شود. تنها کاری که رئیس جمهور می تواند در ژاپن انجام دهد، تشریح اوضاع بسیار وخیم ایران در این برهه و عواقب غیرقابل پیش بینی سقوط ناگهانی نظام اسلامی و بهمراه آن ایجاد خلاء ناگهانی قدرت در کشور 80 میلیونی و نتایجی که می تواند بر بی ثباتی در منطقه و منافع غرب داشته باشد، بپردازد. شاید به این امید که ترسیم آینده ترسناک، غرب را به نرمش وادار کند. در غیر این صورت، نظام چیزی برای "داد" ندارد اما سیاهه ی بلند ی برای "ستد" با خود دارد که بالاترین آن پول و اعتبار است.
چنین بنظر می رسد که پس از چهل سال کش و قوس و چند بار هدایت ایران به لبه جنگ، چپاول میلیاردها دلار سرمایه کشور، کوچ اجباری میلیون ها ایرانی، نظام بالاخره درک کرده است که مجبور به مصالحه با جهان است. از یک سو سفر عاجزانه رئیس جمهور به ژاپن، تلاش برای بهبود روابط با عربستان، تلاش برای یافتن مکانیسم روابط اقتصادی با اروپا و سخنان چند دقیقه ای نماینده ایران با آمریکا در سازمان ملل که منجر به تظاهرات خشم آلود حزب الله در ایران نگردید، بخشی از این روند می باشد. تلاش دیپلماتیک برای بهبود روابط با همسایگان وغرب بسیار دیر و بسیار بی مایه است. احتمال موفقیت برای آن را نمی توان تصور کرد. نخست آنکه هیچ نیروئ اثر گذاری بغیر از جیره خواران رژیم مانند حزب الله، به این نظام اعتماد نمی کنند. تا هنگامی که در ایران "رهبر" وجود دارد، یعنی نهادی که بالاتر از تمامی قدرت های دیگر و ملت باشد، تعهد از جانب سرآمدان رژیم، پول سیاهی در جامعه جهانی ارزش ندارد. هر لحظه هر توافق، تعهد و قراردادی می تواند وسیله وی لغو شده، اعلان گردد. از سوی دیگر او در موقعیتی مانند خمینی نیست که بتواند "جام زهر" را نوشیده و در قدرت باقی ماند. تنها یک راه وجود دارد و آن خارج شدن کامل وی از صحنه سیاسی ایران است. به سخن دیگر اعلان رسمی مرگ نظام اسلامی. دلیل دومی که تلاش های رژیم برای بهبود روابط با خارج بدون نتیجه خواهد ماند، از این واقعیت بدست می آید که رویاروئی مستقیم با نظام اسلامی و تهاجم در برابر آن، در مقایسه با روش مسالمت آمیز، نتیجه داده است. رژیم از منطقه رانده شده و نفوذ باقی مانده آن در مقایسه با سه سال پیش، ناچیز می باشد. نیروهای نظامی غرب در منطقه افزایش یافته اند. دو ائتلاف، یکی وسیله ی آمریکا و دیگری وسیله اروپا، البته با همکاری نزدیک با یکدیگر، از چند هفته دیگر آزادی کشتیرانی در آب های بین المللی در کرانه های ایران را تضمین خواهند کرد. تحریم های سخت اقتصادی، کشور را از داخل به حال انفجار رسانده است. پس چه دلیلی برای دادن امتیاز به این رژیم وجود دارد؟
زمستان و بهمراه آن سردی هوا و بارندگی سراسری، در تثبیت ظاهری اوضاع به یاری نظام اسلامی آمد. اما هیچیک از عوامل پایه ائ خیزش عمومی در آبان ماه، چه اقتصادی و چه سیاسی و اجتماعی، بر طرف نشده است. به سخن درست تر، رژیم قادر به حل هیچیک از این مسایل نخواهد بود. مهم ترین مساله، اقتصادی است که سبب افزایش شدید بیکاری و تورم، سقوط سطح زندگی، تولید و فعالیت های مربوطه می باشد. از این رو، شرکت کنندگان در براندازی رژیم، بسیار افزایش یافته است. مساله سیاسی کشور، ناشی ازگودال ژرفی است که میان ملت و رژیم وجود دارد. نظام اسلامی، بنا شده بر پایه "امت" قادر به درک مفهوم "ملت" نیست. از این رو، از روز نخست قدرت گیری رژیم، دوری ملت از آن آغاز گردید تا آنجائی که امروز، ملت بجز برکناری نظام اسلامی حتا با خشونت و پزیرش ریسک آشوب داخلی، راه دیگری ندارد. اگر روزی این امید می رفت که در مصالحه با برخی از عوامل رژیم، دوران گذار با قربانیان و خشونت کم تر امکان پذیر باشد، این امید از دست رفته است. واقعیت این است که پرهیز ملت از دست زدن به خشونت فراگیر و نبود گزیدار تثبیت شده و دارای تشکیلات، تاکنون بقای رژیم را حفظ کرده است. اما اکنون، ملت بیش از آن خشمگین و بی تاب است که اجازه دهد راه دیگری در زمان درازتری، آزمایش شود. ترفندهای رژیم مانند برگزاری انتخابات دیگر نتیجه نخواهد داد. بلکه بر عکس انگیزه ای خواهد بود برای ملت که توان خود را نشان دهد. همزمان ودر چنین حالتی، رژیم به بن بست در درون خود برای یافتن جایگزینی برای رهبری رسیده است. دستکم به طور آشکار هنوز روشن نیست که در واقع چه فرد و نهادی سکان کشور را در حال حاظر در دست دارد و یا مکانیسم آن در آینده چه خواهد بود. در این رابطه تنها یک چیز روشن است و آنکه بهر دلیلی، "رهبر" کنونی نظام قدرت عملی نهائی را از دست داده است. دوام رژیم، به موئی بسته است و هر لحظه و زمانی می تواند سقوط کند.
----------------------------------
۱ - تابناک، 15 دسامبر 2019
۲ - شرکت کپلر که اطلاعات انرژی و ردیابی کشتی ها را آمار برداری می کند – تارنمای رادیو فردا، 16 نوامبر 2019
۳ - به سخن دیگر، هر رژیمی بغیر از نظام اسلامی در ایران، دسترسی فوری به 100 میلیارد دلار خواهد داشت.
۴ - این واقعیت است که رئیس جمهور قدرت چندانی در ایران ندارد. باید توجه شود که امروز در ایران فرد و یا نهادی وجود ندارد که بتواند ادعای قدرت تام و سیاست گذاری را داشته باشد.
۵ - معاوضه دو زندانی ایرانی و آمریکائی و رویاروئی دو شطرنجباز ایرانی با حریف اسرائیلی، بدون واکنش تند در ایران، را نباید از یاد برد.
۶ - شاید هم ساکت شدن او، نمایشی برای نشان دادن کاهش شدید او از قدرت و عدم توانائی او باشد.
۷ - قدرتی که روزی "ژاندارم" خلیج فارس نامیده می شد، امروز نیروهای خارجی برایش ژاندارم تعیین می کنند.
مطلبهای دیگر از همین نویسنده در سایت آیندهنگری: