نگاهی بر موقعیت ایران در منطقه
اگر عضو یکی از شبکههای زیر هستید میتوانید این مطلب را به شبکهی خود ارسال کنید:
[17 Jul 2021]
[ فرهاد یزدی]
– هفدهم ژوییه 2021
در مقایسه با کشورهای قوی و دارا، کشورهای ضعیف و ندار، بهای بسیار سنگین تری بابت اشتباه محاسبه سیاسی پرداخت می کنند. زیرا با درسد بالاتری از قربانی انسانی، ویرانی اقتصادی و بروز مسایل اجتماعی، امنیتی و بهداشتی روبرو می گردند. این امر همیشه صادق است، حتا در مواردی که اشتباه محاسبه از جانب قدرت بزرگ تر انجام گیرد. بدون وارد شدن در ریشه ها، به اشغال افغانستان، نخست وسیله شوروی و سپس آمریکا و عراق وسیله ی آمریکا توجه کنیم. با وجود سقوط شوروی، که یکی از عوامل موثر آن اشغال افغانستان بود، روسیه، در مقایسه با سرعت بیش تری توانست به جبران خرابی ها بپردازد. همین سرنوشت در افغانستان و عراق پس از اشغال آمریکا، در انتظار آنان بود. بهر دلیلی، آمریکا به آن دو سرزمین حمله کرد. اشتباه بزرگ آمریکا در این توهم بود که تصور می کرد با تعداد محدود و در زمان بسیار کوتاه، قادر به استواری ساختار حکومتی که توان برقراری امنیت در کشور همراه با دمکراسی نسبی را داشته باشد، برقرار کند. آمریکا، برخلاف تجربه در آلمان و ژاپن و در مرحله بعد در کره جنوبی، خواست و توانایی بازی کردن نقش پلیس برای برقراری امنیت و پیش گیری از درگیری های قبیله ای، مذهبی و زبانی پس از اشغال، را در افغانستان و عراق نداشت. با درک این واقعیت، قدرت های رقیب محلی، البته با یاری بازیگران جهانی و منطقه ای، از فردای روز اشغال، به جبهه بندی و درگیری برای کسب قدرت پرداختند. تمامی این رقبا، دست به جنایت هایی زدند که دستکمی از جنایت کاران پیشین در قدرت ، نداشت. در مقایسه با پیشینیان، تنها اختلاف در درجه ی توانمندی آنان، برای اجرای برنامه های قرون وسطی مورد نظر، خلاصه می شد. البته آمریکا، در نهایت از این مداخلات نظامی با پرداخت هزینه ی سنگین انسانی و مالی، مجبور خواهد بود که مانند تجربه ویتنام به نوعی خود را خلاص نماید. اما توانایی مالی و شگردشناسی آن کشور، قادر به جبران ظربه وارده در دورانی کوتاه خواهد بود. افغان ها و عراقی ها و همچنین همسایگان (در اندازه کم تر) تا سال ها قادر نخواهند بود که زخم های وارده را جبران نمایند. با اطمینان می توان گفت که عراق و به ویژه افغانستان (بخاطر فقر و نبود منابع) اگر هریک چند تکه نگردند، دستکم تا سال ها امیدی به برقراری امنیت، آرامش و رشد اقتصادی نخواهند داشت. امید در این سرزمین ها مرده است.
در تمامی این دوران بر اثر جغرافیا و سیاست های راهبردی فاجعه آمیز، ایران یکی از تاریک ترین و آسیب پذیرترین برهه های تاریخ خود را می گذراند و بارها تا لبه جنگ پیش رفته است. ایران مابین عراق و افغانستان قرار دارد و از این بابت کاری نمی توان کرد. از سوی دیگر، ایران در تمام مدت در چنگال نظام اسلامی اسیر بوده است. سیاست خارجی نظام اسلامی در یک کلام خلاصه شده و آنهم مخالفت با ابر قدرت آمریکا در هرجا و بهر قیمت. این سیاست که در آغاز، بخاطر کینه شخصی خمینی با آمریکا برگزیده شد و در درازای زمان به سیاست راهبردی نظام بدل شد، آنان را براین توهم رساند که اگر آمریکا را در منطقه مجبور به اتخاذ سیاست دفاعی کنند، آنگاه آنان با رژیم واپس مانده اسلامی و به شدت فاسد خود، می توانند (1) قدرت و نفوذ نظام را از کرانه های مدیترانه تا مرز افغانستان با چین و هند گسترش دهند. (2) در دنباله این توهم، در کمبود قدرت آمریکا، رژیم های عرب، یکی پس از دیگری به طور مستقیم و یا غیر مستقیم زیر یوغ آنان در خواهند آمد. (3) در انتها، دسترسی به تکنولوژی هسته ای با سادگی و شتاب بیش تر به سرانجام خواهد رسید که در آن صورت فرمانفرمایی نظام اسلامی در منطقه مطلق خواهد بود. این سیاست راهبردی که در آن خرد و توازن قوا، محلی از اعراب نداشت، ایران را به این روز اسفناک هم از نظر داخلی و هم خارجی انداخته است.
