اسطوره سیاسی از دموکراسی آمریکا تا اقتدار گرائی چین
اگر عضو یکی از شبکههای زیر هستید میتوانید این مطلب را به شبکهی خود ارسال کنید:
[14 Jul 2022]
[ پرفسورجیم دیتو]
نوشته پرفسورجیم دیتور،استاد علوم سیاسی و استاد برجسته آینده پژوهی، دانشکده علوم سیاسی، دانشگاه هاوائی، آمریکا
13 ژولای 2022
طبق روایت سنتی مسیحیت، گناه نخستین، نافرمانی آدم و حوا از خدا در باغ عدن با خوردن میوه ممنوعه است که به آنها شناخت خوبی و بدی می داد. آنها آن گناه را برای همیشه به کل بشریت منتقل کرده اند. نمی توان آن را حذف کرد. گناه نخستین با تمام کارهای بدی که انسان انجام می دهد یکسان نیست. آنقدر بد است که فقط خدا می تواند نفرینش را برطرف کند و چون خدای قهار و عادل است حتی او هم نمی تواند انسان ها را ببخشد و قربانی برابر گناه می خواهد. داستان ابراهیم و اسحاق این را نشان می دهد. خداوند به ابراهیم گفت که تنها پسرش اسحاق را بکشد تا ثابت کند او خدا را دوست دارد و از او اطاعت می کند. درست قبل از اینکه ابراهیم بخواهد چاقویی را درگلوی اسحاق فرو کند و سپس او را به عنوان قربانی سوختنی بسوزاند، فرشته ای وارد عمل شد و قوچی را تهیه کرد که ابراهیم به جای پسرش قربانی کرد.
اما خدا (و انسانها) می خواستند انسان ها را از گناه اصلی رها کنند، و بنابراین خدا پسرش عیسی را که از یک باکره متولد شده بود، فراهم کرد تا به عنوان قربانی گناه بشریت زندگی کند و بمیرد. عیسی مصلوب شد، بر روی صلیب درگذشت، در قبری دفن شد، اما (او که خدا و انسان کامل بود)، از قبر برخاست و دوباره به الوهیت پیوست.
پس انسان ها از گناه اصلی رها می شوند، درست است؟ بله و خیر. همانطور که گفته می شود، مسیحیان نجات یافته اند، اما نه کاملا. گناهانشان آمرزیده می شود اما به گناه خود ادامه می دهند. انسانها، حتی مسیحیان، گناهکاران لعنتشده خدا باقی میمانند و دائماً از خدا نافرمانی میکنند و هر نوع کار بد را انجام میدهند. حتی مقدس ترین قدیس هم گناهکار است. اما، اگر آنها به نجات عیسی ایمان داشته باشند و به گناهان خود اعتراف کنند، حتی اگر به گناه خود ادامه دهند، می توانند وارد بهشت شوند.
بنابراین انسان ها به طور غیرقابل جبرانی دروغ می گویند، مکار هستند، تقلب می کنند، و موجودات غیرقابل اعتماد خود محور هستند. آنها باید دائما و به شدت تحت نظر، کنترل و مجازات شوند. آنها به حاکمان قدرتمندی نیاز دارند که بر آنها قدرت مرگ و زندگی داشته باشند - خواه "خداوند شبان من است" یا "پادشاه پادشاهان و پروردگار اربابان". البته پادشاهان نیز گناهکار هستند و قدرت آنها گاهی اوقات باید بررسی شود، اما در نهایت پادشاه نیز با حق الهی حکم میکند و بیتردید باید از آن اطاعت کرد. به همین دلیل است که انجیلی ها در آمریکا ترامپ را حمایت می کنند - زیرا کتاب مقدس انجیل پر از افرادی است که به اندازه ترامپ احمق و بی رحم هستند که کار خدا را انجام می دهند.
این ما را به سال 1776 می رساند، زمانی که برخی از آمریکایی ها تصمیم گرفتند علیه پادشاه انگلیس شورش کنند (اگرچه بسیاری با این امر موافق نبودند، و بسیاری از آنها به کانادا نقل مکان کردند، جایی که تا سال 1867 تحت حکومت سلطنتی ماندند، زمانی که کانادا به یک کشور خودگردان در داخل کشور امپراتوری بریتانیا تبدیل شد. کانادا هنگامی که در سال 1982 به طور کامل از انگلستان مستقل شد، همچنان در کشورهای مشترک المنافع بریتانیا باقی ماند.)
بنابراین، نمایندگان سیزده مستعمره کاملاً مجزا و منزوی از انگلستان، پس از قیام موفقیت آمیز علیه انگلستان، دو بار تلاش کردند تا یک ملت واحد در آمریکا ایجاد کنند و مجبور شدند اختراعات سیاسی جدید زیادی برای این کار انجام دهند - مانند فدرالیسم، زیرا هر مستعمره / ایالت به دیگری بی اعتماد بود و فقط برای حفاظت نظامی به آن ملحق شدند (در واقع، انگلستان سعی کرد دوباره در سال 1812 به آنها حمله کند).
مناقشات بسیار دیگری وجود داشت که باید راه حلی برای آنها در قانون اساسی ایالات متحده یافت. من چندین جا در این مورد بحث کرده ام اما این مقاله یک خلاصه نسبتا خوب است
جیم دیتور، "حکمرانی بر آینده: جوامع رویایی یا دارای بقا؟" مجله آینده پژوهی، می 2007، 11(4): 1 – 14
Jim Dator, "Governing the Futures: Dream or Survival Societies?" Journal of Futures Studies, May 2007, 11(4): 1 – 14
این موضوع که ساختار اساسی «حکومت» چگونه باید باشد به ویژه گیج کننده بود. تنها چیزی که آنها می دانستند پادشاهی بود، اما پادشاهی نمی خواستند (اگرچه در مورد انتصاب جورج واشنگتن به پادشاهی توجه جدی صورت گرفت که بلافاصله یک بحران جانشینی ایجاد می کرد زیرا واشنگتن فرزندی نداشت). تقریباً هیچ کس دموکراسی نمی خواست (توماس پین یک استثنا بود). هنوز سیستم های پارلمانی با نخست وزیران و احزاب سیاسی ابداع نشده بود. اکثر نخبگان آمریکایی خواهان جمهوری محدودی بودند که بزرگ مالکان، فقط مردان سفیدپوست، اداره اش کنند. جیمز مدیسون این موضوع را به اختصار در شماره 51 مقالات فدرالیست بیان کرد:
اما امنیت بزرگ در برابر تمرکز تدریجی چندین قدرت در یک بخش، عبارت است از ارائه ابزارهای قانونی لازم و انگیزه های شخصی به کسانی که هر بخش را اداره می کنند تا در برابر تجاوزات دیگران مقاومت کنند. تدارک دفاع باید در این مورد، مانند همه موارد دیگر، متناسب با خطر حمله باشد. جاه طلبی باید برای مقابله با جاه طلبی ایجاد شود. منفعت مرد باید با حقوق قانون اساسی محل مرتبط باشد. این ممکن است بازتابی از ماهیت انسان باشد که چنین وسایلی باید برای کنترل سوء استفاده های دولت ضروری باشند. اما اصلا خود حکومت چیست، مگر چیزی جز بزرگترین تاملات درباره طبیعت انسان؟ اگر مردم فرشته بودند، به هیچ حکومتی نیاز نبود. اگر قرار بود فرشتگان بر انسان ها حکومت کنند، نه کنترل های بیرونی و نه درونی بر حکومت ضروری بود. در شکل دادن به حکومتی که قرار است توسط مردان بر مردان اداره شود، مشکل بزرگ در این است: شما ابتدا باید حکومت را قادر به کنترل حکومت شوندگان کنید. و در مرحله بعد آن را ملزم به کنترل خود کند. وابستگی حکومت به مردم بدون شک کنترل اصلی مردم بر حکومت است. اما تجربه ضرورت ملاحظه احتیاطات کمکی را به بشر آموخته است. این سیاست جبران نقص انگیزه های بهتر از طریق منافع متضاد و رقیب را می توان در کل نظام امور انسانی اعم از خصوصی و عمومی ردیابی کرد.
این راه حلی است به نام «چک اند بالانس» و راه حلی درخشان بود – برای فرهنگی که در آن هیچ انسانی به دیگری اعتماد نداشت. مطلقاً نمی خواست به مرد دیگری بر شما قدرت بدهد. و مشتاق بود که تفنگ آنها را پر کند و اگر بخواهند شلیک کنند.
علیرغم ارائه یک روش ساختاری هوشمندانه برای مقابله با مشکل مردان شرور که بر مردان شرور حکمرانی می کنند، راه حل های طراحی نظام حکمرانی بسیار زیادی در قانون اساسی وجود دارد که بیش از آنکه مشکلی را حل کند، مشکلاتی را ایجاد کرده است. یکی از بدترین آنها همان چیزی است که دانشمند علوم سیاسی فرد ریگز آن را «ریاست جمهوری گرایی» یا «نظام رئیس جمهوری» می نامد. در زمانی که ریگز می نوشت (اواخر دهه 1980)، هر کشوری که دارای سیستم ریاست جمهوری بود، به دیکتاتوری ختم شده بود، زیرا یک مرد، رئیس جمهور، قدرت بسیار زیادی دارد و در واقع نه کنگره و نه دادگاه قدرت کافی برای چک و بالانس موفقیت آمیز قدرت او را ندارند. به دلایلی که ریگز به وضوح توضیح داد.
هنگامی که نظام های کمونیستی در سال 1990 فروپاشید، دولت ایالات متحده مشاورانی را به آن کشورها فرستاد و از آنها خواست که سیستم ریاست جمهوری ایالات متحده را اتخاذ کنند. در پاسخ، پروفسور ریگز کمیته مشروطیت قابل دوام را تأسیس کرد که من یکی از اعضای آن بودم. ما تمام تلاش خود را انجام دادیم تا کشورهای کمونیستی سابق سیستم پارلمانی را اتخاذ کنند که در آن رهبر اجرایی، نخست وزیر، عضو پارلمان است و می تواند توسط پارلمان برکنار شود، و بنابراین احتمال اینکه به دیکتاتوری ختم شود بسیار کمتر است. من البته به آنها توصیه کردم که به جای تکیه بر سیستم های قدیمی قرن هفدهم و هجدهم اروپایی، سیستم های کاملاً جدیدی بر اساس ایده ها و فناوری های قرن 21 ارائه کنند. گفتیم اگر ریاست جمهوری را انتخاب کنید به زودی دیکتاتوری خواهید شد. ما نادیده گرفته شدیم، اما حق با ما بود. هیچ کشوری که خواهان ثبات سیاسی است، اکنون نباید یک سیستم ریاست جمهوری اتخاذ کند!
این را با فلسفه سیاسی متعارف چینی مقایسه کنید که هیچ درک و فهمی از گناه مسیحی و غربی ندارد، حتی گناه نخستین. در عوض، در نظر چینی ها، انسانها بهعنوان یک لوح خالی به دنیا میآیند و ممکن است با آموزش و انضباط و تجربیات خود به خوبی یا بدی شکل بگیرند. علاوه بر این، انسان ها مطلقاً از نظر هوش، کوشش، رفتار یا بقیه موارد با هم برابر نیستند. بنابراین، باهوش ترین، کوشاترین و خوش اخلاق ترین افراد باید تربیت شوند و برای حکومت برگزیده شوند و اجازه داده شود که آنها بدون ایجاد اختلال از طریق چک اند بالانس توسط افراد کم هوش، کم کوشش یا فاقد آداب، حکومت کنند. فیلسوفان چینی، زمانی که قانون اساسی ایالات متحده نوشته می شد، آمریکایی ها را به دلیل بیان اینکه همه انسان ها برابرند در حالی که آشکارا چنین نیستند، مسخره کردند. بگذارید افراد توانا حکومت کنند و اگر نشان دادند که شایسته نیستند، آنها را از سمت خود برکنار کنید. در غیر این صورت، اجازه دهید آنها در قدرت باشند.
به نظر میرسد که اکثر آمریکاییها، و بیشتر مردم در سایر نقاط جهان، دیدگاه چینی را اتخاذ میکنند و در عین حال دیدگاه اولیه آمریکا را رد میکنند. و اقتدارگرایی در فرهنگی معنادارتر است که در آن همه به جای کمک به شما به دنبال گرفتن شما هستند.
ApFi.us
مطلبهای دیگر از همین نویسنده در سایت آیندهنگری: