مرگ نهائی رژیم
اگر عضو یکی از شبکههای زیر هستید میتوانید این مطلب را به شبکهی خود ارسال کنید:
[17 Oct 2020]
[ فرهاد یزدی]
– هفدم اکتبر 2020
سخن تازه ای در باره آنچه در ایران می گذارد نمی توان گفت. در برهمان پاشنه می چرخد و رقابت برسر قدرت که روشن نیست چیست، همچنان ادامه دارد. به سخن دیگر، نشیب نظام اسلامی و به تبع آن ایران، همچنان با شتاب ادامه دارد. مدت هاست که رژیم هیچ برنامه ای برای کاستن از شتاب سقوط تا چه رسد به برگرداندن مسیر، ندارد. چنان می نماید که نظام اسلامی نیز درک کرده که مسبب تمامی فجایع بخاطر "حکومت خدا بر روی زمین" است و مانند هر موجود در حال مرگ، بدون آنکه بتواند عملی انجام دهد، در انتظار ساعت موعود نشسته است و تنها می تواند انگشت اتهام را به سوی یکدیگر اشاره کنند. رژیم اسلامی چون نمی تواند هیچ مساله ای را در راه نجات خود تا چه رسد به نجات کشور، حل کند و یا به سخن دیگر نظام به "رژیم وامانده" بدل شده است، مدت هاست که از نظر سیاسی مرده. مرگ کامل نظام اسلامی زیاد دور نمی تواند باشد. البته مرگ رژیم اسلامی، خواست ملت ایران، جهان و همسایگان می باشد. تفاوت در دلایل این خواست است.
از به اصطلاح متحدین و انگیزه آنان آغاز می کنیم. در این مورد باید نخست ارزش "ایران" در معادلات جهانی برآورد گردد و سپس به نقش رژم اسلامی پرداخت. از این رو باید، توازن قوا در منطقه و جهان را در نظر گرفت تا بدانیم، ایران چه نقشی می تواند بازی کند. در منطقه، ایران بخاطر برخورداری از پدیده ملت، یک سرو گردن از بقیه کشورها بالاتر قرار دارد. افزون برآن، این ملت، خالق، سخت کوش و با دانش است. همبستگی ملی، سدی بوده است در برابر توطئه تجزیه کشور که از سده نوزدهم تاکنون به طور دایم، البته با درجات مختلف، در برنامه قدرت های بزرگ جهانی و منطقه و همسایگان قرار داشته است. از این رو با اطمینان می توان ادعا کرد که ایران بدون دخالت نظامی مستقیم خارجی، قابلیت تجزیه را ندارد. نتیجه آنکه، امکان تجزیه در دیگر سرزمین های منطقه براثر تضادهای داخلی، بسیار بالاتر است تا در ایران. در شرایط ثبات در ایران، تلاش برای تجزیه کشور، ایران را وادار به مقابله به مثل در منطقه و با هزینه ی کم تر و امکان موفقیت بیش تر، خواهد کرد. بازهم می توان ادعا کرد که بدون برقراری ثبات در ایران، منطقه هیچگاه نخواهد توانست به ثبات درآزمدت دست یابد. اما باید چند عامل دیگر که که از اهمیت استراتژیکی ایران در چند سال گذشته کاسته است، را در نظر گرفت: (1) انتقال گرانیگاه رقابت جهانی هم از نظر نظامی و هم اقتصادی، از اروپا و سپس خاورمیانه، به منطقه پاسفیک. خروج قدرت شوروی با آن توان بسیار مخرب نظامی و در نبود مرز زمینی ایران با روسیه، عامل دیگریست (2) کاسته شدن از اهمیت سوخت فسیلی در امنیت ملی کشورها و از این رو اهمیت خلیج فارس، (3) سقوط شدید اقتصاد ایران در مقایسه با دیگر قدرت های منطقه، حتا با وجود جمعیت بسیار کم تر آنان. تنها کافیست به بازرگانی میان چین با امارات و عربستان از یک سو و با ایران نگاهی کنیم. (4) کاسته شدن از اهمیت نظامی ایران. روزی نه چندان دور ایران بزرگ ترین قدرت نظامی منطقه بود. امروز، در مقایسه با قدرت آتش تمرکز یافته در مرزهای کشور چه در خلیج فارس و چه در خاور (پاکستان) و چه در باختر (ترکیه، جمهوری آذربایجان و توان نظامی غرب)، ایران امکان حفاظت از ثبات و یا نقش ژاندارمی را از دست داده است.
حال باید همسایگی اسرائیل با ایران را نیز برآن بی افزائیم. با در نظر گرفتن واقعیت ها مستقر در منطقه که در بالا به آن اشاره شد، انگیزه زیادی برای دیگر قدرت ها برای ایجاد اتحاد با ایران و در نتیجه افزایش امنیت ملی، باقی نمی ماند. به ویژه، تا هنگامی که رژیم اسلامی هنوز ادعای قدرت در کشور می کند. رژیم نمی تواند ادعای ایجاد اتحاد با هیچ قدرتی در جهان را بنماید. از نظر رژیم، چین نامزد نخست این نقش می باشد. رژیم حساب می کند که بر اثر بدل شدن چین به رقیب اصلی آمریکا در سطح جهان و توان دیکته کردن خواست های خود بر ایران و همراه با ایجاد سد در برابر گسترش نفوذ هندوستان، همبستگی با نظام اسلامی برای آن ابر قدرت، بایستی از انگیزه بالا برخوردار باشد. اما چین تمایل زیادی به بازی کردن کارت نظام اسلامی در برابر رقبا که خشم آنان را افزایش خواهد داد، از خود نشان نمی دهد. چین با داشتن ذخیره شگفت انگیز ارزی، حاظر نیست اکنون که نظام نیاز شدید به ارز خارجی دارد، به کمک بشتابد. بنا به گفته تارنمای تابناک وابسته به فرمانده سابق سپاه پاسداران، از 40 میلیارد دلار ایران که وسیله ی کشورها بلوکه شده، 20 میلیارد دلار آن از سوی چین بوده است. چین و روسیه، دیگر "متحد" نظام، انگیزه بسیار بزرگ تر اقتصادی با اعراب دارند تا ایران و از این رو، گام موثری برای حمایت از نظام برنداشته اند. از نظر سیاسی آن دو ابر قدرت هسته ای، انگیزه بالاتری برای کاستن از تنش با آمریکا و غرب دارند تا بهره وری از نظام اسلامی. کوتاه سخن اینکه، این رابطه ای یک سویه می باشد. نظام اسلامی متحد روسیه و چین است بدون آنکه آنان مسئولیت مشابه را بعهده گیرند.
نظام اسلامی توانسته چند متحد به صورت گروه های مزدور غیر مسئول مانند حزب الله، حماس، حشد الشعبی و حوثی ها خریداری نماید. این گروه ها قابلیت ایجاد آشوب در منطقه را دارند. اما نمی توانند به باقی ماندن رژیم در قدرت در داخل کشور، یاری رسانند. البته این مزدوران می توانند در سرکوب داخلی شرکت نمایند که به نوبه، نفرت از رژیم را افزایش می دهد. اکنون که وضعیت مالی رژیم اجازه خاصه خرجی های گذشته را نمی دهد، باید به زودی شاهد بدام افتادن این دستجات وسیله ی قدرت های ثروتمند باشیم. تمامی این گروه های یاد شده، در هنگام برخورد منافع، خود را وفادار به اعراب دانسته تا نظام اسلامی. از این رو بسیاری از آنان از تجزیه ایران خرسند نیز خواهند شد.
نظام اسلامی، ایران را به ورطه ای جهنم نزدیک کرده است. سقوط رژیم، اگر پیش از تثبیت قدرت مرکزی نوینی، اتفاق افتد، ایران را در آستانه جنگ داخلی، دخالت خارجی و تجزیه قرار می دهد. به غیر از چند کشور "متحد" که در ظاهر از تجزیه ایران پشتیبانی نمی کنند، همسایگان و دیگر قدرت های جهانی یا در عمل از تجزیه ایران جانبداری کرده و یا در بهترین حالت، ساکت هستند. هریک از همسایگان امیدوار است که بخشی از ایران چند تکه را در آینده در اختیار گرفته و یا دستکم زیر نفوذ خود قرار دهد. جمهوری آذربایجان آلت دست ترکیه و اسرائیل زیر شعار "ملت ترک"، تلاش در جذب آذربایجان، سنگر نخست دفاعی ایران در هزاره ها، خواهند کرد. نمی دانیم که تا چه اندازه موفق خواهند شد. اما می دانیم که با تجربه بیش از چهل سال نظام اسلامی در ایران، این زمان مناسب ترین زمان برای اجرای چنین طرحی خواهد بود. در بخش باختری، تجزیه طلبان در کردستان، با تمام قوا و به احتمال با همراهی آمریکا و اسرائیل در جدا کردن و یا دستکم "خود مختاری" این سنگر تاریخی دفاعی ایران، تلاش بعمل خواهند آورد. خوزستان، هدف اصلی است. بخاطر وجود اقلیت مذهبی و زبانی، همراه با نزدیکی سرزمین های عربی، سال هاست که مبالغ عظیم صرف تبلیغات و پرورش گروه های مزدور شده است. پاکستان به بخش جنوب خاوری کشور از بندر عباس تا بلوچستان چشم دوخته و به احتمال خیلی بالا از فرصت طلائی پیش آمده چشم نخواهد پوشید. تمامی کشور در گیر جنگ قدرت میان گروه های منظم و غیر منظم پرتوان و کم توان باقی خواهد ماند. در مکان هائی، مانند هر کشور درگیر جنگ داخلی، گروه هائی دست به فرمان فرمائی و ایجاد حکومت در مناطق خود خواهند زد.
می توان نتیجه گرفت که هم ملت ایران و هم همسایگان و قدرت های جهانی در انتظار سقوط رژیم هستند. بازهم می توان نتیجه گرفت که شرایط داخلی و خارجی، امکان تجزیه ایران را به شدت بالا برده است. ایران سده نوزدهم تا به قدرت رسیدن رضا شاه در سده بیست، به ابر قدرت ها این امکان را می داد که کشور را به چند تکه تقسیم کنند. جنگ دوم جهانی، یکبار دیگر همسایه شمالی را موقعیتی قرار داد که بر پیروزی های به دست آمده در سده نوزدهم، با بلیعدن آذربایجان، بی افزاید. شوربختانه در این برهه، ایران یکبار دیگر در چنین موقعیتی قرار دارد که نظام اسلامی ایجاد کرده تا خواست قدرت های جهانی، برای همیشه ایران را چند تکه نماید. اگر به فوریت ملت با همراهی نیروهای مسلح، نتواند این رژیم را ساقط نماید، ایران آینده بسیار تاریکی را در پیش خواهد داشت.
///////////////////////////////
۱ - تا اندازه ای ترکیه نیز می تواند چنین ادعائی را بنماید. اما ترکیه با داشتن 18% جمعیت کرد که ایرانی تبار هستند و هرگز خود را "ترک" قبول نکرده اند (با وجودی که ترک ها آنان را "ترک های کوهستانی" می نامند)، به همبستگی ملی در اندازه ایران نمی تواند حساب کند.
۲ - صدام حسین برای یکبار دیگر برای تجربه چنین امری، بهای گزافی پرداخت.
۳ - مجله اکنومیست اکتبر 2020 - جمع صادرات و وارادات به و از چین برای سال 2020 به ترتیب عربستان 45، امارات 31 و ایران 10 میلیارد دلار. جمع بازرگانی عربستان و امارات بیش از 7 برابر ایران می باشد.
۴ - چین 20، هند 7، کره جنوبی 6، عراق 2 و ژاپن 1.5 میلیارد دلار. تابناک شانزدهم اکتبر 2020.
مطلبهای دیگر از همین نویسنده در سایت آیندهنگری: