سیاست دولت نوین آمریکا در منطقه
اگر عضو یکی از شبکههای زیر هستید میتوانید این مطلب را به شبکهی خود ارسال کنید:
[13 Nov 2020]
[ فرهاد یزدی]
– سیزدهم نوامبر 2020
از مدت ها پیش، تلاش مزدوران نظام اسلامی برای نفوذ گذاری بر تیم مشاوران سیاست خارجی بایدن و معاون او آغاز گردید. زیر پوشش "لابی گری"، تلاش این افراد و گروه ها، همچنان در راه سرپا نگاه داشتن رژیم در ایران می باشد. دو عامل پیوسته فشار مالی و امکان خیزش فوری ملت، بیش ترین خطری است که بر رژیم می رود و آنان را بر لبه اضمحلال کامل رسانده است. سقوط سریع نظام اسلامی، پیش از آنکه جایگزین تثبیت شده ای در صحنه هویدا شود، برای جهان می تواند بسیار دردسر آور باشد. کشوری در موقعیت ایران، با هشتاد میلیون نفر جمعیت، با در نظر گرفتن این واقعیت که تمامی قدرت های درجه یک و دو جهان و همسایگان برای بلعیدن بخشی از آن دندان تیز کرده اند، اگر به ناگه فروپاشد، برای منطقه و جهان مسایل بسیار و از آن میان سیل پناه جویان، البته در ابعاد بسیار بزرگ تر از آنچه در جریان است، را بهمراه خواهد آورد. نه تنها ملت ایران بلکه برخی از کشورها و به ویژه اروپا، دستکم تا آشکار شدن جایگزین تثبیت شده رژیم، خواستار پیش گیری از سقوط ناگهانی هستند. از این رو رئیس جمهمور انتخابی آمریکا از چند سوی زیر فشار کاستن تحریم های مالی رژیم، هستند. تا چه اندازه، چنین تحولی یعنی سستی در تحریم مالی، ممکن به نظر می رسد؟
نیاز است که به صف بندی قدرت های جهانی در برابر یک دیگر و در رابطه با منطقه و ایران، نگاهی افکنیم. ترمیم روابط سرد با متحدین و به ویژه در اروپا از اولویت بالا برخوردار خواهد بود. نه تنها اروپا و آمریکا در رویاروئی با روسیه توان بالاترخواهند یافت بلکه همزمان براثر همکاری نزدیک تر با ناتو، آمریکا از نظر نظامی و سیاسی، دست بالاتری در عراق، سوریه و افغانستان پیدا خواهد کرد. اروپا و آمریکا در واکنش به وقایع بلاروس، اوکراین، روسیه و ترکیه هماهنگی بالاتری از خود نشان خواهند داد. بزرگ ترین رقابت میان آمریکا و چین و به ویژه در آسیای جنوب شرقی تمرکز یافته و ادامه خواهد داشت. در مقایسه با دوران ترامپ، به احتمال زیاد، بایدن در کاستن از تنش میان دو ابر قدرت تلاش خواهد کرد. البته رقابت سیاسی همراه با یارگیری، اقتصادی و نظامی به همان شدت باقی خواهند ماند. با وجود خواست رژیم اسلامی، چین برای افزایش نفوذ در ایران، از خود اشتیاق نشان نمی دهد. با تردید چین، تنها متحد نظام اسلامی، روسیه می ماند. روسیه با مساله بلاروس، اوکراین، درگیری در سوریه، اقتصاد رو به نشیب، ترکتازی ترکیه و تیرگی روابط با اروپا و رئیس جمهور منتخب آمریکا روبروست. بهر دلیلی که هنوز روشن نیست، پوتین روابط نزدیکی با ترامپ برقرار کرده بود. هزینه ی این روابط نزدیک، از دست دادن اعتماد در میان اکثریت بزرگ سیاست مداران، نیروهای امنیتی و نظامی و جامعه آمریکا می باشد. واکنش منفی در برابر روسیه در اروپا نیز در همین مدت گسترش یافته است. روسیه احساس می کند برای کاستن از تنش با دولت جدید، باید از بلند پروازی های خود بکاهد. روسیه که به شدت به درآمد نفت وابسته است، تلاش می کند که با بهبود روابط خود با آمریکا و اعراب خلیج فارس، افزایش قیمت نفت در جهان را عملی کند. نباید از یاد برد که از مدت ها پیش، روسیه از حمایت از نظام اسلامی به ویژه در سوریه دست برداشته بود. روسیه حتا حاظر نشد وام ناقابل 5 میلیارد دلاری در اختیار رژیم اسلامی قرار دهد. بر مبنای چنین سابقه و محاسبات بر مبنای منافع ملی، زیاد دور نخواهد بود که موضع روسیه در قبال رژیم اسلامی، به طور کامل سست شود. از سوی دیگر، تمام همسایگان، دشمن ایران و به ویژه نظام اسلامی هستند. اگر متحدی برای ایران وجود داشته باشد، مانند ارمنستان و بخشی از عراق و افغانستان، تمامی آنان باری بردوش ایران هستند. همین وضع در مورد دیگر گروه های مورد حمایت نظام در یمن، لبنان، عراق، افغانستان و دیگر سرزمین ها، برقرار است. می توان نتیجه گرفت که در واقع، نظام متحدی در جهان نداشته و بجای آن دشمنان متعدد دارد.
حمایت گسترده آمریکا از اعراب خلیج فارس، بیش تر واکنشی در برابر تهدیدهای نظام اسلامی بود تا علاقه به سیستم حکومتی آنان. در نبود نظام اسلامی، احتمال تجزیه عربستان بسیار محتمل می بود. ترس از بهره برداری نظام اسلامی، تضمینی بوده بر یک پارچگی عربستان وسیله ی غرب و پاکستان. ترامپ بسیاری از عملیات غیر انسانی امرای عرب خلیج فارس را نادیده می گرفت. به احتمال زیاد، نظارت بر عربستان و دیگر امرای منطقه افزایش خواهد یافت. اما نه به اندازه ای که آمریکا بخواهد و یا بتواند از وزنه خود بر عربستان کاسته و آن را به نظام اسلامی منتقل کند. نقش اسرائیل در این میان بسیار مهم است. گرچه روابط نزدیک و شخصی ترامپ و داماد وی با نتن یاهو، دیگر تکرار نخواهد شد و بسیاری از عملیات اسرائیل با مقاومت روبرو خواهد شد، اما این تصور که آمریکا از دست آوردهای اسرائیل در دوران ترامپ مخالفت کرده و یا خواستار مراجعه به وضعیت پیشین شود، محلی نخواهد داشت. اسرائیل از موفقیت های به دست آمده در دوران رژیم اسلامی در خلیج فارس چشم پوشی نکرده و برعکس بر ازدیاد آن و به طور آشکار به ویژه در عربستان خواهد کوشید. اسرائیل و عرب های خلیج فارس، با از دست دادن حمایت همه جانبه ترامپ از آنان، نیاز بیش تری به همکاری و هم آهنگی، در دوران ریاست جمهوری بایدن، احساس خواهند کرد. از این رو، باید انتظار افزایش بیش تر نفوذ اسرائیل در این منطقه را داشته باشیم. همراه با چنین افزایشی، عملیات شناسائی، جاسوسی و یاری رساندن به گروه های مزدور تجزیه طلب نیز توسعه خواهد یافت. عربستان همزمان، بر گسترش روابط با پاکستان و انتقال بیش تر امنیت داخلی، تلاش خواهد کرد. با این حال، عربستان همراه با اسرائیل و با تائید آمریکا، بخاطر رقابت با رژیم اسلامی در سوریه، لبنان، یمن، عراق، کردستان و ترکیه از تمرکز بر دور کردن هرچه بیش تر روسیه از ایران، دست برنخواهند داشت.
خروج سریع نیروهای آمریکا در افغانستان که برای ترامپ اهمیت بالائی داشت، اولویت خود را از دست خواهد داد. تردید در مورد هدف های طالبان و تهدید بر آزادی های زنان در آن سرزمین که با هزینه ی گزاف به دست آمده، مورد تائید لیبرال های با نفوذ در دولت بایدن نخواهند بود. برای موفقیت در این امر، آمریکا به یاری ایران و هندوستان در برابر طالبان و پاکستان نیازمند خواهد بود. البته نظام اسلامی قابل اعتماد نیست. تنها به خاطر آسیب رساندن به منافع آمریکا و بدون در نظر گرفتن منافع ملی ایران، در بسیاری از مواقع از طالبان که بنا به تعریف بایستی دشمن خونی شیعه و ایران باشند، پشتیبانی کرده و نه تنها پول و تجهیزات، بلکه پناه گاه در اختیار آنان قرار داده است. با وجودی که پاکستان متحد چین می باشد، اما بخاطر ایجاد سد در برابر گسترش نفوذ اسلام، در جهت مخالف پاکستان، با هندوستان و آمریکا همراه خواهد بود.
در باختر ایران، در عراق، مانند افغانستان کاستن از نیروی نظامی آمریکا، شتاب خود را از دست خواهد داد که با استقبال مخالفان نظام اسلامی و از آن میان حکومت کنونی شیعه آن سرزمین روبرو خواهد شد. به نظر می رسد که فعالیت آمریکا، ترکیه، روسیه و عربستان برای تاثیر گذاری در حالی افزایش یابد که نقش ایران هر روزه کم رنگ تر می گردد. همین وضعیت در سوریه نیز حاکم است. با تمام سهم گذاری نظام اسلامی در آن سرزمین، به نظر نمی رسد که هیچ یک از بازیگران اصلی امروز جنگ داخلی سوریه یعنی آمریکا، روسیه، ترکیه و عربستان، خواستار دادن امتیاز به رژیم باشند. اخراج کامل رژیم اسلامی از سوریه به روزهای آخر، نزدیک شده است که با آمدن بایدن، از سرعت آن کاسته نخواهد شد. در مورد نقش آمریکا در افغانستان، عراق و سوریه باید به این نکته نیز توجه شود که با قدرت گرفتن بایدن، پیمان ناتو نه تنها از نقش بالاتری برخوردار خواهد شد بلکه رابطه آن سازمان با آمریکا نیز استوارتر گردیده که دست آمریکا را در این سرزمین ها بازتر می کند. اروپا همیشه با خطر هجوم پناه جویان از سوی مرزهای خاوری خود روبروست و از این رو خواستار خروج سریع نیروهای آمریکا از این سرزمین ها نمی باشد. اروپا همچنین از سقوط ناگهانی نظام اسلامی که می تواند به دخالت خارجی و جنگ داخلی بی انجامد، به دلایل گوناگون و از آن میان هجوم شدید پناه جویان به سوی غرب، نگران است.
مساله ای که بایدن با آن مواجه خواهد شد، ترکتازی ترکیه در مرزهای ایران، اقلیم کردستان، سوریه، لیبی و مدیترانه می باشد. همزمان باید توجه شود که ترکیه، مانند نظام اسلامی در پیش ترها، بسیار بیش تر از توان سیاسی، نظامی و اقتصادی خود به دنبال برنامه های جاه طلبانه رفته و از این رو، امکان سقوط ناگهانی آن، امکانی است واقعی. با عدم موفقیت ترکیه برای عضویت در جامعه اروپا (بدون قضاوت در باره موارد مثبت و یا منفی)، روند روی آوری به ناسیونالیسم متجاوز، که ریشه در تاریخ آن سرزمین دارد، در داخل کشور استوار شد. این روند که با مقاومت ریشه دار و همه جانبه مواجه نشد، هرروز گسترده تر گردید. اثرات آن را امروز ما مشاهده می کنیم: در مرزهای ایران، با دخالت مستقیم در جنگ میان ارمنستان و آران، ترکیه به سرعت نفوذ و اتحاد خود را گسترش داده است که درست عکس منافع ایران است. مرز مشترک با ارمنستان، متحد طبیعی ایران، به سود جمهوری آذربایجان تغییر یافته است. بدون تردید در آینده اگر ترکیه جای پای خود را در این جمهوری بیش از این استوار کند، جنبش های تجزیه طلب و فعالیت های جاسوسی در آذربایجان که از حمایت اسرائیل نیز برخوردار هستند، توان بیش تر خواهند گرفت. همچنین در سوریه و اقلیم کردستان به بازیکن اصلی، به هزینه نظام اسلامی بدل گشته است. از نظر تاریخی، کردان ایرانی تبار، مانند آذربایجان همیشه سدی بودند در رویاروئی با هدف های بیگانگان و به ویژه عثمانی و سپس ترکیه امروز. حتا در مدیترانه و لیبی، جاه طلبی حکومت کنونی ترکیه، آنان را درگیر کرده است. تاکنون به غیر از فرانسه، واکنش در خوری از سوی غرب در برابر ترکیه دیده نشده است. البته تمامی اروپا و ناتو، از سیاست ترکیه و خرید پدافند ضد هوائی از روسیه، ناخشنود بوده اند. اما به خاطر بی تفاوتی آمریکا، تاکنون اقدام مهمی در برابر این عضو ناتو از خود نشان نداده اند. اگر ترکیه تلاش در مهار برنامه های توسعه طلبانه خود نکند، فشار اقتصادی بر ترکیه افزوده خواهد شد که بازهم سقوط بیش تر پول ملی آن کشور را همراه خواهد آورد. ترکیه، بسیار کم تر از سابق روی حمایت مالی غرب می تواند حساب کند. حتا اخراج ترکیه از ناتو، اکنون که شوروی وجود ندارد، نمی تواند دور از ذهن باشد. ارزش نقش ایران آزاد و پرتوان در مقابله با توسعه طلبی ترکیه، برای اروپا و آمریکا، با گذشت زمان روشن تر می گردد.
می توان نتیجه گرفت که به قدرت رسیدن بایدن، این امید را نظام اسلامی زنده کرده است که دستکم در کوتاه مدت آنان به منابع مالی خارجی، هر چند ناچیز دست خواهند یافت. امری که هنوز روشن نیست زیرا احتمال بسیار وجود دارد که بایدن، سیاست ترامپ در برابر رژیم که تاکنون نتیجه آن مثبت بوده را ادامه دهد. بایدن حساب می کند که در مقایسه با دوران پیش از ترامپ، توان رژیم به شدت کاهش یافته و از حجم فعالیت های آن در خارج از مرزها (صدور انقلاب) به طور محسوس کاسته شده است. همزمان دلیلی در دست نیست که گمان بریم سیاست دولت جدید آمریکا، دستکم در چند ماه آینده (1) تهدیدهای خود بر نظام را تقلیل داده و یا (2) در کاستن از فعالیت های ضد ایرانی عربستان و اسرائیل در خلیج فارس، گام موثری بر خواهد داشت.
تا هنگامی که نظام اسلامی در صحنه ایران نقش دارد، تهدید بر امنیت ملی و استقلال ایران، پایان نخواهد یافت.
////////////////////////////////
۱ - دلایل آن بسیار است و از آن میان: چین خواستار ویران کردن آینده خود در برابر ملت ایران نیست. روابط بسیار بزرگ تر مالی چین با اعراب خلیج فارس در مقایسه با ایران. رقابت با غرب در خلیج فارس تا زمانی که چین توان گسیل نیروی نظامی به دور از مرزهای خود را بدست نیاورده، از تمرکز آنان از آسیای جنوب شرقی می کاهد.
۲ - البته از نظر شخصی، ترامپ منافع مالی با سران این سرزمین ها داشت.
۳ - از آن میان به رسمیت شناختن بیت المقدس به عنوان پایتخت اسرائیل، به رسمیت شناختن بلندی های جولان به عنوان بخشی از آن سرزمین و یا نفوذ در خلیج فارس.
۴ - رهبر خبیث نظام اسلامی، بسرعت از پشتیبانی از ارمنستان دست کشیده و با عث تضعیف آن دولت در مذاکرات آتش بس گردید
مطلبهای دیگر از همین نویسنده در سایت آیندهنگری: