نتایج حذف فیزیکی فرمانده سپاه قدس
اگر عضو یکی از شبکههای زیر هستید میتوانید این مطلب را به شبکهی خود ارسال کنید:
[07 Jan 2020]
[ فرهاد یزدی]
– ششم ژانویه 2020
شدت گیری تنش میان ایران و آمریکا در منطقه و در چند روز گذشته با تمرکز در عراق، با کشته شدن فرمانده سپاه قدس، به اوج خود رسید. باوجود شعارهای بلند پایگان رژیم در انتقام کشی از این قتل، هنوز روشن نیست که واکنش نظام تا چه اندازه تند و گسترده و یا ملایم می تواند باشد. زیرا تبعات حذف قاسم سلیمانی در داخل رژیم و منطقه بسیار گسترده خواهد بود. از سوی دیگر، در کانون رژیم، نظام تصمیم گیری بیش از آن آشفته و درهم ریخته است که بتوان، روند پاسخ را روشن کرد.
سلیمانی، دارنده بالاترین نشان نظامی در ایران بود. از نیروی قدس، در نظام به عنوان "سپاه" یاد می شود که معنای آن همترازی این نیرو در برابر سپاه پاسداران است. سلیمانی به فرمانده سپاه پاسداران گزارش نمی داد، زیرا وی را بالاتر از خود بحساب نمی آورد. جانشین وی تا این لحظه تنها یک سرتیپ است. حتا با اعطای یک درجه به او وسیله ی رهبر نظام، که انتظار آن در آینده نزدیک می رود، در میان فرماندهان سپاه از همه پائین تر خواهد ایستاد. اگر سلیمانی روزی از نظر اهمیت، نفوذ (هم در خارج از کشور، هم در حکومت و هم در کانون رژیم) و شناخته شدن در جامعه، از دیگر فرماندهان نظامی ایران یک سروگردن بالاتر می ایستاد، جایگزین وی (دارای درجه سرتیپی) از دیگر فرماندهان، یک سروگردن پائین تر ایستاده است. در رابطه با این مورد، دو اتفاق می تواند رخ دهد: یا سپاه قدس مجبور است که در برابر دیگر نیروهای مسلح، تنزل درجه دهد و به طور کامل زیر نظر سپاه پاسداران عمل نماید، و یا فرماندهی آن به شخصی ارشدتر سپرده شود. باید توجه گردد که رئیس ستاد کل (سرلشگر) و چند فرمانده قرارگاه در سپاه پاسداران، ارشد تر از فرمانده سپاه پاسداران و فرمانده سپاه قدس می باشند. تا موازنه بتواند یکبار دیگر در سپاه پاسداران برقرار گردد، تنش های ایجاد شده مجبور است که شدید باشند و به دیگر مواضع سیاسی – نظامی رژیم نیز رسوخ پیدا کند. به ویژه که تمامی رژیم، هم از نظر ماندگاری در تهدید ملت بسر می برند و هم "رهبر" نظام دیگر صلابت و مهار گذشته را از دست داده است. در این دوران ناروشن و گذار، دستگاه امنیتی سپاه بایستی قدرت بیش تر در مقایسه با گذشته، بدست آرد.
خارج شدن وی از صحنه، افزون بر کاهش شدید اعتماد بنفس نظام، اثرات منفی دیگر نیز بهمراه می آورد. نظام اسلامی اجبار دارد که در برابر این واقعه از خود واکنش آشکار در خوری نشان دهد. در غیر این صورت آسیب شدیدی بر وجه آنان وارد خواهد گردید. داشتن اجبار برای دست زدن به اقدام و آنهم در دورانی که نظام اسلامی بشدت دچار انزوا گردیده، و از بی پولی در رنج است، به سود نظام نیست. رژیم نمی تواند هزینه ی عمل تند و موثری را در این برهه تحمل کنند در حالکیه همزمان نیاز دارد که واکنش آنان در اندازه و شکل و شمایل آسیبی که وارد شده، باشد. از سوی دیگر، شایعه وجود میلیاردها دلار (تا 40 میلیارد گفته شده است) موجودی سپاه قدس در ایران، نمی تواند به طور کامل بی اساس باشد. این مبلغ به اندازه ای برای نیازهای اقتصادی ایران مورد نیاز وبا اهمیت است که برخورد فیزیکی میان گروه های مسلح را نمی توان از نظر دور داشت. در حال حاضر، برای مدعیان قدرت در ایران، پول عامل بسیار بسیار موثری برای دست یابی به هدف می باشد. نبود وی در صحنه، موقعیت مونابی است که اطلاعات سپاه را با دیگر گروه ها که براین پول ها دسترسی دارند، درگیر بنماید. مدت هاست، ثابت شده که سیاست خارجی ایران در منطقه و در رابطه با آمریکا، بیش از هرکس دیگر زیر نفوذ سپاه و شخص سلیمانی قرار داشت. برقراری ارتباط با گروه های مذهبی - سیاسی گوناگون و به ویژه شیعه در لبنان، عملیات و رابطه با حکومت و دسته های موجود در سوریه و عراق و از آن میان کردها و هماهنگی میان آنان از ویژگی های شخص او بود که بزودی جایگزین نخواهد یافت. در یمن و افغانستان و حتا در داخل سرزمین های عرب دشمن با نظام اسلامی، او از شبکه گسترده ای برخوردار بود. خروج وی از صحنه نظامی، سیاسی و مالی، سیاست خارجی نظام را دچار سرگردانی کرده و جنگ قدرت برای پر کردن خلاء او در این رشته نیز بالا خواهد گرفت.
آمریکا از مدت ها قبل اعلان کرده بود که با سلیمانی در موارد گوناگون، ملاقات و مذاکره کرده بودند. همچنین آمریکا در پیش ترها ادعا کرده بود که در چند مورد می توانستد وی را به قتل برسانند. پرسش این است که چرا اکنون به این عمل دست زده اند؟ آمریکا در توجیه این سوء قصد اعلان کرده که وی در صدد آسیب جدی رساندن به منافع آمریکا در عراق بود که می توانست به هزینه ی جانی گزافی برای آنان و یا حتا به جنگ میان دو کشور بدل گردد. چندین دلیل می تواند برای به تعویق انداختن سوء قصد به او تا این برهه، از جانب آمریکا باشد. نخست آنکه تا هنگام وجود طالبان و داعش، دو دشمن نظام اسلامی و آمریکا در منطقه، سلیمانی برای مبارزه با آن گروه های خطرناک مورد نیاز بود. دوم به احتمال زیاد بدون موافقت سلیمانی، برجام نمی توانست به تصویب در ایران برسد. با این دید، آمریکا وجود سلیمانی در صحنه را برای کاستن از تنش با ایران، مثبت به حساب می آورد. از این رو، حذف فیزیکی از برنامه خارج بود. این دید تا هنگامی که ترامپ قدرت را در دست نگرفته بود، معتبر باقی ماند. اما با رسیدن ترامپ به قدرت و کنار گذردان برجام به طور کلی، سیاست مقابله تند با نظام اسلامی، جانشین مماشات شد. اتحاد ترامپ، نتن یاهو و ولیعهد عربستان، سیاست مقابله تند و حتا تهدید نظامی در برابر رژیم اسلامی را در پیش گرفتند. تحریم گسترده اقتصادی نظام اسلامی را در حال به زانو در آوردن است که بخودی خود تنش با آمریکا را افزایش داده است. به احتمال بسیار بالا، مهم ترین دلیل تظاهرات ضد رژیم در آبان ماه در ایران بخاطر تاثیر تحریم ها در جامعه می باشد. از سوی دیگر، ترامپ در برابر محاکمه در مجلس سنا، با وجودی که احتمال برنده شدن برای او بسیار بالاست، خواستار بالارفتن حمایت ملت آمریکا از خود می باشد که پیروزی در خارج از کشور، چنین ارمغانی را برای وی همراه می آورد. هرسه عامل، در دورانی بسیار کوتاه، تنش را به اندازه ای بالا برد که حفظ سلیمانی از نظر آمریکا، دیگر در برنامه نبود.
چگونه آمریکا به اطلاعات لازم برای به هدف قرار دادن موفق آمیز وی، دست یافت؟ دو گزینه بیش از همه می تواند به حقیقت نزدیک باشد. اطلاعات زمان، مکان و همراهان وی یا از طریق سازمان اطلاعاتی آمریکا، اسرائیل و عربستان به دست آمده باشد. و یا، اطلاعات سپاه در اتحاد با مجتبی فرزند رهبر، در لو رفتن مکان و اطلاع رسانی هدف های سلیمانی به آمریکا، دست داشته باشند؟ این فرض بدون منطق نیست. زیرا سلیمانی با نزول قدرت رهبر در سیاست ایران، اگر به قدرتمندترین فرد تاکنون بدل نشده بود، به این مقام بسیار نزدیک بود. قدرت او از این نظر نبود که در ماجراجوئی های خارجی موفق گردیده بود، بلکه قدرت دیگر رقبا مانند رهبر + فرزند، رئیسی، و رئیس جمهور، بیش از وی سقوط کرده بودند. از این رو قدرت نسبی او بالا رفته بود. قدرت بالقوه او به اندازه ای بود که نامزد نخست میان نظامیان برای قبضه کامل قدرت، به حساب می آمد. شایعه های گسترده در ایران در بیش تر مواقع پس از مدتی صحت آن ثابت می شوند. شایعه ها حکایت از دست داشتن اطلاعات سپاه در قتل سردار همدانی، یار نزدیک سلیمانی، در سوریه می کند. با این سابقه، نمی توان به طور قطع، اطلاعات سپاه و مجتبی را از معادله کنار گذارد. با خروج وی از صحنه، اجرای کودتای نظامی تا مقدار زیادی امکان خود را از دست می دهد. کس دیگری مانند او، که هم به نیروی نظامی مورد نیاز برای کودتا دسترسی داشته باشد و هم از منابع مالی قابل ملاحظه بر خوردار باشد دیده نمی شود. همزمان او بخاطر کناره گیری نسبی (در مقایسه با دیگر فرماندهان) از مسایل داخلی و قهرمان سازی که برای وی انجام گرفته شده بود، تا اندازه ای و بنسبت، کم تر مورد نفرت ملت باشد. در مورد قهرمان سازی سلیمانی، نیاز است که توجه شود، دست آورد عملی وی برای ایران و منافع درازمدتش مثبت نبوده است. اما در دوره ای که ایران روبه سراشیب گذارده، ملت نابخود آگاه بدنبال قهمران می گردد. خروج سلیمانی، پس از مرگ (به احتمال زیاد قتل رفسنجانی)، رقیب بالقوه خطرناکی را در برابر باند رهبر و هواداران او از صحنه، را نوید می دهد. احتمال دیگر از جانب سازمان های اطلاعاتی اسرائیل، عربستان و آمریکا با همراهی نفوذی ها در میان شیعیان (و حتا یاران مقتدی صدر) نزدیک به سلیمانی می باشد که به این اطلاعات دسترسی پیدا کرده اند. با وجودی که مقتدی صدر در ایران است، اما او می دانست که تا هنگامی که سلیمانی در صحنه سیاسی و نظامی عراق حاضر باشد، دست یابی به هدف های سیاسی شخصی، بدون موافقت وی امکان پذیر نبود. تظاهرات در عراق وسیله ی هواداران مقتدی صدر برعلیه اقدام آمریکا، می تواند تلاشی در جهت کاستن از شایبه ی مشارکت او در این مورد باشد.
در هر حال، می توان نتایج خروج قاسم سلیمانی از صحنه خاورمیانه را به صورت زیر خلاصه کرد: نخست آسیب شدید به اعتماد بنفس رژیم و سپس اجبار به نشان دادن واکنش در برابر این اقدام می باشد که می تواند ناخواسته، تنش با آمریکا را بالاتر برد. آشفتگی در سیاست خارجی و اداره سپاه قدس از دیگر نتایج این اقدام است که خط کشی های داخل نظام را ژرف تر می کند. تلاش برای دست یابی به منابع انسانی، نظامی و مالی سپاه قدس، عامل دیگریست برای قوت بخشیدن به جنگ قدرت در داخل نظام. قدرت خلاء را نمی تابد و از این رو، رقابت برای پر کردن جای او در لایه های گوناگون رژیم، از هم اکنون آغاز شده است. همگی این عوامل بی ثباتی در دورانی که نظام بشدت در معرض سرنگونی وسیله ی ملت است، بر سستی رژیم افزوده و بر توان مقاومتی آنان اثر منفی می گذارد.
-----------------------------------
1- - به احتمال مبالغ بزرگ دیگر در برخی از نقاط نیز باید وجود داشته باشد.
مطلبهای دیگر از همین نویسنده در سایت آیندهنگری: