خیزش اجتماعی نسل جوان ایران
اگر عضو یکی از شبکههای زیر هستید میتوانید این مطلب را به شبکهی خود ارسال کنید:
[29 Oct 2022]
[ فرهاد یزدی]
– بیست و هشتم اکتبر 2022
با گذشت چهل روز از آغاز خیزش اخیر ملت ایران، هنوز پیش بینی چگونگی دگرگونی پایه ای که در انتظار ایران است، ممکن نمی باشد. شاید بتوان خطوط اصلی روند دگرگونی را ترسیم کرد: تمامی رژیم های خودکامه از نبود انعطاف آسیب بسیار می بینند. حال نظامی که تلاش می کند برپایه اصول 1400 سال پیش و آنهم تفسیر شده در حجره های طلاب، بناچار از عدم انعطاف مضاعف نمی تواند خود را رها کند. از این رو، نظام به طور کلی هیچ برنامه ای به جز بکار گیری خشونت که هرروزه نقش لباس شخصی های خارجی و به ویژه عرب زبانان آن افزایش می یابد، برای نجات خود نه برای کوتاه مدت و نه دراز مدت در اختیار ندارد. هرچه خشونت نظام افزایش می یابد، واکنش مخالفان نیز، افزایش خواهد یافت. این امر به ویژه در استان های مرزی که امکان ورود جنگ افزار و حتا افراد مسلح، ساده تر است، صادق است. با ازدیاد حشونت، برخورد مسلحانه با نیروهای حکومتی به امری هر روزی بدل شده است. پیامد چنین روندی بر تحولات ایران، بسیار خطرناک است. نخست براین امر اشاره دارد که جنبش اجتماعی به سوی مبارزه مسلحانه در حال دگرگونی است. معنای چنین دگرگونی، افزایش سریع تعداد از دست رفتگان بهترین فرزندان ایران و ویرانی نهادهای آن سرزمین می باشد. پس از آن باید کمک به ایجاد محیط مناسب در راستای افزایش دخالت قدرت های خارجی در تاثیر گذاری در دگرگونی های ایران، حتا تا مرز برنامه ریزی برای تجزیه کشور بشود، اشاره کرد.
از هم اکنون دخالت های روشن مسلحانه وسیله ی گروه های ضد ایرانی در کردستان و سیستان و بلوچستان دیده شده است. جای تعجب نخواهد بود اگر بزودی شاهد سرایت این عملیات در خوزستان و آذربایجان باشیم. هرچه دخالت خارجی و به ویژه وسیله افراد و گروه های تجزیه طلب افزایش یابد، هدف های دمکراتیک خیزش ملت بیش تر به سوی لوث شدن حرکت می نماید. نظام اسلامی از روز نخست به ایجاد خط کشی و جدایی میان ملت برپایه دین و ارزش های ایرانی دست زد. درست همان هدفی که گروه های تجزیه طلب به آن احتیاج داشتند. هرچه نظام برعلیه ارزش های ایرانی که در درازای هزاره ها جا افتاده بود، فعالیت می کرد، آب بیشتر به آسیاب این گروه ها می ریخت. عملیات از روی قصد رژیم بر علیه ایران و ایرانیت، امروز به صورت تقویت شده این گروه ها نتیجه خود را نشان رژیم و از آن سد درجه بالاتر، ایران داده است. ایران کنونی در پس از جنگ دوم جهانی، در اسفناک ترین وضعیت بسر می برد. امنیت ملی با بالاترین تهدید روبروست.
هرچه ناتوانی رژیم در برابر مشگلات داخلی آشکارتر می گردد، در حالی که که اعتماد بنفس جنبش افزایش می باید، بهمان نسبت نیز اعتماد بنفس نظام اسلامی کاهش می یابد. حال براین نشیب روانی رژیم، سقوط شدید نفوذ بالاترین متحد، یعنی روسیه را نیز باید بی افزاییم. وجهه جهانی رژیم به اندازه ای اسفناک است که ملاقات رئیس جمهور نظام با دست نشانده پوتین در بلا روس، به عنوان تبلیغی برای افزایش وجهه نظام استفاده می شود. می توان وضعیت روانی کانون رژیم را به این صورت گمان زد: رژیم دریافته که تمامی سیاست های بافته شده در چهل و اندی سال گذشته، از هم گسیخته است. پس باید سیاست نوینی در پیش گرفت. اما رژیم نمی تواند انعطافی از خود نشان دهد که به سستی و ضعف تعبیر نگردد. پس سردرگمی همچنان در روش حکومت باقی خواهد ماند؛ فرد بی صلاحیتی که در این سال ها نقش اصلی را بازی کرده، باید کنار گذارده شود. اما مساله جانشینی که بخاطر عنوانی که یدک می کشد یعنی "رهبر" از اهمیت بالاتری در این نظام در مقایسه با رژیم های دمکراتیک دارد، به سادگی قابل حل نیست. تاکنون نظام نتوانسته این مشگل را در داخل خود حل نماید. در هر حال، اگر جانشین فرد کنونی فردی و یا افرادی از کانون رژیم باشند، بختی برای "رهبری" نخواهد داشت و نخواهد توانست مشگل خیزش ملی را برای نظام حل نماید؛ تنها راه باقی مانده که می تواند مورد قبول ملت بوده و در نتیجه خیزش بدون تشکیلات ورهبری را آرام نماید و همزمان از سقوط قدرت مرکزی پیش گیری نماید، اعلان پایان نظام اسلامی وسیله نهاد و یا نهادهای رژیم کنونی و تعهد برقراری دمکراسی در زمانی معین می باشد. این اعلان، بدون شرط باید پایان حکومت و از آن بالاتر، پایان نظام اسلامی در ایران را تاکید کند. در چنین صورتی خواست و خیزش یکپارچه کنونی ملت که هدف نهایی آن پایه گیری اراده ملی به عنوان بالاترین نهاد تصمیم گیری در کشور باشد، آرامش خود را باز خواهد یافت. از آن پس، این جنبش اجتماعی به عنوان داوری بر اعمال دولت موقت در عرصه سیاست ایران فعال خواهد ماند. در چنین شرایطی امکان رشد و قوام حزب های سیاسی که با توان جایگزینی امکان پذیر خواهد بود. تمامی اقلیت ها که در این سال ها، نظام اسلامی تلاش کرد که آنان را از ایران دور کند، یکبار دیگر با تمام توان به برقراری پیروزی ارزش های مهری در این کشور تلاش خواهند کرد.
برداشت سیاسی و از این رو، راه حل سیاسی برای مساله حیاتی ایران در این برهه نمی تواند تنها نگاه به جنبه اجتماعی آنچه در ایران می گذرد داشته باشد. بلکه در حالی که به جنبه اجتماعی این رستاخیز ارج بسیار می گذارد و آن را برای آینده ایران و فرهنگ جایگزین به شدت می ستاید، نمی تواند و نباید از واقعیت داخلی و خارجی چشم پوشی نماید. باید در نظر گرفت که خیزش فرهنگ اجتماعی ایران در حال ایجاد ساختارهای مورد نیاز آینده دمکراتیک ایران می باشد. همزمان نباید از زنده بودن ایران در آینده نزدیک قافل بود. خیزش اجتماعی نیازی به رهبری و تشکیلات ندارد. اما دگرگونی سیاسی بدون رهبری و توان جایگزینی، تلاشی عبث است. بدون پاسداری یکپارچگی سرزمینی این کشور که همیشه و همیشه بر پایه وحدت در کثرت بنا شده و پایدار مانده، آرزوی دست یابی به ایران دمکرات برپایه ی ارزش های لیبرالی، چندان عملی بنظر نمی رسد.
-----------------------------------
۱ - نیاز و استفاده از "لباس شخصی" خارجی رو به ازدیاد است. این گروه که وظیفه اصلی ضرب و شتم ملت را دارند در خط نخست رویارویی با مردم می باشند. هرچه غریبه تر و هر چه دورتر از پیوندهای ملی، کارآیی آنان بالاتر و همزمان خطر ریزش در سطوح آنان برای رژیم کم تر میگردد. رژیم به احتمال هنوز چند ده هزار نفر جیره خوار در خارج از کشور در اختیار دارد که برای حفظ خود می تواند وارد کشور کند. وجود این نیروی بزرگ خارجی در اختیار نظام همزمان با نیروهای در اختیار قدرت های محلی، شرایط مورد نیاز برای جنگ داخلی را فراهم می نماید.
۲ - البته این گروه ها "زبان" را نیز همیشه در لیست خود ذخیره داشتند.
مطلبهای دیگر از همین نویسنده در سایت آیندهنگری: