تعلل نیروهای مسلح
اگر عضو یکی از شبکههای زیر هستید میتوانید این مطلب را به شبکهی خود ارسال کنید:
[16 Oct 2022]
[ فرهاد یزدی]
– پانزدهم اکتبر 2022
جنگ قدرت در داخل نظام بایستی به شدت در جریان باشد. پیدایش دوباره "رهبر" نظام در صحنه و سخن راندن در باب رستاخیز ملت، این نظریه را تایید کرد که او از نظر جسمانی با مشگل روبروست و بدین جهت تنها گه گاه قادر به ظهور می باشد. هرقدر که تظاهرات ادامه یابد، عوامل فشار و گروه سرکوبگر بناچار نفوذ بالاتری در سیاست های نظام پیدا می کنند. بالاترین نهاد حافظ نظام، سپاه پاسداران است. از این رو می توان نتیجه گیری کرد که در این روزها بایستی آن نهاد از نفوذ بسیار بالا در تصمیم گیری ها برخوردار باشد. حال اگر بخواهیم در کانون رژیم رقبای اصلی قدرت را ترسیم کنیم، به چه نتیجه ای خواهیم رسید :
1- رهبر و فرزند او در تلاشند که بنوعی "ولایت" را در خانواده حفظ نمایند. "رهبر" نظام از پذیرفتن مجلس خبرگان پس از آخرین جلسه آنان، برخلاف همیشه خود داری کرد. برداشت بر این بود که حتا مجلس دست نشانده خبرگان، از پذیرفتن فرزند او به عنوان رهبر آینده سرباز زده است. دانسته است که در جمع آخوندها، به سختی بتوان آنان را به پذیرفتن فردی که از آنان اصلح تر باشد، مجبور کرد. در این رژیم آخوندی، شاید چند هزار آخوند، خود را در درجاتی بالاتر از فرزند بدنام رهبر، تصور می کنند و آماده پذیرفتن وی به عنوان "اعلم" بر خود نیستند. افزون برآن همزمان، ملت یک صدا مراتب نفرت خود را از او و پدرش را همیشه اعلام کرده اند. امکان پذیرش وی، حتا در ظاهر، از سوی جامعه، نزدیک به صفر است.
2- دارو دسته رئیس جمهور و هواداران او در قوه قضایی. این گروه که به درستی از سوی ملت مسئول مرگ هزاران جوان کشور هستند و در رستاخیز کنونی ملت دستانشان نیز به خوان آلوده است، بهمان نسبت گروهیک1 منفور و مطرود هستند. با وجود حمایت بخش بزرگی از آخوندها و در دست داشتن حکومت و دست رسی به منابع مالی حکومتی و آستان قدس، این گروه با آسیب پذیری بالاتری در برابر گروه یک روبروست.
3- در نهایت، ادامه هر حکومت خودکامه، به نیروی نظامی وابسته است. تفاوت نمی کند که چنین حکومتی در اروپا باشد (مانند روسیه) یا آسیا (چین، کره شمالی، نظام اسلامی و ده ها نمونه دیگر) و یا در آفریقا باشد، در تمامی آنان چنین اصلی پابرجاست. در اکثر موارد با درهم پاشی قدرت نظامی، نه تنها خودکامه سقوط می کند، بلکه کشور با خطر واقعی جنگ داخلی روبرو می گردد. نظام اسلامی، نمی تواند از این قاعده استثنا باشد. در مورد جانشینی ولی فقیه، بالاترین احتمال را باید به نهاد سپاه همراه با ارتش داد. گرچه نهاد سپاه بسیار منفور و تاکنون بخش مهم و تاثیر گذار عمله های ظلم را تشکیل داده اند، و از این رو منفور ملت، اما چون قدرت عملی در اختیار دارند، هرچند بسیار سست و دون قدرت واقعی، از دو گروه دیگر پرتوان تر بنظر می رسند.
اگر این نهاد بالاترین بخت دردست گیری قدرت در ایران را دارد، علت تردید آنان از استفاده از این قدرت بالفعل چیست؟ شاید یک دلیل می تواند بسته به وضعیت فیزیکی رهبر نظام داشته باشد. آن نهاد احساس می کند که با نبود فیزیکی رهبر نظام، با سادگی بیش تری می توان حکومت را قبضه کرد. اما به احتمال بالاتر، بی عملی این نهاد در این مورد، عدم رسیدن به توافق نهایی در مورد ادامه زندگی رژیم اسلامی باشد. به احتمال بحث اساسی بر این پایه است که پس از قبضه قدرت زیر نام "نظام اسلامی"، البته با "اصلاحاتی" حکومت کرد و یا با کنار گذاردن کامل رژیم سیاستی نوین در پیش گرفت. در تئوری، هنگامی که نیروی نوینی بدون انقلاب، جایگزین رژیم سابق می گردد، برای جلب پشتیبانی ملت که از رژیم سابق ناخشنود بودند و خیزش را سبب گردیدند، شایسته است پایان عمر آن رژیم را اعلان نمایند. به احتمال زیاد علت تاخیر سپاه در دست گیری قدرت، نرسیدن به توافق در کانون در باره نوع آینده حکومت در ایران آینده باشد. از سوی دیگر باید توجه کرد که از هنگام تاسیس تاکنون این، نهاد به نوکری از طبقه آخوند عادت کرده است و تا سال های دراز، قدرت واقعی در سپاه در دست آخوندهای منصوب رهبر بود تا نظامیان. این آخوندهای فاسد نه تنها وظیفه مهار نظامیان را بعهده داشتند، بلکه بتدریج آنان را با فساد رایج در طبقه آخوند عادت داده و مزایای آن را به آنان تزریق کردند. خصائل سربازی به آخوندها سرایت نکرد، بلکه فساد آخوندها، نظامیان را و به ویژه در سپاه آلوده کرد.
هر روز که می گذرد، واژگونی نظام اسلامی آشکارتر می گردد. از این رو با گذشت روزها، بایستی توان هواداران به پایان نظام اسلامی، در میان نیروهای مسلح دست بالا را پیدا می کنند. بنظر می رسد ادامه خیزش ملت تاکنون به سود این گروه در سپاه، صورت گرفته باشد. همزمان سپاه پاسداران به همراه ارتش، وظیفه پاسداری از مرزهای کشور را بعهده دارد. نمی توان تصور کرد که نهاد سپاه و ارتش، بدون در نظر گرفتن چنین تهدیدی بر یکپارچگی سرزمینی ایران، تنها و تنها در فکر حفظ نظام باشند. در هر حکومت، بدون توجه به ایدئولوژی آن، هیچ نهادی بیش از نیروهای مسلح خواستار پرهیز از درگیری و جنگ نیستند. آنان در صف نخست آسیب پذیری و حتا با تهدید از همپاشی نهاد خود روبرو هستند. می توان تصور کرد که سپاه و ارتش در رابطه با تهدید قدرت های خارجی، در درجه نخست خواستار بهبودی کشور و افزایش همبستگی ملی بعنوان اصلی ترین پایه ی پدافندی هستند. برای سپاه و ارتش، از همه ی گروه های دیگر در نظام اسلامی، روشن تر است که (1) دوام این رژیم هر روزه آنان را به سوی جنگ با قدرت های خارجی، سوق می دهد و (2) در نبود هیچ متحدی در مرزها و یا منطقه و به ویژه سراشیبی که روسیه با آن روبروست، شکست در جنگ محتمل تر است تا پیروزی.
با در نظر گرفتن انگیزه های نیروهای مسلح برای پایان دادن به رژیم اسلامی، چه می توان انتظار داشت؟ پیوستن نیروهای مسلح به خیزش ملت، چه بصورت برنامه ریزی شده و با انظباط و چه به صورت ریزش در داخل آن نهادها، با گذشت روزها، افزایش می یابد به ویژه که هرروزه عدم توانایی دیگر رقبای قدرت برای حل مسایل کشور افزایش می یابد. شبح جنگ داخلی و تجزیه کشور، بیش از گروه های دیگر، نیروهای مسلح را متاثر کرده است.
-------------------------
۱ - البته در حاشیه هرگروه، چند هزار فاسد و وطن فروش تجمع کرده اند که بدون حمایت آن گروه، وسیله دیگر رقیبان تاکنون تصفیه می شدند.
۲ - سپاه پاسداران تاکنون تلاش کرده که از درگیری مستقیم با ملت خودداری کند. البته در مواردی که گروه های مسلح، مانند آنچه در کردستان و بلوچستان شکل گرفت، مساله فرق می کند.
۳ - امید دریافت یاری مالی از سوی غرب، با تحویل پهپاد به روسیه برای استفاده در جنگ اوکراین و خیزش اخیر ملت ایران که هرگونه یاری به نظام، به جنگ با ملت ایران تعبیر می گردد، از میان رفته است.
مطلبهای دیگر از همین نویسنده در سایت آیندهنگری: