نگرانی، در پیامدهای گسترده تر این جنگ است . پس ، برای ارزیابی دقیقتر ، مهم است موقعیت کلی ژئوپولیتیکی جهان، درست پیش از حمله غافلگیرانه هفتم اکتبر حماس را به یاد آوریم. پیش از حمله حماس:
1- ایالات متحده آمریکا و متحدانش در ناتو، درگیر در حال یک جنگ نیابتی علیه روسیه / اوکراین بودند. هدفشان این بود که اوکراین بتواند روسیه را از قلمروهایی که پس از فوریه 2022 تسخیر کرد، بیرون براند و روسیه را تا جایی ضعیف کند که قادر به چنان کاری در آینده نباشد. اما جنگ به خوبی پیش نرفت: ضدحمله تابستانی اوکراین متوقف شد و به نظر می رسد که موازنه قدرت نظامی به تدریج به سود روسیه چرخش می کند و امیدها به اینکه کی یف بتواند قلمروهای از دست رفته اش را چه با زور سلاح یا از گذر گفت وگو پس بگیرد، رنگ می بازد.
2- همچنین، آمریکا عملا جنگی اقتصادی را علیه چین به راه انداخته بود، که هدفش جلوگیری از سلطه چین بر قله های هدایت کننده تولیدات نیمه رسانا، هوش مصنوعی، رایانش کوانتومی ( رایانش کوانتومی میتواند دنیای محاسبات و پردازش اطلاعات را دگرگون کند و میتوان آن را یک فناوری انقلابی در صنعت کامپیوتر دانست ) و دیگر زمینه های فن آوری پیشرفته است. واشنگتن، چین را به عنوان حریف اصلی درازمدتش می دید و دولت بایدن تصمیم داشت تا توجه بیشتر و بیشتری را بر این چالش متمرکز کند.
3- در خاورمیانه، دولت بایدن تلاش داشت تا یک هدف دشوار دیپلماتیک را بزند: می خواست عربستان را از نزدیک شدن به چین منصرف کند و شکلی از تضمین امنیتی به ریاض بدهد و احتمالا هم به سعودی ها اجازه دهد به فن آوری حساس هسته ای دسترسی یابند تا ریاض روابطش را با اسرائیل عادی کند. هرچند روشن نبود که این توافق به نتیجه نهایی برسد و منتقدان هشدار داده بودند که نادیده گرفتن مسئله فلسطین و چشم بستن بر کردارهای خشونت آمیز فزاینده دولت اسرائیل در قلمروهای فلسطینی، سرانجام خطر انفجار را با خود به همراه دارد.
سپس یورش هفتم اکتبر رسید و 1400 اسرائیلی کشته شدند و اکنون بیش از پانزده هزار نفر – از جمله پنج هزار کودک – در غزه با بمباران های اسرائیل، جانشان را از دست داده اند. حالا برسیم به پیامدهای این تراژدی ادامه دار برای ژئوپولیتیک و سیاست خارجی آمریکا:
1- نخست اینکه این جنگ، مانع مهمی بر سر راه تلاش های آمریکا برای عادی سازی سعودی – اسرائیلی گذاشت (که این بی گمان یکی از اهداف حماس هم بود). البته چه بسا که این مانع، همیشگی نباشد، چرا که انگیزه های اولیه پشت این توافق، هنوز پابرجا مانده است و پس از جنگ غزه هم برقرار خواهد بود. حتی در این صورت هم موانع این توافق، به شکل روشنی افزایش یافته اند و هرچه آمار تلفات بالا رود، این موانع بلندتر هم خواهند شد.
2- دوم، این جنگ با تلاش های آمریکا برای کاهش هزینه زمان و توجه ایالات متحده در خاورمیانه و تمرکزِش بر شرق آسیا تاثیر خواهد داشت. جو بایدن و آنتونی بلینکن، وزیر امور خارجه به همراه دیگر مقام های ارشد آمریکایی نمی توانند هرچند روز یک بار به اسرائیل و کشورهای خاورمیانه پرواز کنند و باز هم وقت و توجه کافی برای خاور دور داشته باشند. انتصاب کورت کامپبل Kurt Campbell، متخصص مسائل آسیا به عنوان معاون وزیر امور خارجه، شاید کمی از بار این مشکل بکاهد اما بحران اخیر در خاورمیانه هنوز هم به معنی کاهش ظرفیت سیاسی و نظامی آمریکا برای آسیا در کوتاه و میان مدت است.
کوتاه سخن اینکه، جنگ اخیر خاورمیانه، برای تایوان، ژاپن، فیلیپین (یا هر کشور دیگری که با فشار فزاینده چین روبه روست)، خبر خوبی نیست. مشکلات اقتصادی چین هم مانع اقدامات جسورانه پکن علیه تایوان یا در محدوده دریای جنوبی چین نشده است.
همچنین در اینجا فرضم این است که جنگ غزه، به لبنان و ایران گسترش نخواهد یافت، تحولی که آمریکا و دیگران را با اوضاع تازه و مرگبارتری روبه رو می کند و وقت، توجه و منابع بیشتری را جذب خواهد کرد.
3- سوم، جنگ غزه برای اوکراین یک فاجعه است. جنگ غزه بر عرصه رسانه ای سایه انداخته و امر جلب حمایت از بسته تازه کمک آمریکا به اوکراین را دشوارتر کرده است. جمهوریخواهان مجلس نمایندگان به تردید افتاده اند و یک نظرسنجی موسسه گالوپ که از چهارم تا شانزدهم اکتبر انجام شده، نشان می دهد که 41درصد آمریکایی ها بر این باورند که حمایت آمریکا از اوکراین بیش از اندازه است، درصدی که در ماه ژوئن تنها 29درصد بود.
مشکل از این هم بزرگتر است. منازعه در اوکراین به یک جنگ فرسایشی بی پایان تبدیل شده است و این ، یعنی توپخانه، نقش اصلی را در میدان نبرد بازی می کند. آمریکا و متحدانش قادر به تولید سازوبرگ کافی توپخانه برای رفع نیازهای اوکراین نبوده اند و واشنگتن مجبور شده است از ذخایرش در کره جنوبی و اسرائیل برداشت کند تا توان جنگی اوکراین حفظ شود. اکنون که اسرائیل در حال جنگ است، نیاز به گلوله های توپ و دیگر مهماتی دارد که قرار بود به اوکراین می رفت. همچنین اگر اوکراین سرزمین های بیشتری را از دست بدهد، یا اگر ارتش اوکراین از هم بپاشد، بایدن چه کار خواهد کرد؟ با در نظر گرفتن همه این جوانب، آنچه در غزه رخ می دهد، خبر خوبی برای کی یف نیست.
4- همچنین جنگ غزه، خبر بدی برای اتحادیه اروپا است. یورش روسیه به اوکراین، به رغم برخی فرسایش های خفیف، همبستگی اروپایی را افزایش داد . اما جنگ غزه، شکاف های اروپا را دوباره باز کرد چرا که برخی کشورها به حمایت بی پروا از اسرائیل روی آوردند و برخی دیگر همدلی بیشتری برای فلسطینی ها نشان می دهند (البته نه برای حماس).
هرچه این جنگ بیشتر ادامه یابد، این شکاف ها بیشتر می شود و ضعف دیپلماتیک اروپا، اگر نگوییم بی خاصیتی اش، را بیشتر نمایان خواهد کرد و نیز به تضعیف یک هدف بزرگتر، یعنی اتحاد دموکراسی های جهان در چارچوب یک ائتلاف نیرومند و موثر، خواهد انجامید.
اینها خبرهای بدی برای غرب اما خبرهای بسیار خوبی برای روسیه و چین هستند. از چشم انداز آنها، هر چیزی که توجه آمریکا را از اوکراین و شرق آسیا منحرف کند، حادثه خوبی است بهویژه وقتی که آنها بتوانند کناری بنشینند و شاهد افزایش آسیب باشند.
REZAALAVIM@YAHOO.COM