در مدت فرمانفرمایی رژیم اسلامی، چند موقعیت تاریخی پیش آمد که می توانست بر آینده ذرآز مدت ایران اثرات میمون ژرف بگذارد. می توان از سقوط شوروی و کمونیسم در مرزهای 1500 کیلومتری با ایران یاد کرد. اشغال افغانستان و عراق همراه با سقوط صدام بدون هزینه برای کشور، موقعیت تاریخی دیگری در اختیار این کشور گذاشت. اما، هدف رژیم آسیب رساندن به آمریکا بود و منافع ملی در سیاست خارجی محاسبه نمی گردید. در نتیجه، تمام کوشش نظام اسلامی در این دو سرزمین همسایه، در ایجاد مانع در برابر مواضع آمریکا بود. در حالیکه برای نخستین بار بخاطر اشغال عراق وسیله آمریکا، حکومت مرکزی در آن سرزمین از سنی به شیعه تبدیل شد که به خودی خود، به سود ایران با هر حکومتی می باشد. هر حکومت منطقی هر چند با ثبات، چه دمکرات و چه غیر دمکرات خواهان تلاطم و شورش در مرزهای خود نمی باشد که در نهایت زبانه های آتش آن قابل سرایت به داخل کشور هستند. شاید تنها استثنا نظام اسلامی است که تا آنجا که توانست اجازه نداد که ثبات در آن دو سرزمین همسایه مستقر گردد. حتا به گسترش بی ثباتی در سوریه، لبنان، عربستان و یمن تا آنجا که توانست یاری رساند. هم از لحاظ مالی و هم تجهیزات و نیروی نظامی. دمکراسی های ثروتمند که جان افراد دارای ارزش می باشد، زیر فشار افکار عمومی تحمل فداکردن نامحدود جان و مال در سرزمین های دور دست بخاطر منافع سیاسی را ندارند. برخلاف دوران پس از جنگ دوم که آمریکا دست به کشور سازی موفق بر پایه ی اقتصاد باز و دمکراسی در آلمان و ژاپن زد، این بار چنین هدفی حتا در میان لیبرال ترین قشر جمعیت آمریکا وجود ندارد. آمریکا و غرب با وجود آگاهی از حمام خونی که در راه است، به زودی از افغانستان خارج خواهند شد که تضمینی است بر استیلای طالبان. از هم اکنون نیز برنامه تخلیه نیروی نظامی از عراق را نیز اعلان کرده اند. اشتباه راهبردی آمریکا که با نیروی زمینی به نسبت بسیار کوچک دست به اشغال این دو سرزمین زد، به فاجعه ای ژرف برای افغان و عراقی ها بدل شد. همزمان، خیانت راهبردی نظام اسلامی در پیش گیری و کاستن از جنگ داخلی و شورش در این سرزمین ها، به فاجعه ای بس بزرگ برای ایران و آینده آن، نیز بدل شده است.
بدون تردید برنده در افغانستان، طالبان و حامیان آنان در پاکستان هستند و تا آینده قابل دید، خواهند بود. حتا اگر این تئوری را بپذیریم که بخاطر تعصب شدید مذهبی، بخشی از توجه طالبان به سوی مسلمانان ایالت های شرقی چین جذب خواهد شد، نمی توان از تهدید بالقوه این گروه به شدت عقب افتاده و متعصب مذهبی بر خاور ایران غافل بود. هر چقدر هم ایران، چین و هندوستان تلاش کنند که از ویرانی بیش از این انسانیت و جامعه مدنی در افغانستان جلوگیری کنند، چون برخلاف آمریکا در گذشته، پایگاه و نیروی نظامی مستقر در محل ندارند، قادر به مقابله موثر با اتحاد طالبان – پاکستان و کمک های مالی عربستان به آن دو، نخواهند بود. حال به این معادله، خبر سپردن امنیت فرودگاه کابل به ترکیه را بی افزاییم، نمی توان نتیجه نگرفت که ایران، با ویا حتا بدون نظام اسلامی، در تمام منطقه در حال عقب نشینی نمی باشد. تا سال ها در آینده، ایران از خاور مورد تهدید نیروهای متعصب و عقب مانده مذهبی که زیر سایه ی پاکستان هسته ای با توان عملیاتی بالا جبهه گرفته اند، خواهد بود. حتا اگر به طور دایم با تجاوز سرزمینی روبرو نگردیم، دستکم شانتاژ و باج گیری پاکستان و طالبان به امری رایج بدل خواهد شد.
در مرزهای جنوبی، اوضاع حتا بدتر می باشد. نظام اسلامی که خواستار نابودی اسرائیل بود، آن واحد سیاسی را به مرزهای ایران رساند. به زودی شاهد افتتاح سفارت آن کشور در امارات خواهیم بود که به احتمال زیاد سرآغازی برای برقراری روابط سیاسی با دیگر واحدهای سیاسی عرب منطقه خواهد بود. با استقرار پایگاه های شنود ورد یابی در جنوب ایران (افزون بر آنچه در آران و اقلیم کردستان هم اکنون قرار دارد)، اسراییل با دست بازتری به فتح باقی مانده مناطق رخنه در سازمان های اطلاعاتی نظام از آنچه که تاکنون به آن دست رسی نداشته، خواهد پرداخت. ارسال پول و اسلحه برای تجزیه طلبان در جنوب ایران، باید شتاب و حجم بزرگ تر به خود گیرد. چون قدرت خلاء را تحمل نمی کند، با خروج نظامیان آمریکا از عراق، ما باید شاهد تلاش عربستان و متحدین (و از آن میان مصر)، ترکیه، روسیه و کردهای ایرانی تبار و همچنین غرب و اسرائیل برای افزایش نفوذ در آن سرزمین باشیم. احتمال درگذشت آیت الله سیستانی، تنها رهبری که قادر به حفظ موازنه میان نیروهای رقیب شیعی در عراق (وهمچنین با جمهوری اسلامی) می باشد در آینده نزدیک، جبهه و نفوذ شیعیان را دچار چند دستگی و ضعف خواهد کرد. آمریکا برای حفظ ترکیه در ناتو و قطب غرب و دور کردن از روسیه، به احتمال زیاد از گسترش نفوذ نظامی و سیاسی آن کشور در عراق (سوریه، قطر و افغانستان) حمایت خواهد کرد. پیوستگی جنگ داخلی در سوریه، عراق، لبنان و یمن به یک دیگر و دخالت مستمر و موثر اسرائیل و روسیه در هر سه سرزمین، اوضاع منطقه را به شدت وخیم و پیچیده کرده است. بر این بلبشو، تلاش های تجزیه طلبانه وابستگان به ترکیه، آران، اقلیم کردستان، اعراب و اسرائیل را بی افزاییم، جای زیادی برای امیدواری ثبات در آینده نزدیک در مرزهای باختری، باقی نمی ماند.
چهره کریه نظام اسلامی، آران، آن بخش ایرانی تبار و ایرانی نشین همراه با نفوذ فرهنگی بالا، را پس از سقوط شوروی دو دستی تقدیم خانواده علی اف، کرد. او هم به سرعت سرنوشت خود را با روسیه، ترکیه و سپس اسراییل پیوند زد. کار به جایی رسیده که فرزند کا گ ب شوروی امروز نه تنها سرزمین غصب کرده را کافی ندانسته بلکه با تمام قوا در پی جدایی آذربایجان از ایران و پیوستن به آران می داند. دیگر سرزمین خاکی هم مرز ایران، گرچه با مسافت کم (44 کیلومتر) با حمله نظامی آران (با پشتیبانی روسیه، ترکیه و موافقت ضمنی ترامپ)، به ارمنستان، آن قدیمی ترین کشور مسیحی جهان، نه تنها متحد طبیعی ایران را بشدت ضعیف کرد، بلکه با استقرار سربازان روسیه و ترک در مرز میان ایران و ارمنستان، یکبار دیگر ایران مرز زمینی با روسیه پیدا کرد. سربازان ترک و روسیه، قادرند که هر زمان که اراده کنند، مرز میان دو کشور را مسدود نمایند. در دریای کاسپین همه واحدهای سیاسی زیر نفوذ روسیه هستند و منافع آنان در تقسیم دریا و کرانه های هر کشور با روسیه، کشوری که در درازای تاریخ سبب جدایی بیش ترین سرزمین از ما گردیده، گره خورده و نه ایران.
این تصویر غم انگیز امروز ایران در مرزهای خود می باشد. وضعیت فاجعه آمیز داخلی ایران که زیر سلطه کامل روسیه و چین قرار دارد، نیازی به تصویر پردازی ندارد. ایران در آستانه جنگ داخلی و تجزیه قرار دارد. تنها راه نجات برکناری فوری نظام اسلامی است. زمان به سود ایران نیست و هرچه این فرآیند به درازا کشد، امکان نجات کوچک تر می گردد. هرهزینه ی در برکناری این رژیم حتا کودتای نظامی، ارزش آن را دارد. ایران براثر پیوند چند هزاران ساله انسان با خاک، در این سرزمین شکل گرفته و به طور طبیعی ملت – کشور ایجاد نموده است. ایران برخلاف دیگران در منطقه و خارج، کشوری است طبیعی با ملتی که در حین رنگارنگی همیشه پیوسته مانده است. رژیم اسلامی در این بیش از چهل سال تمام تلاش خود را بکار برده است که ملت را به امت بدل نماید و اسلام خود را جایگزین مفهوم ایران نماید و بر همستگی ملی خلل آورد. همزمان این تلاش تجزیه طلبانه رژیم، با استقبال تمامی همسایگان و قدرت های خارجی روبرو گردیده است. ایران یک پارچه دمکرات که در آن اراده ملی حکومت راند، با فرهنگ بارور و رواداری طبیعی، خاریست در چشم حکومت ها خود مختار و قدرت های استعماری. توان بالقوه ملت ایران برای سازندگی بسیار بالاست و با گمان نزدیک به یقین می توان ادعا کرد که فاصله میان توان بالقوه و بالفعل در هیچ جامعه ای در این زمان در جهان به این اندازه نباشد. از این رو تمامی رقبا و دشمنان، با اتحاد با یکدیگر و کوشش در جلب حمایت تمامی قدرت های جهانی و همسایگان و عوامل ایرانی نمایان وابسته آنان در داخل، در تلاش آسیب رسانی به یکپارچگی سرزمینی کشور هستند. در برابر این دشمنان، متحدان طبیعی ایران (ونه نظام اسلامی) کشورهای دمکرات و تمامی کشورهای منطقه که در دایره فرهنگی و تاریخی این کشور قرار دارند، جبهه نیرومندی را تشکیل می دهند که باید از آن بهره جست. پدیده ایران باید یکبار دیگر ثابت نماید که شایستگی و توانایی حفظ ملت و سرزمینی که هزاران سال ایران نامیده می شود را دارد. تنها مانع، نبود حکومت برمبنای اراده ملی است و در این راه، نخستین هدف براندازی حکومت اسلامی است.
/////////////////
۱ - باوجود یاری رساندن به خمینی در مراحل واپسین روزها در جهت کسب قدرت.
- از یاد نبریم که ایران در سده بیستم در جنگ جهانی دوم و دوران صدام دوبار از سوی سرزمین عراق مورد تجاوز نظامی قرار گرفت.
۲ - از یاد نبریم که در دوران ریاست جمهوری محمد خاتمی ایران با حکومت آن زمان طالبان در آستانه جنگ قرار داشت.
۳ - البته حملات نظامی گاه به گاه و محدود از چین به داخل افغانستان در آینده بسیار امکان پذیر است.
۴ - ترکیه در مرزهای ایران، در قطر، عراق، اقلیم کردستان و جمهوری آران (آذربایجان) و در سوریه حضور فعال دارد.
۵ - شوربختی در این است که در منطقه زیست ایرانی تباران، بالاترین نفوذ از آن آمریکا و اسرائیل است و نه کشور مادر.
۶ - اگر رژیم اسلامی وسیله ی قدرت های خارجی و یا سرسپردگان آنان انجام پذیرد، آنگاه تجزیه ایران حتمی خواهد بود.
مطلبهای دیگر از همین نویسنده در سایت آیندهنگری: