انقلاب سیاسی
اگر عضو یکی از شبکههای زیر هستید میتوانید این مطلب را به شبکهی خود ارسال کنید:
[17 Nov 2022]
[ فرهاد یزدی ]
– هفدهم نوامبر 2022
مبارزه اجتماعی 60 روزه در ایران به رهبری زنان، به مبارزه سیاسی با خواست بر حق واژگونی نظام اسلامی، بدل شده است. این تظاهرات با شرکت همه ی طبقات و گروه هاست. به ویژه شرکت گسترده جوانان که بزرگ ترین آسیب را در مقایسه با دیگر گروه های سنی، با از دست دادن جوانی و امید به آینده، در زیر سلطه نظام اسلامی تحمل کرده اند، می باشد. با در نظر گرفتن نخستین پیروزی بزرگ در خیزش اجتماعی ملت در مورد حجاب اجباری به رهبری زنان و همچنین ادامه مبارزه خونین سیاسی در شهرهای گوناگون در سراسر کشور، دیگر نمی توان تصور ادامه زندگی نظام اسلامی، هرچند به صورت نیم بند، در آینده نه چندان دور، به مخیله راه داد. این واقعیت وسیله ملت پذیرفته شده و زمان پذیرش آن وسیله رژیم مدت هاست که به سر آمده. می توان گمان برد که مهم ترین دلمشغولی نظام در حال حاظر چه باید کرد باشد. به ویژه که در نقاط مرزها تلفات نظام به سرعت روبه افزایش است.
پاسخ به این پرسش با در نظر گرفتن شرایط داخلی و خارجی و در حالی که تهدید بر امنیت ملی ایران، بهمان نسبت سستی رژیم، افزایش می یابد، نمی تواند سخت باشد. حتا برای دست اندرکاران در کانون رژیم. اعلان فوری پایان حکومت اسلامی و ایجاد دولت موقت. تنها با این اعلان صریح می توان هم پشتیبانی اکثریت بزرگ ملت و هم اکثریت بزرگ قدرت های خارجی را بدست آورد. زایده جمهوری اسلامی نه برای ملت و نه جهان دیگر قابل تحمل نیست. بدون حمایت فوری ملت و همزمان قدرت های موثر خارج، ایران راهی به جز حرکت به سوی شورش و به احتمال زیاد جنگ داخلی نخواهد داشت. ایران که همیشه در درازای تاریخ وحدت در کثرت بوده است، تنها در صورت جنگ و دخالت خارجی، امکان تجزیه دارد. این امکان نباید ایجاد گردد.
زندگی رژیم اسلامی به روزهای آخر رومانف ها در روسیه، شباهت بسیار پیدا کرده است. در حالی که کشور در آستانه شورش و انقلاب بسر می برد، رژیم حاکم هنوز در توهمات خود بسر می برد با این تفاوت که اگر انقلابیون در روسیه کم تر از 20% پشتیبانی عمومی را در دست داشتند و هواداران آنان تنها در شهرهای بزرگ خلاصه می شدند، امروز در ایران هواداران تغییر رژیم، اکثریت بزرگ ملت را تشکیل داده و در تمام نقاط کشور، گسترده هستند. تفاوت بزرگ دیگر این است که اگر در دورانی "انقلاب" با هاله ای از رومانتیسم پوشیده شده بود و توده بزرگی در انتظار مژده آزادی و حقوق بشر را در سر می پروراندند، پس از تجربه های بسیار از سال 1917 تاکنون، پدیده انقلاب جذابیت خود را از دست داده و با تجربه عملی ثابت کرده است که نه تنها نمی تواند مساله ای را حل نماید، بلکه با خون ریزی، ویرانی و از دست رفتن حقوق بشر به طور کامل، ملت ها را به سوی فاجعه برای دورانی دراز، رانده است. هر تحولی از داخل به سوی آزادی، حتا مدل پینوشه در شیلی، بر انقلاب کور برتری دارد. به ویژه در ایران کنونی که نه رهبری سیاسی و نه تشکیلات مورد نیاز در دست نیست. در حال حاظر، در این فضای هیجان زده، انقلاب کور در ایران امکان پذیر است. انقلاب امکان پذیر است چون اگر حکومت با تمام توان کشنده و مخرب خود و به ویژه با نیروهای مزدور خارجی وارد عمل شود، تنها می تواند در مدتی کوتاه و آنهم چند شهر بزرگ را مهار کند. اما هیچ تضمینی وجود ندارد که بسیاری از مناطق مرزی، همچنان در کنترل ایران باقی ماند. از سوی دیگر، انقلاب امکان پذیر است زیرا اگر رژیم عقب نشیند، پایان عمر خود را شاهد خواهد بود. در هردو صورت، پاسخ سخت و یا نرم رژیم به ملت، عمر نظام اسلامی را نمی تواند دراز کند. اما هیچ فردی از ملت که اولویت بی چون چرای آن حفظ یکپارچگی سرزمینی ایران باشد، انقلاب که عواقب آن نامعلوم است، را توصیه نمی کند. نیروهای مسلح که از رهبری و تشکیلات (همراه با انظباط نسبی) برخوردار هستند، باید نظام اسلامی را به فوریت برکنار و پایان رژیم را اعلام کنند.
حال اگر نهادهای مسلح مصمم به قبضه کامل قدرت سیاسی در ایران هستند، باید تا هنگامی که "رهبر" کنونی رژیم هنوز زنده است، عزم خود را عملی نمایند. خبر درگذشت "رهبر" رژیم می تواند با انفجار ملت روبرو شود. در یک هیجان عمومی سراسری، اداره مراکز تصمیم گیری می تواند به سادگی از کنترل خارج گردد. پس ارجح است که نیروهای مسلح پیش از پایان عمر رهبر رژیم، قدرت را دست گیرند و پایان رژیم اسلامی را اعلان نمایند.
چه تضمینی برای موفقیت وجود دارد؟
اگر اولویت های ایران را به صورت زیر در نظر گیریم: نخست پاسداری از یکپارچگی سرزمینی ایران، دوم حاکمیت اراده ملی و سوم تضمین رعایت حقوق بشر.
با اولویت نخست آغاز می نماییم. سیاست داخلی و استواری همبستگی ملی مهم ترین تضمین در این مورد می باشد. بدون یکدلی ملت با دولت، امنیت ملی نمی تواند بر پایه مستحکم بنا گردد. از این رو نظام اسلامی ضد بشر و به ویژه ضد ارزشهای ایرانی (مهری)، باید از قدرت خارج گردد.
گرچه نمی توان این واقعیت دیرین را کنار گذارد که پاره ای از همسایگان و قدرت های خارجی، ایران یکپارچه را به خودی خود قدرتمند و خطرناک می دانند، بسیاری از قدرت های خارجی و از آن میان بخش بزرگی از اروپا و دولت کنونی آمریکا، از یکپارچگی ایران حمایت می کنند و در نبود نظام اسلامی آمادگی و توان رساندن یاری های مورد نیاز یک حکومت نوپا را دارند. در آن صورت مداخلات هم مرزها و حمایت آنان از تجزیه طلبان می تواند به شدت کاهش یابد.
دوم – حکومت موقت که بایستی از نیروهای مسلح تشکیل شود، با دو مساله روبروست. پاره ای از این افراد و نهادها نزد ملت بسیار منفور هستند و باید با تمام توان تلاش کنند که محبوبیت خود را افزایش دهند. مساله دوم حکومت موقت نظامیان در ایران، مربوط می گردد به عدم سابقه در تاریخ اخیر این کشور. حتا در دوران رضا شاه و پس از 28 مرداد، ایران حکومت نظامی نداشت. برخلاف بسیاری از کشورهای همسایه حکومت نظامیان بر کشور، سابقه دراز ندارد. حکومت موقت نمی تواند بدون اعلان صریح پایان نظام اسلامی و تعهد صریح و بدون اما و اگر به برگزاری همه پرسی در کشور، نظم را بر قرار و کشور را به آرامش رساند و موفق گردد. حکومت نظامیان برای جلب حمایت ملت و قدرت های خارجی، چاره ای به جز دادن چنین تضمینی، نخواهد داشت که برقراری اراده ملی را نوید می دهد. حکومت نظامیان از امتیاز بسیار بزرگ برخوردار است و آن آگاهی ملت به نقش آنان در نگاهداری از اولویت نخست گفته شده در بالا. از این رو احتمال بسیار وجود دارد که ملت فرجه لازم را در اختیار آنان قرار دهند.
مورد سوم که حفظ حقوق بشر و یا بازگشت به ارزشهای مهری، زاده شده در این کشور باشد، نیز امکان زیاد دارد که بدست آید. دو مشخصه نظام لیبرالی یعنی تضمین حقوق بشر و رواداری (مذهبی، زبانی و قومی) به طور کامل در ارزش های مهری در ایران جا افتاده بودند و برای ملت غریبه نیستند. ایران به ویژه پس از انقلاب مشروطیت در جستجوی زنده کردن و استواری دوباره چنین ارزش هایی در دولت بوده و هستند.
حال اگر ما در جستجوی سه اصل گفته شده در بالا هستیم، اکنون این پرسش پیش می آید که آیا انقلاب سیاسی کنونی می تواند چنین تضمین هایی را به ما ارایه نماید و اگر پاسخ مثبت است کدام راه با هزینه انسانی، مادی و زمانی کم، تر قابل دسترسی است؟ چون برای آینده سخن می گوییم، نمی توان حکم قطعی صادر کرد. اما با نظری به تاریخ انقلاب ها پس از انقلاب اکتبر، و به ویژه انقلاب اسلامی، مشگل بتوان حکم انقلاب با تمام هزینه مادی و معنوی که بهمراه می آورد، صادر کرد. برتر است که ایرانیان با کنار گذاردن نظام اسلامی، حکومت موقتی که حداقل زمان مورد نیاز برای ایجاد و استحکام نهادهای دولت ملی را در اختیار قرار می دهد، برگزینند.
------------------------------
۱ - رهبری به معنای تشکیلات با برنامه معین برای آینده که وسیله ملت تثبیت شده باشد. بدون تردید افراد و حتا دسته های کوچک با صلاحیت در داخل ایران وجود دارند. اما نه تشکیلات دارند و نه برنامه تنظیم شده و نه وسیله ملت تثبیت شده باشند. رهبری از خارج از کشور چیزی بهتر از چلبی در عراق نخواهد بود.
۲ - هنوز آثار عملی چنین عزمی دیده نشده است. اما روشن است که هرچه توان فرمانفرمایی "رهبر" نظام کاسته می گردد، قدرت نسبی نیروهای مسلح در همان رژیم، افزایش می یابد. می توان گفت بالاترین نهاد تصمیم گیری در حال حاظر در کشور، نیروهای مسلح می باشند
مطلبهای دیگر از همین نویسنده در سایت آیندهنگری: